وَ هَلُمَّ الْخَطْبَ فِی ابْنِ أَبِی سُفْیَانَ، فَلَقَدْ أَضْحَکَنِی الدَّهْرُ بَعْدَ إِبْکَائِهِ; وَ لاَ غَرْوَ وَاللهِ، فَیَا لَهُ خَطْباً یَسْتَفْرِغُ الْعَجَبَ، وَ یُکْثِرُ الاَْوَدَ! حَاوَلَ الْقَوْمُ إِطْفَاءَ نُورِ اللهِ مِنْ مِصْبَاحِهِ، وَ سَدَّ فَوَّارِهِ مِنْ یَنْبُوعِهِ، وَ جَدَحُوا بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ شِرْباً وَ بِیئاً، فَإِنْ تَرْتَفِعْ عَنَّا وَ عَنْهُمْ مِحَنُ الْبَلْوَى، أَحْمِلْهُمْ مِنَ الْحَقِّ عَلَى مَحْضِهِ; وَ إِنْ تَکُنِ الاُْخْرَى، (فَلاَ تَذْهَبْ نَفْسُکَ عَلَیْهِمْ حَسَرَات إِنَّ اللهَ عَلِیمٌ بِمَا یَصْنَعُونَ).
ترجمه:
(بحث درباره گذشته خلافت را با تمام اشکالاتش رها کن) اکنون بیا و مشکل مهمّ پسر ابوسفیان را تماشا کن. به راستى روزگار مرا خنداند بعد از آن که گریانید! به خدا سوگند! تعجب هم ندارد. آه! چه حادثه عظیمى که دیگر تعجبى باقى نگذاشت و کژى و انحراف بسیار به بار آورد! آن ها کوشیدند نور خدا را که از چراغش مى درخشید خاموش سازند و مجراى فَوَران چشمه فیض الهى را مسدود کنند و این آب زلال را میان من و خودشان به بیمارى ها و سموم آلوده سازند. هرگاه این مشکلات موجود از ما و آن ها برطرف شود، من آن ها را به سوى حق خالص مى برم و اگر مسیر حوادث به گونه دیگرى بود (عاقبت شومى دارند) بر آن ها حسرت مخور; زیرا خداوند از آن چه انجام مى دهند، آگاه است.