مصونیت پیامبران از القائات شیطانی، در دریافت وحی؟

آیا پیامبران هنگام نزول و گرفتن وحی از نفوذ تلقینات شیطانی در امان بودند؟

نفوذ وسوسه های شیطانی در وحی انبیاء علاوه بر اینکه ادعای بی اساس و بی دلیلی است با اصل موضوع بعثت انبیاء منافات دارد و برای همین بر اساس حکمت الهی منتفی است. اگر قرار باشد شیطان بتواند دخل و تصرفی در وحی کند، خداوند از آن مطلع بوده و قادر است آن را رفع کند و چون خداوند متعال می خواهد پیامش به صورت صحیح به بندگانش ابلاغ شود، مانع چنین تلقین های شیطانی خواهد شد.

تناقض آيات قرآن درباره «فراموش‌كاری خداوند»!

چرا برخي آيات قرآن خداوند را «فراموش‌كار» معرفی می كند و برخی ديگر از آيات نسیان الهی را نفی می نمايد؟

كلمه «نسيان» در آياتی كه خداوند را «فراموش‌كار» معرفی می كند، به معناى فراموشى نيست، بلكه به معناى تناسى و تغافل؛ يعنى به فراموشى سپردن و بى اعتنا بودن است، ولى آنچه در آیات مقابل نفى شده، فراموشى و غفلت است.
امير مؤمنان علی(ع) درباره معناى آيه «نَسُواْ اللهَ فَنَسِيَهُمْ» فرمود: خدا را در دنيا فراموش كردند؛ به اين معنى كه او را اطاعت نكردند و خداوند نيز آنان را در آخرت فراموش كرد؛ يعنى براى آنان پاداشى در نظر نگرفت و آنان در بهره‌مندى از نعمت‌هاى الهى به فراموشى سپرده شدند.

معجزه «حافظه» در انسان

کارکرد سیستم «حافظه» در انسانها چگونه است؟

فراموشى يكى از موهبت هاى بزرگ خدا است؛ منظور فراموش كردن تدريجى مقدار زيادى از خاطرات گذشته دوران كودكى و يا دورانهاى بعد است. در حقيقت دستگاه بايگانى حافظه با اين عمل كار بسيار مهمى را انجام مى دهد، چه اينكه تعداد قفسه هاى حافظه اگر چه فوق العاده زياد است ولى بالاخره محدود است و حسابى دارد لذا حافظه بطور اتوماتيك با ورود خاطرات و مسائل جديد تعدادى از پرونده هاى بى مصرف گذشته را به دور مى ريزد و خاطراتى را كه چندان به درد نمى خورد و اهميت حياتى ندارد فراموش مى كند.

فراموش کردن نزدیکان در «قيامت»

آيا می توان از قرآن برداشت کرد که در قیامت انسان تنها به فکر خویش است و پدر و مادر و همسر و فرزندانش را فراموش می کند؟

در آن روز چنان هول و وحشت عذاب و كيفر الهى سراسر وجود انسان را فرا مى گيرد كه عزيزترين عزيزان را به دست فراموشى مى سپرد، نه در فكر فرزند است و نه همسر و نه پدر و مادر و نه دوستان صميمى، تنها در فكر نجات خويش است و بس. خداوند در اين باره مى فرمايد: «[به ياد آريد] روزى را كه هركس تنها به دفاع از خود مى پردازد».

نسیان انبیای الهی و منافات آن با عصمت!

قـرآن در مـورد حضرت مـوسـی(ع) مـي فرماید: «نسيا حوتهما»؛ مگر نسيان براي انبيای الهی امكان دارد؟ و آیا آنچه در مورد پیامبر اسلام نقل شده است که ایشان آیات قرآن را فراموش می کردند صحیح است؟! مگر نسیان و فراموشی با عصمت سازگار است؟

درباره نسیان حضرت موسی(ع) برخی گفته اند: نسیان در این آیه به معنی «ترك نمودن» است نه فراموشی. برخی نیز در تفسیر و توجیه معنای آیه، نسیان را به شخصی که همراه موسی بوده نسبت داده اند نه خود آن حضرت و برای این توجیه روایاتی نیز وجود دارد.
اما برفرض که نسیان واقعا به معنی فراموشی و منتسب به حضرت موسی باشد لطمه اى به مقام عصمت نمى زند. نسيان‏ در صورتى بر پيامبران جايز نيست كه بخواهد چيزى را از سوى خدا يا درباره شريعت، يا در امورى كه باعث تنفر مردم می شود، شامل شود، اما در غیر این صورت مانعى ندارد، گرچه همین هم از آنها بصورت قطعی گزارش نشده است.
اما اینکه پیامبر اسلام آیات قرآن را فراموش می کردند، موضوعی جعلی و از اسرائیلیات وارد شده در منابع اهل سنّت است؛ در منابع شیعه اصلا سخن و حرف و حدیثی که چنین موضوعی را تایید کند وجود ندارد.

غفلت حضرت یوسف(ع) از یاد خدا!

آیا غفلت حضرت یوسف(ع) از یاد خدا و درخواست ایشان از یک زندانی برای یاد کردن او نزد فرعون مصر، با عصمت او منافات ندارد؟! «وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِی عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ»!

عبارت «فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ» به معنی فراموشی آن زندانی از ذکر بی گناهی یوسف نزد اربابش می باشد، نه غفلت یوسف از یاد خدا. با فرض غفلت یوسف از یاد خدا بخاطر این تقاضا نیز عصمت ایشان زیر سؤال نمی رود؛ زیرا متوسل شدن به اسباب در زندگی امری فطری است و منافاتى با اخلاص ندارد و در جمله «اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ» هم قرينه اى بر دلبستگى يوسف(ع) به غير خدا وجود ندارد. تنها اشتباه یوسف بیان این درخواست در شرایطی است که خدا همیشه در کنارش بوده و در اینجا هم شایسته بود صبر کند و منتظر عنایت پروردگار باشد.

عصمت ائمه(ع) از دیدگاه امیرمؤمنان علی(ع)

آیا امیرمؤمنان علی(علیه السلام) به عصمت امامان اهل بیت(علیهم السّلام) اشاره ای کرده اند؟

شیخ صدوق در کتاب کمال الدین و خصال و علل الشرایع، شیخ کلینى در الکافى، محمد بن الحسن صفار در بصائر الدرجات و... همگى با سند صحیح روایاتی از علی(ع) نقل کرده اند که صراحتا هرگونه نسیان و فراموشى را از خود و ائمه بعد خود نفى مى‌کند. در شرح خطبه 86 نهج البلاغه، ابن أبى الحدید معتزلى به عصمت ایشان اعتراف مى‌کند و می گوید: ابو محمد بن متویه در کتاب الکفایة تصریح کرده است که على(ع) معصوم است و دیگر صحابه از چنین مقامى بهره‌ مند نیستند.

ضرورت «معصوم» بودن امام(ع)

چرا شیعیان معتقدند که امام(علیه السلام) باید «معصوم» باشد؟

مصونيت از خطا و فراموش كارى و گناه (عصمت)، يكى ديگر از شرائط عمومى امامان راستين است؛ در واقع تمام دلائلى كه دلالت بر معصوم بودن پيامبران الهى(ص) دارد دلالت بر عصمت امامان(ع) نيز دارد، چرا كه مسئوليت آنان تا حد زيادى شباهت به يكديگر دارد.

علت نهي شدن از «آرزوهاي طولاني»

چرا مومنین از داشتن «آرزوهاي طولاني» نهي شده اند؟

آرزو خواسته ای است که هنوز مطلوب آن محقق نشده، بنابراین انسان در آرزوهای طولانی انرژى مغز خود را در ساختن تصنّعى علل و عوامل نامعقول واقعيات مستهلك می نماید؛ در صورتى كه اين نيرو را می تواند در آرمان هاى بسيار مفيدتر و ضرورى تر به کار گیرد. ضمن اینکه آرزوی طولانی باعث فراموشی آخرت و لقاء پروردگار می شود و او را از حرکت در مسیر تکامل باز می دارد.

تأکید منابع دينی بر «ذكر» خداوند

دلیل این همه تأکید منابع دينی بر «ذكر» و ياد خداوند چيست؟

فلسفه اهميت دادن به «ذکر» و یاد خداوند در منابع دینی این است که: اولا دنيا طبيعتی غفلت زا دارد و پرداختن به اين عالم مادى موجب گرايش و توجه به آن است. امام علی(ع) می فرماید: «آرزوهاي انسان او را مغرور مى كند و فراموشی او را فرا مى گيرد و ...» و ثانیا یاد محبوب، محبت آفرين است. پس هر چه خدا را بيشتر به ياد داشته باشیم و کارهایمان را با خواست او هماهنگ کنیم، حبّ او در قلب ريشه‌ دارتر مى شود و مسلماً عشق به محبوب مانع از خطا و گناه می شود.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

رسول اللهِ(صلى الله عليه وآله)

أعطُوا الأجيرَ أجرَهُ قَبلَ أَنْ يَجِفَّ عَرَقُهُ، وأعْلِمْهُ اَجرَهُ وَ هُوَ في عملِهِ

مزد کارگر را بدهيد پيش از آن که عرقش خشک شود و در همان حال کار، مزدش را برايش مشخص کنيد

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 40