شرح و تفسیر: راه شناخت نیکان وبدان

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش سوّمخطبه 155 (1)

در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) براى تکمیل آن چه در بخش هاى سابق آمد راه شناخت نیکان از بدان را نشان مى دهد، مى فرماید: «بدان هر ظاهرى باطنى دارد همانند خود، آن چه ظاهرش پاک و خوب است باطنش نیز پاک و خوب است و آن چه ظاهرش خبیث و بد است باطنش نیز خبیث است» (وَاعْلَمْ أَنَّ لِکُلِّ ظَاهِر بَاطِناً عَلَى مِثَالِهِ، فَمَا طَابَ ظَاهِرُهُ طَابَ بَاطِنُهُ، وَ مَا خَبُثَ ظَاهِرُهُ خَبُثَ بَاطِنُهُ).

این یک قاعده کلى است که مى تواند در بسیارى از موارد راهگشاى انسان در مسأله شناخت افراد و جوامع بشرى و تشکیلات مختلف اجتماعى و سیاسى و عقیدتى باشد (هر چند مانند هر قاعده کلى ممکن است استثناهایى داشته باشد) زیرا معمولا اعمال انسان ها بازتاب افکار و اخلاق و صفات درونى آن هاست و ظاهر آنان تراوشى از باطن شان است; همان گونه که در ضرب المثل معروف نقل شده: «از کوزه همان برون طراود که در اوست».

بر این اساس هنگامى که باطن کسى براى ما مشکوک شود باید در اعمال او دقت کنیم و از لابه لاى آن به باطن او پى ببریم. قرآن مجید نیز این حقیقت را در آیات مختلف تأیید کرده و درباره منافقان گاه مى فرماید: «(قَدْ بَدَتِ الْبَغْضَاءُ مِنْ أَفْوَاهِهِمْ وَمَا تُخْفِى صُدُورُهُمْ أَکْبَرُ); نشانه هاى عداوت آن ها از دهان و کلامشان آشکار شده و آن چه در دل هایشان پنهان مى دارند از آن مهم تر است».(1)

و در جاى دیگر مى فرماید: «(وَلَوْ نَشَاءُ لاََرَیْنَاکَهُمْ فَلَعَرَفْتَهُمْ بِسِیمَاهُمْ وَلَتَعْرِفَنَّهُمْ فِى لَحْنِ الْقَوْلِ); اگر ما بخواهیم منافقان را به تو نشان مى دهیم تا آن ها را به قیافه هاشان بشناسى، هر چند مى توانى آن ها را از سخنانشان بشناسى».(2)

و در جاى دیگر مى فرماید: «(وَالْبَلَدُ الطَّیِّبُ یَخْرُجُ نَبَاتُهُ بِإِذْنِ رَبِّهِ وَالَّذِى خَبُثَ لاَ یَخْرُجُ إِلاَّ نَکِداً); سرزمین پاکیزه گیاهش (پاکیزه) به فرمان پروردگار مى روید; اما سرزمین خبیث و بد جز گیاه ناچیز و بى ارزش از آن نمى روید».(3)

در روایات اسلامى و کلمات فقها نیز این مسأله دیده مى شود:

امیرمؤمنان على(علیه السلام) مى فرماید: «مَا أَضْمر اَحَدٌ شَیئاً اِلاّ ظَهَرَ فِی فَلَتَاتِ لِسَانِهِ وَ صَفَحَاتِ وَجْهِهِ; کسى چیزى را در دل پنهان نمى کند مگر این که در سخنانى که از دهانش بیرون مى پرد و در چهره اش، آشکار مى شود».(4)

فقها نیز در بحث عدالت مى گویند: حسن ظاهر و عمل به وظایف شرع حکایت از وجود ملکه عدالت در باطن مى کند.

جالب این که در عصر ما وسایلى ساخته اند به نام دروغ سنج که از تغییر حرکات نبض و قلب و فشار خون و غیر آن مى توان راستگو بودن یا دروغ گو بودن شخص را به هنگامى که مطلبى را اظهار مى دارد، شناخت.

همان گونه که اشاره شد این قاعده کلى مانند سایر قواعد بدون استثنا نیست; زیرا افرادى هستند بسیار پیچیده و به تعبیر عامیانه «تودار» که به آسانى نمى توان آن ها را از اعمالشان شناخت; چنان ریاکار و متظاهر و مردم فریبند که گاه افراد عاقل و هوشیار را نیز به خطا مى افکنند و به همین جهت امام(علیه السلام) در ادامه سخن چنین مى فرماید: «پیامبر راستگو(صلى الله علیه وآله) فرمود: گاه خداوند بنده اى را دوست دارد ولى عملش را مبغوض مى شمرد و گاه عملش را دوست دارد و شخصش را مبغوض مى داند» (وَ قَدْ قَالَ الرَّسُولُ الصَّادِقُ ـ صَلَّى اللّهُ عَلَیْهِ وَآلِهِ ـ : «إِنَّ اللّهَ یُحِبُّ الْعَبْدَ، وَ یُبْغِضُ عَمَلَهُ، وَ یُحِبُّ الْعَمَلَ وَ یُبْغِضُ بَدَنَهُ»).

دلیل جدایى ظاهر از باطن و عمل از عقیده در این گونه موارد، عوامل فوق العاده اى است که رخ مى دهد و شخص را از آن اصل کلى دور مى سازد; مثلا همنشینى با بدان و خوبان و قرار گرفتن در محیط هاى سالم یا فاسد و همچنین تعصب ها، کینه ها، حسادت ها، هوس هاى شدید و تبلیغات مسموم یا سالم و فقر و تنگدستى فوق العاده و مانند آن، این هاست که گاهى هماهنگى ظاهر و باطن را بر هم مى زند و از کوزه چیزى برون مى تراود که در آن نیست.

مرحوم علامه خویى در شرح این جمله، مطلب دیگرى دارد. او بعد از آن اشاره به تناقض صورى صدر و ذیل این بخش از خطبه مى گوید: من بعد از تدبّر و تفکر بسیار در چند روز و توسّل به جدم امیرمؤمنان، به این نتیجه رسیدم که حضرت به استناد کلام پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى خواهد اشاره به این نکته کند که اگر کسى بر خلاف آن اصل کلى، ظاهر و باطن خود را هماهنگ ندید باید کوشش کند آن را در جهت صلاح، هماهنگ سازد; یعنى اگر باطن خوب بود و عمل بد، سعى در اعمال صالحه کند و اگر عمل، خوب بود و باطن بد، تلاش در اصلاح باطن نماید.(5)

گرچه این سخن، سخنى است صحیح; ولى استفاده این معنا از جمله هاى یاد شده خالى از اشکال نیست و به نظر مى رسد تفسیر اوّل مناسب تر است.

سپس در بخش پایانى این خطبه، امام(علیه السلام) در تکمیل گفتار سابق در زمینه هماهنگى ظاهر و باطن ولزوم پاکسازى درون براى پاک شدن برون، چنین مى فرماید: «بدان هر عملى رویشى دارد و هیچ رویشى از آب بى نیاز نیست و آب ها مختلفند آن چه آبیارى اش پاکیزه باشد نهالش پاک و میوه اش شیرین است و آن چه آبیاریش ناپاک باشد نهالش ناپاک و میوه اش تلخ خواهد بود» (وَاعْلَمْ أَنَّ لِکُلِّ عَمَل نَبَاتاً. وَ کُلُّ نَبَات لاَ غِنَى بِهِ عَنِ الْمَاءِ، وَالْمِیَاهُ مُخْتَلِفَةٌ; فَمَا طَابَ سَقْیُهُ، طَابَ غَرْسُهُ وَ حَلَتْ ثَمَرَتُهُ، وَ مَا خَبُثَ سَقْیُهُ، خَبُثَ غَرْسُهُ وَ أَمَرَّتْ ثَمَرَتُهُ).

امام(علیه السلام) در این تشبیه زیبا، انسان و اعمالش را به درختان و میوه هایش تشبیه نموده است; همان گونه که درختان وگیاهان از آب براى رویش بى نیاز نیستند، انسان ها نیز به تعلیم و تربیت و تبلیغ نیاز دارند. آن کس که از تعلیم و تربیت و تبلیغ صحیحى برخوردار باشد اعمالش پاک و آن کس که تحت تأثیر تبلیغات سوء قرار گیرد، عملى ناپاک خواهد داشت.

به تعبیر دیگر ارزش میوه هاى درختان در واقع از سه چیز نشأت مى گیرد: بذر خوب و زمین خوب و آب خوب. به یقین بذر انسان ها با توجه به فطرت پاک خداداد خوب است. هر گاه وراثت محیط که به منزله زمین است و تعلیم و تربیت که به منزله آب است پاک و پاکیزه باشد، آثار وجودى انسان ها ارزشمند و پاک و پاکیزه خواهد بود.

 

* * *


1. آل عمران، آیه 118.

2. محمّد، آیه 30.

3. اعراف، آیه 58.

4. کلمات قصار، 26.

5. منهاج البراعه، جلد 9، صفحه 248. (با تلخیص)

بخش سوّمخطبه 155 (1)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma