شرح و تفسیر: پیشروى به سوى سرمنزل مقصود

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش دوّمبخش سوّم

در این بخش از خطبه، امام(علیه السلام) نخست از ایمان و سپس آثار آن ـ که اعمال صالح و علم و دانش و ترس از مجازات قیامت و آمادگى براى این سفر پر خطر و سرانجام رسیدن به بهشت است ـ سخن مى گوید.

نخست مى فرماید: «ایمان، روشن ترین راه، با نورانى ترین چراغ است» (سَبِیلٌ أَبْلَجُ(1)الْمِنْهَاجِ، أَنْوَرُ السِّرَاجِ(2)).

از آن جا که بهترین راه، راهى است که در روزها روشن و بدون هیچ گونه مانع، و شب ها نیز داراى چراغ باشد، امام(علیه السلام) ایمان را به چنین راهى تشبیه کرده است. این احتمال نیز وجود دارد که مراد از سراج چراغ هایى است که به صورت علامت در جاده ها نصب مى گردد تا مسافران به بیراهه نروند یعنى ایمان، راهش روشن و نشانه هایش آشکار است.

سپس مى افزاید: «به سبب ایمان، انسان به اعمال صالح رهنمون مى شود و به وسیله اعمال صالح، ایمان آشکار مى گردد. با ایمان، کاخ علم و دانش آباد مى شود و به وسیله علم، هراس از مرگ (ومسئولیّت هاى بعد از آن) حاصل مى گردد» (فَبِالاِْیمَانِ یُسْتَدَلُّ عَلَى الصَّالِحَاتِ، وَ بِالصَّالِحَاتِ یُسْتَدَلُّ عَلَى الاِْیمَانِ، وَ بِالاِْیمَانِ یُعْمَرُ الْعِلْمُ، وَ بِالْعِلْمِ یُرْهَبُ الْمَوْتُ).

به یقین، ایمان در هر دو جمله به معناى عقیده باطنى است; در حالى که «یستدلّ» در جمله اوّل به معناى علیّت است و در جمله دوم، کاشفیّت، یعنى ایمان سبب عمل صالح مى شود و عمل صالح، کشف از ایمان مى کند; ولى این احتمال نیز وجود دارد که «یستدلّ» در هر دو به معناى علیّت باشد; یعنى همان گونه که ایمان، سبب عمل صالح مى شود، عمل صالح نیز سبب قوّت ایمان است.

و این که مى فرماید: «به وسیله ایمان، عالَم علم آباد مى شود» ممکن است اشاره به دو نکته باشد:

نخست این که هر گاه انسان به آفریدگارى دانا و حکیم ایمان داشته باشد وآفرینش را هدفمند بداند، یقین پیدا مى کند که چیزى در این عالم، بى دلیل و بى هدف نیست و به دنبال آن تلاش مى کند علل و عوامل اشیا و اسرار پدیده ها و آثار آن ها را دریابد. تعبیر یکى از بزرگ ترین دانشمندان علوم طبیعى «چیزى که دانشمندان بزرگ را وادار به تلاش براى کشف اسرار طبیعت در طول سالیان دراز مى کرد، ایمان آن ها به هدفمند بودن آفرینش بود و این که چیزى در این جهان بى حساب و کتاب نیست».

دیگر این که یکى از موانع علم و معرفت، تعصّب هاى کور و کر، غرور و هواهاى نفسانى است; ولى هنگامى که ایمان آمد، همه این موانع برچیده مى شود و راه وصول به سرچشمه هاى ایمان هموار مى گردد.

