پاسخ اجمالی:
«مستشرقین» در ارتباط با مکّي و مدني بودن سوره ها، چند شبهه طرح كرده اند: 1. شيوه سُوَر مكّي، شدّت و پرخاش گرانه است اما سُوَر مدني مسالمت آميز است. 2. آيه ها و سُوَر مكّي كوتاه و آيه ها و سُوَر مدني بلندند. 3. در سُوَر مكّي از تشريع خبرى نيست؛ اما در سُوَر مدني هست. 4. در سُوَر مكّي، برهان و استدلال به چشم نمى خورد؛ ولى در سُوَر مدني وجود دارد و ... که به این شبهات پاسخ هایی داده شده است ...
پاسخ تفصیلی:
شبهاتى كه در زمينه مکّي و مدني بودنِ سوره ها وارد شده بيشتر از جانب مستشرقين بوده است كه «قرآن» را تابع و متأثر از محيط و جوّ حاكم بر منطقه دانسته اند و به آن چندان جنبه ثابت الهى نداده اند؛ ولى بايد بين «تأثّر از محيط» و «همگامى با جوّ حاكم براى تأثيرگذارى در مردم» فرق قائل شد. كسى كه مى خواهد بر محيط خود تأثير بگذارد بايد نخست حركت خود را با آن محيط هماهنگ سازد و واقعيات محيط را مورد توجه قرار دهد، و هماهنگ با آن گام بردارد تا بتواند با زبان مردم سخن گويد و با روش و شيوه متعارف موجود، ايده خود را پياده كند. پس بايد وضع محيط خود را در نظر بگيرد و آن را كاملا بشناسد تا عوامل مؤثر را به شايستگى به كار اندازد.
بنابراين فرق است ميان آنكه محيط بر وى تأثير بگذارد و او را دنبال خود بكشد، با آنكه او خود را با محيط هماهنگ سازد تا عوامل مؤثر در آن را شناخته و بتواند بر آن تأثير بگذارد. مثلا اگر فرهنگ حاكم بر جامعه اى ادبيات محكم و استوار و علاقه و گرايش مردم به شعر و جملات موزون است، اگر شخص با توجه به چنين گرايشى دعوت خود را اعلام كند و در ضمن با جملات محكم و كوتاه و موزون پيام هاى خود را بيان كند رعايت جامعه شناسى محيط را كرده و همگام با جوّ حاكم، رسالت خود را بيان داشته است. پس آنچه عيب و نقص است، فرضِ نخست (تأثيرپذيرى از محيط) است؛ ولى فرض دوم (تأثيرگذارى بر محيط و همگام با فرهنگ جامعه) كمال و ورزيدگى است كه از بهترين راه توانسته است مرام و آيين خود را پياده كند. پس از اين مقدمه كوتاه به طرح شبهات وارده مى پردازيم:
1. شيوه سوره هاى مكّي، شدّت و عُنف و پرخاش كردن است. در صورتى كه شيوه سوره هاى مدني مسالمت آميز است، و اين تفاوت بدان جهت بوده است كه برخورد مردم مكّه، تند و مقاوم و برخورد مردم مدينه، مسالمت آميز و پذيرش وار بوده است. لذا «قرآن» در مقابل اين دو حالتِ متضادّ، حالت مشابه به خود گرفته و همان شيوه اى را به كار برده است كه مردم در برابر آن پيش گرفته اند.
در جواب بايد گفت: اولا، تنها سوره هاى مكّي ويژگى «وعيد» و «تهديد» را ندارد؛ بلكه در بسيارى از سوره هاى مدني نيز متناسبِ مخاطبينِ خود، روش شدّت و عُنف و تهديد به كار رفته است. اگر مخاطبين در مدينه، همانند مخاطبين در مكّه، افراد مقاوم و سرسخت و حقّ ناپذير بودند، لحن «قرآن» با آنان تند و با شدّت بوده است؛ زيرا بايد با هر كس با همان سلاح كه به كار مى بَرَد مقابله كرد و اين از قدرتمندى «قرآن» حكايت مى كند، نه از ضعف آن. در سوره «بقره» مى خوانيم: «اَلَّذِينَ يَأْكُلُونَ الرِّبَا لَا يَقُومُونَ إِلَّا كَمَا يَقُومُ الَّذِي يَتَخَبَّطُهُ الشَّيْطَانُ مِنَ الْمَسِّ»(1)؛ (کسانى که ربا مى خورند، [در قیامت] مانند کسى که بر اثر تماس شیطان، دیوانه شده [و تعادل خود را از دست داده] بر مى خیزند). «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللهَ وَ ذَرُوا مَا بَقِيَ مِنَ الرِّبَا إِن كُنتُم مُّؤْمِنِينَ * فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِّنَ اللهِ وَ رَسُولِهِ وَ إِن تُبْتُمْ فَلَكُمْ رُؤُوسُ أَمْوَالِكُمْ لَا تَظْلِمُونَ وَ لَا تُظْلَمُونَ»(2)؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! از [مخالفت فرمانِ] خدا بپرهیزید، و آنچه را از [سودِ] ربا باقى مانده، رها کنید؛ اگر ایمان دارید * اگر چنین نمى کنید، بدانید خدا و رسولش، به شما اعلان جنگ مى کنند. و اگر توبه کنید، سرمایه هایتان [بدون سود]، از آنِ شماست [و به این صورت]؛ نه ستم مى کنید، و نه بر شما ستم مى شود). «فَإِن لَّمْ تَفْعَلُوا وَ لَن تَفْعَلُوا فَاتَّقُوا النَّارَ الَّتِي وَقُودُهَا النَّاسُ وَ الْحِجَارَةُ أُعِدَّتْ لِلْكَافِرِينَ»(3)؛ (پس اگر چنین نکنید ـ که هرگز نخواهید کرد ـ از آتشى بترسید که مردمِ [گنهکار] و سنگها [بتها] هیزم آن هستند؛ و براى کافران، آماده شده است!).
هم چنين شدّت لحنِ آياتى كه در برخورد با منافقين و سرسختانِ اهل كتاب در مدينه نازل شده، كمتر از شدّت لحنِ آياتى كه در مكّه در برخورد با مشركين نازل شده، نيست و أحيانا بسيار شديدتر است. شايد عنيف ترين سوره هاى قرآنى، سوره «برائت» باشد كه از آخرين سوره هاى نازل شده در مدينه است و مخاطبينِ آن عمومِ اهل شرك و لجاج و عنادند. در مقابل، در بسيارى از سوره هاى مكّي، ملايمت و نرمش مى بينيم كه در موقعيت هايى نازل شده كه به شدّت نياز نبوده است. در سوره «زمر» مى خوانيم: «قُلْ يَا عِبَادِيَ الَّذِينَ أَسْرَفُوا عَلَىٰ أَنفُسِهِمْ لَا تَقْنَطُوا مِن رَّحْمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ يَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِيعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحِيمُ»(4)؛ (بگو: اى بندگانِ من که بر خود اسراف و ستم کرده اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى آمرزد؛ زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است). در سوره «حجر» مي خوانيم: «وَ لَقَدْ آتَيْنَاكَ سَبْعاً مِّنَ الْمَثَانِي وَ الْقُرْآنَ الْعَظِيمَ * لَا تَمُدَّنَّ عَيْنَيْكَ إِلَىٰ مَا مَتَّعْنَا بِهِ أَزْوَاجاً مِّنْهُمْ وَ لَا تَحْزَنْ عَلَيْهِمْ وَ اخْفِضْ جَنَاحَكَ لِلْمُؤْمِنِينَ»(5)؛ (ما به تو سوره حمد و قرآن عظیم دادیم! * [بنابراین] هرگز چشم خود را به نعمت هاى [مادّى]، که به گروه هایى از آنها [کفّار] دادیم؛ میافکن! و بخاطر آنچه آنها دارند، غمگین مباش؛ و پر و بال [عطوفتِ] خود را براى مؤمنین فرود آر).
در سوره «شورى» مي خوانيم: «فَمَا أُوتِيتُم مِّن شَيْءٍ فَمَتَاعُ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ مَا عِندَ اللهِ خَيْرٌ وَ أَبْقَىٰ لِلَّذِينَ آمَنُوا وَ عَلَىٰ رَبِّهِمْ يَتَوَكَّلُونَ * وَ الَّذِينَ يَجْتَنِبُونَ كَبَائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَوَاحِشَ وَ إِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ يَغْفِرُونَ * وَ الَّذِينَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَ أَقَامُوا الصَّلَاةَ وَ أَمْرُهُمْ شُورَىٰ بَيْنَهُمْ وَ مِمَّا رَزَقْنَاهُمْ يُنفِقُونَ»(6)؛ (آنچه به شما عطا شده متاع [زودگذرِ] زندگى دنیاست، و آنچه نزد خداست براى کسانى که ایمان آورده و بر پروردگارشان توکّل مى کنند بهتر و پایدارتر است * همان کسانى که از گناهانِ بزرگ و اعمالِ زشت اجتناب مى ورزند، و هنگامى که خشمگین شوند عفو مى کنند * و کسانى که دعوت پروردگارشان را اجابت کرده و نماز را برپا مى دارند و امورشان با مشورت در میان آنها انجام مى گیرد و از آنچه به آنها روزى داده ایم انفاق مى کنند).
2. كوتاهىِ آيه ها و سوره هاى مكّي و بلندى آيه ها و سوره هاى مدني، دليل بر تفاوت دو جامعه مكّه و مدينه است. مردم مكّه غالبا بى سواد، فاقد فرهنگ، خشن و دور از تمدّن بودند. لذا متناسب با آن محيط، كم گفتن، كوتاه گفتن، موجز و مختصر و مفيد آوردنِ آياتِ ضرورت داشت؛ ولى مردم مدينه تا حدودى داراى فرهنگ و با سواد و آشنا به تمدّن بودند و متناسب با آن محيط، به تفصيل سخن گفته شده است.
در جواب بايد گفت: اولا؛ متناسب با محيط سخن گفتن، شيوه سخن دانانِ ورزيده و شرطِ بلاغت است. هر سخن جايى و هر نكته مقامى دارد. ثانيا؛ چه بسيار در مكّه، سوره هاى بلند نازل شده است، مانند سوره هاى «انعام»(165 آيه)، «اعراف»(206 آيه)، «اسراء»(111 آيه)، «كهف»(110 آيه)، «طه»(135 آيه)، «مريم»(98 آيه)، «انبياء»(112 آيه) و «مؤمنون»(118 آيه) و نيز در مدينه سوره هاى كوچك و كوتاه نازل شده است، مانند سوره «نصر»، «زلزله» و «بيّنه».
3. در سوره هاى مكّي از تشريع خبرى نيست و هر چه هست در سوره هاى مدني است. وجود برخى احكام در سوره هاى مكّي اين نظر را رد مى كند. آيه هاى 141 الی 146 سوره «انعام» در بيان حكم شرعى ثمرات و انعام و حلال و حرام آنهاست. آيه هاى 151 و 152 اعمال و اموال محرّمه و محلّله را مطرح كرده است. در سوره «اعراف» آيه هاى 31 الی 33 درباره حلال، حرام، زينت ها، فواحش و غيره مسائلى ذكر شده است. در سوره «اِسراء» بسيارى از مبادى اخلاق و احكام اوليّه اسلام مشروحا آمده است. بنابراين در سوره هاى مكّي، احكام بسيارى بيان شده است و ادعاى مذكور بى اساس است.
4. در سورههاى مكّي، برهان و استدلال به چشم نمى خورد؛ ولى در سوره هاى مدني استدلال به كار رفته است. اين ادعا نيز مردود است؛ زيرا در سوره «مؤمنون» براى نفى ولد و نفى شريك براى خدا چنين استدلالى آمده است: «مَا اتَّخَذَ اللهُ مِن وَلَدٍ وَ مَا كَانَ مَعَهُ مِنْ إِلَٰهٍ إِذًا لَّذَهَبَ كُلُّ إِلَٰهٍ بِمَا خَلَقَ وَ لَعَلَا بَعْضُهُمْ عَلَىٰ بَعْضٍ سُبْحَانَ اللهِ عَمَّا يَصِفُونَ»(7)؛ (خدا هرگز فرزندى اختیار نکرده؛ و خداى دیگرى با او نیست؛ که اگر چنین مى شد، هر یک از خدایان، مخلوقات خود را تحت تدبیر خود مى برد و بعضى از آنان بر بعضى دیگر برترى مى جست [و جهان هستى به تباهى کشیده مى شد]؛ منزّه است خدا از آنچه آنان توصیف مى کنند!). در سوره «انبياء» مى فرمايد: «لَوْ كَانَ فِيهِمَا آلِهَةٌ إِلَّا اللهُ لَفَسَدَتَا فَسُبْحَانَ اللهِ رَبِّ الْعَرْشِ عَمَّا يَصِفُونَ * لَا يُسْأَلُ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْأَلُونَ * أَمِ اتَّخَذُوا مِن دُونِهِ آلِهَةً قُلْ هَاتُوا بُرْهَانَكُمْ هَٰذَا ذِكْرُ مَن مَّعِيَ وَ ذِكْرُ مَن قَبْلِي بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يَعْلَمُونَ الْحَقَّ فَهُمْ مُّعْرِضُونَ»(8)؛ ([در حالى که] اگر در آسمان و زمین، جز خداوند یگانه، خدایان دیگرى بود، نظام جهان به هم مى خورد، منزّه است خداوند پروردگار عرش [و جهان هستى]، از آنچه وصف مى کنند! * از آنچه انجام مى دهد بازخواست نمى شود، در حالى که آنان بازخواست مى شوند! * آیا آنها معبودانى جز او برگزیدند؟! بگو: دلیلتان را بیاورید. این سخنِ کسانى است که با من همراهى دارند، و سخن کسانى [پیامبرانى] است که پیش از من بودند؛ امّا بیشتر آنها حق را نمى دانند، و به همین دلیل [از آن] روى گردانند).
در سوره «عنكبوت» درباره اثبات نبوّت آمده: «وَ مَا كُنتَ تَتْلُوا مِن قَبْلِهِ مِن كِتَابٍ وَ لَا تَخُطُّهُ بِيَمِينِكَ إِذًا لَّارْتَابَ الْمُبْطِلُونَ * بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَ مَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الظَّالِمُونَ * وَ قَالُوا لَوْلَا أُنزِلَ عَلَيْهِ آيَاتٌ مِّن رَّبِّهِ قُلْ إِنَّمَا الْآيَاتُ عِندَ اللهِ وَ إِنَّمَا أَنَا نَذِيرٌ مُّبِينٌ * أَ وَ لَمْ يَكْفِهِمْ أَنَّا أَنزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ يُتْلَىٰ عَلَيْهِمْ إِنَّ فِي ذَٰلِكَ لَرَحْمَةً وَ ذِكْرَىٰ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ»(9)؛ (تو هرگز پیش از این هیچ کتابى نمى خواندى، و با دست خود چیزى نمى نوشتى، مبادا کسانى که در صدد [تکذیب و) ابطال سخنان تو هستند، شک و تردید کنند * ولى این، آیات روشنى است که در سینه کسانى که دانش به آنها داده شده جاى دارد؛ و آیات ما را جز ستمکاران انکار نمى کنند * گفتند: چرا معجزاتى از سوى پروردگارش بر او نازل نشده؟! بگو: معجزات فقط نزد خداست [و به فرمان او نازل مى شود)؛ من تنها بیم دهنده اى آشکارم * آیا براى آنان کافى نیست که این کتاب را بر تو نازل کردیم که پیوسته بر آنها تلاوت مى شود؟! در این، رحمت و هشدارى است براى کسانى که ایمان مى آورند). در سوره «ق» درباره قيامت چنين آمده است: «وَ نَزَّلْنَا مِنَ السَّمَاءِ مَاءً مُّبَارَكاً فَأَنبَتْنَا بِهِ جَنَّاتٍ وَ حَبَّ الْحَصِيدِ * وَ النَّخْلَ بَاسِقَاتٍ لَّهَا طَلْعٌ نَّضِيدٌ * رِّزْقاً لِّلْعِبَادِ وَ أَحْيَيْنَا بِهِ بَلْدَةً مَّيْتاً كَذَٰلِكَ الْخُرُوجُ»(10)؛ (و از آسمان، آبى پربرکت نازل کردیم، و بوسیله آن باغها و دانه هایى را که درو مى کنند رویاندیم * و نخل هاى بلندقامت که میوه هاى متراکم دارند * همه اینها براى روزى بخشیدن به بندگان است، و بوسیله باران سرزمین مرده را زنده کردیم؛ [آرى] زنده شدنِ مردگان نیز همین گونه است) و «أَفَعَيِينَا بِالْخَلْقِ الْأَوَّلِ بَلْ هُمْ فِي لَبْسٍ مِّنْ خَلْقٍ جَدِيدٍ»(11)؛ (آیا ما از آفرینشِ نخستین عاجز ماندیم[که قادر بر آفرینش دوباره آنها نباشیم]؟!؛ ولى آنها [با این دلایل روشن] در آفرینش جدید تردید دارند). در سوره «مؤمنون»، مى فرمايد: «أَفَحَسِبْتُمْ أَنَّمَا خَلَقْنَاكُمْ عَبَثاً وَ أَنَّكُمْ إِلَيْنَا لَا تُرْجَعُونَ»(12)؛ (آیا گمان کردید شما را بیهوده آفریده ایم، و به سوى ما بازگردانده نمى شوید؟!). در سوره «جاثيه» مى فرمايد: «أَمْ حَسِبَ الَّذِينَ اجْتَرَحُوا السَّيِّئَاتِ أَن نَّجْعَلَهُمْ كَالَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحَاتِ سَوَاءً مَّحْيَاهُمْ وَ مَمَاتُهُمْ سَاءَ مَا يَحْكُمُونَ * وَ خَلَقَ اللهُ السَّمَاوَاتِ وَا لْأَرْضَ بِالْحَقِّ وَ لِتُجْزَىٰ كُلُّ نَفْسٍ بِمَا كَسَبَتْ وَ هُمْ لَا يُظْلَمُونَ»(13)؛ (آیا کسانى که مرتکب بدیها [و گناهان] شدند چنین پنداشتند که ما آنها را همچون کسانى قرار مى دهیم که ایمان آورده و اعمال صالح انجام داده اند که حیات و مرگشان [با آنها] یکسان باشد؟! چه بد داورى مى کنند! * و خداوند آسمانها و زمین را بحق آفریده است تا هرکس در برابر اعمالى که انجام داده است جزا داده شود، و به آنها ستمى نخواهد شد).
از اين قبيل آيات كه مشتمل بر انواع مباحث برهانى و خطابى است در سورهاى مكّي فراوان است. با توجه به اشكالات فوق و جواب هاى نقضى و حلّى كه بيان شد، نمى توان آيات «قرآن» را متأثر از محيط دانست؛ ولى با توجه به هموار ساختنِ مسير دعوت و ايجاد زمينه گسترش اسلام، بين سوره هاى مكّي و مدني تفاوت هايى وجود دارد. هر حركتى در آغاز با مشكلات فراوانى روبروست كه بايد نخست در رفع آنها كوشيد و تلاش شود كه راه اين حركت هموار گردد. آن گاه كه مسير آماده شد، مى توان بر گسترش و افزايش جلوه هاى خود رونق بيشترى داد، اهداف و مقاصد خود را به طور علنى آشكار نمود و دعوت خود را با بيان شريعت قرين ساخت. بنابراين اسلوب و شيوه بيان و نحوه دعوت در دو حالت ياد شده با هم تفاوت مى كند، و نبايد انتظار داشت آنچه را كه در آخر گفته مى شود، در آغاز اعلام گردد.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.