خطرات بدعت ها

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش هشتمبدعت چیست؟

امام(علیه السلام) در این بخش از خطبه یکى دیگر از آفات مهم دینى و اجتماعى را بیان مى فرماید و با آن، بحث آفات پیش گفته را تکمیل مى کند و آن آفت بدعت و تغییر احکام خدا بر طبق خواسته هاى دل و هواى نفس و بدعت گزارى در دین خداست ; مى فرماید: «بدانید اى بندگان خدا! انسان با ایمان آن چه را سال گذشته حلال مى شمرد، امسال هم حلال مى شمرد و آن چه را سال گذشته حرام مى دانست امسال هم حرام مى داند (و پیوسته بر احکام الهى و سنّت پیامبر ثابت مى ماند» (وَاعْلَمُوا عِبَادَاللهِ أَنَّ الْمُؤمِنَ یَسْتَحِلُّ الْعَامَ مَا اسْتَحَلَّ عَاماً أَوَّلَ وَ یُحَرِّمُ الْعَامَ مَا حَرَّمَ عَاماً أَوَّلَ ).

اشاره به این که مؤمنان راستین، احکام الهى را بازیچه هوا و هوس خود نمى سازند و با افکار ناقص خویش آن را تغییر نمى دهند ; چه این که اگر باب بدعت در احکام الهى گشوده شود تمام ظالمان و تبهکاران و هوسبازان آن چه را بر خلاف منافع نامشروع خود مى بینند تغییر مى دهند و بعد از زمان کوتاهى چیزى از اصول و فروع دین باقى نمى ماند.

این سخن اشاره به بدعت هایى است که بعد از پیامبر اکرم(صلى الله علیه وآله) در دین خدا گذارده شده ; نه تنها قیاس را در موارد عدم دسترسى به نصوص کتاب و سنت به کار گرفتند، بلکه بر خلاف نصّ صریح قرآن یا پیامبر(صلى الله علیه وآله) برخاستند. خلیفه سوّم روشى را که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در تقسیم بیت المال گذارده بود و مساوات را در حدّ نیازها در نظر مى گرفت، به کلّى دگرگون ساخت و اعیان و اشراف و از آن فراتر، اقوال و بستگان خویش بر همه مقدّم شمرد و همه چیز را دراختیار آن ها گذاشت و خلیفه دوّم با صراحت گفت: دو چیز در زمان پیامبر(صلى الله علیه وآله)حلال بوده و من آن ها را حرام مى کنم و هر کس با من مخالفت کند او را مجازات خواهم کرد: «متعة النساء (عقد موقّت) و متعة الحج (حج به صورت حج تمتّع)» و بدعت هاى فراوان دیگرى که در عصر خلفا روى داد که در بعضى کتاب ها جمع آورى شده و مقدار قابل توجّهى است.(1)

امام(علیه السلام) با درایت فوق العاده اى که داشت، مى دید اگر جلوى این کار گرفته نشود، همه احکام اسلام به خطر مى افتد و چهره نورانى این آیین پاک به کلّى دگرگون مى شود ; از این رو پرهیز از بدعت را نشانه ایمان شمرد.

و در ادامه سخن مى فرماید: «(بدانید) بدعت هایى را که مردم گذارده اند آن چه را بر شما حرام شده، حلال نمى کند; حلال همان است که خدا حلال کرده و حرام همان است که خدا حرام نموده» (وَ أَنَّ مَا أَحْدَثَ النَّاسُ لاَ یُحِلُّ لَکُمْ شَیْئاً مِمَّا حُرِّمَ عَلَیْکُمْ، وَ لکِنَّ الْحَلاَلَ مَا أَحَلَّ اللهُ، وَالْحَرَامَ مَا حَرَّمَ اللهُ).

سپس در ادامه این سخن به نکته ای اشاره می فرماید که به منزله دلیلی برگفتار پیشین اوست؛ می فرماید: «شما امور مختلف را ( در مورد بدعت ها و کج روی ها) آزموده اید و خوب و بد را در این تجربه آموخته اید و با وضع گذشتگان پند و اندرز داده شده اید، عبرت گرفته اید و مثل ها برای شما زده شده و به امری آشکار دعوت شده اید» ( فَقَد جَرّبتُمُ الاُمورَ و ضَرّ ستُمُوها (2) و وُعِظتُم بِمَن کان قَبلکم، و ضُرِبَتِ الاَمثالُ لکم، و دُعیتُم الی الاَمرِ الواضِحِ ).

به این معنا که شما در عمر خود مشاهده کردید که بدعت هاى پیشین چه مشکلات و نابسامانى ها و بدبختى هایى براى مسلمین به ارمغان آورد. بدعت هاى زمان عثمان، سبب شورش عظیمى شد که خون او بر باد رفت و چنان شکافى میان مسلمین پیدا شد که آثارش همچنان باقى است و بدعت هاى عصر خلیفه دوّم از جمله تبعیض در میان موالى (غیر عرب) و عرب سبب شکاف عظیمى در میان مسلمانان گشت و حتى خون خلیفه نیز در همین راه ریخته شد.(3)

به علاوه خداوند در قرآن مجید، داستان یهود و بدعت ها و تحریفات آن ها را نقل کرده و عواقب سوء آن را نشان داده است ; شما خود نیز مفاسد بدعت را تجربه کرده اید و هم تاریخ پیشینیان به شما اندرز داده است ; لذا من شما را به مطلب واضحى دعوت کردم که دلایل حسى و تجربى و نقلى معتبر دارد.

آن گاه در یک نتیجه گیرى آشکار مى فرماید: «بر اساس این سخن، تنها افراد ناشنوا از درک این مطلب (که صدایش از همه جا پیچیده است) عاجز و ناتوان مى ماند و تنها نابینایان آن را نمى بینند» (فَلاَ یَصَمُّ عَنْ ذلِکَ إِلاَّ أَصَمُّ، وَ لاَ یَعْمَى عَنْ ذلِکَ إِلاَّ أَعْمَى).

اشاره به این که آثار سوء و نکبت بار بدعت ها آشکار است و پیام تاریخ نیز در این زمینه روشن است. آن کس که آن آثار را نبیند، نابیناست و آن کس که این پیام را نشنود، کر است.

و در ادامه مى فرماید: «آن کس که از آزمون هاى الهى وتجربه ها، سودى نبرد، از هیچ پند و اندرزى سود نخواهد برد و کوته فکرى و کوته نگرى، آشکارا دامان او را مى گیرد ; تا آن جا که بد را خوب و خوب را بد مى بیند» (وَ مَنْ لَمْ یَنْفَعْهُ اللهُ بِالْبَلاَءِ وَ التَّجَارِبِ لَمْ یَنْتَفِعْ بِشَیْء مِنَ الْعِظَةِ، وَ أَتَاهُ التَّقْصِیرُ مِنْ أَمَامِهِ(4)، حَتَّى یَعْرِفَ مَا أَنْکَرَ، وَ یُنْکِرَ مَا عَرَفَ).

تجربیات حسى و آزمایش هاى الهى مهم ترین وسیله بیدارى انسان هاست. اگر واقعاً کسى از این طریق بیدار نشود بسیار بعید است پند و اندرز واعظان و نصیحت خیرخواهان در وى اثر بگذارد و یکى از سرنوشت هاى حتمى او این است که به جایى مى رسد که خوبى ها در نظرش بدى و بدى ها به شکل خوبى جلوه مى کند ; آن گونه که قرآن مجید مى فرماید: «(قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالاَْخْسَرِینَ أَعْمَالاً * الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِى الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعاً); بگو آیا به شما خبر دهیم که زیان کارترین مردم در کارها چه کسانى اند؟ آن ها که تلاش هایشان در زندگى دنیا گم و نابود شده ; با این حال مى پندارند کار نیک انجام مى دهند».(5)

در صدر اسلام، معاویه، طلحه و زبیر خود را مدافع خون مظلوم (خون عثمان!) مى پنداشتند و در عصر ما بدعت گذاران وهّابى خود را مصلحان امّت مى پندارند! همواره بدعت گذاران در طول تاریخ، چهره اصلاح طلب به خود گرفته اند.

امام(علیه السلام) در پایان این عبارت براى جداسازى صفوف بدعت گذاران از پیروان راستین آیین خدا مردم را به دو گروه تقسیم مى کند که سوّم ندارد ; مى فرماید: «مردم دو گروه بیش نیستند ; گروهى تابع شریعت و آیین خدا و گروهى بدعت گزار که دلیلى از سوى خدا و از سنّت پیامبر و نورى از حجّت و برهان (عقل) با خود ندارند!» (وَ إِنَّمَا النَّاسُ رَجُلاَنِ: مُتَّبِعٌ شِرْعَةً وَ مُبْتَدِعٌ بِدْعَةً، لَیْسَ مَعَهُ مِنَ اللهِ سُبْحَانَهُ بُرْهَانُ سُنَّة، وَ لاَ ضِیَاءُ حُجَّة).

به این ترتیب، هر کس باید صف خود را در این میان مشخص کند. اگر متشرّع است به دنبال کتاب و سنّت و دلیل عقلى یقینى باشد و اگر جز این است، در صف بدعت گذارانى جاى گیرد که احکام خدا را با امیال برخاسته از هوا و هوس تغییر مى دهند ; نه دلیلى از کتاب و سنّت دارند و نه نور و ضیایى از عقل.

بنابر آن چه ذکر شد، «برهان سنّت»، اشاره به دلایل نقلى و «ضیاى حجت» اشاره به دلیل عقلى است و به این ترتیب، امام(علیه السلام) بدعت گذاران را افرادى معرفى مى کند که تنها تابع هواى نفس و یا خیالات باطل و خام اند.


1. رجوع کنید به کتاب «النص و الاجتهاد» نوشته محقق بزرگوار «مرحوم سیّد عبدالحسین شرف الدین».

2. «ضرّستموها» از ماده «ضرس» (بر وزن درس) به معناى گازگرفتن یا گازگرفتن شدید با دندان است; سپس به معناى بررسى دقیق درباره چیزى آمده است و در عبارت مزبور منظور همین معناست.

3. در جلد اوّل همین کتاب، ذیل خطبه سوّم (شقشقیه) داستان «ابولؤلؤ، غلام مغیرة بن شعبه» را نقل کرده ایم که شکایت از مظالم مغیره نسبت به خود نزد عمر آورده بود و عمر او را با بى اعتنایى برگرداند و همین سبب شد که او کینه عمر را به دل بگیرد و وى را در فرصت مناسبى از پاى درآورد. (جلد 1، صفحه 369).

4. «امامه» ; اَمام در اصل به معناى پیش رو است و جمله «اتاه التقصیر من امامه» یعنى تقصیرات آشکارا دامان او را مى گیرد.

5. کهف، آیات 103 و 104.

بخش هشتمبدعت چیست؟
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma