پاسخ اجمالی:
اولا خواب اصحاب کهف خوابی معجزه آسا بود که نباید با خواب های معمولی قیاس شود و از آیات قرآن نیز برمی آید که خواب آنها متفاوت با خواب های معمولی بود. ثانیا اراده خداوند فقط به اموری محدود می شود که ذاتا و عقلا محال باشند(مانند اجتماع نقیضین یا ضدین و مانند آن) نه اموری که در ظاهر و در قیاس با دانش محدود ما ناممکن به نظر آیند و از آنجا که در علوم تجربی و زیستی ثابت شده که خواب های طولانی مدت با توضیحاتی چون زمستان خوابی یا انجماد و به حداقل رساندن میزان نیاز بدن به سوخت و ساز و انرژی، اموری قابل حصول و ممکن هستند، هیچ اشکالی ندارد که اراده خداوند متعال به پدید آمدن چنین خوابی تعلق گرفته باشد.
پاسخ تفصیلی:
هنگامی که داستان اصحاب کهف را در قرآن می خوانیم می بینیم که این کتاب آسمانی برای این جوانان خداجو عمری حدود 300 سال بیان کرده است. حال با توجه به اینکه انسان های عادی نمی توانند این اندازه عمر کنند، چگونه می توان ادعای قرآن را در باره حیات آنها و آن هم بدون آب و غذا پذیرفت؟!
پاسخ به این سؤال را می توان ذیل سه عنوان جمع بندی کرد.
معجزه بودن این خواب و تفاوت آن با خواب های معمولی
خواب اصحاب کهف موضوعی معجزه آسا بود که از سوی خداوند متعال و با اهداف تربیتی – آن چنان که در ادامه خواهیم گفت – برای امتی از امت های بشر انجام گرفت. این خواب، مانند خواب های عادى و معمولى و مانند خواب هاى شبانه ما نبوده است بلکه خوابى بوده كه جنبه استثنایى داشته است. بنابراين جاى تعجب نيست كه اصحاب کهف به اراده خداوند در خواب طولانى فرو روند و در این خواب طولانی نه گرفتار كمبود غذا شوند و نه ساختار جسم آنها صدمه ببيند.
از آیات سوره كهف نیز برمى آيد كه طرز خواب آنها با خواب هاى معمولى فرق بسيار داشته است. در آیه 18 سوره بقره می خوانیم: «وَ تَحْسَبُهُمْ أَيْقاظاً وَ هُمْ رُقُودٌ ... لَوِ اطَّلَعْتَ عَلَيْهِمْ لَوَلَّيْتَ مِنْهُمْ فِراراً وَ لَمُلِئْتَ مِنْهُمْ رُعْباً»؛ (آنها چنان به نظر مى رسيدند كه گويا بيدارند (چشم شان باز بود) اگر آنها را مشاهده مى كردى از وحشت فرار مى نمودى و ترس سراسر وجود تو را فرا مى گرفت). اين آيه گواه بر آن است كه آنها يک خواب عادى نداشته اند بلكه خوابى شبيه يک مرده - با چشم گشوده – داشته اند. علاوه بر آن قرآن مى گويد که نور آفتاب به درون غار آنها نمى تابيد(1) و با توجه به اينكه غار آنها احتمالا در يكى از ارتفاعات آسياى صغير در منطقه سردى بوده شرايط استثنایى خواب آنها واضح تر مى شود. از سوى ديگر قرآن در همین آیه مى گويد: «وَ نُقَلِّبُهُمْ ذاتَ الْيَمِينِ وَ ذاتَ الشِّمالِ»؛ (ما آنها را به سوى راست و چپ برمى گردانيديم) و اين نشان مى دهد كه آنها در حال يكنواختى كامل نبوده اند و عوامل مرموز و معجزه آسایی كه هنوز براى ما ناشناخته مانده است آنها را به سمت راست و چپ مى گردانده است تا به ارگانيزم بدن آنها صدمه وارد نشود.(2)
نامحدود بودن قدرت خداوند، مگر در کارهای محال
در بحث های مربوط به خداشناسی و صفات خدا گفته می شود که اراده خداوند فقط به کارهایی که ذاتا محال باشند یا مستلزم امر محالی باشند تعلق نمی گیرد، اما ممکن است اموری نیز یافت شوند که ذاتا و از لحاظ عقلی مستلزم پدید آمدن هیچ امر محالی نگردند، اما به خاطر اینکه تصور پدید آمدن شان برای ما خیلی سخت باشد، ما انسان ها با محاسبه ها و مقیاس های محدود خود آنها را محال بپنداریم. چنین اموری در صورتی که مصلحتی به پدید آمدن آنها تعلق بگیرد اراده الهی بر ایجادشان جاری می شود و خداوند آنها را خلق می کند.(3)
درباره بحث های مربوط به اعجاز و معجزات پیامبران نیز می گوییم معجزه به معناى انجام يك محال عقلى نيست. زيرا محال عقلى - خواه محال ذاتى باشد مانند اجتماع نقيضين و ضدين در محل واحد و در زمان واحد يا محال بالغير مانند كارى كه وجود آن سرانجام منتهى به يك محال عقلى مى شود - به حكم عقل غير ممكن است يا به تعبير ديگر از دايره قدرت بيرون است. يعنى اصولا به كاربردن كلمه «قدرت» در مورد آن بى معناست. مثل اين که کسی بخواهد در آنِ واحد چيزى موجود باشد و موجود نباشد و يا صخره عظيمى را در پوست يك تخم مرغ جا دهد بى آن كه صخره كوچك شود يا تخم مرغ بزرگ گردد. اين گونه پيشنهادها در درون خود تضادى را پرورش مى دهد يعنى خود پيشنهاد غلط است و در حقيقت مفهومش اين است كه انسان چيزى را بخواهد و نخواهد.
بنابراين محالات عقلى نه در بحث اعجاز و نه در هيچ بحث ديگرى قابل طرح نيست؛ آنچه قابل طرح است محال عادى مى باشد و معجزه فقط يك محال عادى است که طبق روال معمولى قانون علت و معلول چنين چيزى با اسباب و شرايط معمولى و با نيروى انسانى قابل تحقق نمى باشد، ولى هيچ مانعى ندارد كه با نيروى الهى حاصل گردد.(4)
موضوع خواب چند صد ساله اصحاب کهف نیز از همین قبیل است. ما وقتی با محدودیت ها و مقیاس های محدود خود درباره چنین موضوعی می اندیشیم، از آنجا که ممکن است نمونه آن را در اطراف مان ندیده باشیم، آن را امری محال بپنداریم اما چنین امری – همان طور که در ادامه نیز توضیح خواهیم داد – از لحاظ زیست شناسی کاملا ممکن است و هیچ ممنوعیت عقلی و محال بودن ذاتی از تصور آن پدید نمی آید.
ممکن بودن طول عمر از لحاظ علمی
مساله عمر دراز مدت، يك مساله غيرعلمى نيست چه اينكه مى دانيم طول عمر هيچ موجود زنده اى از نظر علمى ميزان ثابت و معينى ندارد كه با فرا رسيدن آن مرگ حتمى باشد. به عبارت ديگر درست است كه نيروهاى جسمى انسان هر چه باشد بالاخره محدود و پايان پذير است اما اين سخن به آن معنى نيست كه بدن يك انسان يا موجود زنده ديگر توانايى زيست بيشتر از مقدار عادى را ندارد و مثلا همان طور كه در طبيعت هنگامى كه آب به يكصد درجه حرارت رسيد مى جوشد و در درجه صفر يخ مي زند، انسان هم كه به يكصد و يا يكصد و پنجاه سال رسيد قلب او الزاما متوقف مى گردد و مرگ او فرا مى رسد.
ميزان طول عمر موجودات زنده بستگى زيادى با وضع زندگى آنها دارد و با تغيير شرايط كاملا تغيير پذير است گواه زنده اين سخن اين است كه از يك طرف مى بينيم هيچ يك از دانشمندان جهان ميزان معينى براى عمر انسان تعيين نكرده اند و از سوى ديگر توانسته اند در آزمايشگاه ها گاهى طول عمر بعضى از موجودات زنده را به دو يا چند برابر و گاهى به 12 برابر و بيشتر برسانند و حتى امروز به ما اميدوارى مى دهند كه در آينده با پيدا شدن روش هاى نوين عملى عمر انسان به چندين برابر فعلى افزايش خواهد يافت.(5)
در سال 1930 زيست شناس مشهورى به نام «متالينكف» سعى كرد ثابت كند كه حيات ابدى بالقوه در خود طبيعت وجود دارد و وظيفه علم آن است كه بر اسرار زندگى جاويد دست يابد. او می گوید: جانداران ساده تر مثل تك ياخته اى ها در واقع مرگ ناپذيرند چون به طور لايتناهى از طريق تقسيم ياخته اى زنده مى مانند! بنابراين چه جاى تعجب كه زندگانى جاويد بالقوه در موجودات عالى تر كه از ميليون ها ياخته تشكيل شده اند مصداق داشته باشد و ما دانشمندان بايد به اسرار آن دست يابيم.(6)
در مورد آب و غذا در اين خواب هم اگر خواب عادى و معمولى باشد، مى توان حق را به ايراد كننده داد كه اين موضوع با اصول علمى سازگار نيست؛ زیرا درست است که در خواب عادی سوخت و ساز بدن نسبت به بیداری کمتر است، ولی این سوخت و ساز به هنگام خواب طولانی در سال هاى متمادى بسيار زياد خواهد بود. اما بايد توجه داشت كه خواب هايى در جهان طبيعت وجود دارد كه مصرف غذاى بدن در آنها بسيار ناچيز است.
زمستان خوابى: بسيارى از جانداران هستند كه در سرتاسر زمستان در خواب فرو مى روند و به اصطلاح علمى «زمستان خوابى» دارند. در اين نوع خواب ها فعاليت هاى حياتى تقريبا متوقف مى گردد و تنها شعله بسيار ضعيفى از آن روشن است. قلب تقريبا از ضربان مى افتد و يا به تعبير صحيح تر ضربان آن به قدرى خفيف مى شود كه ابدا قابل احساس نيست. در اين گونه موارد، بدن را مى توان به كوره هاى عظيم تشبيه كرد كه به هنگام خاموش كردن آنها شمعكى از آن در حال اشتعال است. واضح است كه مقدار خوراكى را كه آن كوره در يك روز از مواد نفتى مى طلبد تا شعله هاى عظيم خود را به آسمان بفرستد ممكن است خوراك ده ها يا صدها سال آن در حال اشتعال شمعك بسيار كوچك باشد.
دانشمندان در مورد زمستان خوابى بعضى از جانداران چنين مى گويند: اگر وزغى را كه در حال زمستان خوابى است از جايش بيرون آوريم به نظر مرده مى رسد در شش هایش هوا نيست ضربان قلبش چنان ضعيف است كه نمى توان به آن پى برد. در ميان حيوانات خونسرد كه زمستان خوابى دارند بسيارى از پروانه ها و حشرات و حلزون هاى خاكى و خزندگان را مى توان نام برد. بعضى از پستانداران خونگرم نيز زمستان خوابى دارند. در دوران زمستان خوابى فعاليت هاى حياتى بسيار كند مى شود و چربى ذخيره بدن آنها به تدريج مصرف می گردد.(7)
دانشمندی به نام پروفسور ايتنجر در این باره از بلورهاى نمكى سخن مى گويد كه مربوط به صد ميليون سال قبل است و در آن فسيل هايى از باكتري هاى آن زمان وجود داشته و نامبرده آن را در محيط مناسبى كشت كرده و زنده شده و تكثير نسل نموده اند. نامبرده بعد از اين ماجرا اين بلورها را از نقاط مختلف جهان از جمله از مناطقى كه مربوط به ششصد ميليون سال قبل است جمع آورى كرده و فسيل هاى باكترى هاى آن را كشت مى نمايد و با نهايت تعجّب مى بيند آنها نيز از خواب گران خود برخاستند و به اين ترتيب ركورد ششصد ميليون سال عمر را براى اين موجودات زنده ذره بينى ثابت مى كند. او معتقد است از نظر علمى اين امر درباره انسان نيز مى تواند وجود داشته باشد.(8)
منظور از این توضیحات اين است كه نوعی خواب داريم كه در آن نياز به غذا فوق العاده تقليل پيدا مى كند و فعاليت هاى حياتى نزديك به صفر مى رسد و اتفاقا همين موضوع كمك به جلوگيرى از فرسودگى اعضای بدن و طول عمر اين گونه جانداران مى كند. اصولا زمستان خوابى براى اين حيوانات كه احتمالا قادر بر تحصيل غذاى خود در زمستان نيستند فرصت بسيار گران بهايى است.
