پاسخ اجمالی:
فلسفه اهميت دادن به «ذکر» و یاد خداوند در منابع دینی این است که: اولا دنيا طبيعتی غفلت زا دارد و پرداختن به اين عالم مادى موجب گرايش و توجه به آن است. امام علی(ع) می فرماید: «آرزوهاي انسان او را مغرور مى كند و فراموشی او را فرا مى گيرد و ...» و ثانیا یاد محبوب، محبت آفرين است. پس هر چه خدا را بيشتر به ياد داشته باشیم و کارهایمان را با خواست او هماهنگ کنیم، حبّ او در قلب ريشه دارتر مى شود و مسلماً عشق به محبوب مانع از خطا و گناه می شود.
پاسخ تفصیلی:
در جواب اين سؤال دو نكته را اجمالا مى توان گفت: 1ـ عالَم دنيا طبيعتش غفلت زا است، لذا از پيامبر(صلی الله علیه و آله) نقل شده كه روزى هفتاد مرتبه استغفار مى فرمود؛ زيرا طبيعت پرداختن به اين عالم مادى موجب گرايش و توجه به ماده و وابستگى و دلبستگى به عالم فانى و روى گرداندن از عالم باقى می شود. بنابراین دست به هر كارى بزنيم ما را به خود مشغول مى كند؛ خانه ساختن، كسب و كار، نوشتن، بذر افشاندن، مطالعه كردن، با ديگرى سخن گفتن، همه و همه عاملى براى توجه به امور دنيوى است كه بايد در هر كارى متوجه خدا بود. در محضر بزرگ، خطا كردن موجب شرمسارى است لذا بايد به ياد دادگاه او و محاسبه مثقال ذره باشيم و اين توجه در اين عالم آثار بسيارى همچون آثار تربيتى، اخلاقى، اجتماعى و سازندگى دارد.
2ـ ذكر و ياد محبوب، محبت آفرين است. هر چه دوستم را بيشتر ياد كنم، محبت او در اعماق دل من عميق تر مى شود، هر چه خدا را بيشتر ياد كنم، حبّ او در قلبم ريشه دارتر مى شود تا جائى كه وابستگى به او پيراستگى از همه چيز است و مسلماً دوستى و عشق به محبوب مانع از خطائى است كه موجب ناراحتى او مى گردد چه رسد به خطا در حضور و محضر او.
اين همه خصوصيات براى ذكر، مسلماً تنها ذكر لفظى و لقلقه زبان نيست؛ بلكه بايد قلب و عمل را نيز متوجه ياد خدا كرد، بايد در همه حال اطاعت مولى و ترك محرمات را مراعات كرد.
اصبغ بن نباته مي گويد: اميرالمؤمنين على(عليه السلام) فرمود: «الذّكرُ ذِكرَانِ: ذِكرُ اللّهِ عِندَ مَا حَرَّمَ اللهُ عَزَّوَجَلَّ و عِندَ المُصِيبَةِ وَ اَفْضَلُ مِن ذَلِكَ ذِكْرُ اللّهِ عَلَيكَ فَيَكُونُ حَاجِزاً»(1)؛ (ذكر، دو نوع ذكر است: ذكر و ياد خداوند عزوجل در مصيبت، و افضل از آن ذكر خداوند است نزد آنچه خداوند بر تو حرام كرده است، پس آن ذكر و ياد، مانعى براى ارتكاب حرام است).
حسن بصرى در حديثى گويد: «روزي اميرالمؤمنين(عليه السلام) وارد بازار بصره شدند و مردم را مشغول خريد و فروش ديدند، از ديدن آن وضع به شدت گريه كردند. سپس فرمودند: اى بندگان دنيا و عمله هاى دنياپرستان، اگر روز را به خريد و فروش و قسم خوردن و معاهده [در امر معاش] مشغوليد و در شب در رختخواب خود استراحت مى كنيد و در خلال اين امور از آخرت غافل هستید، پس چه زمانى براى آخرت زاد و توشه برمى داريد و چه وقتى در مورد معاد تفكّر مى كنید؟».(2)
مولى على(عليه السلام) مى فرمايند: «مَن غَفَلَ غَرَّتهُ الاَمَانِىّ وَ اَخَذَتْهُ الحَسرَةُ اِذَا انكَشَفَ الغِطَاُ وَ بَدَا لَهُ مِنَ اللّهِ مَا لَم يَكُنْ يَحْتَسِب»(3)؛ (انسان غافل، آرزوهايش او را مغرور مى كند و ندامت او را فرا مى گيرد وقتى كه روز قيامت آشكار شد و پرده ها كنار رفت براى او از طرف خداوند آنچه كه به حساب نمى آورد ظاهر مى شود[چيزهائى در پرونده او نوشته شده كه فکر نمى كرد در پرونده او ثبت باشد]).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.