پاسخ اجمالی:
عبارت «فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ» به معنی فراموشی آن زندانی از ذکر بی گناهی یوسف نزد اربابش می باشد، نه غفلت یوسف از یاد خدا. با فرض غفلت یوسف از یاد خدا بخاطر این تقاضا نیز عصمت ایشان زیر سؤال نمی رود؛ زیرا متوسل شدن به اسباب در زندگی امری فطری است و منافاتى با اخلاص ندارد و در جمله «اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ» هم قرينه اى بر دلبستگى يوسف(ع) به غير خدا وجود ندارد. تنها اشتباه یوسف بیان این درخواست در شرایطی است که خدا همیشه در کنارش بوده و در اینجا هم شایسته بود صبر کند و منتظر عنایت پروردگار باشد.
پاسخ تفصیلی:
حضرت یوسف(ع) و چشم امید به بنده خدا!
در آیه 42 سوره یوسف می خوانیم: «وَقَالَ لِلَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ مِّنْهُمَا اذْكُرْنِي عِندَ رَبِّكَ فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ فَلَبِثَ فِي السِّجْنِ بِضْعَ سِنِينَ»؛ (و [یوسف] به آن يكى از آن دو كه مى دانست رهايى مى يابد گفت: مرا نزد صاحبت [سلطان مصر] يادآورى كن، ولى شيطان يادآورى او را نزد صاحبش از خاطر وى برد و بدنبال آن چند سال در زندان باقى ماند). بر اساس این آیه حضرت یوسف برای رهایی اش از زندان به جای اینکه به خدا توسل کند، از یاد خدا غافل شده و به بنده او چشم امید داشت و بخاطر این کار مجازات شد؛ چراکه توحيد تنها در اين خلاصه نمى شود كه خداوند يگانه و يكتا است، بلكه بايد در تمام شؤون زندگى انسان پياده شود، و يكى از بارزترين نشانه هايش اين است كه انسان موحد به غير خدا تكيه نمى كند و به غير او پناه نمى برد. ممكن است عدم توجه به اين واقعيت بزرگ درباره افراد عادى قابل گذشت باشد، اما اندکی بى توجهى به اين اصل براى اولياى حق، گناه محسوب می شود و مستوجب مجازات است. آنچه از این جریان به ذهن می آید این است که این کار حضرت یوسف با عصمت او منافات دارد. پاسخ این شبهه را پی می گیریم.
لزوم دقّت در معنای کلمات و ساختار نحوی آنها برای فهم دقیق معنای آیه
این شبهه در صورتی مطرح می شود که ضمیر «ه» در عبارت «فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ» به حضرت یوسف برگردد و معنی آیه این باشد که «شیطان یوسف را از یاد خدا غافل کرد!»، درحالی که بر اساس قرائن و شواهد بسیاری که در آیه وجود دارد و با توجه به روایاتی که ذیل این آیه آمده است، در این عبارت ضمیر «ه» به همان یار زندانی (ساقی) که از زندان نجات یافت، برمی گردد نه به «یوسف(علیه السلام)» و ساحت آن پیامبر پاکنهاد که طبق آيه 24 سوره يوسف از مخلصین می باشد، از این که شیطان یاد پروردگار را از دلش برده باشد پاک می باشد؛ چراکه طبق آيات قرآن شيطان راهى به بندگان مخلص ندارد.(1) به برخی از دلائلی که ضمیر «ه» به آن یار زندانی «الَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ»، بر می گردد اشاره می کنیم:
1) دلیل اول آن که طبق قواعد عربی ضمیر به نزدیک ترین مرجع خود، که در اینجا همان «الَّذِي ظَنَّ أَنَّهُ نَاجٍ» است، بر می گردد.
2) در سه آیه بعد از آیه مورد بحث و درست در آیه 45 سوره یوسف به صراحت بیان شده است که آن یار زندانی پس از مدتی «فراموشی»، به یاد یوسف(ع) افتاده است: «وَ قَالَ الّذِی نَجا مِنهُما وَ ادّکرَ بَعدَ امة ...»، (و يكى از آن دو كه نجات يافته بود - و بعد از مدّتى به خاطرش آمد - گفت: ...). به این ترتیب واضح است که فعل «نسیان»؛ (فراموشی) مربوط به یار زندانی بوده است نه حضرت یوسف و این امر کاملاً طبیعی است که کسی که ساقی پادشاه و غرق در مسکرات است حافظه و توجه قلبی اش در درون کاخ از آنچه در زندان گذشته منصرف باشد.
3) آنچه آن یار زندانی فراموش کرده ذکر بی گناهی یوسف نزد اربابش بود و کلمه «رب» در عبارت «فَأَنسَاهُ الشَّيْطَانُ ذِكْرَ رَبِّهِ» به معنای ارباب و آقا (یعنی همان عزیز و فرعون مصر) آمده است نه «پروردگار»(2)، چنان که در آیات 39 ـ 41 و آیه 50 همین سوره، این معنی مشاهده می شود و در جمله پيش از آن نیز كه حضرت يوسف(ع) به هم نشينش در زندان يادآوری نمود تا در نزد اربابش از او نيز يادی كند، همین معنی اراده شده است.(3)
در نتیجه مقصود از این عبارت فراموشی یاد خدا توسط حضرت یوسف نمی باشد. چگونه ممکن است کسی که درباره ترفندهای طولانی زنان درباری و مراوده های مستانه آنان، مقاومت کرده و زندان را با کمال میل بر اجابت درخواست نامشروع آنان ترجیح داده است، خسته شده و خدا را فراموش کرده باشد؟ درست است که یوسف چنین توصیه ای را بیان کرده بود، امّا دفاع از حق آزادی فراموش شده خود و یادآوری آن نه ترک اولی است و نه توسل به غیر خدا؛ بلکه احقاق حق انسانی خود است.
حقیقت تقاضای یوسف از هم بندی خود در زندان
تقاضای حضرت یوسف از دوست زندانی خود هم برای کمک گرفتن از پادشاه و نجات يافتن از زندان نبود، بلکه براي اين بود که لکّه ای که به ناحق به دامنش چسبانده بودند، بزدايد و پاکدامنی خود را ثابت کند. اگر یوسف طالب نجات از زندان بود که به آن رغبت نشان نمی داد، چنانکه در آیه 33 سوره یوسف می خوانیم: «رَبِّ السِّجْنُ احَبُّ الَىَّ مِمَّا يَدْعُونَنى الَيْهِ»؛ (پروردگارا! زندان نزد من محبوب تر است از آنچه اينها مرا به سوى آن مى خوانند).
آيه مورد بحث در این ظهور دارد که يوسف برای دفاع از پاکدامنی خود به اسباب متوسل شد، همان گونه که وقتي تعبير خواب پادشاه را گفت و پادشاه به ديدن وی راغب گشت و دستور آزادی او را صادر کرد، او حاضر به ترك زندان نشد تا اينكه فرستاده پادشاه باز گردد و تحقيقات كافى از زنان مصر در باره او بشود و بى گناهي اش اثبات گردد تا سرفراز از زندان آزاد شود، نه اينكه به صورت يك مجرم آلوده و فاقد حيثيت مشمول عفو شاه گردد كه خود ننگ بزرگى است.(4)
در نتیجه دفاع از پاکدامنی برای يوسف مهم بود، نه نجات از زندان؛ چون پاکدامنی محبوب خدا بود، لذا براي تحقق اين هدف صحيح به اسباب، آن هم نه به صورت استقلالی، بلکه با توجه به سبب بودن، متوسّل شد و اين با توحيد و ياد خدا منافات ندارد.
تنها غفلت حضرت یوسف(ع)، توسل به اسباب بود که آن هم اگرچه ترک اولی است، اما منافاتی با عصمت ندارد.
حتی اگر آیه را به غفلت یوسف از یاد خدا معنی کنیم، باز هم ایرادی که باعث شود عصمت ایشان زیر سؤال رود متوجه حضرت یوسف نخواهد شد. تنها ایرادی که به حضرت یوسف در این جریان وارد است و بخاطر آن مجازات شد و چند سالى زندان او ادامه یافت، توسل به اسباب برای نجات از زندان و اثبات بی گناهی اش می باشد، و این کار اولا و بالذات گناه نیست و حتی از نهايت درجه نادانى است كه آدمى بطور كلى اسباب را لغو بداند و مقاصد خود را بدون سبب انجام دهد(5) زیرا متوسل شدن به اسباب در زندگي، يك امر فطري براي انسان است و انسان پيوسته درب اسباب را مي زند تا به مطلب مورد نظرش برسد.(6) لذا توسل به اسباب منافاتى با اخلاص ندارد، بلكه اعتماد بر اسباب بدون در نظر داشتن خدا با اخلاص منافات دارد و در جمله «اذْكُرْنِي عِنْدَ رَبِّكَ» هم قرينه اى كه دلالت كننده بر دلبستگى يوسف(علیه السلام) به غير خدا وجود ندارد.(7)
فقط می توان این بحث را اضافه کرد که حضرت یوسف این درخواست را در شرایطی مطرح کرده است که خداوند در تمام اتفاقاتی که برایش می افتاد در کنارش بوده و در اینجا هم شایسته بود صبر کند و منتظر عنایت پروردگار باشد. او از لحظه ای که به چاه افتاد تا روزی که عزیز مصر شد و حتی پس از آن پیوسته خدا و عنایات او را در کنار خود می دید و می دانست زندانی شدن او مصلحت الهی بوده و آزادی او هم هرگاه خدا مصلحت بداند محقق می شود و نیازی به تمسک به اسباب نبود، اما با وجود این به اسباب تمسک کرد.
امام صادق(ع) در روایتی به همین نکته اشاره کرده و فرمودند: «جَاءَ جِبرائيلُ فَقَالَ يَا يُوسُفُ مَن جَعَلَكَ أحسَنَ النّاسِ؟ قَالَ رَبِّي. قَال فَمَنْ حَبَّبَكَ إِلَى أَبِيك دُون إخوَانك؟ قَالَ رَبِّي. قَالَ فَمَنْ سَاقَ إليكَ السَّيَّارَة؟ قَالَ رَبِّي. قَالَ فَمَنْ صَرَفَ عَنْك الحِجارَة؟ قَالَ رَبِّي. قَالَ فَمَنْ أَنْقَذَكَ مِن الجُبِّ؟ قَالَ رَبِّي. قَالَ فَمَنْ صَرَفَ عَنْكَ كَيْدَ النّسوَة؟ قَالَ رَبِّي. قَالَ فإنَّ رَبَّكَ يَقُولُ مَا دَعَاكَ إلَى أَنْ تَنْزِلَ حَاجَتك بِمَخلُوقٍ دُونِي البَث فِي السِّجْنِ بِمَا قُلتَ بِضْعَ سِنِين»(8)؛ (جبرئيل(ع) [در آن حال] به نزد يوسف آمد و به او گفت: ای یوسف، چه كسى تو را زيباترين مردم كرد؟ يوسف: خداى من. جبرئيل پرسيد: چه كسى تو را در ميان برادران ديگرت پيش پدر محبوب ساخت؟ يوسف: پروردگار من. جبرئيل: چه كسى كاروان را بسوى تو فرستاد [تا تو را از چاه نجات دهند]؟ يوسف: خداى من. جبرئيل: چه كسى آن سنگ را [كه دنبال تو در چاه انداختند] از تو دور كرد؟ يوسف: پروردگار من. جبرئيل: چه كسى تو را از چاه بيرون آورد. يوسف: خداى من. جبرئيل: چه كسى شرّ زنان را از تو دور كرد؟ يوسف: خداى من. جبرئيل گفت: خداى تو مي گويد: چه سبب شد كه حاجت خود را به نزد مخلوقى بردى و پيش من نياوردى؟ به كيفر اين حرفى كه زدى [و اين كارى كه كردى] چند سال [ديگر] در زندان بمان).
باز هم تأکید می کنیم که استعانت از بندگان و توسل بدانان در مورد دفع زيانها و رهايى از مشكلات جايز است و كار قبيح و زشتى نيست و بلكه گاهى از اوقات واجب می شود؛ پيغمبر ما(ص) در كارهاى خود از مهاجر و انصار و ديگران كمك می خواست و بدانها استعانت مى جست و اگر استعانت به غير خدا جايز نبود و كار قبيحى بود آن حضرت اين كار را نمي كرد، و از اين رو - اگر اين روايات صحيح و درست باشد - بايد گفت: اين سرزنش و عتاب يوسف(ع) براى ترك آن عادت پسنديده اى بود كه در آن حضرت وجود داشت كه در برابر مشكلات صبر می كرد و در تمام كارهاى خود و در هر بلا و سختى تنها به خداى سبحان توكل می كرد.(9) لذا تقاضای او حتی ترک اولی هم به شمار نمی آید چه رسد به گناه و معصیت تا بخواهد با عصمت ایشان منافات داشته باشد.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.