شرح و تفسیر: این جهان منزلگاه اصلى شما نیست!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش سوّمخطبه 174 (1)

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه به ناپایدارى دنیا و بى قرارى آن اشاره مى کند و به همگان هشدار مى دهد که فریب زرق و برق آن را نخورند ; چرا که آتش افروزان جنگ هاى جمل و مانند آن همگى به جهت نیل به دنیا و زخارف آن گرفتار این انحرافات شدند. امام(علیه السلام) دیگران را بر حذر مى دارد که راه آنان را نپویند و آن چه را که آن ها مى جویند نجویند و در طریق حق گام بر دارند; هر چند به شهادت منتهى شود; مى فرماید: «آگاه باشید! این دنیایى که شما پیوسته آن را آرزو مى کنید و به آن عشق مىورزید، و آن نیز گاه شما را خشمگین و گاه خشنود مى سازد، خانه و منزلگاه اصلى شما نیست که براى آن آفریده شده و به سوى آن دعوت گردیده اید» (أَلاَ وَ إِنَّ هذِهِ الدُّنْیَا الَّتِی أَصْبَحْتُمْ تَتَمَنَّوْنَهَا وَ تَرْغَبُونَ فِیهَا، وَ أَصْبَحَتْ تُغْضِبُکُمْ وَ تُرْضِیکُمْ، لَیْسَتْ بِدَارِکُمْ، وَ لاَ مَنْزِلِکُمُ الَّذِی خُلِقْتُمْ لَهُ وَ لاَ الَّذِی دُعِیتُمْ إِلَیْهِ).

این تعبیر اشاره به همان چیزى است که بارها در نهج البلاغه بیان شده و قرآن نیز در بعضى از آیات به آن اشاره مى کند که دنیاسراى جاویدان و جایگاه اصلى ما نیست ; بلکه منزلگاهى است موقّت که در سفر خود به سوى آخرت در آن مسکن گزیده ایم تا زاد و توشه برگیریم و به سلامت از این راه پر خوف و خطر بگذریم و به دار آخرت که به فرموده قرآن «لهى الحیوان ; حیات حقیقتى در آن است»، نایل شویم.

سپس براى تأکید بیشتر مى افزاید: «آگاه باشید! نه دنیا براى شما باقى مى ماند و نه سلطه شما بر آن باقى خواهد ماند (هر دو رو به زوال و پایان پذیر است» (أَلاَ وَ إِنَّهَا لَیْسَتْ بِبَاقِیَة لَکُمْ وَ لاَ تَبْقُونَ عَلَیْهَا).

و درادامه این سخن در پاسخ کسانى که دنیا را همواره فریبنده معرفى مى کنند، مى افزاید: «این دنیا گرچه از جهتى شما را فریب داده، ولى از جهتى دیگر شما را از بدى هایش بر حذر داشته است; پس به دلیل هشدارهایش از فریبندگى هایش چشم بپوشید و مظاهر هوس انگیزش را به جهت جنبه هاى هشدار دهنده اش رها سازید» (وَ هِیَ وَ إِنْ غَرَّتْکُمْ مِنْهَا فَقَدْ حَذَّرَتْکُمْ شَرَّهَا. فَدَعُوا غُرُورَهَا لِتَحْذِیرِهَا، وَ أَطْمَاعَهَا لِتَخْوِیفِهَا).

درست است که بسیارى از زرق و برق هاى دنیا فریبنده و غافل کننده است; ولى در کنار آن صحنه هایى به ما نشان مى دهد که هر غافلى را از خواب غفلت بیدار مى کند. درست در همان لحظه اى که شخصى بر اریکه قدرت مى نشیند دیگرى از تخت سقوط مى کند ; در همان زمانى که شخصى وارث آلاف و الوف مى شود، جنازه صاحب اصلى آن اموال بر دوش انسان ها روانه گورستان مى گردد; در همان زمان که نوزادى متولّد مى شود و پدر و مادر خندان مى شوند، در گوشه دیگرى جمعى را مى بینیم که براى از دست دادن عزیزان، ناله وشیون سر داده اند!! چرا ما تنها بخش اوّل را مى بینیم و از بخش دوّم غافلیم؟! این نکته مهمى است که امام(علیه السلام) با عبارات پرمعناى یاد شده، همگان را به آن توجّه مى دهد و در کلمات قصار و عبارات دیگر نهج البلاغه نیز بر آن تأکید شده است.

در ادامه این سخن و در نتیجه گیرى مى فرماید: «(بنابراین) و در این جهان به سوى سرایى که به آن دعوت شده اید سبقت جویید و با جان و دل از دنیاپرستى روى بگردانید» (وَ سَابِقُوا فِیهَا إِلَى الدَّارِ الَّتِی دُعِیتُمْ إِلَیْهَا، وَانْصَرِفُوا بِقُلُوبِکُمْ عَنْهَا).

و باز هم ادامه مى دهد: «نباید هیچ یک از شما به سبب از دست دادن چیزى از دنیا همچون کنیزکان گریه سر دهد ; بلکه با صبر و استقامت بر طاعت خدا و حفظ آن چه را از کتابش بر عهده شما گذاشته نعمت هاى او را نسبت به خویش کامل سازید» (وَ لاَ یَخِنَّنَّ أَحَدُکُمْ خَنِینَ الاَْمَةِ عَلَى مَا زُوِیَ(1) عَنْهُ مِنْهَا، وَاسْتَتِمُّوا نِعْمَةَ اللهِ عَلَیْکُمْ بِالصَّبْرِ عَلَى طاعَةِ اللهِ وَ الْمُحَافَظَةِ عَلَى مَا اسْتَحْفَظَکُمْ مِنْ کِتَابِهِ).

امام(علیه السلام) افراد ضعیف و ناتوانى را که به علّت از دست دادن کمى از نعمت هاى دنیا قیافه عزاداران به خود مى گیرند و همچون کسانى که عزیزترین عزیزانشان را از دست داده اند گریه سر مى دهند به کنیزان کم قدر و مایه اى تشبیه مى کند که به جهت کوچک ترین ناملایمات، بلند بلند گریه مى کنند و گاه از شدت بى تابى صداى گریه آن ها در بینى شان مى پیچد. (توجّه داشته باشید «خنین» به نوعى از گریه گفته مى شود که صداى آن به سبب شدت بى تابى در بینى مى پیچد).

آرى، این کار بردگان ضعیف است ; بردگان دنیا و اسیران زرق و برق در حالى که اگر درست بیندیشند مى فهمند که آن چه از دست رفته هر قدر مهم باشد چیز با ارزشى نیست; زیرا اگر امروز آن را از دست ندهد فردا به هنگام مرگ با همه خداحافظى مى کند و همه را از دست مى دهد!

به علاوه بسیارى از نعمت ها از دست مى رود و بعد از مدّتى به لطف خدا به دست مى آید ; بنابراین بى تابى و آه و ناله و گریه بى مورد است.

و از جمله آخر استفاده مى شود که یکى از عوامل بقا و دوام نعمت هاى خداوند، اطاعت فرمان او و احترام به قرآن و عمل به دستورات آن است.

در پایان این خطبه به نکته مهم دیگرى اشاره مى شود. هنگامى که حفظ دنیاى پر زرق و برق با حفظ دین در تضادّ واقع شود، به گونه اى که حفظ هر یک، سبب تضییع دیگرى گردد، امام(علیه السلام) مى فرماید: اگر دین و ایمانتان را حفظ کنید بقیه مهم نیست «آگاه باشید! اگر اساس دین و ایمان خود را حفظ کنید، از بین رفتن چیزى از دنیایتان به شما زیان نمى رساند و بدانید با تباه ساختن دین خود، آن چه را از دنیا براى خویش نگه داشته اید سودى به حالتان نخواهد داشت» (أَلاَ وَ إِنَّهُ لاَ یَضُرُّکُمْ تَضْیِیعُ شَیْء مِنْ دُنْیَاکُمْ بَعْدَ حِفْظِکُمْ قَائِمَةَ دِینِکُمْ. أَلاَ وَ إِنَّهُ لاَ یَنْفَعُکُمْ بَعْدَ تَضْیِیعِ دِینِکُمْ شَیْءٌ حَافَظْتُمْ عَلَیْهِ مِنْ أَمْرِ دُنْیَاکُمْ).

اشاره به این که غناى حقیقى در حفظ سرمایه دین و ایمان است که در زندگى جاویدان انسان همه جا راه گشاى اوست ; نه مواهب مادّى زودگذر فانى ; که این ها سرمایه هایى هستند خیالى و پندارى و گاه همچون حباب هاى روى آب به سرعت محو مى شوند.

در حدیثى که مرحوم کلینى نقل کرده مى خوانیم: یکى از یاران آن حضرت هر سال به حج مى آمد و با امام(علیه السلام) ملاقات مى کرد; ولى مدّتى گذشت و به حج نیامد. در این هنگام یکى از یاران سرشناس آن حضرت خدمتش شرفیاب شد. حضرت احوال آن دوست را از او پرسید. آن شخص در پاسخ حضرت کوتاه آمد ; یعنى نمى خواست وضع نامناسب مالى او را بازگو کند. امام(علیه السلام) فرمود: بگو ببینم دین و ایمانش چگونه است؟ عرض کرد: «هُوَ وَاللهِ کَما تُحِبُّ ; او به آن گونه است که شما دوست مى دارید». امام(علیه السلام)فرمود: «هُوَ وَاللهِ الْغَنِىُّ ; به خدا سوگند! او غنىّ و بى نیاز است».(2)

سپس با این دعا کلام خود را پایان داده، عرضه مى دارد: «خداوند، دل هاى ما و شما را به سوى حق متوجّه سازد و صبر و استقامت را به ما و شما مرحمت کند» (أَخَذَ اللهُ بِقُلُوبِنَا وَ قُلُوبِکُمْ إِلَى الْحَقِّ، وَ أَلْهَمَنَا وَ إِیَّاکُمُ الصَّبْرَ!).

بارها گفته ایم که هرگاه امکانات مادّى در مسیر اهداف سازنده معنوى به کار گرفته شود نه تنها مذموم و نکوهیده نیست; بلکه از بهترین وسایل پیشرفت و تکامل انسان است. بدبختى از آن جا شروع مى شود که این امکانات به هدف اصلى تبدیل شود و براى نیل به آن، انسان همه چیز را قربانى کند و از آن جا که در عصر و زمان آن حضرت و امامان بعد از ایشان بر اثر فتوحات مال و ثروت فراوانى به کشور اسلامى مخصوصاً مرکز حکومت، سرازیر شد و بسیارى از مردم را به خود مشغول داشت این پیشوایان بزرگ، پیوسته در مذمّت دنیا سخن مى گفتند و به مردم هشدار مى دادند. خطبه مزبور یکى از نمونه هاى آن است.

 

* * *

 


1. «زوى» از ماده «زىّ» (بر وزن حىّ) به معناى جمع کردن و گرفتن و بردن و دور کردن است و با توجّه به این که در عبارت مزبور به صورت فعل مجهول و همراه با «عن» ذکر شده به معناى دورکردن و از دست دادن مى باشد.

2. اصول کافى، جلد 2، صفحه 216، حدیث 4.

بخش سوّمخطبه 174 (1)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma