شرح و تفسیر: خوشا به حال آن ها که مشغول اصلاح خویش اند

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش دهماجتماعى زیستن یا انزواگرایى؟

در این بخش از خطبه که بخش پایانى آن است، امام(علیه السلام) به سه موضوع مهم اشاره مى کند: یکى اقسام سه گانه ظلم و دیگر موضوع وحدت مسلمین و اهمّیّت آن و سرانجام توجّه به خودسازى به جاى عیب جویى دیگران. بحث هایى که در این خطبه در مورد مسایل اخلاقى ذکر شد و نصایحى را که در این زمینه بیان شد با ذکر این سه مطلب تکمیل مى شود.

نخست مى فرماید: «آگاه باشید! ظلم بر سه گونه است: ظلمى که هرگز بخشوده نخواهد شد و ظلمى که بدون کیفر نخواهد بود و ظلمى که بخشوده مى شود و بازخواست ندارد» (أَلاَ وَ إِنَّ الظُّلْمَ ثَلاَثَةٌ: فَظُلْمٌ لاَیُغْفَرُ، وَ ظُلْمٌ لاَ یُتْرَکُ، وَ ظُلْمٌ مَغْفُورٌ لاَ یُطْلَبُ).

سپس به شرح هر یک از این سه قسمت پرداخته، مى فرماید: «اما ظلمى که بخشوده نخواهد شد، شرک به خداست. خداوند متعال مى فرماید: خدا هیچ گاه شرک به خود را نمى بخشد (و کسانى را که همتایى براى او قرار دهند مشمول عفو نخواهد ساخت)» (فَأَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لاَ یُغْفَرُ فَالشِّرْکُ بِاللهِ، قَالَ اللهُ تَعَالَى: (إِنَّ اللهَ لاَ یَغْفِرُ أَنْ یُشْرَکَ بِهِ)).

البتّه با توجّه به صدر و ذیل آیه (وَیَغْفِرُ مَا دُونَ ذَلِکَ لِمَنْ یَشَاءُ)(1) تنها یک گناه است که اگر انسان بدون توبه از آن، بمیرد امکان بخشش ندارد و آن، شرک است ; اما گناهان دیگر کبیره باشد یا صغیره، هرگاه انسان بدون توبه از آن ها، از دنیا برود، احتمال شمول عفو الهى درباره او وجود دارد ; هر چند قطعى نیست و یقیناً مشمول این عفو نیز حساب و کتابى دارد ; چرا که تعبیر به «من یشاء» مفهومش این نیست که بى حساب و کتاب گنهکاران بخشوده مى شوند ; زیرا خداوند حکیم است و اراده و مشیّت او نیز حکیمانه است و تنها کسانى مشمول این عفو مى شوند که زمینه هاى مناسب و شایسته براى عفو و بخشودگى دارند ; درست همان گونه که در مورد عفو زندانیان معمول است که نگاه به حال زندانى مى کنند، هرگاه زمینه هاى مثبت در او باشد مشمول عفو مى شود.

یقیناً منظور از شرک در این جا، شرک جلّى است ; همانند بت پرستى و امثال آن و اما شرک خفىّ (مانند ریاکارى) نوعى از گناهان کبیره است که در ذیل آیه داخل است.

آن گاه به بیان قسم دوّم و سوّم ظلم مى پردازد و مى فرماید: «امّا ظلمى که بخشوده مى شود، ستمى است که بندگان با ارتکاب گناهان صغیره به خویشتن کرده اند و امّا گناهى که بدون کیفر نمى ماند، ظلم بندگان به یکدیگر است که قصاص در آن جا شدید است. این قصاص، مجروح ساختن با کارد یا زدن با تازیانه نیست ; بلکه چیزى است که این ها در برابرش کوچک است» (وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی یُغْفَرُ فَظُلْمُ الْعَبْدِ نَفْسَهُ عِنْدَ بَعْضِ الْهَنَاتِ(2). وَ أَمَّا الظُّلْمُ الَّذِی لاَ یُتْرَکُ فَظُلْمُ الْعِبَادِ بَعْضِهِمْ بَعْضاً. الْقِصَاصُ هُنَاکَ شَدِیدٌ. لَیْسَ هُوَ جَرْحاً بِالْمُدَى(3) وَ لاَضَرْباً بِالسِّیَاطِ، وَ لکِنَّهُ مَا یُسْتَصْغَرُ ذلِکَ مَعَهُ).

در جمله اوّل، امام(علیه السلام) اشاره به گناهان صغیره مى کند که وعده بخشش آن ها مشروط به ترک گناهان کبیره در قرآن مجید ذکر شده است (إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبَائِرَ مَا تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئَاتِکُمْ).(4)

و یا اشاره به گناهان کبیره اى است که جنبه حق الله دارد و انسان مى تواند با آب توبه و ندامت آن را بشوید و با اعمال صالح خود گذشته را جبران کند.

و اما جمله دوّم که سوّمین نوع ظلم را بیان مى کند، اشاره به حق الناس است که اسلام، اهمّیّت فوق العاده اى براى آن قائل شده ومجازات آن شدید است و تا صاحب حق از آن نگذرد، خداوند نمى بخشد ; بنابراین تعبیر به قصاص در عبارت مزبور اشاره به مجازات الهى است ; نه قصاص معروف و مصطلح ; لذا بعد از آن مى فرماید: این قصاص الهى نه همچون جراحات تیر و خنجر است و نه همچون ضربات شلاق ; بلکه مجازات هایى است که همه این ها در برابر آن ناچیز است ; از درون مى سوزاند و به برون سرایت مى کند; آن گونه که در قرآن بیان شده است: «(نَارُ اللهِ الْمُوقَدَةُ  * الَّتِى تَطَّلِعُ عَلَى الاَْفْئِدَةِ); آتش سوزان الهى است که از قلب ها سر بر مى کشد».(5)

در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم: «خداوند به یکى از پیامبرانش ـ که در کشور یکى از جباران زندگى مى کرد ـ وحى فرستاد که نزد آن پادشاه جبار برو و به او بگو: من به تو حکومت نداده ام که خون مردم را بریزى و اموال آن ها را غصب کنى. من تو را بدان دلیل به این منصب گماردم که ناله مظلومان را که به درگاه من مى نالند خاموش کنى ; چرا که من از حقوق غصب شده آن ها صرف نظر نمى کنم ; هر چند کافر باشند!»(6).

امام باقر(علیه السلام) نیز مى فرماید: «هر کس به دیگرى ستم کند، خداوند در مقابل آن، وى را مجازات خواهد کرد ; مجازاتى در جانش و مالش; ولى ظلم هایى که بین انسان و خداست هرگاه توبه کند خدا او را مى بخشد».(7)

سپس امام(علیه السلام) به سراغ دوّمین موضوع مهم که وحدت صفوف مسلمین است مى رود و مى فرماید: «مبادا در دین خدا به رنگ هاى مختلف در آیید; چرا که اتحاد و اجتماع در راه حق ـ هر چند خوشایند شما نباشد ـ از پراکندگى در راه باطلى که مورد علاقه شماست بهتر است و (بدانید) خداوند سبحان به هیچ کس، نه از گذشتگان و نه باقى ماندگان به سبب اختلاف و تفرقه، نتیجه خوبى نبخشیده است» (فَإِیَّاکُمْ وَالتَّلَوُّنَ فِی دِینِ اللهِ، فَإِنَّ جَمَاعَةً فِیمَا تَکْرَهُونَ مِنَ الْحَقِّ، خَیْرٌ مِنْ فُرْقَة فِیمَا تُحِبُّونَ مِنَ الْبَاطِلِ. وَ إِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ لَمْ یُعْطِ أَحَداً بِفُرْقَة خَیْراً مِمَّنْ مَضَى، وَ لاَ مِمَّنْ بَقِیَ).

تعبیر «فَإِیَّاکُمْ وَالتَّلَوُّنَ فِی دِینِ اللهِ» اشاره به این است که هر گروهى رنگى به خود بگیرد و برنامه اش را از دیگران جدا سازد، خواه در برنامه هاى عقیدتى باشد یا عملى، این تلون و رنگارنگ شدن، سبب پراکندگى صفوف و به هدر رفتن نیروها و گاه جنگ هاى داخلى مى شود و سرنوشت جامعه و منافع آن را به خطر مى اندازد.

هر گاه ـ همان گونه که امام(علیه السلام) در سخن یاد شده فرموده ـ افراد جامعه در مسائل ساده انعطاف به خرج دهند و در امورى که بر خلاف سلیقه آن هاست دندان بر جگر بگذارند و تحمل پیشه کنند به یقین وحدت حاکم مى شود و آرامش و عظمت به جامعه باز مى گردد.

هرگز در طول تاریخ ـ باز همان گونه که امام(علیه السلام) فرموده ـ اختلاف و پراکندگى صفوف منشأ خیر و برکت نبوده و مشکلى را حل نکرده است ; سپس امام(علیه السلام) در سوّمین و آخرین نکته که بخش پایانى خطبه را تشکیل مى دهد، همه مردم را به خودسازى و اصلاح خویشتن و ترک عیب جویى دعوت کرده، مى فرماید: «اى مردم! خوشا به حال آن کس که پرداختن به حال خویش او را از توجّه به عیوب مردم باز داشته و خوشا به حال آن کس که در خانه نشسته، روزى خود را مى خورد و به طاعت پروردگارش مشغول است و بر گناه خویش مى گرید» (یَا أَیُّهَا النَّاسُ «طُوبى لِمَنْ شَغَلَهُ عَیْبُهُ عَنْ عُیُوبِ النَّاسِ»، وَ طُوبى لِمَنْ لَزِمَ بَیْتَهُ، وَ أَکَلَ قُوتَهُ، وَاشْتَغَلَ بِطَاعَةِ رَبِّهِ، «وَ بَکَى عَلَى خَطِیئَتِهِ»).

آن گاه چنین نتیجه گیرى مى کند: «چنین کسى به اصلاح خویش مشغول و مردم از دست او در آسایش اند» (فَکَانَ مِنْ نَفْسِهِ فِی شُغُل، وَ النَّاسُ مِنْهُ فِی رَاحَة!).

اشاره به این که هر انسانى ـ جز اولیاء الله و معصومین(علیهم السلام) ـ عیب یا عیوبى دارد ; هر گاه به عیب جویى دیگران پردازد از خود و اصلاح خویشتن غافل مى شود و هرگز از نظر تهذیب اخلاق و سیر الى الله به جایى نمى رسد ; اما اگر گاهى در گوشه خانه بنشیند و در خویشتن فرو رود و عیوب خود را یک به یک بررسى کند و با آب زلال اطاعت پروردگار و قطره هاى اشکى که بر اثر ندامت نسبت به خطاهایش جارى مى کند، قلبش را شستشو دهد، هم در اصلاح خویشتن توفیق مى یابد و هم مردم از دست او در امان مى مانند.

* * *


1. نساء، آیه 48.

2. «هنات»، جمع «هن» (بر وزن مَنْ) «یاهنه» به معناى امر مهم و حادثه شدید نقل شده است (لسان العرب، ماده «هن») و گاه به معناى موضوعات کوچک و کم اهمّیّت است و در جمله یاد شده، همین معناى دوّم قصد شده است.

3. «مدى» جمع «مدیه» (بر وزن بنیه) به معناى کارد و چاقو است.

4. نساء، آیه 31.

5. همزه، آیات 6 و 7.

6. اصول کافى، جلد 2، صفحه 333. (حدیث 14).

7. همان، صفحه 332. (حدیث 12).

بخش دهماجتماعى زیستن یا انزواگرایى؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma