گزینش «عدل الهی»، به عنوان یکی از اصول اعتقادی شیعه؟!

چرا از صفات خداوند، تنها «عدل» از اصول اعتقادی شیعیان قرار گرفته است، در صورتی که در بسیاری از آیات قرآن، احادیث و ادعیه بر صفات دیگری مثل «رحمانیّت» تاکید بیشتری شده است؟!

در طول تاریخ، مساله «عدل الهی» به عنوان یکی از صفات فعل خداوند، مورد نزاع بین اشاعره و عدلیه بوده است. اشاعره با عدم اعتقاد به حسن و قبح ذاتی افعال، منشاء عادلانه بودن هر فعلی را صدور از جانب خداوند می دانند و در مقابل، عدلیه معتقدند که با توجه به حسن و قبح ذاتی افعال، فعل الهی باید منطبق با پدیده هایی باشند که حسن ذاتی دارند. این نزاع مهمِّ کلامی ـ تاریخی در کنار حوادث سیاسی اجتماعی که «عدل الهی» در آنها نقش ویژه ای داشت و نیز ارتباط و تاثیر مساله «عدل الهی» در حوزه آفرینش و قانون گذاری و در حوزه جزا و سایر مسائل دینی و علاوه بر آن بازگشت بسیاری از صفات الهی چون «حکمت»، «تدبیر» و «علم الهی» به «عدل» موجب گزینش آن به عنوان یکی از «اصول اعتقادی» گردیده است.

عدل الهی و جهنّمی شدن کودکان مشرکین و کفار؟!

اینکه در روایات وارد شده: «أَوْلَادُ الْمُشْرِكِينَ مَعَ آبَائِهِمْ فِي النَّار»؛ (اطفال مشرکین به همراه پدران شان در آتشند)، چگونه با عدل الهی تطابق دارد، در حالی که اطفال با اختیار خود در خانواده مشرکین متولد نشده اند؟ چرا اینان به گناه پدارن شان مجازات می شوند؟!

این روایت از لحاظ سندی اعتباری ندارد و علمای رجال حدیث «وهب بن وهب» را که در سند حدیث قرار دارد، كذّاب می دانند. سایر ادله هم  - اعم از آیات و روایات - که مسئولیت گناه هر کسی را مربوط به خودش می دانند، مضمون این روایت را نفی و رد می کنند. ضمن اینکه طبق برخی روایات، كودكان بعد از مرگ دوباره آزمایش می شوند و فقط اگر از فرمان خدا سرپیچی کردند وارد جهنم خواهند شد. از طرفی بنابر دلالت ادلّه متقن دینی، همه کودکان فطرتا پاک هستند و از اوّل كافر متولد نمی شوند تا به خاطر چنین کفری مستوجب عقاب باشند! بر فرض اگر چنین حدیثی را قبول کنیم، دلالت آن شامل اولادی است که مکلّف شده و راه پدران خود را ادامه و در آزمایشات الهی کفر خود را نشان داده اند، نه کودکان غیر مکلّف؛ چرا که تعذيب غير مكلّف قبيح شمرده می شود و خدا از انجام چنین قبیحی منزّه است. در آخر و با وجود همه این پاسخ ها، به نظر می رسد بهترین راه واگذار کردن علم این امر به خداست و او هرگز به بندگانش ظلم نمی کند.

خلق انسان های جهنّمی؟!

اگر خداوند می دانسته که بنده ای قرار است جهنّمی شود، چرا او را خلق کرد؟!

خداوند هدف خود از آفرینش انسان را کمال و رسیدن او به مرحله عبودیّت معرّفی کرده است. عبودیّت وقتی معنا می یابد که انسان در انجام کارهایش صاحب «اختیار» باشد. از تبعات اختیار، اینست که عدّه ای با سوء انتخاب و انجام معاصی جهنّمی خواهند شد. عدل الهی نیز اقتضا می کند که خداوند با جزا و پاداش خود با بندگان رفتار نماید. از طرفی منحصر شدن آفرینش خداوند به انسان های بهشتی به معنای پدید آمدن «جبر» است. زیرا باید انسان هایی را تصور کنیم که جز خوبی چیزی را انتخاب نکنند و الا محکوم به عدم می باشند. علاوه بر این، اگر قرار بود خلقت فقط به بندگانی تعلّق گیرد که به بهشت می روند، اصولا خود بهشت و نعمات آن نیز بیهوده بود؛ زیرا بهشت پاداش کسانی است که با انتخاب های درست خویش، امتحان های سخت الهی را پشت سر گذاشته و فضیلت های وجودی خود را به فعلیت رسانده باشند. درباره علم خداوند متعال از سرنوشت آدمیان نیز باید گفت؛ «اختيار و اراده» آدمی نيز در علم خدا وجود دارد؛ اما این به معنای مجبور بودن آدمی بر ارتکاب آن عمل خاص نیست؛ مثل علم معلّم به رفوره شدن دانش آموز.

خلود (جاودانگی) در آتش جهنّم و متناسب نبودن آن با جرم گناهکار و منافات آن با عدل الهی!

آیا مجازات «جاودانگی در آتش» برای گناه کاران، با جرم آنها متناسب و با عدل الهی سازگار است؟

عذاب اخروى متناسب با گناهی است که انسان مرتکب می شود، امّا تناسب زمانی لزومی ندارد، بلکه باید آثار سوء آن در نظر گرفته شود؛ گاهی اشتباهات خطرناکی که در یک لحظه اتفاق می افتند، می توانند آثار سوء دراز مدّتی به دنبال داشته باشد. وقتى مجازاتها و عذابها عكس العمل و نتيجه خاصیّت اعمال خود ماست، جاودانگى در عذاب تعجّب‏ آور نيست.
علاوه براین، عذاب جاودانه برای گناهکارانی است که ذات و سرشت آنها با خباثت عجین شده و هرگز از آن برنمی گردند؛ اگر دوباره به دنیا برگردند باز هم به ارتکاب گناه ادامه می دهند. لذا عذاب ابدی در مقابل خواسته ابدی آنها است نه بخاطر ارتکاب گناهی موقّتی.

حوزه های عدل الهی؟

آیا عدل الهی فقط در قیامت تحقق می یابد یا در دنیا نیز وجود دارد؟ اگر عدالت خداوند اختصاص به قیامت ندارد در چه حوزه هایی جریان دارد؟

عدالت خداوند در سه حوزه «آفرینش»، «قانون گذاری» و «جزا» در جریان است و ملاک عدالت در هر سه حوزه «قرار گرفتن امور در جایگاه صحیح» است، لذا خداوند در حوزه آفرینش هر مخلوقی را به بهترین صورت آفریده و در حوزه قانون گذاری نیز قوانین را طوری قرار داده که موجب احقاق حقوق همگان شود و از هر کسی به اندازه توان او انتظار دارد و در قیامت نیز به اندازه عمل انسان ها جزا می دهد.

حکمت آزمایش انسان کامل؟!

آزمايش الهى براى پرورش و تکامل روحی انسان است؛ با این حال، چرا پیامبران الهی که انسانهاى کاملی هستند، آزمايش مى شوند؟

گرچه پدید آمدن آزمایش های الهی برای نوع بشر موجب رشد و تکامل او می شود، اما فلسفه آزمایش های الهی که برای انبیاء پدید می آید منحصر در موضوع تکامل نیست و می توان اهداف دیگری را نیز برای آن جست.
اهدافی چون تکامل برخی از ابعاد شخصیّتی و کسب برخی كمالات فردى، بروز استعدادها و توانایی های پیامبران برای مردم در همه اعصار، شناخت وضعیت مردم محروم به عنوان یکی از ضرورت های رهبری جامعه و معنا یافتن پاداش و جزا به واسطه امتحانات و آزمایش های الهی.

تعیین محدوده برخی از «تعزیرات» در روایات

آیا در روایات اسلامی محدوده ای برای «تعزیرات» معین شده است؟

روایاتی وجود دارد که برای برخی از تعزیرات عدد معینی بیان نموده است. از جمله روایتی از امام صادق(ع) که در مورد برده اى كه به انسان آزادى افترا و بهتان زده بود فرمودند: «چنين شخصى مستحق هفتاد و نه، يا هفتاد و هشت، تازيانه است». روايت مذكور مقدار تعزير جرمهايى كه متناسب با قذف است را معيّن نموده است. در اين گروه از روايات، در مورد برخى از مصاديق تعزير اعداد خاصّى ديده مى شود.

فلسفه عقوبت و جزا در اسلام

فلسفه و حکمت عقوبت و جزا در اسلام چیست؟

از آنجا که معتقدیم اسلام دین جهان شمولی است، لذا نمی تواند فاقد نظام جزا باشد. زیرا اداره جامعه و حفظ نظام، و...، وابسته به وجود نظامی است که بتواند در برابر ظلم و تعدی بایستاد. از سویی در فلسفه این نظام جزا، به شخصیت مجرم و سلامت جامعه اسلامی اهتمام فراوانی شده است. از این رو دو نوع عقوبت و جزا را برای مجرم مقرر ساخته تا توسط آن هم مجرم تربیت و اصلاح شده، و هم جامعه را از تکرار جرم حفظ کند: 1- جزای اخروی، که انسان در محکمه الهی حاضر می شود. 2- جزای دنیوی، که شامل جزای تکوینی و تشریعی می شود.

مبانی احکام «جزا» در اسلام

اصول حاکم بر «جزای» اسلامی چیست؟

از آنجا که مبنای احکام «جزایی» اسلام، گسترش رحمت در بین مردم و تأمین مصالح و دفع مفاسد از آنان است، لذا ایجاب می کند اصولی بر این احکام جزایی با این مبنا حاکم باشد، اصولی که رعایت آنها در راستای تحقق اهداف عقوبت های اسلامی لازم است. 1- تناسب بین جرم و عقوبت، و این اصل در حقیقت از نتایج عدالت خداوندی است. 2- جزا و عقوبت در جهت تأمین مصالح جامعه است، لذا واجب است که عقوبت به جهت تأدیب مجرم و عبرت دیگران باشد. 3- در اسلام تأدیب مجرمان در راستای انتقام از مجرم نیست بلکه در جهت اصلاح فرد و جامعه است.

طلب شفاعت از غير خدا و مساله «شرک»؟

آيا شفاعت خواستن از غير خداوند، شرك نیست؟!

موضوع شفاعت اولیاء و انبیای الهی هیچ منافاتی با توحید ندارد و موجب شرک نمی گردد؛ زیرا اولا شفیع فقط واسطه ای در طلب بخشش است نه اینکه خودش گناهکاری را ببخشد و ثانیا به تصریح آیات قرآن این شفاعت به اذن و رضایت خداوند صورت می گیرد. انکارهایی هم که در آیات قرآن درباره موضوع شفاعت ذکر شده، مربوط به ادّعاهای بت پرستان در شفیع شدن بتها می باشد و ارتباطی با شفاعت انبیاء و اولیای الهی ندارد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

الإمامُ علىٌّ(عليه السلام)

جَعلَ اللهُ لِکُلِّ شىّء قَدْراً، ولِکُلِّ قَدْر أجَلا

خداوند براى هر چيزى اندازه اى گذاشته است و براى هر اندازه اى سرآمدنى

ميزان الحکمه، جلد 1، ص 46