فقال: أَرَأَیْتَ لَوْ أَنَّ الَّذِینَ وَرَاءَکَ بَعَثُوکَ رَائِداً تَبْتَغِی لَهُمْ مَسَاقِطَ الْغَیْثِ، فَرَجَعْتَ إِلَیْهِمْ وَ أَخْبَرْتَهُمْ عَنِ الْکَلاَِ وَالْمَاءِ، فَخَالَفُوا إِلى الْمَعَاطِشِ وَالْمَجَادِبِ، مَا کُنْتَ صَانِعاً؟ قَالَ: کُنْتُ تَارِکَهُمْ وَ مُخَالِفَهُمْ إِلى الْکَلاَءِ وَ الْمَاءِ. فَقَالَ ـ عَلَیْهِ السَّلاَمُ ـ : فَامْدُدْ إذاً یَدَکَ. فَقَالَ الرَّجُلُ: فَوَاللهِ مَااسْتَطَعْتُ أَنْ أَمْتَنِعَ عِنْدَ قِیَامَ الْحُجَّةِ عَلَیَّ، فَبَایَعْتُهُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ.
وَ الرّجلُ یُعْرَفُ بِکُلَیْب الجَرْمِیّ.
ترجمه:
امام فرمود: بگو ببینم اگر آن ها تو را به عنوان «پیشگام قافله» فرستاده بودند که محل نزول باران (و جایگاه آب و گیاه) را براى آنان بیابى (و تو این کار را مى کردى) سپس به سوى آن ها باز مى گشتى و از مکان آب و گیاه آگاهشان مى ساختى، ولى آن ها با تو مخالفت مى کردند و به سوى سرزمین هاى بى آب و علف روى مى آوردند، تو چه مى کردى؟ در جواب گفت: آن ها را رها مى ساختم و به جایى که آب و گیاه بود مى رفتم. امام(علیه السلام) فرمود: پس دستت را دراز کن (و بیعت کن که به سرچشمه آب زلال رسیده اى). آن مرد مى گوید: به خدا سوگند! با روشن شدن حق بر من، توانایى امتناع در خود نیافتم و با آن حضرت بیعت کردم.
مرحوم سیّد رضى(رحمه الله) مى فرماید: این مرد به نام «کلیب جرمى» معروف بود.
* * *