اضافه بر این، علم بى عمل، علمى است ویران و هم سنگ با جهل; و چیزى که علم را با عمل قرین مى کند و آن را آباد مى سازد، ایمان است; همان گونه که در حدیثى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) مى خوانیم: «إِنَّ الْعِلْمَ لَیَتَفُّ بِالْعَمَلِ فَإِنْ أَجَابَهُ وَ إِلاَّ اِرْتَحَلَ عَنْهُ; علم، عمل را فرا مى خواند; اگر دعوت او را اجابت کرد، مى ماند وگرنه مى رود».(3)

و این که مى فرماید: «انسان به سبب علم از مرگ مى ترسد» به این دلیل است که مرگ را پایان زندگى نمى داند; بلکه آغاز زندگى نوینى تلقى مى کند که انسان در آن با نتیجه اعمال خود روبه رو خواهد بود.

سپس در ادامه این بیان که علّت و معلول ها و لازم و ملزوم ها را پشت سر هم ذکر مى کند، مى فرماید: «با مرگ، دنیا پایان مى گیرد، و با دنیا مى توان آخرت را به دست آورد و با برپا شدن قیامت، بهشت نزدیک مى شود و دوزخ براى گمراهان آشکار مى گردد; مردم به جز قیامت، اقامتگاهى ندارند و به سرعت در این میدان به سوى آن سرمنزل آخرین پیش مى روند» (وَ بِالْمَوْتِ تُخْتَمُ الدُّنْیَا، وَ بِالدُّنْیَا تُحْرَزُ الاْخِرَةُ، وَ بِالْقِیَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ، (وَ تُبَرَّزُ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ). وَ إِنَّ الْخَلْقَ لاَ مَقْصَرَ(4) لَهُمْ عَنِ الْقِیَامَةِ، مُرْقِلِینَ(5) فِی مِضْمَارِهَا إِلَى الْغَایَةِ الْقُصْوَى).

آرى، مرگ پایان زندگى دنیاست و سرآغاز زندگى ابدى; و با مرگ پرونده اعمال بسته مى شود; چرا که مزرعه آخرت، تنها دنیاست و در قیامت، دو چیز بیش نیست: یا بهشت است و سعادت جاویدان و یا دوزخ است و عذاب ابدى; و همه انسان ها بدون استثنا به سوى یکى از این دو سرنوشت پیش مى روند.

بعید نیست ذکر این عبارت به دنبال بیان به داستان جنگ جمل و آتش افروزان آن، اشاره به این نکته باشد که اگر آن ها ایمان قوى داشتند، گرفتار آن جنگ خانمان سوز و پرمسئولیت نمى شدند. اگر ایمان سالمى داشتند آگاهى پیدا مى کردند و زندگى باقى آخرت را به زندگى فانى این دنیا نمى فروختند; ولى افسوس که حجاب هواپرستى، عقل انسان را از درک حقایق باز مى دارد; با این که جادّه روشن است و نشانه ها آشکار.

جمله «وَ بِالْقِیَامَةِ تُزْلَفُ الْجَنَّةُ، (وَ تُبَرَّزُ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ)» برگرفته از آیات 90 و 91 سوره شعراست: (وَأُزْلِفَتِ الْجَنَّةُ لِلْمُتَّقِینَ * وَبُرِّزَتِ الْجَحِیمُ لِلْغَاوِینَ).

 

* * *


1. «ابلج» از ماده «ولوج» به معناى روشن شدن، مخصوصاً روشنایى آغاز صبح است.

2. معروف در میان شارحان نهج البلاغه این است که «سبیل» خبر مبتداى محذوفى است و آن ایمان است به قرینه آن چه در جمله بعد آمده است. بعضى نیز احتمال داده اند که مبتداى محذوف «سبیل الجنّة» است که در بخش قبل آمده و در واقع، جمله «و أمّا فلانه...» به صورت جمله معترضه اى است که در این میان ذکر شده است.

3. بحارالانوار، جلد 2، صفحه 33.

4. «مقصر» از ماده «قصر» (بر وزن فصل) یکى از معانى آن منع کردن است و از آن جا که توقفگاه، انسان را از حرکت بیشتر باز مى دارد مقصر به عمل توقف اطلاق شده است.

5. «مرقل» از ماده «ارقال» به معناى با سرعت رفتن است.

بخش دوّمبخش سوّم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma