تأثیرپذیری شیعه در عقیده «بداء»، از مختار ثقفی و فرقه کیسانیه!

آیا عقیده «بداء» از عقاید «مختار بن ابی عبید ثقفی» و فرقه «کیسانیه» بوده است و به عقاید شیعه رسوخ کرده است؟!

اولا: مفهوم صحیح بداء در نزد شیعه با عقیده انتسابی مخالفین تفاوت دارد؛ مخالفین شیعه معنی لغوی بداء (ظهور بعد از خفا، رای تازه پیدا کردن و پشیمانی) را به شیعه نسبت می دهند در حالی که بداء در نزد شیعه به معنی «تغییر سرنوشت و مقدّرات انسان توسط ذات الهی و با دخالت اعمال صالح خود انسان» است. در این «تغییر تقدیر»، ظهور برای انسان رخ می دهد، نه برای خدا و آنچه ظاهر می شود، «تقدیر اصلی و پوشیده خدا» برای انسان است.
ثانیا: بداء به معنی حقیقی آن سابقه دیرینه و ریشه در قرآن و سنت دارد.
ثالثا: انحراف «مختار» در مسأله «بداء» نیز ثابت و قطعی نیست.
رابعا: بر فرض انحراف مختار در مساله بداء، حقانیت این عقیده مخدوش نمی شود.

علم خداوند به جزئیات متغیّر!

آیا خداوند به جزئیات هم علم دارد؟ اگر کسی بگوید: «خداوند به جزئیات علم دارد» لازمه اش اینست که از سویی، تغییر در جزئیات موجب تغییر در علم الهی شود!، و از سوی دیگر چون علم الهی عین ذات اوست، موجب تغییر در ذات او نیز گردد؟!

علم خداوند به امور جزئی، موجب هیچ تغییری در ذات خداوند نمی گردد؛ چرا که خداوند متعال از ازل از هر تغییر و متغیری و از زمان و مکان و کیفیت آن تغییر به صورت «علم حضوری» آگاه است. معلوم بودن یک پدیده به صورت علم حضوری برای شخص موجب سرایت خصوصیات و ویژگی های آن پدیده ـ به عالم به آن پدیده ـ نمی گردد.
علاوه بر این، فعلیّت یافتن امور و پدیده ها، چیزی جز «فعل الهی» نیست؛ و علم خداوند به آنها «علم فعلی الهی» است. بنابراین، این تغییرات در حوزه «فعل الهی» است و به «ذات الهی» سرایت نمی کند. این نیز بدین دلیل است که «صفات فعل» خداوند مانند «صفات ذات» از ذات او منتزع نمی گردند.

راز موفقیت در امتحانات الهی؟

راه موفقیت در امتحانات الهى چیست؟

شکی نیست که همه انسان ها در معرض امتحان الهی قرار دارند و صبر و بردباری، توجّه به گذرا بودن حوادث دنیا، استمداد از نیروی ایمان و الطاف الهی، عبرت از تاریخ و اقدامات گذشتگان و توجّه به آگاهی خداوند از همه آزمایشات و بلایا، از جمله راه های موفقیت در این امتحانات می باشد.

لزوم امتحان الهی، با وجود علم خداوند؟!

با توجه به اینکه خدا از اسرار درون و برون همه کس و همه چیز آگاه است، چرا انسان ها را امتحان مى کند؟!

مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايش هاى ما بسيار متفاوت است. هدف از آزمايش الهى کشف حقیقت نیست؛ هدف «پرورش» و تربيت است، زیرا او به همه امور دانا است. اين يك قانون و «سنت» الهی است براى شكوفا ساختن استعدادهاى نهفته ی بندگان و نیز «اتمام حجت» به آنان.

خلق انسان های جهنّمی؟!

اگر خداوند می دانسته که بنده ای قرار است جهنّمی شود، چرا او را خلق کرد؟!

خداوند هدف خود از آفرینش انسان را کمال و رسیدن او به مرحله عبودیّت معرّفی کرده است. عبودیّت وقتی معنا می یابد که انسان در انجام کارهایش صاحب «اختیار» باشد. از تبعات اختیار، اینست که عدّه ای با سوء انتخاب و انجام معاصی جهنّمی خواهند شد. عدل الهی نیز اقتضا می کند که خداوند با جزا و پاداش خود با بندگان رفتار نماید. از طرفی منحصر شدن آفرینش خداوند به انسان های بهشتی به معنای پدید آمدن «جبر» است. زیرا باید انسان هایی را تصور کنیم که جز خوبی چیزی را انتخاب نکنند و الا محکوم به عدم می باشند. علاوه بر این، اگر قرار بود خلقت فقط به بندگانی تعلّق گیرد که به بهشت می روند، اصولا خود بهشت و نعمات آن نیز بیهوده بود؛ زیرا بهشت پاداش کسانی است که با انتخاب های درست خویش، امتحان های سخت الهی را پشت سر گذاشته و فضیلت های وجودی خود را به فعلیت رسانده باشند. درباره علم خداوند متعال از سرنوشت آدمیان نیز باید گفت؛ «اختيار و اراده» آدمی نيز در علم خدا وجود دارد؛ اما این به معنای مجبور بودن آدمی بر ارتکاب آن عمل خاص نیست؛ مثل علم معلّم به رفوره شدن دانش آموز.

گر می نخورم علم خدا جهل بود!

خدا از ازل مي دانسته كه من فلان گناه را در زمان معیّنی انجام می دهم، بنابراين اگر من این گناه را انجام ندهم، علم خدا غلط از آب در مي آيد و به قول خیّام نیشابوری: «گر می نخورم علم خدا جهل بود»! در این صورت مگر من می توانم بر خلاف علم خدا کاری کنم؟ در نتیجه مجبورم طبق علم الهی رفتار نمایم و تلاش من ثمری نخواهد داشت و عاقبت علم الهی تحقّق خواهد یافت.

اوّلا: علم خدا در اينجا از قبيل علم قضا و قدری نيست كه سبب ايجاد اشياء در خارج باشد؛ بلكه خدا به اراده و امکانات، انگیزه و خلق و خوى بندگان علم دارد و مي داند چه خواهند كرد، مانند علم خود ما به اعمال دوستان و آشنايان خودمان؛ چون ما از خوى و عادت آنها آگاهيم، علم ما تابع فعل آنها است نه فعل آنها تابع علم ما. علم الهی نیز در اینجا از علم او به علّت ها ناشی می شود؛ علّت ها نیز در وجود بشر و در اختیار او هستند، مثل قدرت و اراده و خلقیات و انگیزه ها.
ثانیا: اگر ما محكوم به سعادت و شقاوت ذاتى باشيم و بدون اراده به بديها و نيكيها كشانده شويم، آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى، تعليم و تربيت، نصيحت و اندرز، تشويق و توبيخ، سرزنش و ملامت، مؤاخذه و سؤال و بالاخره كيفر و پاداش همگى لغو و بيهوده خواهد بود. در حالی که خداوند حکیم است و نسبت امور لغو و بیهوده بر او روا نیست.
ثالثا: آنچه خداوند از ازل می دانست، اعمال اختیاری انسان است. بنابراین، صحیح نیست که علم ازلى خداوند را بهانه قرار داده و خود را در انجام گناه مجبور قلمداد نمايیم؛ زيرا خداوند نه تنها از اصل عمل آگاه است بلكه می داند كه آن شخص اين جنايت را از روى اختيار و با كمال آزادى انجام مى‏ دهد.
علم پيشين الهی را می توان به آگاهی معلّم به سرنوشت دانش آموزی که رفوزه خواهد شد، تشبیه نمود؛ مسلّما آگاهی معلّم تأثیری در رفوزه شدن دانش آموز ندارد و با علمِ معلّم، اختیار از دانش آموز سلب نشده است.

استنباط علمای اهل سنت درباره مفهوم «بداء» به عنوان یک عقیده شیعی؟

علمای اهل سنّت درباره مفهوم «بداء» به عنوان یک عقیده شیعی چه استنباطی دارند؟

علمای اهل سنت بر اساس مفهوم لغوی «بداء» که منجر به عقیده تغییر در علم الهی می شود، درک درستی از عقیده شیعه نسبت به بداء ندارند. در حالی که آنچه شيعه از معنى بداء اعتقاد دارد اين است كه: بسيار مى ‏شود كه ما طبق ظواهر اسباب، احساس مى‏ كنيم كه حادثه ‏اى به وقوع خواهد پيوست و يا وقوع چنين حادثه‏ اى به يكى از پيامبران خبر داده شده، در حالى كه بعدا مى ‏بينيم آن حادثه واقع نشد؛ در اين هنگام مى ‏گوئيم «بداء» حاصل شد؛ يعنى آنچه را ما به حسب ظاهر واقع شدنى و قطعی مى‏ پنداشتيم خلاف آن ظاهر شد.

شکسته شدن انحصار علم الهی به جنسیّت جنین!

خداوند در آیه 34 سوره لقمان علم به جنسیّت جنین را منحصر به خود می داند؛ آیا چنین انحصار و امتیازی با علم جدید شکسته نشده است؟

انحصار علم الهی به حالات جنین منافاتی با علم کنونی بشر ندارد؛ زیرا علم بشر به چنین اموری «علم با واسطه و ابزار» است؛ در حالی که علم خدا به این امور«علم بی واسطه، غیبی و یا حضوری» است و علم «حضوری» خدا به حالات جنین انحصاری است. ضمن اینکه منظور از «آنچه درون رحمها است»، فقط جنسیت جنین نیست و صدها راز دیگری درباره جنین وجود دارد که فقط خداوند از آنها اطلاع دارد، مانند علم به سعادت و شقاوت او  و... .

 

آفرینش مشرکین و مسئله عدل الهی؟

وقتی خداوند در سوره توبه از مشرکین برائت می جوید، آفرینش آنان چگونه با عدل الهي سازگار است؟(اگر بدش می آمد نمی آفرید!)

فیض و رحمت عام خداوند بر این تعلق گرفته که اگر مقدمات به وجود آمدن انسانی فراهم شد، او نیز پدید آید اعم از اینکه چه اوصاف و ویژگی های عرضی داشته باشد. بنابراین اصل وجود او که برآمده از فیض الهی است مورد بیزاری خدا نیست و همان طور که در احادیث اهل بیت(ع) هم گفته شده فقط اعمال و عقاید مشرکانه اش مورد بیزاری خدا قرار می گیرد. اعمالی که با اراده و انتخاب آزاد خود شخص مشرک پدید می آیند و هیچ اجباری از سوی خدا برای ارتکاب آنها وجود ندارد و به همین خاطر مسئولیت عواقب بعدی آنها به عهده خود اوست.
ضمن اینکه در بحث «علم الهی» نیز اطلاع خداوند از سرنوشت انسان ها و مخصوصا مشرکین موجب پدید آمدن هیچ «جبری» در حق آنها نمی شود و بدین ترتیب کسی نمی تواند از او بپرسد که چرا با اطلاع از سرنوشت آنها و جهنمی شدن شان باز هم از فیض وجود و حضور در دنیا و آفرینش برخوردارشان ساخته است؟!

محدوده «علم» خداوند؟!

آيا «علم» خداوند محدود به اعمال انسان است؟

قرآن کریم در سوره «مُلك»، علم الهي را از حدود اعمال بندگان فراتر برده، و به تمام جهان آفرينش گسترش داده است و برای نمونه به آفرینش پرندگان اشاره نموده و از انسان می خواهد به «پرندگان» و نحوه پرواز آنها نگاه کنند و بیاندیشند که چه كسى اين اجسام سنگين را برخلاف قانون جاذبه، برفراز آسمان ساعت ها و گاه هفته ها و ماه ها نگه مى دارد؟ حتّى مى دانيم پرندگان مهاجرى هستند كه گاهى هفته ها و ماه ها پشت سر هم به پرواز خود ادامه مى دهند بى آن كه كمترين توقفى داشته باشند! ...

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

لِکُلّ شَيْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فينا.

لِکُلّ شَيْئٍ ثَوابٌ اِلا الدَمْعَةٌ فينا.

هر چيزى پاداش و مزدى دارد، مگر اشکى که براى ما ريخته شود (که چيزى با آن برابرى نمى کند و مزد بى اندازه دارد).

جامع احاديث الشيعه ، ج 12، ص 548