پاسخ اجمالی:
تقاضای حضرت سليمان به معنی انحصارطلبی نيست تا برداشت بخل از آن شود، بلکه می تواند به معنای یکی از این احتمالات باشد: 1) ایشان از خداوند خواست كه معجزه ويژه اى به او دهد همان گونه كه هريك از انبيا براى خود معجزه ويژه اى داشتند و این به معنای انحصارطلبی و بخل ایشان نیست. 2) طبق نظر برخی از مفسرین، آن حضرت در بیان چنین درخواستی از سوی خداوند مأذون بودند و اگر چنین درخواستی صحیح نبود، خداوند به ایشان چنین اذنی نمی داد. 3) مقصود ایشان داشتن ملكى بود که ديگرى در زمان ایشان چنين ملکی نداشته باشد، نه دیگری از پیامبران و... تا روز قیامت. 4) مقصود حكومتى بود كه الهی باشد نه از راه ظلم، تا مردم نتوانند درباره آن چون و چرا کنند.
پاسخ تفصیلی:
در آیه 35 سوره «ص» حضرت سلیمان از پيشگاه خداوند تقاضا مى كند حكومتى به او ببخشد كه براى هيچ يك از آيندگان سزاوار نباشد: «قَالَ رَبِّ اغْفِرْ لِی وَهَبْ لِی مُلْكًا لَا يَنْبَغِی لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ». در ابتدا چنین تصور می شود که از اين سخن بوى بخل به مشام مى رسد و اين گونه تقاضا اگر گناه هم نباشد با روح بلند و ديد وسيع و زهد بى نظير پيامبران معصوم سازگار نیست. اما اگر این آیه را با تأمل بیشتر و با توجه به سایر آیات و همچنین روایات مورد بررسی قرار دهیم این تصور از بین خواهد رفت. اما پیش از وارد شدن به اصل پاسخِ سؤال، در مروری اجمالی، نگاهی به مُلک و پادشاهی منحصر به فرد حضرت سلیمان(علیه السلام) می کنیم تا ببینیم آن پیامبر الهی از چه نعماتی برخوردار بوده است.
مُلک سلیمان
حضرت سلیمان، فرزند حضرت داود(علیهما السلام) و هر دو از انبیاء بنی اسرائیل بودند. قرآن کریم این پیامبر الهی را «بنده خوب خدا»(1) دانسته و به علم(2) و حکمت(3) ستوده است. ایشان از فرزندان حضرت یعقوب نبی(علیه السلام) بودند و از یهودا پسر آن حضرت نسب می بردند.(4) سلیمان نبی(ع) در 22 سالگی(5) یا آن طور که برخی منابع اشاره کرده اند، در 13 سالگی(6) و بعداز اینکه داود(ع) درگذشت، به عنوان یکی از پیامبران بزرگ بنی اسرائیل(7) که پادشاهی و حکومت نیز در کف اختیارش بود، جانشین او شد.(8) حکومتی که 40 سال به طول انجامید(9) و خداوند در آن بادها(10) و انسان ها و پرندگان(11) و شیاطین(12) و جنیان را مسخّرش کرد و معادن عظیم مس در اختیارش نهاد.(13) او در راستای وعده الهی(14) مهم ترین و بزرگ ترین معبد یهودیان را در اورشلیم بنا بنهاد(15) و در میان مردم به قضاوت نیز می پرداخت.(16)
بعداز روشن شدن وضعیتی که حضرت سلیمان(علیه السلام) از آن برخورد می کنیم می گوییم که در پاسخ به سؤال مطرح شده در صدر بحث، مرحوم سيّد مرتضى در «تنزيه الانبياء» و محقق طبرسى در «مجمع البيان» و ديگر مفسّران در تفسيرهاى خود پاسخ هاى متعدد به آن داده اند(17) كه به برخی از آنها اشاره می کنیم:
درخواست سلمان، معجزه ای بی نظیر و اختصاصی بوده است
سليمان(علیه السلام) از خداوند خواسته بود كه معجزه ويژه اى به او دهد، همان گونه كه هريك از انبياء براى خود معجزه ويژه اى داشتند،(18) به عنوان مثال: حضرت موسى معجزه عصا و يد بيضا داشت، آتش براى ابراهيم سرد و خاموش شد، معجزه صالح ناقه مخصوص او بود، و معجزه پيامبر اسلام قرآن مجيد بود. حضرت سلیمان هم معجزه ويژه اش را حكومتى بى سابقه و بى نظير تمنا كرد، حكومت بر جنّ و انس بر بادها و ابرها و.... . خداوند نیز چنين معجزه اى را در اختيار او قرار داد. حكومتى گسترده توأم با اعجاز در جوانب مختلف؛ و اين براى پيامبران عيب و نقصى محسوب نمى شود كه براى خود تقاضاى معجزه ويژه اى كنند تا وضع آنها را كاملا مشخص كند.
بنابراين هيچ مانعى ندارد كه ديگران حكومت هاى وسيع تر و گسترده تر از سليمان پيدا كنند اما ويژگی هاى آن را نخواهند داشت. به عنوان مثال حكومت حضرت مهدى(عجل الله تعالی فرجه الشریف) حكومتى جهانى خواهد بود و مسلما گسترده تر از حكومت سليمان نیز خواهد بود، اما با تمام وسعتى که دارد و با همه امتيازاتى كه آن را از ساير حكومت ها مشخص مى كند، از نظر ويژگي ها و خصوصيات با حكومت سليمان متفاوت است و اين حكومت سليمان مخصوص خودش بوده. شاهد اين سخن آيات بعد از اين آيه است كه در حقيقت اجابت اين درخواست سليمان را منعكس ساخته و سخن از تسخير باد و شياطين مى گويد، و مى دانيم اين موضوع از ويژگی هاى حكومت سليمان بود.(19)
طبق این تفسیر حضرت سلیمان فقط ویژگی های سلطنتش را منحصر به فرد و خارق العاده درخواست کرده تا معجزه او همان حکومت متمایزش از سایر حكومت ها باشد نه اینکه از سوی خداوند متعال به دیگران حکومتی به وسعت او و حتی بالاتر از او داده نشود. لذا درخواست او درخواستی براى خودش است نه درخواست از خداوند که از دیگران چیزی را منع کند. یعنی سلیمان نمى خواهد درخواست كند كه ديگران از سلطنتى چون سلطنت او محروم محروم شوند و روشن است بين اينكه شخصی ملكى را مختص به خود درخواست كند و اينكه اختصاص آن را به خود بخواهد تفاوت واضحی وجود دارد.(20)
خلاصه اينكه در اینجا سخن از كم و زياد و افزون طلبى و انحصارجويى نيست تا برداشت بخل از آن شود بلکه سخن از اين است كه كمال نبوت در داشتن معجزه با ويژگي هايى است كه آن را از نبوت انبياى ديگر مشخص كند و سليمان طالب چنین چیزی بود.
درخواست سلمیان مأذون به اذن الهی بوده است
سليمان از طريق وحى اذن خداوند را در چنين تقاضايى احساس كرده بود. چرا که پيامبران از خداوند چيزى را درخواست نمى كنند مگر آن كه در آن اجازه و اذن داشته باشند. به تعبير ديگر خدا مى خواست پرتوى از قدرت و حاكميت خود را در يكى از پيامبران بزرگش مجسم سازد و سليمان را براى اين كار صالح ديد و اجازه داد كه سليمان چنين درخواستى كند و او چنين درخواستى نمود و خداوند آن حكومت عجيب و بى نظير را كه در عالم وجود نداشته و ندارد به او بخشيد. مسلّماً اگر خداوند كسى را صالح براى كارى بداند و اجازه چنان درخواستى را به او بدهد، جايى براى ايراد باقى نخواهد بود. به عنوان مثال اگر يكى از ما هم از خداوند درخواست كند كه: اى خدا براى من ثروتى را عطا كن كه از همه بيشتر باشد در صورتى كه صلاح دين من باشد، نيكو و پسنديده خواهد بود و اين درخواست را نمى توان به بخل و حسادت تأويل كرد.(21)
شاهد اين سخن آن است كه در حالات سليمان نقل شده كه او در زندگى شخصي اش بسيار زاهد بود چنان كه در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله) مى خوانيم كه درباره اين پيامبر بزرگ فرمود:«كَانَ يَأْكُلُ الشَّعِيرَ وَ يُطْعِمُ النَّاسَ الْحُوَّارَى وَ كَانَ لِبَاسُهُ الشَّعْرَ وَ كَانَ إِذَا جَنَّهُ اللَّيْلُ شَدَّ يَدَهُ إِلَى عُنُقِهِ فَلَا يَزَالُ قَائِماً يُصَلِّي حَتَّى يُصْبِح»(22)؛ (او نان جوين مى خورد و مغز گندم خالص را به مردم مى داد، لباسش خشن و از «مو» بود، و هنگامى كه پرده تاريك شب بر جهان مى افتد دست بر گردن مى گرفت و به نماز بر مى خواست [و گاه] تا صبح ادامه مى داد).
نین شخصیتی با این ویژگی ها هرگز طالب قدرت و انحصار طلبی در آن نمی باشد و اگر آن را درخواست کند مسلما به اذن الهی و برای انجام وظیفه هدایت گری بوده است.
مقصود سلیمان، اختصاص حکومت به خود در عصر خویش
مرحوم سید مرتضی پاسخ دیگری نیز در تفسیر آیه مورد بحث ذکر کرده و می گوید: درخواست سليمان به اين صورت بوده كه گفته است خدايا براى من پادشاهى و ملكى عنايت كن که ديگرى از افرادى كه من مبعوث به آنان شده ام چنين قدرتى و ملكى نداشته باشد، نه اینکه دیگری از پیامبران و غیرپیامبران تا روز قیامت چنین حکومتی نداشته باشد، [لذا از کلمه «بَعد» در آیه کریمه، آینده اراده نشده] چنان كه گفته مى شود: «من از تو اطاعت می کنم و بعد از تو از كسى اطاعت نمى كنم» يعنى از «غير» تو اطاعت نمى كنم تا تو هستى و از لفظ «بعد» آینده اراده نشده است.(23)
نفی بخل از سلیمان در روایات اهل بیت(ع)
در بعضى از روايات كه از طرق اهل بيت از امام موسى بن جعفر(علیه السلام) نقل شده تفسیری راجع به آیه مورد بحث ارائه شده كه بسيار جالب است.(24) حديث چنين است كه: يكى از دوستان امام به نام «على بن يقطين» از آن امام سؤال كرد آيا جايز است پيامبر خدا بخيل باشد؟ امام(علیه السلام) فرمود: نه. عرض كرد پس چرا سليمان مى گويد: «رَبِّ اغْفِرْ لِي وَ هَبْ لِي مُلْكاً لا يَنْبَغِي لِأَحَدٍ مِنْ بَعْدِی» و مفهوم و تفسير اين آيه چيست؟
امام فرمود: «الْمُلكُ مُلْكَانِ مُلْكٌ مَأْخُوذٌ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجُورِ وَ اجْبَارِ النَّاسِ وَ مُلْكٌ مَأْخُوذٌ مِنْ قِبَلِ اللَّهِ تَعَالى، كَمُلْكِ آلِ ابْرَاهيمَ وَ مُلْكِ طَالُوتَ وَ ذِى الْقَرْنَيْنِ، فَقَالَ سُلَيْمَانُ هَبْ لِى مُلْكاً لَايَنْبَغى لِاحَدٍ مِنْ بَعْدى انْ يَقُولَ انَّهُ مَأْخُوذٌ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجُوْرِ وَ اجْبَارِ النَّاسِ فَسَّخَرَ اللَّهُ عَزَّوَجَلَّ لَهُ الرِّيْحَ ... وَ سَخَّر اللَّه عَزَّوَجَلَّ لَهُ الشَّيَاطينَ ... وَ عُلِّمَ مَنْطِقَ الطَّيْرِ، وَ مُكِّنَ فِى الْارْضِ، فَعَلِمَ النَّاسُ فِى وَقْتِهِ وَ بَعْدَهُ انَّ مُلْكَهُ لَايَشْبَهُ مُلْكَ الْمُلُوكِ الْمُختَارِينَ مِنْ قِبَلِ النَّاسِ، وَ الْمَالِكِينَ بِالْغَلَبَةِ وَ الْجُورِ»(25)؛ (حكومت بر دو گونه است: حكومتى كه از طريق ظلم و غلبه و اجبار مردم به دست مى آيد، و حكومتى كه از سوى خدا است مانند حكومت خاندان ابراهيم و طالوت و ذوالقرنين. سليمان از خدا تقاضا كرد حكومتى به او دهد كه هيچ كس نتواند بعد از او بگويد: از طريق غلبه و ظلم و اجبار مردم به دست آمده است، لذا خداوند متعال باد را مسخر فرمان او ساخت... و نيز خداوند متعال شياطين را مسخر او كرد... و سخن گفتن پرندگان را به او تعليم داد، و حكومت او را در زمين مستقر نمود، به همين جهت در آن زمان و زمان هاى بعد مردم دانستند كه حكومت او هيچ شباهتى به حكومتى كه مردم آن را انتخاب مى كنند، و يا از طريق غلبه و زور و ظلم حاصل مى شود ندارد).
منظور از اين حديث اين نيست كه سليمان تقاضاى ملك انحصارى كرد. بلكه تقاضاى حكومتى كرد كه مردم نتوانند درباره آن چون و چرا داشته باشند و او را متهم به زور و ظلم كنند. لذا خداوند اين حكومت را آميخته با معجزات عجيبى كرد كه نشان دهد از سوى خدا است نه از سوى مردم و نه از طريق قهر و غلبه.(26)
حتی در ادامه این روایت می خوانیم که على بن يقطين از امام می پرسد که: پس تفسير اين سخن كه از پيامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) نقل شده كه فرمود: «رَحِمَ اللَّهُ أَخِي سُلَيْمَانَ بْنَ دَاوُدَ مَا كَانَ أَبْخَلَه»؛ (خدا رحمت كند برادرم سليمان بن داود را چه بخيل بود)، چيست؟! امام کاظم(ع) فرمود: «لِقَوْلِهِ مَا أَبْخَلَهُ وَجْهَانِ: أَحَدُهُمَا مَا كَانَ أَبْخَلَهُ بِعِرْضِهِ وَ سُوءِ الْقَوْلِ فِيهِ وَ الْوَجْهُ الْآخَرُ يَقُولُ مَا كَانَ أَبْخَلَهُ إِنْ كَانَ أَرَادَ مَا يَذْهَبُ إِلَيْهِ الْجُهَّال»(27)؛ (تعبیر «مَا أبخَلَهُ» دو معنى دارد: نخست اينكه او بسيار در مورد نواميس و عرضش بخيل بود از اينكه كسى سخن نامناسبى در باره آنها بگويد. ديگر اين كه منظور پيامبر(ص) اين بود كه اگر آيه قرآن را آن چنان كه بعضى از جهّال تفسير كرده اند كه او تقاضاى حكومتى بى نظير و منحصر به خود كرد بايد او مرد بخيلى باشد [و اين طعنى است بر آنها]).
جمع بندی اینکه در این روایت برداشت بخل از درخواست حضرت سلیمان، جاهلانه دانسته شده و به هیچ وجه نمی توان گفت این پیامبر بزرگ الهی چنین منظوری از درخواست خود داشتند که دیگران از حکومتی به وسعت حکومت ایشان محروم باشند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.