جایگاه عدل الهی در ممنوعیت ازدواج بیوه های پیامبر(ص)؟

اینکه خداوند به بیوه های پیامبر(ص) پس از او حق ازدواج دیگری را نمی دهد - خصوصا که برخی مثل عایشه جوان بودند - ظلم و بی عدالتی نیست؟

اولا: تشریع این حکم برای حفظ احترام آنها بود؛ عده ای می خواستند به قصد انتقام و یا توهین به پیامبر(ص)، بعداز وفات ایشان با همسران شان ازدواج و حرمت شان را هتک کنند.

ثانیا: همسران پیامبر(ص) همیشه مورد توجه مردم بودند و اگر مجاز بود پس از وفات نبی مکرم اسلام، کسی با آنها ازدواج کند، آن شخص مورد اعتماد نسبی عموم مردم قرار می گرفت و ممكن بود اين كار را وسيله سوءاستفاده قرار دهد و يا به عنوان اينكه آگاهى خاصی از درون خانه پيامبر(ص) و تعليمات و مكتب او دارند به تحريف اسلام پردازند و يا منافقين مطالبى را از اين طريق در ميان مردم نشر دهند كه مخالف مقام پيامبر باشد.

ثالثا: علاقه و تمایل شخصیت های برجسته و قدرتمند جامعه آن روز به ازدواج با آن زنان و ظرفیت بالای آنها برای پدید آوردن نزاع و کشمکش بر سر این موضوع می توانست آرامش و وحدت اجتماعی آن روز جامعه اسلامی را با چالش مواجه کند.

رابعا: گاه در طول زندگى انسانها مسائل مهمى مطرح مى شود كه به خاطر آنها بايد فداكارى و از خودگذشتگى نشان دهند و از بعضى از حقوق حقه خود چشم بپوشند؛ به خصوص اينكه هميشه افتخارات بزرگ مسئوليت هاى سنگينى نيز همراه دارد.

تمجيد قرآن از «سخاوتمندان»

خداوند در قرآن چگونه «سخاوتمندان» را مورد تمجيد و ستايش خود قرار داده است؟

در آيات قرآن به جاي واژه «جود» و «سخاوت» تعبيراتي به كار رفته كه منطبق بر اين دو مفهوم است از آن جمله در آیه 9 سوره «حشر» که در آن سخن از گروهی از سخاوتمندان انصار مدينه است كه با آغوش باز از مهاجرانى كه خانه و كسب و كارى نداشتند، استقبال كردند و آنها را بر خودشان مقدم داشتند. همچنین در سوره «دهر» سخن از بزرگوارانى است كه غذاى خود را در حالى كه شديداً به آن نياز داشتند به مسكين و يتيم و اسير دادند، بدون اين كه هيچ انتظار پاداش و تشكرى داشته باشند و ... .

موانع «خودشناسي»

چه موانعي بر سر «خودشناسي» وجود دارد؟

«خودشناسى» که مقدمه خداشناسي است دو مانع دارد: یکی از برون؛ که مدح مداحان است. در روايت آمده: «خاك بر صورت مدح كنندگان بپاشيد». دوم حجاب درونى؛ مثل خودبينى، خودخواهى و ... متقین وقتی مدح مى شوند به نقد خود پرداخته، می گويند: «ما خود را بهتر [از دیگران] مى شناسيم». در روایت آمده است که نفس خود را بزرگ نشماريد و مدح نكنيد به آنچه در آن نيست؛ زیرا خدا آگاهتر به نفس شما است.

درمان «تکبّر» با از بین بردن اسباب آن

چگونه اسباب «تکبّر» را از بین ببریم؟

بزرگان اخلاق برای درمان اسباب «تکبّر»، راه حل هایی پیشنهاد کرده اند از جمله: کسی که مغرور به جمال و زیبایی است باید متوجه باشد چیزی که به سرعت قابل زوال است قابل دلبستگی نیست؛ اگر سبب کبر ثروت و کثرت دوستان است باید به این نکته توجه کند که این ها اموری است از بیرون وجود انسان و نمی تواند مایه مباهات او گردد؛ اگر سرچشمه تکبر انواع عبادات و طاعات الهی است، باید به این واقعیت بیندیشد که خداوند تنها عبادتی را می پذیرد که از هر گونه عُجب و کِبر پاک باشد.

«توکّل» از منظر روايات

«توکّل» نمودن بر خدا از چه جایگاهی در روایات معصومین(علیهم السلام) برخوردار است؟

«توکّل» در روایات اسلامی از جایگاه ویژه ای برخوردار است که به نمونه هایی از آن اشاره می شود: كسى كه دوست دارد قوى ‏ترين مردم باشد بر خدا توكّل كند، حقيقت يقين در توكّل است، توانگرى و عزّت پيوسته در حركتند هنگامى كه به محلّ توكّل برسند آنجا را وطن خود انتخاب مى‏ كنند، كسى كه بر خدا توكّل كند مشكلات در برابر او خاضع و اسباب براى او سهل و آسان مى‏ گردد و كسى كه توكّل بر خدا كند شبهات براى او روشن مى‏ شود.

راه هاي درمان «بُخل»

چه راه هايي براي درمان «بُخل» وجود دارد؟

از آنجا كه انگيزه هاى «بُخل» متعدد است، برای درمان بايد آنرا ريشه يابى نمود؛ زيرا بعضى به خاطر علاقه زياد به شهوات دنيا به اموال خود عشق مى ورزند؛ به طورى كه حاضر نيستند كمترين چيزى در اختيار كسى بگذارند. انگيزه ديگر «بخل» آرزوهاى بلند است كه انسان را به جمع مال و بُخل در مصرف دعوت مى كند. انگيزه ديگر، عشق و علاقه به فرزندان و ثروت اندوزى براى آينده آن هاست؛ در حالى كه خداوند روزى آنها را نيز تضمين كرده است و ...

عصمت اعطایى افتخار نیست

اگر عصمت امرى اعطایى باشد، در این صورت معصوم بودن چه افتخاری دارد؟

درست است که عصمت امری اعطایی است، ولی باید زمینه هایى در افراد به وجود آید تا این لطف الهى شامل حال آنان گردد. بخشى از این زمینه ها مانند وراثت و تربیت خارج از اختیار، و بخشى دیگر کاملاً در اختیار فرد معصوم مى باشد، مانند: جهاد با نفس، چشم پوشى از حرام و جهاد با کجی ها و بدی هاى جامعه، که به روشنى ثابت مى کند هرگاه لطفى به نام «عصمت» در اختیار آنان قرار گیرد، از آن در تهذیب فرد و جامعه بهره خواهند گرفت. در نتیجه «عصمت» یک افتخار محسوب مى شود.

افتخار به علم و دانش

آیا افتخار به علم و دانش صحیح است؟

علم در تمام اشكال افتخار است؛ قرآن در این رابطه می فرماید: «ما به داود و سليمان، دانشى عظيم داديم؛ و آنان گفتند: ستايش مخصوص خداوندى است كه ما را بر بسيارى از بندگان مؤمنش برترى بخشيد. و گفت: زبان پرندگان به ما تعلیم داده شده و به یقین؛ این فضیلت آشکارى است». در واقع با وجود مواهب بسیار بر آن انبیاء، خداوند نخست از نعمت علم سخن مى گويد، و آنان نيز به همين دليل خدا را سپاس گفتند كه خداوند آنها را بر بسيارى از بندگان اش برترى بخشيده است. اين تعبيرات حاكى از مقام علم در تمامى ابعاد آن است.

آثار سوء جهل در آیات قرآن

طبق آیات قرآن جهل دارای چه آثار سوئی می باشد؟

جهل آثار و نتایج سوئی را به دنبال دارد. جهل باعث دوزخی شدن است (سوره های اعراف و ملک)؛ جهل مايه سقوط آدمى است (سوره انفال)؛ جهل نابينايى است (سوره های رعد و فاطر)؛ زندگى با جهل ارذل العمر است (سوره های حج و نحل)؛ جهل عامل اصلى شكست است (سوره انفال).

فضیلت «عصمت» اهل بیت(ع) با وجود «اراده تکوینی» خداوند بر عصمت آنها

آيا «اراده تكويني» موجب يك نوع «جبر» است؟ و در اين صورت آیا «معصوم» بودن اهل بیت(علیهم السلام) برای ایشان فضيلت و افتخاري محسوب می شود؟

معصومان(ع) داراى دو نوع شايستگى هستند، شايستگى ذاتى و شايستگى اكتسابى از طريق اعمال خويش و ملكات درونى؛ و از مجموعه اين دو شايستگى كه حداقل يكى از آن جنبه اختيارى دارد آن مقام والا حاصل مى شود. به تعبير ديگر اراده الهى، زمينه هاى غیبی و غیر مادی توفيق را براى وصول به اين مقام والا فراهم مى سازد ولی بهره گيرى از اين توفيق به اراده خود آنان بستگى دارد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

عَنِ الصّادقُ عليه السّلام :

يا زُرارَةُ! اِنَّ السَّماءَ بَکَتْ عَلَى الْحُسَيْنِ اَرْبَعينَ صَباحاً.

اى زراره ! آسمان چهل روز، در سوگ حسين بن على عليه السّلام گريه کرد.

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 552