شرح و تفسیر: یا جهاد یا در انتظار مرگ و ذلت بودن

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش اوّلبخش دوّم
 

امام(علیه السلام) در آغاز این خطبه همچون بسیارى دیگر از خطبه ها از حمد و ثناى الهى شروع مى کند و مى گوید: «خدا را بر آن چه فرمان داده و کارى که مقدر فرموده ستایش مى کنم و پروردگار را بر گرفتارى خودم به شما مى ستایم» (أَحْمَدُ اللهَ عَلَى مَا قَضَى مِنْ أَمْر، وَ قَدَّرَ مِنْ فِعْل، وَ عَلَى ابْتِلاَئِی بِکُمْ).

در این که آیا قضا و قدر در این عبارت به یک معناست و همه اشاره به مقدّرات الهى است یا دو معنا دارد، شارحان نهج البلاغه تفسیرهاى متعددى دارند. بعضى هر دو را به یک معنا دانسته و بعضى گفته اند: قضا مربوط به آفرینش عالم امر و عقول یعنى جهان ماوراى طبیعت است و قدر، اشاره به عالم خلق یعنى جهان طبیعت است. یکى از تفسیرهاى روشنِ قضا و قدر ـ که آیات و روایات نیز بر آن گواهى مى دهد ـ این است که قضا ـ هم در عالم تکوین و هم در عالم تشریع ـ اشاره به فرمان الهى براى اصل وجود چیزى است و قدر، اشاره به اندازه گیرى ها و اجزا و شرایط آن است ; مثلا فرد بزرگى فرمان مى دهد مسجد یا بیمارستانى ساخته شود. این مصداق قضاست ; سپس نیازها و اندازه گیرى هاى آن را بیان مى کند; این قدر است. فرمان خدا به اداى نماز و روزه در عالم تشریع، قضاست و دستور او نسبت به اجزا و شرایط آن، قدر است.

نکته دیگر این است که در عبارت یاد شده، امام(علیه السلام) خدا را بر گرفتارى ها و مشکلاتى که براى یاران نافرمانش به وجود آمده، حمد و سپاس مى گوید. این بدان جهت است که مردان خدا تسلیم فرمان اویند و در دیدگاه آن ها هر چه از دوست مى رسد نیکوست و همه را داراى مصلحت و هدف مى بینند.

سپس حاضران در مجلس یعنى سران قبایل و عشایر کوفه را مخاطب ساخته، چنین مى فرماید: «اى گروهى که هر گاه فرمان دادم اطاعت نکردید و هر زمان دعوتتان نمودم اجابت ننمودید; هر وقت به شما مهلت داده شود (که آماده پیکار با دشمن شوید) در بیهودگى فرو مى روید (و فرصت ها را از دست مى دهید) و اگر با شما بجنگند ضعف وناتوانى نشان مى دهید ; هرگاه مردم، اطرافِ پیشوایى گرد آیند طعنه مى زنید و اگر شما را براى حل مشکلى بیاورند عقب نشینى مى کنید» (أَیَّتُهَا الْفِرْقَةُ الَّتِی إِذَا أَمَرْتُ لَمْ تُطِعْ، وَ إِذَا دَعَوْتُ لَمْ تُجِبْ. إِنْ أُمْهِلْتُمْ خُضْتُمْ(1)، وَ إِنْ حُورِبْتُمْ خُرْتُمْ(2) وَ إِنِ اجْتَمَعَ النَّاسُ عَلَى إِمَام طَعَنْتُمْ، وَ إِنْ أُجِئْتُمْ(3) إِلَى مُشَاقَّة(4) نَکَصْتُمْ(5)).

امام(علیه السلام) در این عبارت، به چهار نقطه ضعف مردم پیرامونش اشاره مى کند: نافرمانى، بى توجهى به فراخوانى، استفاده نکردن از مهلت ها و فرصت ها و ضعف نشان دادن در میدان نبرد.

به یقین هریک از این موارد مى تواندعاملى براى شکست باشد تاچه رسد به تمام این ها.

سپس آن ها را سرزنشى آمیخته با محبّت مى کند و مى فرماید: «دشمنتان بى پدر باد! منتظر چه نشسته اید؟! در مقابل یارى خود و جهاد براى به دست آوردن حق خویش جز مرگ یا ذلت (نصیب شما خواهد شد)؟» (لاَ أَبَا لِغَیْرِکُمْ! مَا تَنْتَظِرُونَ بِنَصْرِکُمْ وَ الْجِهَادِ عَلَى حَقِّکُمْ؟ الْمَوْتَ أَوِ الذُّلَّ لَکُمْ؟).(6)

اشاره به این که وضعى که به خود گرفته اید ـ که در برابر توطئه هاى دشمن غدّارى همچون معاویه و لشکریان غارتگر او خونسرد و بى تفاوتید ـ نتیجه اى جز مرگ یا ذلت ندارد. یا مى میرید و یا اگر زنده بمانید در زیر دست و پاى آن ها ذلیل خواهید شد. عزت در جهاد است که نتیجه اش یا پیروزى است یا شهادت ; همان گونه که امام(علیه السلام) در خطبه مى فرماید: «اَلْمَوْتُ فِی حَیَاتِکُمْ مَقْهُورِینَ وَ الْحَیاةُ فِی مَوْتِکُمْ قَاهِرِینَ; مرگ در زندگى توأم با شکست شماست و زندگى در مرگ پیروزمندانه به شما خواهد بود».(7)

و در ادامه این سخن مى افزاید: «به خدا سوگند! اگر مرگ من فرا رسد ـ که قطعاً فرا خواهد رسید ـ میان من و شما جدایى، خواهد افکند; در حالى که من از همنشینى با شما ناراحت بودم و وجودتان براى من قدرت آفرین نبود (حال آن که من براى شما همه چیز بودم)» (فَوَاللهِ لَئِنْ جَاءَ یَوْمِی ـ وَ لَیَأْتِیَنِّی ـ لَیُفَرِّقَنَّ بَیْنِی وَ بَیْنَکُمْ وَ أَنَا لِصُحْبَتِکُمْ قَال(8)، وَ بِکُمْ غَیْرُ کَثِیر).

در این جا امام(علیه السلام) آن ها را به یک نکته مهم توجّه مى دهد و آن این که وجود من سرمایه عظیمى براى شماست که قدر آن را نمى دانید. بدانید اگر مرگ من فرا رسد، من چیزى را از دست نمى دهم، جز سیاهى لشکر و گروهى بى اراده و بى اثر; ولى شما همه چیز را از دست خواهید داد ; رهبرى آگاه و شجاع و فرزانه و فرماندهى شکست ناپذیر.


1. «خضتم» از ماده «خوض» (بر وزن حوض) به گفته راغب در مفردات ورود تدریجى در آب و راه رفتن در آن است، سپس به معناى کنایى شروع در کارهاى بد و یا سخنان زشت آمده است.

2. «خُرْتم» از ماده «خوار» به معناى فریاد کشیدن گرفته شده و از آن جا که فریاد زدن غالباً از ضعف وناتوانى ناشى مى شود، این واژه به معناى ضعف و ناتوانى آمده است.

3. «اُجئتم» از ماده «اجاء» از ریشه «مجیئى» گرفته شده که به معناى آوردن شخص یا چیزى است; بنابراین «ان اجئتم» یعنى اگر شما را بیاورند.

4. «مشاقة» به معناى صعوبت و سختى و عداوت و دشمنى است و از ماده «شق» (بر وزن حق) به معناى شکافتن و پراکنده کردن گرفته شده است.

5. «نکصتم» از ماده «نکص» (بر وزن عکس) به معناى عقب گرد گرفته شده است.

6. بسیارى از شارحان نهج البلاغه جمله «الموت او الذُلَّ لکم» را نوعى نفرین گرفته اند; یعنى مرگ بر شما باد یا ذلت. در حالى که ظاهر جمله چیزى غیر ازاین است. امام(علیه السلام)مى خواهد نتیجه سُستى و ضعف آن ها را در جهاد بیان کند ; یعنى نتیجه عمل شما یکى از این دو چیز است: یا مرگ یا ذلت ; به خصوص این که جمله «لا ابا لغیرکم» که قبل از آن آمده و جمله «لله أنتم» که بعد از آن نقل شده، نشان مى دهد، حضرت در مقام نفرین نبوده است ; بلکه همان گونه که خود این شارحان نیز اعتراف دارند در مقام ابراز لطف و مهربانى بوده است.

7. نهج البلاغه، خطبه 51.

8. «قال» به معناى دشمن و مخالف است و از ماده «قِلا» (بر وزن ندا) به معنا شدت بغض و عداوت گرفته شده است.

بخش اوّلبخش دوّم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma