پاسخ اجمالی:
درباره نسیان حضرت موسی(ع) برخی گفته اند: نسیان در این آیه به معنی «ترك نمودن» است نه فراموشی. برخی نیز در تفسیر و توجیه معنای آیه، نسیان را به شخصی که همراه موسی بوده نسبت داده اند نه خود آن حضرت و برای این توجیه روایاتی نیز وجود دارد.
اما برفرض که نسیان واقعا به معنی فراموشی و منتسب به حضرت موسی باشد لطمه اى به مقام عصمت نمى زند. نسيان در صورتى بر پيامبران جايز نيست كه بخواهد چيزى را از سوى خدا يا درباره شريعت، يا در امورى كه باعث تنفر مردم می شود، شامل شود، اما در غیر این صورت مانعى ندارد، گرچه همین هم از آنها بصورت قطعی گزارش نشده است.
اما اینکه پیامبر اسلام آیات قرآن را فراموش می کردند، موضوعی جعلی و از اسرائیلیات وارد شده در منابع اهل سنّت است؛ در منابع شیعه اصلا سخن و حرف و حدیثی که چنین موضوعی را تایید کند وجود ندارد.
پاسخ تفصیلی:
در بیان داستان و سرگذشت برخی از انبیای الهی در قرآن، آیاتی به چشم می خوارد که ظاهرشان دلالت بر پدید آمدن نسیان و فراموشی در مورد برخی از آن حضرات دارد. برای مثال درباره حضرت حضرت موسی(علیه السلام) می خوانیم: «فَلَمَّا بَلَغا مَجْمَعَ بَيْنِهِما نَسِيا حُوتَهُما فَاتَّخَذَ سَبِيلَهُ فِي الْبَحْرِ سَرَبا»(1)؛ (هنگامى كه آن دو [موسى و دوست همسفرش] به محل تلاقى آن دو دريا رسيدند ماهى خود را [كه براى تغذيه همراه داشتند] فراموش كردند و ماهى راه خود را در پيش گرفت و رفت!). با ملاحظه چنین آیاتی ممکن است این سؤال به ذهن برسد که آیا امکان پذیر بودن فراموشی راجع به انبیای الهی، عصمت آنها را نقض نمی کند؟!
مفسران قرآن، توضیحات و تبیین های مختلفی راجع به چنین آیاتی بیان کرده اند:
تفسیر معنای «نسیان» به «ترک کردن»
گروهی از مفسرین در تفسیر آیات نسبت دهنده نسیان به پیامبران گفته اند: «نسيان» گاهى به معناى ترك نمودن چيزى است، هرچند آن را فراموش نكرده باشد، همان گونه كه در داستان حضرت آدم(عليه السلام) مى خوانيم: «وَلقَد عَهِدْنَا الى آدَمَ مِنْ قَبْلُ فَنَسِىَ ...»(2)؛ (ما با آدم عهد و پيمان بستيم و او فراموش كرد).
مسلّماً حضرت آدم پيمان الهى را در مورد نخوردن از درخت ممنوعه فراموش نكرده بود، ولى چون نسبت به آن بى اعتنايى كرد، از این بی اعتنایی تعبير به فراموشى شده است.
همچنین در همین راستا و درباره آیه «وَ ما كانَ رَبُّكَ نَسِيًّا»(3) که خطاب به پیامبر اسلام است، گفته شده که معنای آن چنین است: (اى محمّد خدا تو را به حال خود رها نمى كند). درست همان معنایی که بر آیه: «ما وَدَّعَكَ رَبُّكَ وَ ما قَلى»(4) نیز منطبق است و چنین مفهومی به آن می بخشد: (پروردگارت تو را وانگذاشت و بر تو غضب نكرد).(5)
«نسیان» منتسب به کیست؟ موسی(ع) یا شخصی دیگر؟
گروهی از مفسران نظر دیگری نیز داده اند و آن هم اینکه گفته اند «نسيان كننده» که در آیه بیان شده در حقيقت، دوست همراه موسى(علیه السلام) بود نه خود آن حضرت و پيامبر بودن آن شخص نیز مسلّم نيست (حدّاقل از نظر آيات قرآن، چنين چيزى ثابت نيست).
در آيات مورد بحث مى خوانيم كه دوست موسى(عليه السلام) افتادن ماهى به دريا و زنده شدن و حركت او را ديده بود، و تصميم داشت اين مسأله را با موسى(ع) در ميان بگذارد، ولى فراموش كرد، بنابراين فراموش كننده، تنها او بوده است؛ زيرا او اين صحنه را مشاهده كرد، و اگر در جمله «نسيان» به هر دو نسبت داده شده، از قبيل نسبت دادن كار فرد به گروه است، كه بسيار رائج مى باشد.
اگر گفته شود چگونه ممكن است مسأله اى به اين مهمى به فراموشى سپرده شود، در پاسخ مى گوييم دوست موسى(ع)، معجزاتى مهم تر از آن ديده بود، به علاوه آنها در اين سفر استثنايى به دنبال مسأله مهمترى بودند كه به خاطر آن فراموش كردن اين صحنه جاى تعجّب نيست.
همچنین اين كه فراموشى مزبور به شيطان نسبت داده شده؛ ممكن است به خاطر اين باشد كه جريان زنده شدن ماهى، ارتباط نزديكى با پيدا كردن آن مرد عالم داشت كه بنا بود، موسى(عليه السلام) از علم او بهره بگيرد، و از آنجا كه شيطان كارش اغواگرى است و مى خواهد هيچ كس به هدف مقدّسش نرسد، يا ديرتر برسد، اين فراموشى را در ذهن «دوست موسى» به وجود آورد.
در بعضى از روايات از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) نقل شده است كه هنگامى كه ماهى حركت كرد و به دريا افتاد و راه خود را پيش گرفت و رفت، موسى(ع) در خواب بود، و دوستش (كه اين ماجرا را ديده بود) نخواست موسى را از خواب بيدار كند و ماجرا را بگويد، و بعد از بيداريش فراموش كرد جريان را به او بازگو كند، و لذا يك شبانه روز ديگر به راه خود ادامه دادند، سپس دوست موسى(ع) ماجرا را به خاطر آورد و بازگو كرد، ناچار آنها به مكان اوّل كه ماهى در آب افتاده بود، بازگشتند.(6)
نقض نشدن عصمت با «نسیان»های مربوط به امور عادی
توضیح دیکری نيز راجع به چنین آیاتی بیان شده و آن هم اینکه پيامبران در برابر نسيان و فراموشى معصومند، امّا نسيان هايى كه به نوعى با دعوت آنها ارتباط داشته باشد، ولى نسيان در يك كار عادى روزانه كه هيچ ارتباطى با مسأله وحى و نبّوت و تعليم و تربيت و تبليغ ندارد، بلكه عدم ارتباط آن را همه مى دانند، لطمه اى به مقام عصمت انبياء نمى زند و نسيانى كه در آيات بالا آمده است از همين قبيل است.
نظر سیدمرتضی راجع به آیه «لَا تُوْاخِذْنِى بِمَا نَسِيْتُ» و وجوه سه گانه توضیح آن
نظر عالم بزرگوار مرحوم سيّد مرتضى در مورد سخن موسى(علیه السلام) به جناب خضر یعنی «لَا تُوْاخِذْنِى بِمَا نَسِيْتُ»(7)؛ (مرا مؤاخذه به چيزى كه فراموش كردم [و عهد و پيمانى كه با تو بسته بودم] نكن)، این است که در اینجا سه احتمال وجود دارد.
نخست اينكه نسيان به همان معناى معروفش يعنى فراموشكارى است و تعجب ندارد كه موسى(علیه السلام) در اين مدت كوتاه چنين پيمانى را فراموش كند به خاطر اشتغال فكرى به مسائل مهمتر و غير آن.
احتمال دیگر این است که بگوییم منظور موسی(علیه السلام) اين بود كه مرا مؤاخذه به آنچه ترك كردم مكن. يعنى موسى آگاهانه اين پيمان را ترك كرده بود، و مى دانيم پيمانش مشروط بود، يعنى خضر به موسی(ع) گفته بود که: «اگر مى خواهى با من باشى بايد سؤالى نكنى تا خودم توضيح دهم».
وجه سوم هم این است که معتقد شویم منظور موسى(علیه السلام) اين بود كه مرا به كارى كه شبيه فراموشكارى بود مؤاخذه نكن.
سید مرتضی پس از نقل این وجوه سه گانه مى افزايد: هر گاه عبارت «نسیت» را به معنایی غير از نسيان حقيقى تفسير كنيم، هیچ اشکالی پیش نمی آید و عصمت نقض نمی گردد ولی اگر آن را بر نسيان حقيقى حمل كنيم توجيه آن اين است كه نسيان در صورتى بر پيامبر جايز نيست كه بخواهد چيزى را از سوى خدا يا در مورد شريعت، يا در امورى كه مردم را از او متنفر مى سازد، بيان كند، اما در مورد چيزى كه از اين دايره خارج باشد، مانعى ندارد، مثل اينكه پيامبر غذا يا نوشيدنى خود را فراموش كند امّا نه فراموشى مستمر و پى در پى. چنين چيزى بر پيامبر محال نيست.(8)
در حقیقت چنین اموری بی توجهی به دنیا می باشد نه فراموشی؛ لذا این بی توجهی ها منافاتی با عصمت پیامبران ندارد گرچه همین هم از پیامبران بصورت قطعی گزارش نشده است.
منشأ انتساب «نسیان» به پیامبر اسلام(ص) و حقیقت آن
اما آنچه در مورد پیامبر اسلام نقل شده است که ایشان آیات قرآن را فراموش می کردند، برگرفته از روایات جعلی و اسرائیلیات است و احدی از علمای شیعه آن را قبول ندارد. این روایات در برخی منابع اهل سنت آمده و از افرادی تازه مسلمان مثل ابوهریره و کعب الاحبار یهودی و ... نقل شده است، که با این خرافات می خواستند به دین اسلام، خصوصاً پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) که صاحب شریعت و رسالت و اسوه خلقت است، ضربه بزنند.
مثلاً در صحیح مسلم که صحیح ترین کتب اهل سنت است، روایات متعددی درباره ی فراموشی قرآن از سوی پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) نقل شده است که از باب نمونه به این مورد اشاره می کنیم: «عَنْ عَائِشَةَ، قَالَتْ: كَانَ النَّبِيُّ صَلَّى اللهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ يَسْتَمِعُ قِرَاءَةَ رَجُلٍ فِي الْمَسْجِدِ، فَقَالَ: «رَحِمَهُ اللهُ لَقَدْ أَذْكَرَنِي آيَةً كُنْتُ أُنْسِيتُهَا»(9)؛ (عایشه می گوید: پیامبر صدای قرائت شخصی را از مسجد شنید و فرمود: خدا او را رحمت کند که مرا به یاد آیه ای از قرآن انداخت که آن را فراموش کرده بودم). یا مثلاً در کتاب جامع الصحیح المختصر (صحیح البخاری) روایات جعلی متعدد دیگری از ابوهریره وارد شده که پیامبر نماز را فراموش کرده است.(10)
سؤال مهمی که در اینجا از نقل کنندگان چنین احادیثی باید پرسید این است که چگونه می توان این احادیث را پذیرفت و باز هم به سخنان پیامبر اکرم(صلی الله علیه و |آله) که برگرفته از وحی الهی است اعتماد نمود؟ مگر می شود پیامبر آیات قرآن و نماز را فراموش کند و دیگران به او یادآوری کنند؟!
اینها سؤالاتی است که اهل سنت از پاسخ به آنها طفره می روند و نه حاضرند جعلی بودن برخی روایات موجود در کتب صحیح خود را بپذیرند و نه می توانند این دروغ ها را توجیه کنند. اما از دیدگاه شیعه چنین نسبت های ناروایی به پیامبر(صلی الله علیه وآله) قطعا دروغ می باشد و ایشان نه تنها درمورد قرآن و نماز بلکه در هیچ امری دچار فراموشی نشده اند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.