پاسخ اجمالی:
اولا: در توسّل، مخاطب خداست و چیزی جای او را نمی گیرد. ثانیا: توسّل طبق آیه «وابتغوا إليه الوسيلة»، دستوری قرآنی است و با توجه به عمومیّت كلمه «الوسيله»، «منزلت و دعای» پيامبران و اولياء الهى نیز از مصادیق وسیله هستند. ثالتا: مسلمانان به «منزلت و دعای» مردگان توسل می جویند - نه جسم آنها - و اين منزلت همواره براى آنها ثابت است. رابعا: از سیره پیامبر(ص) و مسلمین چنین به دست می آید که توسل به مقام و منزلت انبیاء و اولیاء الهی بعد از مماتشان، در میان آنها مرسوم بوده است.
پاسخ تفصیلی:
یکی از شبهاتی که وهابیت شیعیان را به آن متهم می کند، این است که شیعیان به جای حاجت خواستن از خداوند قادر و توانا، از معصومين(علیهم السلام) که زنده نیستند و قدرتی کمتر از خداوند دارند، حاجت می خواهند. جواب این ایراد بی پایه، با توضیح و بیان حقیقت توسل، مشروعیّت توسل، عقیده و نیت متوسلین هنگام توسل، جایگاه اولیاء الهی در توسّل و امکان توسّل به مقام آنها در هرحال، به خوبی روشن می شود.
حقیقت توسّل
اصل «توسّل» از ماده «وَسَلَ» می باشد که عبارت است از واسطه قرار دادن، امری برای نزدیک شدن به چیزی. فراهیدی در العین می گوید: «وَسَّلْتُ إلى ربي وَسِيلَةً، أي: عملت عملا أتقرب به إليه. و تَوَسَّلْتُ إلى فلان بكتاب أو قرابة، أي: تقربت به إليه».(1) ابن منظور نیز در لسان عرب توسّل را از ماده «وَسَلَ» و به معنی واسطه قراردن گرفته است: «وسل فلان إلى الله وسيلة إذا عمل عملا تقرب به إليه».(2)
حقیقت توسّل در نزد «مسلمانان اهل توسّل»، از جمله شیعیان، تمسّك به وسايل و اسباب قرب به خداوند است. در امر توسّل و اتفاقی که رخ می دهد مخاطب خداست و چیزی جای خدا را نمی گیرد و از اولیاء الهی چیزی خواسته نمی شود؛ بلکه «مقام و منزلت» آنها ملحق به سوال و التماس ما می شود تا جواب حتمی بگیریم. در حقیقت واسطه کردن «منزلت و مقام اولیای خدا» نوعی سماجت در نیل حتمی به رضایت، توجّه و عنایت خداست؛ این کار دعا و مناجات مستقیم است نه غیر مستقیم. گاهی نیز توسّل به اولياء الهى با توسّل به «دعای آنها» صورت می گیرد؛ چرا که دعای آنان به اجابت نزدیکتر است تا انسانهای معمولی. در این مورد متوسّل جز «دعا» چیزی از اولياء الهى نمی خواهد که بگوییم آنها را جای خدا گذاشته است!
توسل یک دستور قرآنی و مشروع است
توسّل دستوری قرآنی و شرعی است؛ چنانکه خداوند در آیه 35 سوره مائده می فرماید: «يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! از (مخالفت فرمان) خدا بپرهيزيد! و وسيله اى براى تقرب به او بجوئيد).
از آيات دیگر قرآن نيز به خوبى استفاده مي شود كه «وسيله قرار دادن مقام انسانهای صالح در پيشگاه خدا» مورد سفارش و جایز است؛ چنانکه خداوند در آیه 64 سوره نساء نسبت به پیامبر اسلام سفارش می نماید: (اگر آنها هنگامى كه به خويشتن ستم كردند به سراغ تو مى آمدند و از خداوند طلب عفو و بخشش مى كردند و تو نيز براى آنها طلب عفو مى كردى، خدا را توبه پذير و رحيم مى يافتند)؛ «وَ لَوْ أَنَّهُمْ إِذْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ جاؤُكَ فَاسْتَغْفَرُوا اللَّهَ وَ اسْتَغْفَرَ لَهُمُ الرَّسُولُ لَوَجَدُوا اللَّهَ تَوَّاباً رَحِيماً».
همچنین در آیه 97 سوره يوسف آمده: برادران حضرت يوسف بجای اینکه فقط از خدا یاری بخواهند از پدر تقاضا كردند كه در پيشگاه خداوند براى آنها استغفار كند و نبی خدا حضرت يعقوب نيز اين تقاضا را پذيرفت و (گفت: بزودى براى شما از پروردگارم آمرزش مى طلبم، كه او آمرزنده و مهربان است)؛ «قالَ سَوْفَ أَسْتَغْفِرُ لَكُمْ رَبِّي إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحيم».
پيامبر اكرم(صلی الله علیه و آله) خود روش این دستور را به مسلمانان تعلیم کرده است: عثمان بن حنيف می گوید: روزى در محضر پيامبر بودم، حضرت به شخصى كه مشكل خود را به ايشان عرضه مي كرد، شيوه دعا و توسّل را چنين تعليم فرمود: «برو وضو بساز و دو ركعت نماز به جای بیاور و پس از آن خداوند را با اين جملات بخوان: «اللهم انّي أَسْأَلُكَ وَأَتَوَجَّهُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّكَ مُحَمَّدٍ(صلى الله عليه و اآله) نَبي الرَّحْمَةِ يا محمدُ إنِّي أَتَوَجَّهُ بِكَ إِلَى رَبِّي فِي حَاجَتِي هَذِهِ فَتُقْضى وَ تَشَفِّعَنِي فيه وَتُشَفِّعُهُ في... »(3)؛ (بارخدايا از تو درخواست مى كنم و به تو روى مى آورم به پيامبرت، پيامبر رحمت. اى محمد، من به حق تو به سوى خدايم روى آورده ام تا حاجتم برآورده شود. خدايا پيامبرت را در مورد من شفيع قرار ده).
منزلت و دعای اولیاء الهی از مصادیق وسیله
با توجه به عمومیت كلمه «الوسيله» در آيه شريفه 35 سوره مائده: «ياأَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا اليه الوسيله»، هر آنچه كه صلاحيت نزديك كردن انسان به پيشگاه خداوند را دارد، می تواند بعنوان وسیله قرار گیرد؛ به عبارت بهتر چنانکه نماز، روزه، احسان به يتيم، دستگيرى از مستمندان، خدمت به خلق خدا و ... می توانند وسیله تقرب انسان به خداوند باشند، «منزلت و دعای» پيامبران و اولياء الهى نيز می تواند وسيله تقرب انسان به درگاه خالق یکتا باشد؛ کسانی كه آيه فوق را به بعضى از مفاهيم اختصاص داده اند، هيچگونه دليلى بر اين تخصيص در مفهوم عام «الْوَسيلَةَ» ندارند.
«شافعی» پیشوای یکی از مذاهب چهارگانه اهل سنت نیز در شعری «وسیله» را به همین معنا به کار برده است؛ او می گوید:
«آل النبى ذريعتى*** و هم اليه وسيلتى
أرجو بهم اعطى غداً*** بيد اليمين صحيفتى».(4)
فرق نداشتن توسل به زنده یا مرده اولیاء الهی
وهابی ها در پاسخ از استدلالهای قرآنی می گویند توسل در حالت حیات اشکال ندارد و شرک محسوب نمی شود، امّا بعد از مرگ اگر کسی توسل جوید مرتکب شرک شده است! در حالیکه اگر توسل شرک باشد نباید فرقی بین زمان حیات و بعد از آن وجود داشته باشد. وقتی توسل به اولیاء الهی جایز و مشروع باشد فرقی بین مرده وزنده آنها نیست؛ زیرا «انسان با مردن از اثر گذاری جسمی و فیزیکی می افتد نه از مقام و اثر گذاری معنوی و ما در توسل از چشم و گوش و جسم یک مرده انتظاری نداریم»؛ بلکه از خدا انتظار داریم که به خاطر مقام و منزلتی که آن مرده در نزد او دارد، کاری برای ما بکند. مسلمانانی که به اولیاء الهی توسل مى جويند، جاه، منزلت، مرتبه و مقامى را كه آنها در پيشگاه خدا دارند، وسيله قرار مى دهند و «اين جاه و منزلت همواره براى آنها ثابت است» [چه در حال حيات و چه در عالم برزخ و چه در روز قيامت]؛ هرگز كسى به قدرت جسمانى، انبيا و اولياء متوسل نمى شود تا گفته شود كه پس از مرگ كارى از آنها ساخته نيست.
ضمن اینکه طبق صریح آیات و روایات مردگان بعد از مرگشان علاوه بر شنیدن صدای کسانی که آن ها را صدا می زند قادر به پاسخ گویی سخنان زندگان نيز هستند؛ چنانکه خداوند متعال در آیه 45 سوره زخرف به آن تصریح می فرماید: «وَسْئَلْ مَنْ أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رُسُلِنا أَ جَعَلْنا مِنْ دُونِ الرَّحْمنِ آلِهَةً يُعْبَدُونَ»؛ (از پيامبران ما كه پيش از تو فرستاده ايم بپرس: آيا جز خداي رحمان، خدايان ديگري را براي پرستش آنها قرار داده بوديم)؟!
در این آیه شریفه، خداوند متعال به پيامبر خود دستور مي دهد كه از پيامبران گذشته که از دنیا رفته اند سؤال كند. اگر شنیدن پیامبران و جواب دادن آن ها امکان نداشته باشد، دستور خداوند متعال به يك كار بيهوده و بی فایده است و شأن و منزلت خداوند حكيم پاك و منزه است از اينكه دستور به كار بيهوده دهد.
اکثر علمای اهل سنت در این نظر که در توسل به انبیاء و صالحین فرقی بین حیات و ممات آنها نیست، موافق شیعه هستند. چنانکه در الموسوعة الفقهیة الکویتیة به نقل از جمهور علمای اهل سنت در باره جواز توسل به انبیاء به طور مطلق چنین آمده است: «قَوْل الأْوَّل: جَوَازُ التَّوَسُّل بِالأْنْبِیَاءِ وَالصَّالِحِینَ حَال حَیَاتِهِمْ وَبَعْدَ مَمَاتِهِمْ. قَال بِهِ مَالِکٌ، وَالسُّبْکِیُّ، وَالْکَرْمَانِیُّ، وَالنَّوَوِیُّ، وَالْقَسْطَلاَّنِیُّ، وَالسَّمْهُودِیُّ، وَابْنُ الْحَاجِّ، وَابْنُ الْجَزَرِیِّ»(5)؛ (قول اول: جواز توسل به انبیاء و صالحین در حال حیاتشان و پس از وفاتشان می باشد. مالک، سبکی، کرمانی، نووی، قسطلانی، سمهودی، ابن الحاج و ابن الجزری این نظر را داشته اند). در جلد دیگر از موسعه نیز به نقل از جمهور علما در باره مطلق توسل چنین آمده است: «ذَهَبَ جُمْهُورُ الْفُقَهَاءِ (الْمَالِکِیَّةُ وَالشَّافِعِیَّةُ وَمُتَأَخِّرُو الْحَنَفِیَّةِ وَهُوَ الْمَذْهَبُ عِنْدَ الْحَنَابِلَةِ) إِلَى جَوَازِ هَذَا النَّوْعِ مِنَ التَّوَسُّل سَوَاءٌ فِی حَیَاةِ النَّبِیِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَسَلَّمَ أَوْ بَعْدَ وَفَاتِهِ»؛(6)؛ (جمهور فقهاء (مالکی مذهب، شافعی ها، متاخرین حنفی مذهب، حنبلی ها) این نوع توسل را چه در حیات پیامبر(صلی الله علیه و آله) و چه پس از وفاتشان جائز دانسته اند).
توسل به مرده در سیره پیامبر و مسلمین
با مراجعه به سیره پیامبر(صلی الله علیه و آله) و مسلمین به خوبی به دست می آید که همواره توسل به انبیاء و اولیاء الهی بعد از مماتشان، در میان آنها مرسوم بوده است؛ چنانکه از انس بن مالک دراین باره چنین نقل شده است: روزى كه فاطمه بنت اسد فوت كرد، پيامبر دستور داد قبرى را حفر كنند. آنگاه خود حضرت وارد قبر شد و در آن خوابيد و چنين دعا كرد: «اللَّهُمَّ اغْفِرْ لامّى فاطمةَ بِنْتِ أَسَدٍ، وَ وَسَّعَ عَلَيْهَا مدخلها، بِحَقِّ نَبِيِّكَ وَ الانبياء الَّذِينَ مِنْ قَبْلِى»(7)؛ (خدايا مادرم فاطمه بنت اسد را بيامرز و جايگاه او را وسعت بخش، به حق پيامبرت و پيامبران قبل از من). پیامبر در این دعا به حق پیامبران مرده نیز متئسل می شود.
مالک دار نیز قصه مردی از صحابه را که برسر قبر پیامبر(صلی الله علیه و آله) می رود و به ایشان متوسل می شود، چنین نقل می کند: «أَصَابَ النَّاسَ قَحْطٌ في زَمَانِ عُمَرَ بنِ الْخَطَّابِ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ ، فَجَاءَ رَجُلٌ إِلی قَبْرِ النَّبِي فَقَالَ : يَا رَسُولَ اللَّهِ اسْتَسْقِ اللَّهِ تَعَالاى لاِمَّتِكَ فَإِنَّهُمْ قَدْ هَلِكُوا، فَأَتَاهُ رَسُولُ اللَّهِ في المَنَامِ فَقَالَ: ائْتِ عُمَرَ فَأَقْرِئْهُ السَّلاَمَ وَأَخْبِرْهُ أَنَّهُمْ يُسْقَوْنَ، وَقُلْ لَهُ: عَلَيْكَ عَلَيْكَ الْكَيسَ، فَأَتَاهُ الرَّجُلُ فَأَخْبَرَهُ فَبَكَى عُمَرَ، ثُمَّ قَالَ: يَا رَب لاَ آلو إِلاَّ مَا عَجِزْتُ عَنْهُ»(8)؛ (در زمان عمر بن الخطاب قحطي آمد، مردی كنار قبر پيامبر آمد و عرضه داشت: یا رسول الله امت تو نابود شدند، از خداي عالم باران رحمت طلب كن. بعد پيامبر به خوابش آمد و گفت برو پيش عمر و سلام مرا به او برسان و به او خبر بده كه باران رحمت نازل خواهد شد و به او بگو كه نسبت به مردم بذل و بخششت بيشتر باشد. اين شخص آمد خدمت عمر. عمر خيلي گريه كرد كه ما قابل اين سلام نبوديم. و گفت: هيچ خدمتي را نسبت به مسلمانان كه از دستم بر بيايد كوتاهي نخواهم كرد). ابن حجر عسقلانی در باره سند حدیث فوق می گوید: «وهذا إسناد صحيح»(9)؛ (سند اين حديث صحيح است).
همچنین در کتب معتبر اهل سنت نقل شده است، عمر بن خطاب در زمان خلافت خویش که قحطى و خشكسالى آمده بود به روح پیامبر اسلام(صلی الله علیه و آله) و عباس عموى پيامبر - که زنده بود - توسّل می جُست و طلب باران مى كرد: «اللهمّ إِنَّا كنا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِنَبِيِّنَا فَتَسْقِينَا وَإِنَّا نَتَوَسَّلُ إِلَيْكَ بِعَمِّ نَبِيِّنَا فَاسْقِنَا»(10)؛ (خدايا ما به پیامبر مان متوسل می شدیم باران می فرستادی و ألآن به عموى پيامبرت توسل می جویم و از تو طلب باران مى کنیم؛ پس ما را سیراب فرما).
ابوسعید نیز می گوید: «...كُنْتُ أَمْشِي مَعَ ابْنِ عُمَرَ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُمَا فخدرت رِجْلُهُ فَجَلَسَ فَقَالَ لَهُ رَجُلُ أَذْكُرُ أَحَبُّ النَّاسِ إِلَيْكَ فَقَالَ يَا محمداه فَقَامَ فمشي»(11)؛ (با عبد الله بن عمر از راهي مي گذشتيم كه پاي او گرفت و بر زمين نشست، شخصي به او گفت: محبوب ترين فرد در نزد خود را بخوان [تا به فريادت برسد] او نيز گفت: يا محمد! به فريادم برس. سپس ايستاد و به راهش ادامه داد).
بزرگان از علمای اهل سنت نیز در بسیاری از مشکلات به قبور صالحین و امامان شیعه متوسل می شدند، از جمله ابن خلال در باره توسلش به موسی بن جعفر(علیه السلام) چنین می گوید: «... ما همّني أمرٌ فقصدتُ قبرَ مُوسَى بْن جعفر، فتوسلتُ به إلا سهلَ الله تعالى لي ما أحب»(12)؛ (...هیچ غمی برایم پیش نمی آمد مگر اینکه به زیارت قبر موسی بن جعفر(علیه السلام) می رفتم و به ایشان متوسل می شدم و خداوند کارم آنگونه که دوست داشتم آسان می کرد). محقق کتاب تاریخ بغداد آقای عواد، هیچ گونه اشاره به تضعیف این روایت نکرده است؛ در حالیکه اگر ضعیف بود باید به آن اشاره می کرد.
ابن جوزی نیز در باره توسّلش به قبور صالحین چنین می آورد: «وَ کَثُرَ ضجيجي مٍنْ مَرْضي، وَ عَجَزْتُ عَنْ طِبِّ نَفْسي، فلجأتُ إِلَى قُبُورِ الصَّالِحين، وَ تَوَسَّلَتُ فِي صلاحي»(13)؛ (وقی ناراحتی من از مریضیم بیشتر شد و از خوب شدنم عاجز شدم، پس به قبور صالحین پناه بردم و در خوب شدن به آن ها توسل جستم).
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.