دفن مرتاضان: در مورد مرتاضان ديده شده است كه بعضى از آنها را در برابر چشمان حيرت زده عدهاى از افراد ديرباور، در تابوت گذارده و گاهى براى مدت يك هفته در زير خاك دفن كرده اند، و پس از تمام شدن مدت مزبور بيرون آورده و ماساژ و تنفس مصنوعى داده اند تا كم كم به حال عادى بازگردد. مساله نياز به غذا در اين مدت اگر مهم نباشد مساله نياز به اكسيژن هوا بسيار مهم است. زيرا مي دانيم حساسيت سلول هاى مغز مخصوصا در برابر اكسيژن و نيازشان به اين ماده حياتى به قدرى زياد است كه اگر چند دقيقه از آن محروم بمانند ضايع مى شوند. حالا چه طور است كه جناب مرتاض كمبود اكسيژن را مثلا براى مدتى در حدود يك هفته تحمل مى كند؟ پاسخ اين سؤال با توجه به توضيحى كه داديم چندان مشكل نيست. در اين مدت فعاليت حياتى بدن مرتاض تقريبا متوقف مى گردد بنابراين نياز سلول ها به اكسيژن و مصرف آن فوق العاده تقليل مى يابد به طورى كه در اين مدت همان هواى محفظه تابوت براى تغذيه يك هفته سلول هاى تن او كافى است.
منجمد ساختن بدن انسان زنده: در مورد منجمد ساختن بدن جانداران و حتى بدن انسان - براى طولانى ساختن عمر آنها - امروزه تئوری ها و بحث هاى فراوانى وجود دارد كه قسمتى از آن جامه عمل به خود پوشيده است. طبق اين تئوري ها، ممكن است با قرار دادن بدن انسان يا حيوانى در سرماى زير صفر طبق روش خاصى حيات و زندگى او را متوقف ساخت بدون اينكه واقعا بميرد و پس از مدتى كه لازم باشد او را در حرارت مناسبى قرار دهند و دوباره به حال عادى بازگردد. براى مسافرت هاى فضايى به كرات دوردست كه احتمالا صدها يا هزاران سال طول مى كشد طرح هايى پيشنهاد شده كه يكى از آنها همين طرح است كه بدن فضانورد را در محفظه خاصى قرار دهند و آن را منجمد سازند و پس از ساليان دراز به هنگام نزديك شدن به كرات مورد نظر با يك سيستم خودكار حرارت عادى به محفظه برگردد و آنها به حال عادى در آيند، بدون آنكه در حقيقت عمرى تلف كرده باشند!
در مقاله علمی تخصصی ای در این باره نوشته بود که: زندگى جاويدان در طول تاريخ همواره از رؤياهاى طلايى و ديرينه انسان بوده اما اكنون اين رؤيا به حقيقت پيوسته است و اين امر مديون پيشرفت هاى شگفت انگيز علم نوينى است كه كريونيك نام دارد (علمى كه انسان را به عوالم يخبندان مى برد و از او همچون بدن منجمد شده اى نگهدارى مى كند به اميد روزى كه دانشمندان او را به زندگى دو باره بازگردانند).
از مجموع بحث های فوق نتيجه مى گيريم كه متوقف ساختن يا كند كردن فوق العاده حيات امكان پذير است و مطالعات مختلف علمى امكان آن را از جهات گوناگون تاييد كرده است و در اين حال مصرف غذاى بدن تقريبا به صفر مى رسد و ذخيره ناچيز موجود در بدن مى تواند براى زندگى کند آن در سال هاى دراز كافى باشد. اشتباه نشود هرگز نمى خواهيم جنبه اعجاز خواب اصحاب كهف را با اين سخنان انكار كنيم بلكه مى خواهيم آن را از نظر علمى به ذهن نزديك نمائيم.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.