پاسخ اجمالی:
مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايش هاى ما بسيار متفاوت است. هدف از آزمايش الهى کشف حقیقت نیست؛ هدف «پرورش» و تربيت است، زیرا او به همه امور دانا است. اين يك قانون و «سنت» الهی است براى شكوفا ساختن استعدادهاى نهفته ی بندگان و نیز «اتمام حجت» به آنان.
پاسخ تفصیلی:
خداوند از درون و برون و گذشته و حال و آینده همه مخلوقاتش آگاه است. یعنی نیازی ندارد تا مانند ما انسانها که احاطه محدودی به پدیده ها و اتفاقات جهان داریم، منتظر نتیجه امتحانات و آزمون هایش بماند تا به سرنوشت انسان ها، بعداز آن امتحانات علم یابد. با این وجود چرا بنده هایش را در زیر و بم ها و سختی های زندگی مورد چنان آزمون هایی قرار می دهد؟! در پاسخ به این سؤال می گوییم که امتحان و آزمایش، یک قانون عمومی و سنت دائمی پروردگار است که همه بندگان ـ اعم از مؤمن و منافق و کافر ـ را در بر می گیرد و اهداف آن را نمی توان منحصر به اطلاع از حال بندگان دانست. به طور کلی از امتحان و آزمایش معمولا سه چیز است:
1. کشف حقیقت
گاهى هدف از آزمایش کشف یک حقیقت مجهول است. مثلًا مواد غذايى را به آزمايشگاه مى برند تا از سلامت و بهداشت آن مطمئن شوند. اين امتحانى است كه هدف امتحان كننده از آن کشف یک حقیقت (یعنی سلامت مواد غذایی) می باشد. در مورد امتحانات الهی نسبت به بندگان چنين هدفی معنى و مفهوم ندارد. زیرا – همان طور که در سؤال نیز اشاره شده – حقیقی نیست که بر خداوند پنهان باشد، تا با امتحان و آزمایش کشف گردد!
2.اتمام حجت
نوع دوم امتحانى است كه براى اتمام حجت است؛ يعنى براى اين است كه به خود امتحان شونده [امرى را] ثابت كنند. يك معلم كه در طول سال با دانش آموز كار مى كند، خودش مى داند كه به هر دانش آموز چه نمره ای بدهد؛ او بر اساس شناخت کاملی که از سخت کوشی یا سهل انگاری دانش آموزانش دارد، می داند كدام یکی شان در امتحانات پایان هر ترم چه نمره ای می گیرند و مثلا می توانند آن مقطع تحصیلی را پشت سر بگذارند یا نه. حتی بر اساس همین شناخت قبلی می تواند نمرات آنها را با ضریب خطایی بسیار پایین در کارنامه شان ثبت کند، ولى مسلّم است كه اگر بدون برگزاری امتحان بخواهد بر اساس شناخت خود به آنها نمره بدهد، قطعا عده ای به او اعتراض خواهند کرد. برای همین او امتحان می گیرد تا بر همه روشن سازد كه نمره های ثبت شده، صحیح است. البته ممكن است معلمى واقعاً نتيجه امتحان را نداند ولى اگر هم بداند باز امتحان مى كند براى اينكه مطلب براى همه روشن و اتمام حجت شده باشد. این قسم را می توان در مورد امتحانات الهی نیز پذیرفت. ممكن است خداى متعال بنده اى را مورد امتحان قرار دهد براى اينكه حجت بر آن بنده تمام گردد.(1)
قرآن کریم در آیات متعددی بر این حقیقت تصریح نموده است، به عنوان مثال در آیه 31 سوره محمد می فرماید: «وَلَنَبْلُوَنَّكُمْ حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ وَالصَّابِرِينَ وَنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ»؛ (ما همه شما را قطعا آزمایش می کنیم تا معلوم شود مجاهدان واقعی و صابرین از میان شما کیانند و اخبار شما را بیازماییم). جمله «حَتَّى نَعْلَمَ الْمُجَاهِدِينَ مِنْكُمْ» به این معنا نیست که خداوند از این گروه آگاهی ندارد، بلکه منظور تحقّق معلوم الهی است و مشخّص شدن این گونه افراد است. به عبارتی، هدف این است که علم الهی تحقق خارجی و عینیّت یابد، و حقیقت افراد برای خودشان مشخص گردد.(2)
در همین راستا حضرت على(علیه السلام) تعريف بسيار پر معنایی در زمينه فلسفه امتحانات الهى بیان می کند که: «وَ إِنْ كَانَ سُبْحَانَهُ أَعْلَمَ بِهِمْ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ لَكِنْ لِتَظْهَرَ الْأَفْعَالُ الَّتِي بِهَا يُسْتَحَقُّ الثَّوَابُ وَ الْعِقَاب»(3)؛ (گرچه خداوند به روحيات بندگانش از خودشان آگاه تر است ولى آنها را امتحان مى كند تا كارهاى خوب و بد كه معيار پاداش و كيفر است از آنها ظاهر گردد).
3. شکوفا شدن استعدادها و تربیت انسان
نوع سوم امتحان كه مهم تر است، تمرينى براى امتحان شونده می باشد؛ يعنى خداوند متعال انسان را در موقعیتی قرار می دهد که موجب شکوفا شدن استعداد و توانایی های او می گردد، مثل آدمى كه خودش را به آب مى اندازد تا شنا ياد بگيرد. اين نوع امتحان نوعى عمل و رفتار براى كمال يافتن است. اگر به كسى بگويند: «برو در آب شنا كن» و او بگويد: «من شنا بلد نيستم، هر وقت شنا ياد گرفتم داخل آب مى روم»! چنين شخصى اگر پنجاه سال هم كنار يك رودخانه و يا استخر بايستد و شناكردن ديگران را ببيند يا قواعد شناكردن را در كتاب بخواند شناگر نمى شود؛ بلکه در داخل آب است كه انسان شناگر مى شود. امتحانات الهى براى اين جهت است كه انسان در خلال آن گرفتاري ها کمال یابد.(4)
آزمايش خدا براى نمايان ساختن استعدادها و قابليّتها است و نمايان ساختن يك استعداد همان رشد دادن و تكامل دادن آن است. اين آزمايش براى پرده برداشتن از رازهاى موجود نيست بلكه براى فعليّت دادن به استعدادهاى نهفته است. آزمايش الهى، صفات انسانى را از نهانگاه قوّه و استعداد به صفحه فعليّت و كمال بيرون مى آورد. آزمايش خدا صرفا تعيين وزن نيست، افزايش دادن وزن است.(5)
بنابراین مفهوم آزمايش و امتحان در مورد خداوند با آزمايشات ما بسيار متفاوت است. آزمايش الهى در واقع همان «پرورش و تربيت» است. اين يك قانون كلى و سنت دائمى پروردگار است كه براى شكوفا كردن استعداد هاى نهفته (و از قوه به فعل رساندن آنها) و در نتيجه پرورش دادن بندگان آنان را مى آزمايد، يعنى همان گونه كه فولاد را براى استحكام بيشتر در كوره مى گدازند تا به اصطلاح آبديده شود، آدمى را نيز در كوره حوادث سخت پرورش مى دهد تا مقاوم گردد.
قرآن مجيد به اين حقيقت تصريح كرده و در آیه 154 سوره آل عمران مى گويد: «وَ لِيَبْتَلِيَ اللَّهُ ما فِي صُدُورِكُمْ وَ لِيُمَحِّصَ ما فِي قُلُوبِكُمْ وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ»؛ (او آنچه را شما در سينه داريد مى آزمايد تا دل هاى شما كاملا خالص گردد و او به همه اسرار درون شما آگاه است). بايد حوادث تلخ و شيرين پيش بيايد تا افراد تدريجا پرورش يابند و نيات آنها خالص و ايمان آنها محكم و قلوب آنها پاك شود؛ و الا با توجه به قسمت پایانی آیه یعنی «وَ اللَّهُ عَلِيمٌ بِذاتِ الصُّدُورِ» خداوند اسرار درون سينه ها را مى داند و به همين دليل تنها به اعمال مردم نگاه نمى كند بلكه مى خواهد قلوب آنها را نيز بيازمايد و از هر گونه آلودگى به شرك و نفاق و شك و ترديد پاك سازد.(6)
به هر حال آنچه معلوم است این است که صفات درونى انسان به تنهايى نمى تواند معيارى براى ثواب و عقاب باشد مگر آن زمانى كه در لابه لاى اعمال انسان خودنمايى كند. خداوند بندگان را مى آزمايد تا آنچه در درون دارند در عمل آشكار كنند استعدادها را از قوه به فعل برسانند و مستحق پاداش و كيفر او گردند. اگر آزمايش الهى نبود اين استعدادها شكوفا نمى شدند و درخت وجود انسان ثمربخش نمی گشت.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.