پاسخ اجمالی:
خداوند متعال مىفرمايد: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الْذِكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظونَ»؛ (بىترديد ما اين قرآن را به تدريج نازل كردهايم، و قطعآ نگهبان آن خواهيم بود). اين آيه كريمه، ماندگارى قرآن و سلامت آنرا از مواجه شدن با هر رخدادى كه بقايش را به خطر اندازد در طول تمامى اعصار تضمين كرده است. و پيداست كه ضمانت الهى وعدهاى است راستين كه جاى دگرگونى يا تخلف ندارد چنانكه خود فرموده است: «إِنَّ اللّهَ لا يُخْلِفُ الميعادَ».
پاسخ تفصیلی:
«آیه حفظ» سندی بر عدم تحریف قرآن کریم
خداوند متعال مىفرمايد: «إِنّا نَحْنُ نَزَّلْنَا الْذِكْرَ وَ إِنّا لَهُ لَحافِظونَ»(1)؛ (بىترديد ما اين قرآن را بهتدريج نازل كردهايم، و قطعآ نگهبان آن خواهيم بود). اين آيه كريمه، ماندگارى قرآن و سلامت آنرا از مواجه شدن با هر رخدادى كه بقايش را به خطر اندازد در طول تمامى اعصار تضمين كرده است. و پيداست كه ضمانت الهى وعدهاى است راستين كه جاى دگرگونى يا تخلف ندارد چنانكه خود فرموده است: «إِنَّ اللّهَ لا يُخْلِفُ الميعادَ»(2) ضمن اینکه مقتضاى قاعده لطف است.
به اين بيان که: بر خداوند ـ بر اساس حكمتش در تكليف ـ واجب است كارى انجام دهد كه بندگانش را به طاعت نزديك و از معصيت دور سازد و بىشك قرآن اساس اسلام و سندى است كه با ماندگارى اسلام ماندگار است. دينى كه پايان بخش اديان آسمانى و جاويدان است؛ و اگر اسلام دين جاودانه است مىبايست بنياد و پايههاى آن چنان محكم و استوار باشد كه طوفانهاى حوادث روزگار نتواند آنرا بلرزاند يا درهم شكند.
چنين بنيانى بهمثابه هر سند محكم و ماندگار ديگر، براى آنكه با گذشت زمانه حجت ثابتى باشد سزاست كه در معرض بازى بدعتگران و هواپيشگان قرار نگيرد.
اين ضمانت الهى خود يكى از جهات اعجاز قرآن است؛ زيرا سلامت ماندن قرآن در ميان مردم خود دليل اعجاز است. نه آنكه سلامت ماندن قرآن در جامهدانهاى پنهان در پس پردهها در بيتالمعمور، دليل اعجاز آن باشد. اعجاز آن است كه قرآن ـ با آنكه در معرض عموم و در ملأ عام قرار داشته است ـ حفظ و حراست شود. پس اينكه اهل تحريف مىگويند: «خداوند قرآن را در جايگاه نزول آن پاسبانى مىكند؛ همانگونه كه پيش از نزول در محل اعلى محفوظ بود و قرآن را جبرئيل بر قلب پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) فرود آورد؛ پس جايگاه فرود آن ـ كه در آن وعده حفظ داده شده است ـ قلب شريف پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) است نه صحف و دفاتر و نه نهان ديگر مردمان».(3) بسيار دور از خرد است.
اين در حالى است كه مفسران پيرامون شأن نزول آيه حفظ مىگويند: پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) از اينكه هوا پرستان قرآن را پس از ايشان ملعبه خود قرار دهند ـ بدانگونه كه با كتب انبياى پيشين كردند ـ بيمناك بود؛ تا آنكه خداوند با نزول اين آيه شريفه ايشان را به حفظ و حراست قرآن از دستبرد دشمنان ـ براى هميشه ـ اطمينان بخشيد.(4) ضمن اینکه قرينه سياق نيز شاهد بر همين معنا است.
خلاصه آنكه اين آيه، ضمانت و پيمانى است كه خداوند براى پيامبر خود به عهده گرفته است تا اين قران را همواره و همگام با ماندگارى اسلام، سالم و محفوظ از تحريف نگه دارد.
افزون بر اينها، حكمت تكليف، مقتضى اين ماندگارى و سلامت جاودانه قرآن است.
و آيات ديگرى نيز نظير «آيه حفظ» در قرآن وجود دارد؛ از جمله: «فَاصْدَعْ بِما تُؤمَرُ وَ أَعْرِضْ عَنِ الْمُشْرِكينَ إِنّا كَفَيْناکَ الْمُسْتَهْزِئينَ»(5)؛ (پس آنچه را بدان مأمورى آشكار كن و از مشركان روى برتاب، كه ما [شرّ] ريشخندگران را از تو برطرف خواهيم كرد).
پيامبر از مخالفت كفار و مداخله آنان در كار خود ـ كه به قصد جلوگيرى از تأثير دعوت ايشان انجام مىپذيرفت ـ بيمناك بود. تا اينكه آيه فوق ـ كه پيامبر را به رغم خواست دشمنان، بر گسترش و انتشار دعوت اطمينان مىداد ـ نازل شد. پيداست كه پيامبر بر جان خود بيمناك نبود و آنچه مايه نگرانى خاطر ايشان مىشد تلاشى بود از جانب لشكريان ابليس براى جلوگيرى از نشر دعوت او.
همچنين آيه «يا أَيُّهَا الرَّسولُ بَلِّغْ ما أُنْزِلَ إِلَيْکَ مِنْ رَبِّکَ وَ إنْ لَمْتَفْعَلْ فَمابَلَّغْتَ رِسالَتَهُ وَاللّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ»(6)؛ (اى پيامبر، آنچه از جانب پروردگارت بهسوى تو نازل شده، ابلاغ كن؛ و اگر نكنى پيامش را نرساندهاى و خداى تو را از [گزند] مردم نگاه مىدارد).
بيم پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) بر تأثير ابلاغ بود نه بر جان خويشتن؛ چون ابلاغ وصايت و تعيين پسرعم خود على(علیه السلام) به عنوان جانشين پس از خود و امير مؤمنان، چهبسا كينههاى [پنهان] مردم را برمىانگيخت و ممكن بود مردم به ارتداد گرايند و تمام تلاشهاى پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) را براى بناى اسلام بر باد دهند؛ بنابراين آيه فوق نازل شد و به پيامبر اطمينان داد كه آتش كينهتوزان را ـ بىآنكه توان مقابله داشته باشند ـ خاموش خواهد ساخت. پس مراد از اين آيه اين است: ما دين و شريعت خود را از تزلزل و نابودى پاسبانى خواهيم نمود.
همچنین آيه «وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ مِنْ رَسولٍ وَلا نَبِيٍّ إِلّا إِذا تَمَنّى أَلْقَى الشَّيْطانُ في اُمْنِيَّتِهِ فَيَنْسَخُ اللهُ ما يُلْقي الشَّيْطانُ ثُمَّ يُحْكِمُ اللهُ آياتِهِ»(7)؛ (و پيش از تو [نيز] هيچ رسول و پيامبرى را نفرستاديم جزاينكه هرگاه چيزى تلاوت مىنمود شيطان در تلاوتش القاى [شبهه] مىكرد. پس خدا آنچه را شيطان القا مىكرد محو مىگردانيد سپس خدا آيات خود را استوار مىساخت).
تنها تمناى انبيا ثبات شرايع ايشان و جهانگير شدن آن و استمرار حكومت آنان در طول تاريخ بوده است. در مقابل، دسيسههاى ابليسصفتان جنّى و انسى ـ كه براى نابودى نشانههاى دين كوشش مىكنند ـ مانع تحقق اين آمال بوده است؛ هر چند حق، همواره چيره بوده است و هيچ چيز توان چيرگى بر آن را نداشته است.
همچنين آيه «بَلْ نَقْذِفُ بِالْحَقِّ عَلَى الباطِلِ فَيَدْمَغُهُ فَاِذا هُوَ زاهِقٌ»(8)؛ (بلكه حق را بر باطل فرومىافكنيم، پس آنرا درهم مىشكند، و به ناگاه آن نابود مىگردد). خداوند به لطف پنهان خود تمام دامهاى لشكريان ابليس را بر چيده، كوشش ايشان را تباه مىسازد؛ آنگاه پايههاى شريعت خود را مستحكم مىسازد. اين، تأمينى است فراگير كه ثبات دين و استمرار تأثير شرايع آسمانى در زمين را تضمين مىنمايد.
نيز آيه «لا تُحَرِّکْ بِهِ لِسانَکَ لِتَعْجَلَ بِهِ، إِنَّ عَلَيْنا جَمْعَهُ وَ قُرْآنَهُ، فَإِذا قَرَأْناهُ فَاتَّبِعْ قُرآنَهُ، إِنَّ عَلَيْنا بَيانَهُ»(9)؛ (زبانت را [در هنگام وحى] زود به حركت در نياور تا در خواندن [قرآن] شتابزدگى بهخرج دهى. در حقيقت گرد آوردن و خواندن آن بر [عهده] ماست. پس چون آنرا بر خوانديم [همانگونه] خواندن آنرا دنبال كن. سپس توضيح آن [نيز] بر عهده ماست). عادت پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) چنين بود كه هرگاه قرآن بر ايشان نازل مىشد به دليل اشتياق وافر به ضبط و حفظ وحى و ترس از فراموشى يا زوال قبل از اينكه باقى آيه يا سوره ـ كه در پى هم وحى مىشد ـ به پايان رسد، در قرائت آن تعجيل مىورزيد. آيات فوق ايشان را از چنين شتابى بازداشت و نگهدارى و تبيين قرآن را ضمانت كرد.
همچنين آيه «سَنُقْرِئُکَ فَلاتَنْسى. إِلّا ما شاءَ اللّهُ إِنَّهُ يَعْلَمُ الجَهْرَ وَ ما يَخْفى»(10)؛ (ما بهزودى [آيات خود را بهوسيله سروش غيبى] بر تو خواهيم خواند، تا فراموش نكنى. جز آنكه خدا خواهد. كه او آنچه آشكار وآنچه را كه نهان است مىداند). فّراء از برخى افراد نقل كرده است كه احتمال دارد ضمير در اين گفته خداوند «إِنّا لَهُ لَحافِظونَ» به پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) باز گردد؛ زيرا مرجع ضمير در اين صورت، به قرينه حاليه معلوم است؛ بنابراين احتمال معناى آيه چنين مىشود: ما از پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) محافظت خواهيم نمود.
نظير آيه «وَاللّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ»؛ (و خداوند تو را از [استهزاى] مردم حفظ مىكند).
چنانكه احتمال دارد مرجع ضمير، قرآن باشد؛ زيرا قبلا از قرآن به «ذكر» ياد شده است. با اين احتمال معناى آيه چنين مىشود: «ما نگهبان قرآن و مراقب آن هستيم».(11)
قائلان به تحريف اين احتمال و ترديد را دستاويز خود ساختهاند تا استدلال به اين آيه شريفه را بر صيانت قرآن از تغيير و تبديل، مخدوش سازند(12) زيرا با فرض احتمال بازگشت ضمير به پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نمىتوان قاطعانه گفت خداوند حفظ قرآن را تضمين كرده است. امابايد دانست كه احتمال بازگشت ضمير به محمد احتمال بعيدى است كه با وجود صلاحيت لفظ براى تعيين مرجع ضمير، جايى براى آن باقى نمىماند [و در اينجا قرينه لفظيه دليل بازگشت ضمير به قرآن است]. فّراء نيز آن را به عنوان قولى نقل كرده است؛ بى آن كه خود بر آن اعتماد نمايد يا درصدد توجيه آن بر آيد. و آيه عصمت «وَ اللّهُ يَعْصِمُکَ مِنَ النّاسِ» ارتباطى به آيه حفظ «نَحْنُ نَزَّلْنَا الذِّكْرَ» ندارد؛ بهعلاوه، قبلا ذكر كرديم كه ضمير در آيه عصمت به پاسبانى از شريعت باز مىگردد نه جان پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم).
ممكن است خصم مدعى شود كه مراد از ذكر شخص پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) است. شاهد آن، كلام خداوند است «قَدْ أنْزَلَ اللّهُ إِلَيْكُمْ ذِكْرآ. رَسولا يَتْلو عَلَيْكُمْ آياتِ اللّهِ»(13)؛ (بهراستىكه خدا بهسوى شما تذكارى فرستاده است؛ پيامبرى كه آيات روشنگر خدا را بر شما تلاوت مىكند). اطلاق «ذكر» بر پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) براى آن است كه مذكِّر بودن از صفات پيامبر است.
در جواب بايد بگوييم اولا همه مفسران در توجيه اين آيه مىگويند: كلمه ارسلنا در تقدير است و تقدير آيه چنين بوده است: «...وأرسلنا رسولا» زيرا اگر رسول عطف بيان براى ذكر باشد با تعبير به انزال مناسب نبود.(14)
ثانيآ پيش از آيه حفظ اين آيه آمده است: «وَ قالوا يا أيُّهَا الَّذي نُزِّلَ عَلَيْهِ الذِّكْرُ إِنَّکَ لَمَجْنونٌ»(15)؛ (و گفتند: اى كسى كه قرآن بر او نازل شده است، به يقين تو ديوانهاى). اين آيه قرينه است بر اينكه مقصود خداوند از ذكر در آيه حفظ كه پس از آن آمده؛ مشخصآ قرآن است نه پيامبر و دليلى وجود ندارد كه خلاف اين ـ ظاهر ـ اراده شده باشد.(16)
دفع يك شبهه
در اينجا شبههاى مطرح شده است كه بايستى به دفع آن بپردازيم: امام رازى مىگويد: «قاضى(17) در رد كسانى كه مىپندارند قرآن دچار تغيير شده، به آيه حفظ استدلال كرده است؛ زيرا اگر قرآن دچار تغيير مىشد ديگر محفوظ نمىماند».
امام رازى ـ در پى آن ـ مىگويد: «اين استدلال ضعيف است؛ زيرا به منزله «اثبات شىء بنفسه»(18) است؛ چون كسانى كه معتقدند قرآن دچار تغيير شده است شايد بگويند حتى خود آيه حفظ از جمله زوائدى است كه ملحق به قرآن شده است».(19)
استاد بزرگوار آيتالله خويى مىگويد: «حاصل شبهه اين است كه مدعى تحريف ادعا مىكند كه خود آيه حفظ دچار تحريف شده است، زيرا آن نيز بخشى از قرآن است، بنابراين براى نفى تحريف نمىتوان به آن استدلال كرد؛ زيرا دَور باطل(20) است».
آنگاه ايشان به اين شبهه چنين پاسخ داده است: «اين شبهه بر كسانى وارد است كه معتقد به مقام ولايت ائمهاطهار(علیهم السلام) نبوده و آنان را عِدل و قرين قرآن ـ بدانگونه كه در حديث ثقلين آمده است ـ نمىشناسند؛ زيرا ائمهاطهار(علیهم السلام) به مقدار موجود از قرآن تمسك مىجسته و تمسك و استناد اصحابشان را به قرآن امضا مىنمودند؛ بنابراين آيه حفظ ذاتآ داراى حجيت بوده و بدون ترديد مىتوان براى نفى احتمال تحريف به آن استدلال نمود».(21)
البته روى سخن ـ در استدلال به آيه حفظ ـ با گروههايى است كه خود را منتسب به اسلام مىدانند و مدعىاند قرآن كتاب جاويد آسمانى بوده و بهعنوان قانون شريعت و معجزه ماندگار پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و دليل بر صحت نبوت ايشان نازل شده است؛ اين گروهها دو دستهاند: پيشينيان و متأخران؛ حشويه ازاهل سنت و اخباريان متأخر از اماميه.
اينان بهگمان خود روى مواضع تحريف انگشت گذاشتهاند؛ نظير آيه رجم و آيه رضعات و آيه «لا يملأ جوف ابنآدم إِلّا التراب» چنانكه در روايات حشويه آمده است. همچنين مانند آيه ذر «ألست بربّكم و محمد نبيّكم و عليّ امامكم...» در پندار جزائرى و مقلدان و دنبالهروان ايشان، اما مدعيان تحريف، نسبت به صحت آياتى كه در مصحف ثبت شده و مسلمانان در طى قرنها آنها را مىشناختهاند ـ و مىشناسند ـ به عنوان وحى آسمانى معترف بوده و در اينكه در متون كنونى قرآن زيادى و تبديل صورت نگرفته است سخنى ندارند.
بنابراين، امكان استدلال به مقدار موجود از آيات قرآن با اعتقاد ايشان مبنى بر تحريف قرآن، منافاتى ندارد و بههمين دليل است كه ايشان در رد استدلال به آيه حفظ و نظاير آن از احتمال تحريف سخنى به ميان نياوردهاند؛ بلكه به تأويلات دور از ذهن متشبث شدهاند. اين امر نشان مىدهد كه ايشان نسبت به سلامت متن موجود اعتراف دارند.
با اين بيان ديگر براى چنين شبههاى كه نه از طرف خصم مطرح شده و نه ديگران از آن ياد كردهاند جايى نمىماند. بارى اين تنها، شبههاى است بىاساس كه ذهن امامالمشككين (رازى) آنرا ساخته است.(22)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.