شرح و تفسیر: درمان دردهاى شما در قرآن است

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش سوّمقرآن و درمان بیمارى ها

در این بخش، امام(علیه السلام) اهمّیّت قرآن مجید را، این نسخه شفابخش آسمانى و کتابى که دروس انسانى در آن جمع است بیان مى کند و پنج وصف مهم در پنج جمله بیان مى دارد، مى فرماید: «بدانید این قرآن، پند دهنده اى است که هرگز کسى را نمى فریبد» (وَاعْلَمُوا أَنَّ هذَا الْقُرْآنَ هُوَ النَّاصِحُ الَّذِی لاَ یَغُشُّ).

«و هدایتگرى است که هیچ گاه گمراه نمى سازد» (وَ الْهَادِی الَّذِی لاَ یُضِلُّ).

«و سخنگویى است که هرگز دروغ نمى گوید» (وَالْمُحَدِّثُ الَّذِی لاَ یَکْذِبُ).

«هیچ کس در کنار این قرآن ننشسته جز این که از کنار آن با زیاده یا نقصانى برخاسته ; زیادتى در هدایت یا نقصانى از کوردلى و جهالت» (وَ مَا جَالَسَ هذَا الْقُرْآنَ أَحَدٌ إِلاَّ قَامَ عَنْهُ بِزِیَادَة أَوْ نُقْصَان: زِیَادَة فِی هُدىً، أَوْ نُقْصَان مِنْ عَمىً).

«و بدانید هیچ کس با داشتن قرآن، فقر و بیچارگى ندارد و هیچ کس بدون آن غنا و بى نیازى نخواهد داشت» (وَاعْلَمُوا أَنَّهُ لَیْسَ عَلَى أَحَد بَعْدَ الْقُرْآنِ مِنْ فَاقَة، وَ لاَ لاَِحَد قَبْلَ الْقُرْآنِ مِنْ غِنىً).

در جمله هاى اوّل و دوّم و سوّم مجموعاً اشاره به این حقیقت شده است که یک راهنماى خوب و هدایتگر، کسى است که نه دروغ بگوید، نه غشّ و خیانت کند و نه گرفتار گمراهى شود تا سبب انحراف دیگران گردد ; ممکن است کسى راه و چاه را به خوبى بشناسد، اما به مخاطبان خود راست نگوید و یا آن ها را بفریبد و نیز ممکن است راستگو و دلسوز باشد، اما راه را پیدا نکند ; در حالى که قرآن چنین نیست ; وحى الهى است که از علم بى پایان حق سرچشمه گرفته ; نه دروغى در آن راه دارد و نه غشّ و خیانتى ; چرا که گوینده این کتاب، خداوند است و خدا از همگان بى نیاز و بر همگان مشفق است.

به همین دلیل در ادامه این سخن دو نتیجه مهم براى هدایت هاى قرآن ذکر کرده است: نخست این که همنشین هاى قرآن پیوسته در زیاده و نقصانند: فزونى در هدایت و کاستى در گمراهى ; و دیگر این که قرآن سرمایه اى است عظیم که هر کس و هر جامعه اى از آن بهره گیرد و دستوراتش را به کار بندد، نه گرفتار فقر معنوى مى شود و نه فقر مادّى ; و آن ها که به آن پشت کنند گرفتار هر دو نوع فقر خواهند شد.

البتّه ممکن است کسانى باشند که اصلا در زمره پیروان قرآن قرار نگیرند ; ولى اعمال آن ها هماهنگ با بخشى از تعلیمات قرآن باشد ; مثلا دروغ نگویند و خیانت نکنند و به حقوق دیگران تجاوز ننمایند، این افراد نیز به همان مقدار شاهد موفقیّت و پیشرفت و پیروزى خواهند بود و این همان چیزى است که امام(علیه السلام) در واپسین ساعات عمرش بیان فرمود: «اَللهَ اَللهَ فِی الْقُرآنِ لاَ یَسْبِقُکُمْ بِالْعَمَلِ بِهِ غَیْرُکُمْ ; خدا را خدا را فراموش نکنید در توجّه به قرآن ; نکند دیگران در عمل به آن بر شما پیشى گیرند».(1)

در این که منظور از «بعد القرآن» در جمله هاى یاد شده بعد از نزول قرآن است یا بعد از عمل به آن؟ شارحان نهج البلاغه تفسیرهاى مختلفى دارند; ولى صحیح معناى دوّم است ; چرا که برطرف کننده فقر معنوى و مادى، عمل به قرآن است ; نه تنها نزول بدون عمل.

