شرح و تفسیر: با صدق نیّت به درگاه خدا روید

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش دوّمخطبه 179 (1)
 

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه، همه مردم را مخاطب ساخته و چهار نکته مهم را که در زندگى انسان ها اثر عمیق دارد، به همگان گوشزد مى کند ; نخست مى فرماید: «اى مردم، دنیا آرزومندان و دل بستگان خود را فریب مى دهد و ارزش و اهمّیّتى براى کسانى که آن را با ارزش بدانند قائل نیست و بر آن کس که بر دنیا پیروز گردد سرانجام چیره خواهد شد» (أَیُّهَا النَّاسُ، إِنَّ الدُّنْیَا تَغُرُّ الْمُؤَمِّلَ لَهَا وَ الْمُخْلِدَ(1) إِلَیْهَا، وَ لاَ تَنْفَسُ(2) بِمَنْ نَافَسَ فِیهَا، وَ تَغْلِبُ مَنْ غَلَبَ عَلَیْهَا).

از آن جا که «حُبّ الدّنیا» ـ مطابق حدیث معروف ـ سرچشمه هرگونه گناه و خطاست، امام(علیه السلام) از حبّ دنیا شروع مى کند. شایان توجّه این که نکوهش از دنیا داران نشده; بلکه سخن از دنیاخواهان و عاشقان و دلبستگان به آن به میان آمده است.

زرق و برق دنیا آن چنان دنیاپرستان را مغرور مى سازد که گمان مى کنند همه چیز جاویدان خواهد ماند ; ولى ناگهان مى بینند در یک حادثه ناگوار همه چیز بر باد مى رود ; مثلا محصول صدها سال از امکانات مادى در یک شهر با یک زلزله که گاه ده ثانیه بیش تر به طول نمى انجامد نابود مى شود. آرى، تکانى مى خورند و موقتاً بیدار مى شوند و باز در خواب غفلت فرو مى روند.

سپس در ادامه این سخن به نکته دوّم مى پردازد و به صورت یک قانون کلى مى فرماید: «به خدا سوگند! هرگز ملتى که در ناز و نعمت مى زیستند نعمتشان زوال نیافت، مگر بر اثر گناهانى که مرتکب شدند ; زیرا خداوند هرگز به بندگانش ستم روا نمى دارد» (وَ ایْمُ اللهِ، مَا کَانَ قَوْمٌ قَطُّ فِی غَضِّ(3) نِعْمَة مِنْ عَیْش فَزَالَ عَنْهُمْ إِلاَّ بِذُنُوب اجْتَرَحُوهَا(4)، لاَِنَّ (اللهَ لَیْسَ بِظَلاَّم لِلْعَبِیدِ)).

در واقع این سخن برگرفته از آیات قرآن است ; آن جا که مى فرماید: «(إِنَّ اللهَ لاَ یُغَیِّرُ مَا بِقَوْم حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ) ; خداوند نعمت هاى هیچ قوم و ملتى را تغییر نمى دهد، مگر آن که آن ها آن چه را مربوط به خودشان است، تغییر دهند».(5)

و نیز مى فرماید: «(وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوْا لَفَتَحْنَا عَلَیْهِمْ بَرَکَات مِّنَ السَّمَاءِ وَالاَْرْضِ وَلَکِنْ کَذَّبُوا فَأَخَذْنَاهُمْ بِمَا کَانُوا یَکْسِبُونَ); اگر اهل شهرها و آبادى ها ایمان مى آوردند و تقوا پیشه مى کردند برکات آسمان ها و زمین را بر آن ها مى گشودیم ولى آن ها (حق را) تکذیب کردند ما نیز آنان را به کیفر اعمالشان مجازات کردیم».(6)

به یقین نعمت هاى الهى بر حسب شایستگى ها و لیاقت ها در میان بندگان تقسیم مى شود ; لذا پاکان و صالحان شایسته آنند نه گنهکاران آلوده.

پرسش: در روایات مى خوانیم خداوند براى ترفیع مقام اولیایش گاه آن ها را به بلاهایى مبتلا مى سازد ; همان گونه که در تعبیر معروف آمده است: «اَلْبَلاَءُ لِلْوَلاَءِ».(7)

و از بعضى آیات و روایات استفاده مى شود که بلاها گاهى براى آزمایش مؤمن و پاداش هاى بزرگ الهى و نیز گاه براى هشدار و بیدارى بندگان است، آیا این موارد با آن چه در عبارت امام(علیه السلام) ذکر شد منافات ندارد؟

پاسخ: آن چه در کلام امام(علیه السلام) آمده یک قانون کلى است و مى دانیم هر قانون کلى استثنائاتى دارد. موارد آزمایش و بیدار باش و امثال آن، استثنائاتى در قانون کلى فوق محسوب مى شود و به تعبیر دیگر آن چه امام(علیه السلام) فرموده حمل بر غالب مى شود و این شبیه چیزى است که در قرآن مجید بیان شده است: «(وَمَا أَصَابَکُمْ مِّنْ مُّصِیبَة فَبِمَا کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَیَعْفُو عَنْ کَثِیر); هر مصیبتى بر شما مى رسد به سبب اعمالى است که انجام داده اید و بسیارى را نیز عفو مى کند».(8)

به یقین این آیه با آیه (وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَىْء مِنَ الْخَوْفِ...)(9) که از آزمایش هاى مختلف الهى به وسیله بلاها سخن مى گوید و نیز با آیه «(ظَهَرَ الْفَسَادُ فِى الْبَرِّ وَالْبَحْرِ بِمَا کَسَبَتْ أَیْدِى النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِى عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ); فساد در خشکى و دریا به دلیل کارهایى که مردم انجام داده اند آشکار شد». منافاتى ندارد. خدا مى خواهد نتیجه بعضى اعمالشان را به آن ها بچشاند. شاید (به سوى حق) بازگردند.(10)

و اگر انسان درست دقت کند غالباً مى تواند مواردى را که بلاها جنبه مجازات الهى دارد، از مواردى که براى آزمایش یا هشدار است بازشناسد. هرگاه گناه مهمى از او سرزد و یا جامعه اى آلوده به انواع مفاسد شد، حوادث تلخى که بعد از آن پیدا مى شود قطعاً مجازات است ; ولى حوادث تلخى که براى صالحان و پاکان پیش مى آید، معمولا جنبه آزمایش و هشدار براى ترفیع مقام است.

سپس امام(علیه السلام) در ادامه این سخن که در واقع نتیجه مستقیم یادآورى پیشین است، مى فرماید: «و اگر مردم زمانى که بلاها بر آن نازل مى شود و نعمت ها از آنان زایل مى گردد با صدق نیّت در پیشگاه خدا تضرّع کنند و با قلب هاى پر از عشق و محبّتِ به خدا، از او درخواست (توبه) نمایند، یقیناً آن چه، از دستشان رفته به آنان باز مى گردد و هر خرابى را براى آن ها اصلاح مى کند» (وَلَوْ أَنَّ النَّاسَ حِینَ تَنْزِلُ بِهِمُ النِّقَمُ، وَ تَزُولُ عَنْهُمُ النِّعَمُ، فَزِعُوا إِلَى رَبِّهِمْ بِصِدْق مِنْ نِیَّاتِهمْ، وَ وَلَه(11) مِنْ قُلُوبِهمْ، لَرَدَّ عَلَیْهِمْ کُلَّ شَارِد(12)، وَ أَصْلَحَ لَهُمْ کُلَّ فَاسِدِ).

در واقع این طبیب حاذق الهى بعد از ذکر درد به بیان درمان مى پردازد و راه دفع آفات و بلاها را به آن ها مى آموزد و دعایى را که صادقانه باشد و از اعماق جان بر خیزد و در یک کلمه در انسان، تحول ایجاد کند برطرف کننده بلاها مى شمرد ; همان گونه که در احادیث متعدد دیگرى وارد شده است ; از جمله امام سجاد(علیه السلام) مى فرماید: «اَلدُّعاءُ یَدْفَعُ الْبَلاءَ النَّازِلِ وَ مَا لَمْ یَنْزِلْ; دعا بلاهایى را که نازل شده و نازل نشده است، برطرف مى سازد».(13)

امام(علیه السلام) درآخرین بخش این خطبه و در بیان چهارمین نکته آن چه را قبلا به صورت عام بیان کرده بود، براى اصحاب و یاران و مخاطبان تطبیق مى فرماید: «من از این مى ترسم که شما در جهالت و غفلت فرو روید (همچون دوران فترت جاهلیّت); زیرا امورى بر شما گذشت که در آن، تمایلاتى پیدا کردید که از نظر من پسندیده نبود; ولى اگر امور شما به مسیر اصلى بازگردد (و مسلمانان ناخالص و هوشیار باشید) سعادتمند خواهید شد» (وَ إِنِّی لاََخْشَى عَلَیْکُمْ أَنْ تَکُونُوا فِی فَتْرَةِ(14). وَ قَدْ کَانَتْ أُمُورٌ مَضَتْ مِلْتُمْ فِیهَا مَیْلَةً، کُنْتُمْ فِیهَا عِنْدِی غَیْرَ مَحْمُودِینَ، وَ لَئِنْ رُدَّ عَلَیْکُمْ أَمْرُکُمْ إِنَّکُمْ لَسُعَدَاءُ).

و سرانجام مى فرماید: «وظیفه من جز تلاش و کوشش (براى بازگشت شما به راه راست) نیست و اگر بخواهم گفتنى ها را مى گویم (و کوتاهى هاى شما را در گذشته بر شمرم; ولى به دلیل مصالحى صرف نظر مى کنم; فقط مى گویم) خداوند گذشته را (بر شما) ببخشد» (وَ مَا عَلَیَّ إِلاَّ الْجُهْدُ، وَ لَوْ أَشَاءُ أَنْ اَقُولَ لَقُلْتُ: عَفَا اللهُ عَمَّا سَلَفَ!).

در این که منظور امام(علیه السلام) از اشاره سربسته اى که به بعضى از انحرافات آن ها مى کند، چیست؟ جمعى معتقدند: اشاره به ماجراى عثمان و حکومت اوست که در شوراى شش نفره عمر، ظالمانه، حکومت را از لایق ترین افراد (على(علیه السلام)) به کسى که هیچ گونه شایستگى این کار را نداشت ـ و حوادث بعد این حقیقت را اثبات کرد ـ سپردند و شما هم بر آن صحّه گذاشتید و ورود خطبه را بعد از قتل عثمان و در اوایل خلافت امام(علیه السلام) شاهد این معنا دانسته اند.

ولى این احتمال نیز وجود دارد که اشاره به تمام دوران خلفاى پیشین و حوادث دردناکى باشد که در امر خلافت به وقوع پیوست.

و منظور امام(علیه السلام) از جمله «و لو اشاء ان اقول لقلت» نیز همین است که اگر من بخواهم از روى این حوادث نامطلوب پرده بر گیرم مى توانم; ولى از آن صرف نظر مى کنم و از خدا مى خواهم شما را به علت این کوتاهى ها و اشتباهات مجازات نکند و ببخشد.(15)

 

* * *


1. «مخلد» به معناى کسى است که در جایى به طور همیشگى سکونت اختیار مى کند و از ماده «خُلد» و «خلود» گرفته شده و در عبارت مذکور اشاره به کسى است که به دنیا چسبیده است.

2. «تنفس» از ماده «نفاسه» به معناى پرقیمت بودن گرفته شده و در این جا به معناى اهمّیّت و ارزش قائل شدن آمده است.

3. «غض» به معناى تر و تازه است .

4. «اجترحوا» از ماده «جرح» به معناى جراحت و اثرى است که بر اثر آسیب ها به بدن مى رسد و «اجتراح» به معناى انجام دادن گناه آمده: گویى انسان به وسیله آن خود را مجروح مى سازد و گاه این معنا توسعه داده شده و در هرگونه کسب و اکتساب نیز استعمال مى شود.

5. رعد، آیه 11.

6. اعراف، آیه 96.

7. این عبارت که در کلمات علما و بزرگان آمده، متن حدیث نیست ; بلکه برگرفته از احادیث اسلامى است; از جمله در حدیثى از امام صادق(علیه السلام) مى خوانیم که فرمود: «إِنَّ اَشَدَّ النَّاسِ بَلاَءً اَلاَْنْبیاءُ ثُمَّ الَّذِی یَلُونَهُمْ ثُمَّ الاَْمْثَلُ فَالاَْمْثَل; پیامبران الهى بیش از همه (با آفات و مصایب) آزمایش مى شوند ; سپس کسانى که بعد از آن ها قرار دارند و به همین ترتیب آن ها که برترند آزمون بیش ترى دارند». (اصول کافى، جلد 2، صفحه 252، باب شدة ابتلاء المؤمن، حدیث 1).

8. شورى، آیه 30.

9. بقره، آیه 155.

10. روم، آیه 41.

11. «وله» به معناى تحیّر از شدت اندوه است تا آن جا که گاه انسان، عقل و هوش خود را از دست مى دهد; لذا به عشق سوزانى که آرامش و هوش را از انسان مى گیرد نیز اطلاق شده است.

12. «شارد» به معناى کسى است که از مسیر منحرف شده یا فرار کرده است.

13. اصول کافى، جلد 2، صفحه 469 (باب ان الدعاء یردّ البلاء، حدیث 5).

14. «فترة» در اصل به معناى توقف و ضعف و ناتوانى است و به همین جهت به فاصله میان دو برنامه که کارها متوقف مى شود اطلاق شده و از آن جا که فترت گاه آمیخته با غفلت و جهل است در این معنا نیز استعمال شده است.

15. بسیارى از شارحان و مترجمان نهج البلاغه، جمله یاد شده را چنین ترجمه کرده اند: اگر من بخواهم چیزى بگویم مى گویم: «خداوند گذشته را ببخشد» ولى این معنا بسیار بعید است; به خصوص این که در کلام شیخ مفید(ره) در کتاب جمل و در کتاب مناقب طبق نقل کتاب تمام نهج البلاغه کلمه «لکن» قبل از «عفا الله عما سلف» آمده است; بنابراین مى گویم: «عفا الله عما سلف» و این دعایى است جهت تقاضاى عفو الهى براى آن ها ; به علاوه ارتباط این جمله با جمله هاى قبل نیز همین را اقتضا مى کند. (و عده اى از شارحان همین معنا را برگزیده اند). به کتاب هاى معارج نهج البلاغه، تألیف بیهقى، صفحه   و بحارالانوار، علامه مجلسى، جلد 29، صفحه 599 و شرح حدائق الحقائق بیهقى، جلد 2، صفحه 94 و شرح مرحوم خویى، جلد 16، صفحه 359 مراجعه کنید.

بخش دوّمخطبه 179 (1)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma