شرح و تفسیر: ترسیم دقیق و بسیار ظریفى از بال و پر طاووس

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
پیام امام امیرالمؤمنین(ع) جلد 06
بخش سوّمبخش چهارم

در این بخش از خطبه امام(علیه السلام) در ادامه عجایب آفرینش طاووس به وصف بال و پرهاى رنگین و شگفت انگیز او مى پردازد و با فصاحت و بلاغت و تشبیهات بسیار زیبایى آن را شرح مى دهد; مى فرماید: «(هرگاه به بال و پر طاووس بنگرى) گمان مى کنى که نى هاى وسط پرهاى او همچون شانه هایى است که از نقره ساخته شده و آن چه بر آن از حلقه ها و هاله هاى عجیب خورشید مانند روئیده، طلاى خالص و قطعات زبرجد است!» (تَخَالُ قَصَبَهُ(1) مَدَارِیَ(2) مِنْ فِضَّة، وَ مَا أُنْبِتَ عَلَیْهَا مِنْ عَجِیبِ دَارَاتِهِ(3)، وَ شُمُوسِهِ خَالِصَ الْعِقْیَانِ(4)، وَ فِلَذَ(5) الزَّبَرْجَدِ(6)).

آن ها که پر طاووس را دیده اند مى دانند رنگ آمیزى آن فوق العاده زیباست و انواع رنگ ها به صورت شفاف در آن دیده مى شود! ولى از میان رنگ هایش دو رنگ بیش تر جلب توجّه مى کند: رنگ زرد ـ که همچون طلاى خالص مى درخشد ـ و رنگ سبز که همانند قطعات زبرجد است. (همان سنگ گران قیمت سبز رنگى که در زینت آلات و تاج پادشاهان به کار مى رفته است) و تکیه کردن امام(علیه السلام) روى این دو رنگ مخصوص که بر سایر رنگ هاى بال طاووس غلبه دارد و زیبایى فوق العاده اى به آن مى بخشد به دلیل همین معناست و جالب این که تمام ریشه هاى زیباى پر او بر «نى» سفیدرنگى روییده که امام(علیه السلام)آن را به نقره تشبیه فرموده است.

سپس در توضیح بیش تر و بیان رساتر و گویاتر، بال هاى طاووس را گاه به گل هاى رنگارنگ و متنوع بهارى و گاه به لباس گران قیمت پرزرق و برق و زمانى به تاج هایى که آن را با انواع نگین ها مى آراستند، تشبیه فرموده است; مى فرماید: «هر گاه بخواهى آن را به آن چه زمین (به هنگام بهار) مى رویاند تشبیه کنى، مى گویى دسته گلى است که از شکوفه هاى گل هاى بهارى چیده شده (و با نظم خاصى در کنار هم قرار گرفته است)».

آرى، اگر شخص با ذوقى گل هاى زیباى بهارى و شکوفه ها را به صورت زیبایى در کنار هم بچیند، شبیه بال و پر طاووس مى شود (فَإِنْ شَبَّهْتَهُ بِمَا أَنْبَتَتِ الاَْرْضُ قُلْتَ: جَنىً(7) جُنِیَ مِنْ زَهْرَة کُلِّ رَبِیع).

به گفته بعضى از شارحان نهج البلاغه در بعضى از کشورها ده هزار نوع از شکوفه ها و گلها یافت مى شود که هر یک زیبایى مخصوص به خود دارد. سپس امام(علیه السلام) به سراغ تشبیه دیگرى مى رود و در تعبیر زیبایى مى فرماید: «هرگاه بخواهى آن را به لباس ها (و پرده هاى رنگارنگ) تشبیه کنى، همچون پارچه هاى زیباى پر نقش و نگار یا پرده هاى رنگارنگ یمنى است» (وَ إِنْ ضَاهَیْتَهُ(8) بِالْمَلاَبِسِ فَهُوَ کَمُوشِیِّ(9) الْحُلَلِ، أَوْ کَمُونِقِ(10) عَصْبِ الْیَمَنِ).

و سرانجام، در تشبیه سوّم مى فرماید: «و اگر آن را با زیورها مقایسه کنى، همچون نگین هاى رنگارنگى است که در نوارى از نقره که با جواهرات، زینت یافته در تاجى قرار گرفته است» (وَ إِنْ شَاکَلْتَهُ بِالْحُلِیِّ فَهُوَ کَفُصُوص(11) ذَاتِ أَلْوَان، قَدْ نُطِّقَتْ بِاللُّجَیْنِ(12) الْمُکَلَّلِ(13)).

شاهان سابق تاج هاى پر نقش و نگار و مملوّ از جواهر داشتند، جواهرات را روى نوارى نصب مى کردند یا به وسیله نخ ها و سیم هاى باریکى به آن ها نظام مى بخشیدند و تاج خود را با آن زینت مى دادند.

نى هایى که در وسط بال هاى طاووس قرار دارد ـ همان گونه که در عبارت گذشته امام(علیه السلام) ذکر شد ـ کاملا سفید و همچون نقره است و پرهایى که دوطرف آن روییده است; گویى جواهراتى است که بر آن نصب شده.

در حقیقت، نقش و نگارهاى زیبا و رنگارنگ، به طور معمول در یکى از این سه چیز است: دسته گل ها و لباس هاى رنگین و زینت آلات. امام(علیه السلام) براى مجسم ساختن زیبایى پرهاى طاووس ازهر سه تشبیه درنهایت توانایى برفصاحت وبلاغت استفاده فرموده است.

امام(علیه السلام) در ادامه این سخن به تشریح حال طاووس به هنگام راه رفتن و به خود نگریستن پرداخته و مى فرماید: «او همچون کسى که به خود مى بالد با عشوه و ناز گام بر مى دارد; گاه سر را بر مى گرداند و به دم (زیبا) و دو بالش مى نگرد; ناگهان از زیبایى فوق العاده اى که پر وبالش به او بخشیده و رنگ هایى که همچون لؤلؤ و جواهر به هم درآمیخته قهقهه سر مى دهد; اما همین که (خم مى شود و به) پاهاى خود نظر مى افکند آن چنان (ناراحت مى شود که) با گریه فریاد مى کشد فریادى که استغاثه جان کاهش از آن آشکار است و گواه صادق دردى است که در درون دارد! چه این که پاهایش همچون پاهاى خروس خلاسى(14) باریک (و تیره رنگ و زشت) است و در گوشه اى از ساق پایش ناخنى مخفى روییده شده» (یَمْشِی مَشْیَ الْمَرِحِ(15) الْمُخْتَالِ(16)، وَ یَتَصَفَّحُ ذَنَبَهُ وَ جَنَاحَیْهِ، فَیُقَهْقِهُ ضَاحِکاً لِجَمَالِ سِرْبَالِهِ(17)، وَ أَصَابِیغِ(18) وَشَاحِهِ(19); فَإِذَا رَمَى بِبَصَرِهِ إِلَى قَوَائِمِهِ زَقَا(20) مُعْوِلا(21) بِصَوْت یَکَادُ یُبِینُ عَنِ اسْتِغَاثَتِهِ، وَ یَشْهَدُ بِصَادِقِ تَوَجُّعِهِ، لاَِنَّ قَوَائِمَهُ حُمْشٌ(22) کَقَوَائِمِ الدَّیْکَةِ الْخِلاَسِیَّةِ. وَ قَدْ نَجَمَتْ(23) مِنْ ظُنْبُوبِ(24) سَاقِهِ صِیصِیَةٌ(25) خَفِیَّةٌ).

امام(علیه السلام) در این بیان زیبا به نکته لطیفى اشاره کرده که خداوند در کنار آن همه زیبایى هاى طاووس، نقطه ضعف و زشتى هایى هم در آن قرار داده است که اگر یک زمان مغرور شود و از سر غرور و خودنمایى قهقهه شادى سر دهد، هنگامى که چشمش به کاستى هایش افتد ناله و فریاد دردآلودش بلند مى شود. در حقیقت، این نمونه اى است از جهان آفرینش که خداوند حکیم براى جلوگیرى از غرور و طغیان ناشى از قدرت و قوّت، در کنار آن ضعف ها و کاستى هایى قرار داده تا آن غرورِ غفلت زا مهار شود و تعادل برقرار گردد.

به دنبال جوانى و شادابى پیرى و ناتوانى و در کنار سلامت و تندرستى بیمارى، به دنبال غنا، فقر و در کنار اقبال دنیا ادبار آن را قرار داده است.

آرى، این است یکى از فلسفه هاى بیمارى ها و ناتوانى ها و گرفتارى ها و مشکلات.

 

* * *


1. «قصب» به معناى نى هاى مخصوصى است که در لابه لاى پرها قرار دارد.

2. «مدارى» جمع «مدرى» (بروزن املا) به معناى شانه است.

3. «دارت» جمع «داره» به معناى حلقه یا هاله اطراف ماه است.

4. «عقیان» به معناى طلا است.

5. «فلذ» جمع «فلذة» (بر وزن بدعة) و به معناى قطعه است.

6. «زبرجد» از سنگ هاى زینتى و گران قیمت است و رنگ هاى مختلفى دارد و از همه مشهورتر رنگ سبز آن است; لذا هر چیز سبز خوش رنگى را به «زبرجد» تشبیه مى کنند.

7. «جنى» به معناى چیده شده و نیز به معناى دسته گل ذکر شده است.

8. «ضاهیته» از ماده «مضاهاة» به معناى شباهت است.

9. «موشى» به معناى پر نقش و نگار است. ازماده «وشى» به معناى نقاشى کردن پارچه است و به معناى دروغ گفتن و سخن چینى نیز به کار رفته است.

10. «مونق» به معناى زیبا و شگفت انگیز از ماده «انق» (بر وزن رمق) به معناى زیبا شدن شده است.

11. «فصوص» جمع «فص» (بر وزن نص) به معناى نگین است.

12. «لجین» به معناى نقره است.

13. «مکلل» به معناى تاجدار از ماده «اکلیل» به معناى تاج گرفته شده است و گاه بر چیزى که به جواهرات تزیین شده اطلاق شده است.

14. «خلاسى» خروس دو رگه اى است که ترکیبى از خروس هاى هندى و فارسى است و رنگ آن تیره و در واقع، حد وسط سیاه و سفید است. از ماده «خلس» (بر وزن نفس) به معناى گندم گون و تیره رنگ ذکر شده است.

15. «مرح» به معناى مست نعمت و قدرت است و از ماده «مرح» (بر وزن فرح) به معناى شدت خوشحالى گرفته شده است.

16. «مختال» به معناى متکبّر و خودبرتربین ازماده «خیال» گرفته شده است.

17. «سربال» به گفته راغب در مفردات به معناى پیراهن است و گاهى به هرگونه لباس نیز گفته شده است.

18. «اصابیغ» همان گونه که گفته شد، جمع «اصباغ» و اصباغ جمع «صبغ» به معناى رنگ است.

19. «وشاح» به معناى نوار پهن زیبایى است که بر دوش مى افکنند و حمایل مى کنند.

20. «زقا» از ماده «زقو» (بر وزن ضعف) به معناى فریاد کشیدن است.

21. «معول» به معناى کسى است که صدا را به گریه بلند مى کند و از «عویل» گرفته شده است.

22. «حمش» جمع «احمش» به معناى شخص یا چیزى است که ساق او باریک باشد و گاه به معنى تیره رنگ نیز آمده است.

23. «نجمت» از ماده «نجم» (بر وزن حجم) به معناى روییدن و ظاهر شدن است.

24. «ظنبوب» به معناى انحراف و کجى به سمت جلو است.

25. «صیصة» به معناى خارى است که در پاى مرغان مى باشد و گاه به معناى شانه اى است که تار و پود پارچه را قبل از بافتن با آن مرتب مى کنند.

بخش سوّمبخش چهارم
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma