شرح و تفسیر: توجهى دیگر به مبدأ و معاد

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش اوّلچگونه تاریخ تکرار مى شود؟

امام(علیه السلام) خطبه رابا حمد خداوند اما با تعبیرات تازه اى آغاز مى کند و مى فرماید: «حمد و ستایش، مخصوص خداوندى است که «حمد» را کلید ذکر و یاد خود قرار داده و آن را سبب فزونى فضل و رحمتش و دلیل بر نعمت ها و عظمتش ساخته است» (الْحَمْدُ(1)لِلّهِ الَّذِی جَعَلَ الْحَمْدَ مِفْتَاحاً لِذِکْرِهِ، وَ سَبَباً لِلْمَزِیدِ مِنْ فَضْلِهِ، وَ دَلِیلا عَلَى آلاَئِهِ وَ عَظَمَتِهِ).

در این که منظور از «ذکر» در این جا چیست؟ گاه گفته شده: قرآن مجید است که در بعضى از آیات قرآن از آن به ذکر تعبیر شده; چرا که سوره حمد سرآغاز آن مى باشد (بنابراین که سوره حمد، نخستین سوره اى باشد که بر پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)نازل شده یا قرآن به صورت کنونى در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله) به دستور حضرتش گردآورى شده و سوره حمد سرآغاز آن بوده باشد(2)).

و یا این که به چندین سوره از قرآن اشاره است که با حمد خدا آغاز مى شود (سوره هاى حمد، انعام، کهف، سبأ و فاطر).

یا این که ذکر، اشاره به هرگونه یاد خداست و در احادیث اسلامى از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله)وارد شده که «کُلُّ کَلام لاَ یُبْدَأُ فِیهِ بِحَمْدِاللّهِ فَهُوَ أَجْذَمُ; هر سخنى که با حمد خدا شروع نشود بریده است».(3)

به همین دلیل، سرآغاز غالب خطبه هاى پیامبر اکرم و معصومین(علیهم السلام) را حمد و ستایش پروردگار مشاهده مى کنیم و جمله «سَبَباً لِلْمَزِیدِ مِنْ فَضْلِهِ» اشاره به آیه شریفه (لَئِنْ شَکَرْتُمْ لاََزِیدَنَّکُمْ) مى باشد که شکر و حمد خدا را مایه فزونى نعمت قرار داده است.(4)

توجه داشته باشید که در بسیارى از آیات قرآن، حمد به معناى شکر به کار رفته است.

و جمله «دَلِیلا عَلَى آلائِهِ وَ عَظَمَتِهِ» اشاره به این است که هنگامى که حمد و ستایش و شکر خدا را به جا مى آوریم هم به نعمت هاى گوناگون او توجّه مى کنیم وهم به مقام عظمتش.

سپس امام(علیه السلام) بندگان خدا را مخاطب قرار داده و نسبت به ناپایدارى دنیا هشدار مى دهد و به عبرت گرفتن از پیشینیان توصیه مى کند و مى فرماید: «بندگان خدا! روزگار بر بازماندگان، آن سان مى گذرد که بر پیشینیان گذشت!» (عِبَادَ اللّهِ، إِنَّ الدَّهْرَ(5)یَجْرِی بِالْبَاقِینَ کَجَرْیِهِ بِالْمَاضِینَ).

این سخن، اشاره به مطلب معروفى است که مى گوییم تاریخ همواره تکرار مى شود و حوادث امروز ـ با تفاوت مختصرى ـ همچون حوادث دیروز است. و بعد در توضیح آن مى فرماید: «آن چه از زندگى دنیا گذشته است باز نمى گردد و آن چه در آن هستیم جاودان نمى ماند. آخرین کار این جهان، همچون نخستین کار اوست ; امورش شبیه به یکدیگر و نشانه هایش روشن و آشکار است» (لاَ یَعُودُ مَا قَدْ وَلَّى مِنْهُ، وَ لاَ یَبْقَى سَرْمَداً مَا فِیهِ. آخِرُ فَعَالِهِ، کَأَوَّلِهِ. مُتَشَابِهَةٌ أُمُورُهُ، مُتَظَاهِرَةٌ أَعْلاَمُهُ).

آرى، اگر دقت کنیم سلسله اى از اصول کلى را بر تاریخ بشر حاکم مى بینیم که هر روز در چهره جدیدى خود را نشان مى دهد و به همین دلیل، هر کس مى تواند به آینده خود با دقت در تاریخ گذشتگان، آگاه شود; چرا که تاریخ دیروز آینه تمام نماى امروز است.

پیوسته گروهى به قدرت مى رسند و همه چیز را در قبضه خود مى گیرند; چیزى نمى گذرد که ناتوان مى شوند و قدرت را به اختیار یا به اجبار به دیگران مى سپارند. هنگامى که سرآمد حکومت آن ها فرا رسید به حکم قطعى پروردگار باید جاى خود را به دیگران دهند: (فَإِذَا جَاءَ أَجَلُهُمْ لاَ یَسْتَأْخِرُونَ سَاعَةً وَلاَ یَسْتَقْدِمُونَ).

همواره گروهى متولّد مى شوند; سپس به جوانى مى رسند بعد وارد مرحله پیرى و ناتوانى مى شوند و همچون برگ خشکیده اى در برابر تندباد اجل قرار مى گیرند و به مردگان مى پیوندند و در زیر خاک هاى تیره و تار پنهان مى شوند.

زادن و کشتن و پنهان کردن *** چرخ را رسم و ره دیرین است!

سپس امام(علیه السلام) با ذکر این مقدمه به چند نصیحت و اندرز پرمعنا پرداخته، مى فرماید: گویا ساعت (پایان زندگى) شما را با سرعت به پیش مى راند; همان گونه که ساربان شتران سبکبار را! (فَکَأَنَّکُمْ بِالسَّاعَةِ تَحْدُوکُمْ(6) حَدْوَ الزَّاجِرِ بِشَوْلِهِ).

با توجه به این که زاجر به ساربانى گفته مى شود که با شدت، شتران را مى راند و «شَوْل» (جمع شائله) به شترانى گفته مى شود که سبکبار باشند; یعنى مدتى از وضع حملشان گذشته و پستانشان خشکیده است و طبیعتاً ساربان ملاحظه حال آن ها را نمى کند، چنین نتیجه مى گیریم که روزگار و سرآمد عمر با شدت هر چه بیش تر مردم را به سوى فنا مى راند.

شب ها و روزها به سرعت مى گذرد. سال و ماه ها طى مى شود. حوادث غیر منتظره، بیمارى ها، بلاها، جنگ ها و امور دیگرى از این قبیل همه و همه، انسان ها را هدف گرفته اند.

بعد از این هشدار، همگان را به این حقیقت متوجّه مى سازد و مى فرماید: «آن کس که به غیر خویش پردازد واز خود غافل شود، در تاریکى ها سرگردان مى ماند و در مهلکه ها گرفتار مى شود. شیاطین او را در طغیانش به پیش مى رانند و اعمال بدش را در نظرش جلوه مى دهند!» (فَمَنْ شَغَلَ نَفْسَهُ بِغَیْرِ نَفْسِهِ تَحَیَّرَ فِی الظُّلُمَاتِ، وَ ارْتَبَکَ(7) فِی الْهَلَکَاتِ، وَ مَدَّتْ بِهِ شَیَاطِینُهُ فِی طُغْیَانِهِ، وَ زَیَّنَتْ لَهُ سَیِّىءَ أَعْمَالِهِ).

هر انسانى مجموعه اى از عیوب و نقصان ها و نقاط ضعف را در خود دارد و تنها راه نجات او پرداختن به اصلاح آن هاست تا به تدریج به صورت انسان کاملى درآید و شایسته قرب خدا و نام والاى خلیفة الله شود; ولى کسى که به بیرون خویش یعنى به انسان هاى دیگر یا مسایلى از قبیل: مال و مقام و ثروت و جاه بپردازد، سرگردانى و گرفتارى او یقینى است و از آن اسفبارتر این که شیاطین، چنین انسان غافلى را در طغیانش تشویق مى کنند و اعمال زشت او را چنان زینت مى دهند که جزو نقاط قوّت خود مى شمرد و به آن افتخار مى کند. بدیهى است چنین انسان گرفتارى راه نجاتى نخواهد داشت.

قرآن مجید درباره این گونه افراد مى فرماید: «(کَمَنْ مَّثَلُهُ فِى الظُّلُمَاتِ لَیْسَ بِخَارِج مِّنْهَا کَذَلِکَ زُیِّنَ لِلْکَافِرِینَ مَا کَانُوا یَعْمَلُونَ); آن ها همچون کسى اند که در ظلمت ها گرفتار شده و از آن خارج نمى گردد. آرى، این گونه براى کافران، اعمال زشتى را که انجام مى دادند، تزیین شده است».(8)

و در پایان این بخش به سرنوشت نهایى و سرانجام کار اشاره کرده، مى فرماید:

«بهشت، سرمنزل پیش تازان و آتش دوزخ پایان کار تقصیرکاران است» (فَالْجَنَّةُ غَایَةُ السَّابِقِینَ، وَ النَّارُ غَایَةُ الْمُفَرِّطِینَ).

منظور از «سابقین» سبقت گیرندگان در مسیر طاعت خداست; که سرمنزل مقصودشان بهشت است; همان گونه که قرآن مى فرماید: (سَابِقُوا إِلَى مَغْفِرَة مِّنْ رَّبِّکُمْ وَجَنَّة عَرْضُهَا کَعَرْضِ السَّمَآءِ وَالاَْرْضِ أُعِدَّتْ لِلَّذِینَ آمَنُوا...).(9)

و جمله «وَ النَّارُ غَایَةُ الْمُفَرِّطِینَ» اشاره به کسانى است که به علت کوتاهى و تقصیر و از دست دادن فرصت ها گرفتار خسران و زیان شده و سرانجام شان دوزخ است; همان گونه که قرآن درباره این افراد مى گوید: «روز قیامت مى گویند: اى افسوس بر ما که درباره قیامت کوتاهى کردیم!» (قَالُوا یَا حَسْرَتَنَا عَلَى مَا فَرَّطْنَا فِیهَا).(10)


1. «حمد» در لغت به معناى ستایش کردن در مقابل کار یا صفت نیک اختیارى است و از آن جا که یکى از کارهاى بسیار نیک، بخشیدن نعمت به نیازمندان است، این واژه به معناى شکر نیز به کار مى رود.

2. این احتمال را در تفسیر نمونه در بحث سوره حمد تقویت کرده ایم و نام گذارى این سوره به «فاتحة الکتاب» را در روایات نبوى دلیل بر آن مى دانیم.

3. فقه السّنة، جلد 2، صفحه 230. (در این زمینه روایات دیگرى در کتاب «مغنى ابن قدامه» و «نیل الأوطار شوکانى» نیز نقل شده است).

4. این جمله، نشان مى دهد که از میان احتمالات سه گانه مزبور در مورد حمد، احتمال سوّم مناسب تر است.

5. «دهر» به گفته راغب در مفردات، در اصل اسمى است براى مجموع عمر جهان; سپس به معناى وسیع ترى که عبارت از روزگار و زمان و تاریخ زندگى بشر است اطلاق شده; گاه به معناى مردم زمانه و گاه به معناى خالق زمان نیز به کار مى رود.

6. «تحدو» از مادّه «حَدْو» و «حُدى» به معناى راندن شتر همراه با آواز مخصوصى است که ساربان ها مى خوانند; ولى سپس به هر گونه راندن و سوق دادن اطلاق شده است.

7. «ارتبک» از ماده «ربک» (بر وزن ربط) به معناى پریشان و درهم شدن کار است; به گونه اى که نجات براى انسان مشکل شود.

8. انعام، آیه 122.

9. حدید، آیه 21.

10. انعام، آیه 31.

بخش اوّلچگونه تاریخ تکرار مى شود؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma