گزینش «عدل الهی»، به عنوان یکی از اصول اعتقادی شیعه؟!

چرا از صفات خداوند، تنها «عدل» از اصول اعتقادی شیعیان قرار گرفته است، در صورتی که در بسیاری از آیات قرآن، احادیث و ادعیه بر صفات دیگری مثل «رحمانیّت» تاکید بیشتری شده است؟!

در طول تاریخ، مساله «عدل الهی» به عنوان یکی از صفات فعل خداوند، مورد نزاع بین اشاعره و عدلیه بوده است. اشاعره با عدم اعتقاد به حسن و قبح ذاتی افعال، منشاء عادلانه بودن هر فعلی را صدور از جانب خداوند می دانند و در مقابل، عدلیه معتقدند که با توجه به حسن و قبح ذاتی افعال، فعل الهی باید منطبق با پدیده هایی باشند که حسن ذاتی دارند. این نزاع مهمِّ کلامی ـ تاریخی در کنار حوادث سیاسی اجتماعی که «عدل الهی» در آنها نقش ویژه ای داشت و نیز ارتباط و تاثیر مساله «عدل الهی» در حوزه آفرینش و قانون گذاری و در حوزه جزا و سایر مسائل دینی و علاوه بر آن بازگشت بسیاری از صفات الهی چون «حکمت»، «تدبیر» و «علم الهی» به «عدل» موجب گزینش آن به عنوان یکی از «اصول اعتقادی» گردیده است.

منظور از آیه «لایُسْئَلُ عَمّا یَفْعَلُ؛ از کار خدا سؤال نمی شود» چیست؟

چرا ما نمی توانیم از هیچ کار خدا سؤال کنیم؟ آیا این ممنوعیّت خفقان و بی عدالتی نیست؟!

تمام افعال خدا حکیمانه بوده و سؤالات اعتراضی از او موضوعیت ندارد، زیرا فعل حكيمانه نزد عقلا مؤاخذه ندارد، اما اگر سؤالی از روى ايمان كامل به خدا صادر گردد و انگيزه سؤال آگاهى يافتن باشد، سؤال مشروعى است و اشكالى ندارد. چنين سؤالى از سوى نيكان نيز صادر شده و در قرآن نمونه هاى فراوانى از اين قسم ديده مى شود، مانند سؤال حضرت ابراهیم درباره چگونگی زنده شدن مردگان. این گونه سؤال ها در افعال خدا نه تنها جائز است، بلکه جهت دانش افزایی به آن سفارش شده است. پس در دین الهی جای هیچ خفقانی نیست.

وجود «ناقص الخلقه ها»، و منافات آن با حکمت و عدل الهی!

آیا وجود انسان های «ناقص الخلقه» با حکمت و عدل الهی سازگاری دارد؟!

اصل در آفرینش انسان صحّت و سلامت است، چرا که خداوند دستگاه خلقت را به نحو احسن آفریده و خللی در آن نیست. با وجود این اصل، ممکن است بخاطر نوع عملکرد انسان ـ در مواردی به دلیل «تزاحم علل» ـ در خلقت خللی ایجاد گردد. برای پیشگیری از چنین سرنوشتی، معصومین(ع) سفارشاتی نموده اند که رعایت آن سلامت خلقت را تضمین می کند. از لحاظ عقلی، بهداشتی و پزشکی نیز اموری وجود دارد که رعایت آنها نیز می تواند در سلامت جنین مؤثّر باشد. لازم به ذکر است که خداوند نسبت به افراد گرفتار به نقص، لطف کرده و تکلیف سبک تری تعیین می نماید؛ و اجر بیشتری برای اعمالشان در نظر می گیرد.

تفاوت های طبیعی انسان ها، و مساله عدل الهی؟!

چگونه تفاوت های طبیعی انسان ها در زیبایی، سلامت و توانایی ها و... با عدل الهی در آفرینش سازگار است؟!

اولا: یکی از لوازم و ویژگی های نظام احسن، وجود تفاوت در استعداد و توانایی ها و ظاهر مخلوقات است. اگر انسان ها همانند بودند، هرگز زندگی اجتماعی که کمال محسوب می شود، ادامه نمی یافت و مشکلات عدیده ای را در پی داشت. چرا که افراد انسان باهم يك درخت بزرگ و بارور را تشكيل مى ‏دهند كه هر دسته بلكه هر فردى رسالت خاصى در اين پيكر بزرگ بر عهده دارد، و متناسب‏ آن دارای ویژگی هایی است.
ثانیا: در ميان افراد بشر يك سلسله تفاوتهاى مصنوعى نیز وجود دارد كه یا نتيجه مظالم و «ستمگرى» بعضى از انسانها نسبت به بعض ديگر است، یا حاصل «سبک زندگی» انسان و نحوه تعامل او با طبیعت و سایر انسان ها است. مسلما اين تفاوت ها را به حساب دستگاه آفرينش نمى ‏توان گذارد.
ثالثا: هیچکدام از تفاوتهای طبیعی، مانع رشد و کمال نمی گردند. در قیامت نیز بر اساس توانایی انسانها حکم خواهد شد. از دید قرآن آنچه سعادت ابدی را در پی دارد تقوا و عمل صالح می باشد و آنچه به اقتضای حکمت الهی سبب فضیلت و برتری برخی از افراد شده، وسیله امتحان است و مسئولیّت ایشان را سنگین تر خواهد کرد.

محرومیّت برخی افراد از اسباب هدایت الهی!

چرا خداوند همه را هدایت نکرده و راه کمال را برای همگان باز ننموده است؟!

هدایت الهی شامل همه موجودات و انسانها می گردد، امّا اگر کسی خود بستر رشد و هدایت تکوینی را نابود کند یا در برابر هدایت تشریعی عناد ورزد، ضلالت او به اختیار خود است. هدایت الهی چون نور خورشید و باران بر وجود همگان نازل می شود، امّا بعضی از انسانها از معرض نور و باران می گریزند.

هدایت و ضلالت الهی به معنای زمینه سازی یا از بین بردن زمينه هاى مساعد است، بدون اينكه فرد توسط اراده الهی بر هدایت یا گمراهی اجبار شده باشد. این توفیقات و یا سلب توفیقات از سوی خداوند بی حساب و کتاب نیست؛ بلکه هر بنده ای با اعمال اختیاری خود که شامل نافرمانی و کفر و نفاق یا با توبه و جهاد و اطاعت فرامین خداوند است، توفیقات الهی را به خود جلب و یا از خود سلب می کند.

«آیه حفظ» سندی بر عدم تحریف قرآن کریم

چگونه می‌توان برای اثبات تحریف ناپذیری قرآن به «آیه حفظ» استناد نمود؟

خداوند متعال مى‌فرمايد: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الْذِكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظونَ»؛ (بى‌ترديد ما اين قرآن را به‌ تدريج نازل كرده‌ايم، و قطعآ نگهبان آن خواهيم بود). اين آيه كريمه، ماندگارى قرآن و سلامت آن‌را از مواجه شدن با هر رخدادى كه بقايش را به خطر اندازد در طول تمامى اعصار تضمين كرده است. و پيداست كه ضمانت الهى وعده‌اى است راستين كه جاى دگرگونى يا تخلف ندارد چنانكه خود فرموده است: «إِنَّ اللّهَ لا يُخْلِفُ الميعادَ».

وجود رستاخیز مقتضای «حکمت الهی»

چگونه «حکمت الهی» به وجود رستاخیز و حقانیت «معاد» دلالت و اقتضا دارد؟

بدون شك عالَمى كه در آن زندگى مى كنيم، بسيار عظيم، دقيق و حساب شده است؛ كره زمين ما يك واحد از منظومه شمسى و آن نيز يك واحد از كهكشان و كهكشان ما نيز يك واحد از مجموعه كهكشان هاى بيشمارى است كه در اين عالَم وجود دارد و انسان كامل ترين موجودى است كه با ساختمان ويژه روح و جسم و ظرافت ها و عجائبش خلق شده. حال اگر بنا باشد زندگى اين گل سر سبد جهان آفرينش در اين چند روزه دنیا خلاصه شود و پس از مردن فانى شود، چقدر نازيبا و دور از حكمت است و از خداوند حكيم صادر نمی شود.

نسبت زکات با عدل و حکمت الهی و عدالت اجتماعی؟

اجبار به پرداخت زکات چه حکمتی دارد؟ آیا اجبار به پرداخت زکات با عدل الهی منافات ندارد؟!

🔹 دين اسلام به عنوان يك «آئين جامع» كه تمام نيازمندي هاى مادى و معنوى در آن پيش بينى شده پا به عرصه ظهور گذاشت. با توجه به اينكه اسلام توجه خاصى به حمايت از محرومان و مبارزه با فاصله طبقاتى دارد، زكات مهم ترين نقشها را در اين حمايت و مبارزه به عهده دارد.

🔹 موارد مصرف زکات در قرآن چنين است: کمک به فقيران و مستمندان، حقوق كسانى كه براى جمع آورى آن مى كوشند، جلب و جذب غير مسلمانان به اسلام، خريدن و آزاد ساختن بردگان، اداى دين بدهكارانى كه از پرداختن بدهى خود عاجزند، کمک به افرادى كه در سفر وا مانده اند، و هر کار خيري راه خدا و امور عام المنفعه.

🔹 رفع شدن نيازهای مذکور از بستر جامعه نه تنها موجب گسترش «عدالت اجتماعي» مي گردد بلکه زمينه شکل گيری «امنيت اجتماعی و مالی» را نیز به عنوان يکی از اساسی ترين مؤلفه هاي «عدالت اجتماعي» فراهم مي آورد.

 

منافات دعا کردن با حکمت و مصلحت الهی!

وقتی که شما معتقد باشید تمام امور و وقایع جهان بر اساس حکمت و مصلحت الهی مقدّر می شود، دعا کردن چه ضرورتی دارد؟! آنچه اتفاق خواهد افتاد بر اساس حکمت و مصلحت الهی خواهد بود و شاید خواسته شما در این محدوه قرار نگیرد!

اولا: دعا کردن دستوری است که خدای حکیم داده است و حُکم خدای حکیم منافاتی با حکمت او ندارد.  ثانیا: دستور به دعا فقط برای اجابت نیست؛ حکمت اصلی دعا ارتباط با خداست.  ثالثا: دعا خود در «سلسله اسباب» حکمت و مصلحت الهی قرار دارد. خداوند به همان دليل كه حكيم است، مواهب او نسبت مستقيمى با شايستگى ها و لياقت هاى افراد دارد؛ دعا كنندگان واقعى با رفتن به در خانه خدا ميزان اين شايستگى را در خود بالا مى برند.  رابعا: توجه به اثرات و برکات دعا نشان می دهد که این آموزه دینی به هیچ وجه موضوعی بی ثمر نیست و به خاطر این آثار و برکات امری «راجح» و قابل اعتناء می باشد.

منافات خلق انسان های «عقب مانده ذهنی»، با آفرینش هدفمند و نیل به کمال!

آیا خلق انسان های «عقب مانده ذهنی» با هدفمند بودن خلقت انسان برای رسیدن به «کمال» منافات ندارد؟!

اولا:  همه اتفاقات این جهان از علل و اسباب خود تبعیت می کنند و خدواند نیز این نظام را به بهترین وجه قرار داده است. اگر در جایی حوادثی اتفاق می افتد که در ظاهر شر می باشد، در حقیقت بخاطر تعارض بین علت هاست؛ انسان یا سایر موجودات در معرض اموری قرار می گیرند که سلامتی و حیات آنها را تحت الشعاع قرار می دهد. در نتیجه وجود چنین مخلوقاتی در هدف دار بودن نظام هستی خللی وارد نمی کند؛ زیرا خلقت اولیه الهی بدون نقص است و هیچ وقت انسانی بدون دلیل به صورت عقب مانده و مجنون خلق نمی شود.
ثانیا:  بسیاری از این افراد نیز می توانند در حدّ خود مسیر تکامل را طی کنند و به مراتبی از کمال برسد که آن مرتبه نزد خدای متعال مساوی با کمال صاحبان استعداد و امکانات کامل است. قواعد عقلی نیز می گوید: «کمال هر شیئی به حسب نیرو و استعدادی است که دارا است» و در آیه 286 سوره بقره می خوانیم: «خداوند هيچ كس را جز به اندازه توانايی اش، تكليف نمى کند». به عبارتی دیگر: «کمال هر موجودی با استعداد او مقایسه می شود و هر کس با تلاش متناسب با امکاناتش به مراتبی از کمال می رسد که نزد خدای متعال پذیرفته است».
ثالثا:  در برخی روایات هم بیاناتی به چشم می خورد که به انسان های عقب افتاده و مجنون و همچنین کودکانی که قبل از بلوغ از دنیا رفته اند و ... - با توجه به اینکه همه انسانها کامل برانگیخته می شوند- در قیامت یا عالم برزخ فرصت مجدد اعطا می شود و مورد آزمون قرار می گیرند تا وضع تسلیم یا تمرّد آنها در برابر تکالیف الهی معین شود. بنابراین امکان تکامل و هدایت چنین اشخاصی از بین نمی رود و چنین اشخاصی می توانند حتی پس از مرگ کمال و سرنوشت خویش را رقم بزنند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الحسينُ عليه السّلام :

اَنا قَتيلُ الْعَبْرَةِ لا يَذْکُرُنى مؤ مِنٌ اِلاّ بَکى .

من کُشته اشکم . هيچ مؤ منى مرا ياد نمى کند مگر آنکه (بخاطر مصيبتهايم ) گريه مى کند.

بحارالانوار، ج 44، ص 279