نکته

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
شرح و تفسیر: چرا به پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) تأسّى بجوییم؟خطبه 161 (1)
 

هر قدر در آمار گناهان و برخوردهاى خشونت آمیز اجتماعى بیشتر مطالعه کنیم، هر اندازه پرونده هاى کیفرى و حقوقى را زیر و رو کنیم، به عمق این گفتار پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) که فرمود: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة; دنیاپرستى سرچشمه همه گناهان است»، آشناتر مى شویم.

جالب این که این سخن را نه فقط پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) فرمود، بلکه از پیشوایان بزرگ دیگر همچون امام صادق و امام سجاد(علیهما السلام) نیز نقل شده و در حدیثى نقل شده است که پیامبران پیشین نیز روى این مطلب تأکید کردند.(1)

و اگر درست دقّت کنیم عمده ترین مظاهر دنیاپرستى را مى توان در سه چیز خلاصه کرد: حبّ مال، حبّ جاه و حبّ شهوت.

هیچ جامعه اى به فساد کشیده نشد و هیچ جنگى در عالم رخ نداد، مگر به علت یکى از این سه چیز. بنابراین هر گاه بخواهیم اصلاحات را در جوامع اسلامى شروع کنیم باید ازمبارزه با دنیاپرستى شروع کنیم.

این موضوع در جوامعى که از حالت فقر، ناگهان به غنا مى رسند; ظهور و بروز بیشترى دارد; همچون جامعه اسلامى در قرون نخستین; زیرا قبل از بعثت پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) فقر شدیدى همه مردم آن محیط را فرا گرفته بود; ولى فتوحات و غنایم ناگهان وضع را دگرگون ساخت و این جا بود که رقابت هاى مخرّب و دنیاپرستى لجام گسیخته دامان گروهى را گرفت و آن گروه را غرق گناه ساخت.

از همین رو جاى تعجّب نیست که پیشواى بزرگ و آگاهى همچون على(علیه السلام)براى دگرگون ساختن آن وضع نابسامان، داغ ترین خطبه ها را در مذمّت دنیا و دنیاپرستان ایراد کند; دست مردم را بگیرد و به اعماق تاریخ انبیاى پیشین ببرد و زندگى پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و خودش را که در نهایت سادگى و زهد بود، ارائه دهد تا دنیاپرستان آن محیط از خواب غفلت بیدار شوند و مسیر خطرناک خود را تغییر دهند. براى نمونه در عصر عثمان ـ که اموال زیادى به بیت المال اسلام رسید و مى بایست صرف عمران و آبادى کشورهاى اسلامى و نجات محرومان مى شد ـ گروهى از خویشاوندان و اطرافیان او بر آن اموال دست انداختند و هر یک ثروت عجیبى براى خویش فراهم ساختند که مرحوم علاّمه امینى در جلد هشتم الغدیر با عنوان «الکنوز المکنّزه ببرکة الخلیفة» (گنج هاى عظیمى که به برکت خلیفه به وجود آمد) بخشى از آن را با آمار دقیق از منابع اهل سنّت نقل مى کند و عده زیادى همچون: مروان، طلحه، زبیر، سعد بن ابى وقاص، یعلى بن امیّه، عبدالرحمن بن عوف، زید بن ثابت و کسانى دیگر را بر مى شمرد که هر یک آلاف و الوفى از بیت المال را تصاحب کردند.

از جمله مى نویسد: «زید بن ثابت آن قدر شمش طلا و نقره از خود باقى گذاشت که ورثه او آن ها را با تیشه مى شکستند و تقسیم مى کردند. یعلى بن امیه پانصد هزار دینار از خود به ارث گذاشت و مزارع و باغات و منازل و مطالباتى نیز که از مردم داشت به صد هزار دینار مى رسید (هر دینار یک مثقال طلاى مسکوک است).

و در مورد عبدالرحمن بن عوف نوشته اند: هزار شتر و سه هزار گوسفند و یک صد اسب و مقدار زیادى زمین زراعتى از خود به یادگار گذاشت و امثال آن ها که با مراجعه به کتاب الغدیر آمار و همچنین مدارک آن روشن مى شود.(2)

با این حال، آیا بر پیشواى بزرگى همچون على(علیه السلام) لازم نیست که همچون یک طبیب آگاه دامن همّت به کمر زند و به درمان آن جامعه بیمار از طریق تحقیر دنیا و دنیاپرستى و دنیاپرستان بپردازد؟

بنابراین جایى براى این سؤال باقى نمى ماند که چرا پیشواى اسلام ـ اسلامى که دین زندگى و پیشرفت و تمدّن است ـ این گونه درباره دنیا سخن مى گوید؟

امروز هم اگر بخواهیم جلوى جنگ ها و خون ریزى ها و تجارت سوداگران مرگ و خرید و فروش سلاح هاى مرگبار کشنده و تأسیس مراکز فساد و تجاوز به مال و ناموس دیگران را بگیریم، راهى جز این نیست که دنیا و دنیاپرستى آن چنان تحقیر شود که به صورت یک ضد ارزش درآید و مردم به زندگى ساده ـ که در حدّ کفاف است ـ قناعت کنند.

این سخن را با حدیثى از امام صادق(علیه السلام) پایان مى دهیم که فرمود: «جَعَلَ الْخَیْرَ کُلُّهُ فِی بَیْت وَ جَعَلَ مِفْتَاحُهُ الزُّهْدَ فِی الدُّنْیَا; تمام نیکى ها در خانه اى نهاده شده و کلید آن خانه زهد در دنیاست».(3)


1. مرحوم کلینى در جلد دوّم اصول کافى، صفحه 317 در باب «حبّ الدنیا» حدیثى از امام سجاد(علیه السلام) نقل مى کند که ریشه هاى هفت گانه گناه در آن تشریح شده و در آخر آن آمده: «فَقَالَ الاَْنْبِیَاءُ وَ الْعُلَمَاءُ بَعْدَ مَعْرِفَةِ ذلِکَ: «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِّ خَطِیئَة».

2. الغدیر، جلد 8، صفحه 282.

3. اصول کافى، جلد 2، صفحه 128.

شرح و تفسیر: چرا به پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) تأسّى بجوییم؟خطبه 161 (1)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma