نمونه هائي از «شفاعت» در عالم تکوین

آیا در عالم تکوین نمونه هائی از شفاعت را می توان یافت؟

شفاعت در عالَم تكوين آنقدر گسترده است كه تمام عالم هستى را در بر مى گيرد؛ زيرا كمك موجودات قوى تر به پرورش و نجات موجودات ضعيف تر در جاى جاى جهان تكوين به چشم مى خورد. قرار گرفتن پدر و مادر نيرومند در كنار نوزاد ضعيف، باغبان در كنار نهال ها، معلّم دانشمند در كنار طفل ابجد خوان، صحنه هايى از شفاعت تكوينى را خلق كرده است. حال اين الگوى روشن را از جهانِ تكوين به عالَمِ تشريع يعنى شفاعت هاى انبياء و اولياء براى گنهكاران مي بريم. همان گونه كه پرندگان كوچك و نوزاد به كمك پدر و مادر خود قادر به پرواز مي شوند، شفاعت كنندگان الهى نيز شفاعت شونده هاى ضعيف را كمك مى كنند تا به سوي سعادت و كمال پرواز كنند.

راههای درمان «ناامیدی» از درگاه الهی؟

انسان چه کند تا از رحمت الهی ناامید نگردد؟

برای مقابله با «ناامیدی» و «یأس» از «مغفرت الهی» چندین عامل مؤثّر وجود دارند که مهمترین آنها عبارتند از: 1- توجّه به رحمت و مغفرت الهی: این گونه از تأمل و تفکر، جایگاه الطاف پنهان و پیدای ذات مقدس الهی را برای آدمی روشن می کند و شایسته نبودن یأس از درگاهش را برجسته تر می نماید و گشوده بودن در توبه و استغفار را نوید می دهد. 2- به تاخیر نیانداختن توبه و استغفار: لازم است آدمی بعد از معصیت به سرعت از آن توبه کند و با ابراز پشیمانی از آن عمل ناشایست، خواستار رحمت و مغفرت الهی باشد. این توبه باید بازگشتی حقیقی و از اعماق جان آدمی به سوی خداوند باشد نه صرفا لقلقه زبان. 3- جبران مافات بعداز توبه: آدمی باید تا آنجا كه در توان دارد، آثار سوء گناهان گذشته را از درون و برون وجود خويش برچيند و اگر حقوق از دست رفته اى در این میان قابل جبران است، جبران نمايد. 4- مداومت بر توبه و عمل صالح: استقرار در مسیر توبه ملزوماتی دارد که یکی از مهم ترین آنها «مداومت» بر اعمال صالح و خداپسندانه و پرکاری و عمل گرایی مثبت در مسیر سازندگی روح و خدمت به خلق است. 5- الگوگیری از صبر و خستگی ناپذیری انبیاء و اولیاء و مردان الهی: مطالعه و اندیشیدن در زندگی سراسر صبر و توکّل انبیاء و اولیای الهی، تحمّل مسیر بازگشت به آغوش رحمت الهی را بسیار آسان می نماید.

قرار دادن مرده به جای خدا در توسل!

مگر خدا از مردگان شنواتر، نزدیکتر و مهربانتر نیست که شیعیان به مرده ها توسل می کنند؟!

 اولا: در توسّل، مخاطب خداست و چیزی جای او را نمی گیرد. ثانیا: توسّل طبق آیه «وابتغوا إليه الوسيلة»، دستوری قرآنی است و با توجه به عمومیّت كلمه «الوسيله»، «منزلت و دعای» پيامبران و اولياء الهى نیز از مصادیق وسیله هستند. ثالتا: مسلمانان به «منزلت و دعای» مردگان توسل می جویند - نه جسم آنها - و اين منزلت همواره براى آنها ثابت است. رابعا: از سیره پیامبر(ص) و مسلمین چنین به دست می آید که توسل به مقام و منزلت انبیاء و اولیاء الهی بعد از مماتشان، در میان آنها مرسوم بوده است.

ظلم ظالمان به اولیای الهی و عدالت خداوند

آیا تحمیل انواع ظلم به پیامبران و اولیای الهی(ع) در حین دعوت و حیات آنها با عدالت خداوند سازگار است؟ چگونه می توان پذیرفت که بهترین بندگان او متحمّل سخت ترین محنت ها و مشقّت ها گردند؟!

لازمه تکامل بشر، اختیار است. لازمه این اختیار، وقوع برخی جنایات از سوی ستمگران است که اسباب رنجش برخی از اولیای الهی را فراهم می سازد. خداوند بلافاصله آن گناهکاران را عقاب نمی کند؛ زیرا چنین عذاب فوری که جرأت بروز اراده و باطن شخص را می گیرد، موجب سلب اختیار می گردد. ثانیا خداوند با مهلت دادن به ستمگران، آنها را دچار «سنّت استدراج» می گرداند تا استحقاق حداکثر عذاب را در قیامت پیدا کنند. ضمن اینکه برخی از ستمگران بعد از اتمام حجت در همین دنیا نیز به عذاب الهی دچار شده اند.

بردن آبروی مومنین با ارائه اسرار به ائمه(ع)!

آیا ارائه اسرار مومنین به ائمه(ع) و بردن آبروی آنها؛ منافی عدل الهی نیست؟

اولا: اطلاع معصومین و اولیاء از اعمال آدمی امری طبیعی در نظام تکوینی است؛ زیرا گناه و معصیت هر کس اثری وضعی در نظام تکوین می گذارد و بندگان صالح و متقی خدا قدرت تشخیص چنین آثاری را دارند و نه اینکه با تجسس در زندگی او، علیه او ظلمی را روا دارند. ثانیا: حضرات معصومین از آنجایی که وظیفه دارند هر کس را به اندازه قابلیتش یاری دهند، اطلاع شان از اعمال انسان می تواند زمینه کمک به شخص معصیت کار را فراهم کند. ثالثا: در نظر داشتن اطلاع معصومین از اعمال ما، می تواند ثأثیرات پیشگیرانه و تربیتی بر اعمال آدمی داشته باشد.

«عرضه اعمال» به اولیای الهی، و «ستّار العیوبی خداوند»!

مگر خداوند «ستّار العیوب» نیست؟! پس چرا طبق آیه 105 سوره توبه علاوه بر خداوند، پیامبر و گروهی از مومنین نیز اعمال انسان را می بینند؟! یا طبق بیان برخی از روایات، اعمال انسان به ائمه(علیهم السلام) عرضه می گردند؟! از آن گذشته چرا برخی عرفا می توانند با چشم برزخی بر حقیقت پنهان آدمیان آکاهی یابند؟!

اولا: این گونه نیست که خداوند در همه احوال از رسوایی بدکاران و معصیت کاران جلوگیری و آبروی شان را حفظ کند؛ خدا عیب انسانهای هتّاک(پرده در) و بی پروا را آشکار می کند. ثانیا: اطلاع معصومین و اولیاء از اعمال آدمی نتیجه اثر وضعی گناه می باشد؛ چون گناه هر کس اثری وضعی در نظام تکوین می گذارد که بندگان صالح و متقی خدا قدرت تشخیص چنین آثاری را دارند و علم آنها همیشه از ارائه گزارش ناشی نمی شود. ثالثا: هنگامى که انسان بداند علاوه بر خداوند، پیشوایان محبوبش و برخی از اولیاء الهی نیز می توانند از رفتارهایش مطلع شوند، بدون شک بیشتر رعایت مى کند و مراقب اعمال خود خواهد بود. رابعا: از آنجا که آن اولیای گرامی از هیچ تلاشی برای کمک به انسان و رشد دادن او کوتاهی نمی کنند علم آنها به اعمال ما برای خود ما مفید خواهد بود. خامسا: انسان ‌هایی که می توانند علم به اعمال انسان داشته باشند، جز آنچه که مطلوب و مرضی الهی است نخواهند دید. خداوند اطلاع از اعمال بندگان را به کسانی عنايت مي کند که محرم اسرار باشند.

افراط و تفریط در توسل

پاسخ کسانی که در باب توسل راه افراط و تفریط را پیموده اند ، چیست؟

با توجه به آیات (مانند: وَابْتَغُوا إِلَیْهِ الْوَسِیلَةَ) و روایات فراوان، توسل به اولیاء، مشروع و بخاطر مقام آنها نزد خداوند است و فرقی میان قبل و بعد وفات نمی باشد؛ اما برخی در این مسأله افراط کرده اند و به وسیله توسل راه غلو را پیش گرفتند و برخی نیز تفریط کرده اند و توسل را شرک دانسته اند و هر دو راه خطا را پیموده اند.

جایگاه علم غیب نزد فرق اسلامی

آیاعقیده به علم غیب انبیاء و ائمه مختصّ عقائد شیعه است؟

تمام فرق اسلامى نمونه هاى فراوانى را از علم غیب درباره پیغمبر اکرم(ص) یا ائمه و پیشوایان خود نقل کرده اند و ادعای اختصاص این عقیده به شیعه، یا ادعای اعتقاد شیعه به شرکت امامان با خداوند در این صفت، باطل است؛ زیرا اولا: شیعه علم غیب را «تعلّم از ذی علم» می داند (تعلّم امام از پیامبر و ایشان از خدا). ثانیا: آگاهى بر غیب براى انبیاء و اولیاء علاوه برآیات، در روایات نیز آمده و در کتب اهل سنّت علاوه بر پیامبر(ص)، از بعضی صحابه یا غیر صحابه نام برده شده که آگاهی از اسرار غیب داشته اند.

تفاوت مدیریتی اولیاء خدا با دیگران

روش مدیریتی اولیاء خدا در جامعه اسلامی چه تفاوتی با روش دیگران دارد؟

امام علی(ع) در خطبه ای دو مکتب مختلف در فعالیتهاى اجتماعى و نظامى و سیاسى را معرفی می کند: گروه اول که مرد سخنند و اهل حرف، و به هنگام عمل جز سستى و ناکامى بهره اى ندارند، مانند طلحه و زبیر که در آغاز جنگ جمل، همچون رعد و برق بی باران قال و غوغایى به راه انداختند ولى سرانجام، کارى از پیش نبرده و مفتضحانه شکست خوردند. گروهى دیگر که اهل کردار و عملند، سخن کم مى گویند امّا عمل بسیار دارند و در میدان نبرد وقتی رجز می خوانند درپی آن جنگ نمایانی دارند، مانند: امام علی(ع) و یاران با وفایش.

انحراف اشاعره و معتزله در توحيد خالقيّت

انحرافات اشاعره و معتزله در توحيد در خالقيّت چيست؟

اشاعره و معتزله با انکار اصل «علیت» در عالم خلقت، در مساله «توحید خالقیت» به بیراهه رفته اند. اشاعره با این اندیشه، افعال انسان را مخلوق خدا مى دانند و اين بدترين نوع جبر است و معتزله در نقطه مقابل، انسان را در کلیه اعمالش مستقل دانسته و او را خالق كوچك و خدا را خالق بزرگ مى دانند. لکن هر دو گرفتار نوعى از شرك اند؛ نظر معتزله مخالف صريح آيات قرآن است و اعتقاد اشاعره خلاف وجدان و حسّ است.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصّادق عليه السّلام :

ما مِنْ اَحَدٍ قالَ فى الحُسَينِ شِعْراً فَبَکى وَ اَبکْى بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنّةً وَ غَفَرَ لَهُ.

هيچ کس نيست که درباره حسين عليه السّلام شعرى بسرايد و بگريد و با آن بگرياند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب مى کند و او را مى آمرزد.

رجال شيخ طوسى ، ص 289