در ضمن، از این جمله به خوبى استفاده مى شود که اگر مسلمین جهان گرفتار ضعف و ناتوانى یا فقر و پریشانى در جهات معنوى یا مادّى اند، به جهت دورى از قرآن است; همچون تشنه کامانى که در کنار چشمه آب زلالى نشسته اند و ناله العطش آن ها به آسمان بلند است.

سپس امام(علیه السلام) با ذکر پنج جمله چنین نتیجه گیرى مى فرماید: «حال که چنین است براى درمان بیمارى هاى خود از قرآن شفا بطلبید و براى پیروزى بر شداید و مشکلات از آن یارى بجویید ; چرا که در قرآن شفاى سخت ترین بیمارى ها یعنى کفر و نفاق و جهل و ضلالت است» (فَاسْتَشْفُوهُ مِنْ أَدْوَائِکُمْ، وَاسْتَعِینُوا بِهِ عَلَى لاَْوَائِکُمْ(2)، فَإِنَّ فِیهِ شِفَاءً مِنْ أَکْبَرِ الدَّاءِ: وَ هُوَ الْکُفْرُ وَ النِّفَاقُ، وَ الْغَیُّ(3) وَ الضَّلاَلُ).

به این ترتیب، امام(علیه السلام) قرآن را وسیله حلّ مشکلات و درمان بیمارى هاى اخلاقى و اجتماعى و معنوى مى شمرد و اصول این بیمارى را در چهار چیز خلاصه مى کند: کفر، نفاق، جهل و ضلال ; زیرا قرآن، نور ایمان و اخلاص بر دل مى پاشد و پرده هاى جهل و نادانى را پاره مى کند و انسان را از ضلالت و گمراهى رهایى مى بخشد. به یقین، جامعه آگاه و دانا و صاحب ایمان و اخلاص، هرگز در نمى ماند و گرفتار مشکلى نمى شود.

و در ادامه این سخن در یک نتیجه گیرى دیگر مى فرماید:

«حال که چنین است، آن چه را مى خواهید به وسیله قرآن از خدا بخواهید و با محبّت قرآن به سوى خدا روى آورید، و هرگز به وسیله آن از مخلوقات او چیزى نخواهید ; زیرا بندگان به چیزى مانند آن به خدا تقرّب نجسته اند» (فَاسْأَلُوا اللهَ بِهِ، وَ تَوَجَّهُوا إِلَیْهِ بِحُبِّهِ، وَ لاَ تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ ، إِنَّهُ مَا تَوَجَّهَ الْعِبَادُ إِلَى اللهِ تَعَالَى بِمِثْلِهِ).

از این تعبیر به خوبى استفاده مى شود که قرآن، بهترین وسیله نجات و مهم ترین سبب براى جلب عنایات الهى است.

جمله «وَ لاَ تَسْأَلُوا بِهِ خَلْقَهُ» اشاره به این است که قرآن را وسیله خودنمایى و جلب توجّه مردم و رسیدن به مقاصد دنیوى قرار ندهید; آن گونه که از امام صادق(علیه السلام)روایت شده است که مى فرماید: «إِنَّ مِنَ النَّاسِ مَنْ یَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِیُقَالَ فُلانٌ قارِءٌ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِیَطْلُبَ بِهِ الدُّنْیَا وَ لاَ خَیْرَ فِی ذلِکَ وَ مِنْهُمْ مَنْ یَقْرَءُ الْقُرْآنَ لِیَنْتَفِعَ بِهِ فِی صَلاَتِهِ وَ لَیْلِهِ وَ نَهَارِهِ; (قاریان قرآن سه دسته اند) گروهى از مردم قرآن مى خوانند تا (دیگران) بگویند: فلان کس قارى قرآن است و گروهى قرآن مى خوانند تا به وسیله آن به منافع دنیوى برسند و در هیچ یک از این ها خیرى نیست و گروهى دیگر قرآن را در نمازها و شب و روز مى خوانند تا از آن بهره (معنوى و الهى) گیرند.»(4)


1. نهج البلاغه، نامه 47.

2. «لأوى» از ماده «لأى» (بر وزن سعى) به معناى تنگى و شدّت و محنت و ناراحتى و  سختى طاقت فرسا گرفته شده است.

3. «غىّ» به معناى کار جاهلانه و یا به تعبیر راغب در مفردات به معناى جهل و نادانى است که از اعتقاد فاسد سرچشمه مى گیرد.

4. اصول کافى، جلد 2، صفحه 607. (باب من حفظ القرآن... ذیل حدیث 1).

بخش سوّمقرآن و درمان بیمارى ها
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma