پاسخ اجمالی:
بزرگان اخلاق برای درمان اسباب «تکبّر»، راه حل هایی پیشنهاد کرده اند از جمله: کسی که مغرور به جمال و زیبایی است باید متوجه باشد چیزی که به سرعت قابل زوال است قابل دلبستگی نیست؛ اگر سبب کبر ثروت و کثرت دوستان است باید به این نکته توجه کند که این ها اموری است از بیرون وجود انسان و نمی تواند مایه مباهات او گردد؛ اگر سرچشمه تکبر انواع عبادات و طاعات الهی است، باید به این واقعیت بیندیشد که خداوند تنها عبادتی را می پذیرد که از هر گونه عُجب و کِبر پاک باشد.
پاسخ تفصیلی:
«تكبّر» اسباب و عللى دارد که بزرگان اخلاق براى از ميان بردن هر يك از اين اسباب، تمهيدات بسيار قابل توجّهی ارائه كرده اند، از جمله: آنها كه به خاطر نسب خود بر ديگران فخر مى فروشند بايد به اين حقيقت بينديشند كه اوّلاً افتخار به كمالاتِ ديگران عين جهالت است و اگر پدر كسى فاضل بوده؛ ولى خودش بى بهره است، از علم پدر حاصلى ندارد و ارزشى براى او ايجاد نخواهد شد و ثانياً نيك بينديشد، پدر او نطفه است و جدّ اعلايش خاك و اينها امورى نيستند كه انسان به سبب آنها افتخار كند و براى خود امتيازى قائل باشد. در حديثى آمده است كه لقمان حكيم به فرزندش گفت: «يَا بُنَىَّ وَيْلٌ لِمَنْ تَجَبَّرَ وَ تَكَبَّرَ، كَيْفَ يَتَعَظَّمُ مَنْ خُلِقَ مِنْ طِينٍ، وَ اِلَى طِينٍ يَعُودُ؟ لَا يَدْرِي اِلَى مَاذَا يَصِيرُ؟ اِلَى الْجَنَّةِ فَقَدْ فَازَ اَوْ اِلَى النَّارِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْرَاناً مُبِيناً!»(1)؛ (ای فرزندم؛ واى بر كسى كه تكبّر و برترى جويى مى كند، چگونه خود را بزرگ مى پندارد كسى كه از خاك آفريده شده و به خاك برمى گردد؟ نمى داند به كجا مى رود؟ به سوى بهشت تا رستگار باشد يا به سوى دوزخ تا گرفتار خسران آشكارى گردد!).
امّا كسانى كه به خاطر جمال و زيبايى گرفتار كبر و غرور مي شوند بايد در اين معنى بينديشند كه با يك بيمارى، مخصوصاً بيماريهاى پوستى، تمام اين جمال و زيبايى بر باد مى رود و اگر بيماريها آن را بر باد ندهد چند روزى كه گذشت گرد و غبار پيرى بر سر و صورتش مى نشيند و آن جوان زيباى راست قامت ديروز به پيرمرد خميده ناتوانى كه صورتش پر از چين و چروك پيرى است مبدّل مى شود! چيزى كه به اين سرعت قابل زوال است چگونه مى تواند سبب غرور و برترى جويى بر ديگران شود؟ و اگر سبب تكبّر او قوّت و قدرت جسمانى است بايد فراموش نكند كه گاه با يك عارضه كوچك قلبى يا مغزى تمام يا قسمتى از بدن فلج مى شود و به كلّى از كار مى افتد، به گونه اى كه نتواند حتّى مگسى را از خود دور كند؟ اگر خار و يا سوزنى به پاى او برود و نتواند آن را بيرون بياورد پيوسته معذّب است. امّا آنها كه به سبب ثروت و فزونى اموال و كثرت ياران و انصار گرفتار غرور و تكبّر مى شوند اوّلاً بايد به اين نكته توجّه كنند كه اينها امورى است از بيرون وجود انسان و چيزى كه بيرون وجود انسان است نمى تواند مايه مباهات او گردد، چگونه انسان داراى شخصيّت، به اسب و استر و اتومبيل و خانه اش افتخار مى كند؟ و چگونه شرف و شخصيّت خود را در اين امور مى پندارد؟ امورى كه مى تواند در دست پست ترين خلق خدا نيز باشد، امورى كه بسيارى از آنها را دزدان به آسانى مى ربايند. چه بى ارزش است شرفى كه دزد آن را مى ربايد و صاحبش را فاقد آن مى كند! از اين گذشته همه مى دانيم اموال و ثروتهاى دنيوى دائماً دست به دست مى گردد، ثروتمندانِ بزرگ، روزى فقير مى شوند و كاخ نشينان، خاك نشين مى گردند. چيزى كه اين قدر ناپايدار است چگونه ممكن است اين همه مايه غرور و غفلت گردد؟ اگر سبب كبر و غرور او علم و دانش فراوان است كه متأسّفانه از بدترين آفات نفسانى است و به همين نسبت درمانش سخت تر و پيچيده تر است به خصوص اينكه در فضيلت علم آن قدر آيات و روايات وارد شده كه مطالعه آنها ممكن است انسان را گرفتار كبر و غرور كند، بايد عالمان بينديشند كه قرآن مجيد در آيه 5 سوره «جمعه» عالمان بى عمل را به خرانى تشبيه كرده كه بارى از كتاب بر پشت دارند و نيز بينديشند كه شخص عالم به همان نسبت كه بر ديگران برترى علمى دارد مسؤوليّتش سنگينتر است، ممكن است خداوند از هفتاد گناه جاهل بگذرد پيش از آنكه از يك گناه عالم بگذرد. نبايد فراموش كنند كه حساب آنها در قيامت از ديگران بسيار مشكل تر است، با اين حال چگونه مى توانند به ديگران فخرفروشى كنند؟! و سرانجام اگر سرچشمه «تكبّر»، انواع عبادت و طاعات الهى است كه انسان متكبّر انجام داده بايد به اين واقعيّت بينديشد كه خداوند تنها عبادتى را مى پذيرد كه از هرگونه عُجْب و كِبر پاك باشد و به يقين گناهكاران نادم و پشيمان به نجات نزديكترند تا عابدان مغرور! بخصوص اينكه از نشانه هاى قبولى عبادت اين است كه انسان خود را كوچك و حقير و بى مقدار بداند و اگر تمام عبادت جنّ و انس را انجام دهد باز از خوف خدا غافل نشود.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.