پاسخ اجمالی:
درست است که عصمت امری اعطایی است، ولی باید زمینه هایى در افراد به وجود آید تا این لطف الهى شامل حال آنان گردد. بخشى از این زمینه ها مانند وراثت و تربیت خارج از اختیار، و بخشى دیگر کاملاً در اختیار فرد معصوم مى باشد، مانند: جهاد با نفس، چشم پوشى از حرام و جهاد با کجی ها و بدی هاى جامعه، که به روشنى ثابت مى کند هرگاه لطفى به نام «عصمت» در اختیار آنان قرار گیرد، از آن در تهذیب فرد و جامعه بهره خواهند گرفت. در نتیجه «عصمت» یک افتخار محسوب مى شود.
پاسخ تفصیلی:
عصمت اعطایی از آن جهت افتخار است که این لطف در همه ى شرایط به افراد داده نمى شود، بلکه باید زمینه هایى در خود افراد به وجود آید تا لطف الهى شامل حال آنان گردد.
بخشى از این زمینه ها خارج از اختیار، و بخشى دیگر کاملاً در اختیار فرد معصوم مى باشد. مثلاً بخشى از کمالات روحى که زمینه ساز نزول لطف الهى به نام عصمت است از طریق وراثت به افراد مى رسد و امروزه علم «زیست شناسى» به روشنى ثابت کرده که بخشى از صفات، اعم از خوب و بد از راه وراثت از نسلى به نسلى منتقل مى گردد، و براى همین جهت مى بینیم خاندانهایى که پیامبران در آن متولد مى شوند، عموماً خاندان هـاى پاک و اصیـل بودند که با گذشت زمان، کمالات و فضایـل روحـى برجستـه اى در آنهـا متراکم شـده، سپس بـه حکم قانون وراثت نسل بـه نسـل در این خاندانها جریان داشته است.
این تنها «وراثت» نیست که عامل انتقال کمالات روحى مى باشد، بلکه قسمتى از فضایل از راه تربیت به افراد منتقل مى گردد، از این جهت کمالات و فضایلى که در خاندانهاى پیامبران وجود داشت از راه تربیت به پیامبران منتقل مى شد و در نتیجه این دو عامل (وراثت و تربیت) مایه ى کسب کمالات روحى مى گردید و از این جهت در خاندان هاى آنان افرادى کاملاً با ایمان و امانت دار، با هوش و شجاع و با کمال بار مى آمد.
این دو عاملِ خارج از اختیار، پدید آرنده ى یک رشته کمالات روحى بوده و در عین حال زمینه ساز اعطای «عصمت» از جانب پروردگار مى باشند؛ ولى باید توجه داشت، تنها این دو عامل، زمینه ساز اعطای«عصمت» از جانب خداوند نیست، بلکه در این مورد یک رشته عوامل اختیاری در اعطای عصمت مؤثر مى باشند و در این میان مى توان از دو عامل کاملاً اختیارى نام برد.
1. مجاهدتهاى فردى و اجتماعى پیامبرانى مانند «ابراهیم» و «یوسف» و «موسى»(1) و پیامبر گرامى پیش از بعثت، زمینه را براى اعطای «عصمت» تشدید نموده و لیاقت و شایستگى آنان را براى افاضه ى لطف آماده کرده است، جهاد آنان با نفس، و چشم پوشى از حرام، و همچنان جهاد آنان با کجی ها و بدی هاى جامعه، به روشنى ثابت مى کند که هرگاه لطفى به نام «عصمت» در اختیار آنان قرار گیرد، از آن در تهذیب فرد و جامعه بهره خواهند گرفت.
درست است که ما از وجود چنین سوابقى در تمام پیامبران اطلاع نداریم ولى در عین حال یک چنین شایستگی ها مى تواند در افاضه ى لطف الهى در خصوص این گروه مؤثر باشد.
2. آگاهى خدا از فعالیت هاى ثمر بخش آنان در دوران رسالت و اینکه این گروه پس از ارتقاى به مقام نبوت با استقامت و پشتکار عجیبى دست به اصلاح زده و در راه جهاد فردى واجتماعى سخت کوشش خواهند نمود.
این عوامل که برخى اختیارى و برخى دیگر خارج از اختیار مى باشند سبب مى شودکه فیض الهى به بندگان خاص خود افاضه گردد، و در نتیجه «عصمت» یکى از افتخارات پیامبران محسوب مى شود که بخشى از زمینه هاى آن را خود آنان فراهم ساخته اند.(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.