پاسخ اجمالی:
امانت از صفاتى است كه در رابطه خلق با خالق، و انسان ها نسبت به يكديگر و هم انسان نسبت به خودش و هم نسبت به محيط زيست او تاثیر گذار است. كتاب هاى آسمانى و آيين هاى الهى، امانت هاى خدا در نزد مردم هستند. نعمت هاى معنوى و مادى كه خداوند در جسم و جان انسان آفريده، همگی امانت هاى او هستند. اموال و ثروت هاى مردم، پست ها و مقام هاى اجتماعى، امانت هايى هستند كه مردم مأمور به حفظ آنها می باشند. فرزندان در دست پدر و مادر، و شاگردان در نزد معلّمان، همه امانت هاى الهى محسوب مى شوند. آب، خاك، هوا و هر آنچه خداوند براى زندگى و حيات بشر در جهان طبيعت آفريده است، هر كدام امانتى گرانبها در دست انسان ها بوده، كه خيانت نسبت به آنها گناهی بزرگ محسوب می شود. پيامبر(ص) به «ابوذر» می فرماید: «گفتگوهای مجالس خصوصى، امانت است و افشاء سرّ برادرت خيانت مى باشد». با توجه به وسعت مفهوم «امانت» و «خيانت» و گستره دامنه آن در ابعاد مختلف، اهميت اين فضيلت اخلاقى بيش از پيش آشكار مى شود.
پاسخ تفصیلی:
حفظ امانت، از مهم ترين فضايل اخلاقى و ارزش هاى اسلامى و انسانى است كه با تأكيد فراوان در قرآن و احاديث از آن ياد شده و علماى اخلاق و سالكان الى الله اهميت فوق العاده اى براى آن قائلند، در حالی که خيانت از بزرگترين گناهان و نكوهيده ترين رذايل اخلاقى است. امانت سرمايه اصلى جامعه انسانى است که سبب پيوند مردم با يكديگر و نظم معاش و معاد آنها است. در حالى كه خيانت، آتش سوزانى است كه همه پيوندها را از ميان برده، و سبب هرج و مرج در جامعه، فقر، ضعف و بدبختى است. امانت از صفاتى است كه در رابطه خلق با خالق، و انسان ها نسبت به يكديگر و هم انسان نسبت به خودش و هم نسبت به محيط زيست او تاثیر گذار است. كتاب هاى آسمانى و آيين هاى الهى، امانت هاى خدا در نزد مردم هستند.
نعمت هاى معنوى و مادى كه خداوند در جسم و جان انسان آفريده، همگی امانت هاى او هستند. اموال و ثروت هاى مردم، پست ها و مقام هاى اجتماعى، امانت هايى هستند كه مردم مأمور به حفظ آنها می باشند. فرزندان در دست پدر و مادر، و شاگردان در نزد معلّمان، همه امانت هاى الهى محسوب مى شوند. آب، خاك، هوا و هر آنچه خداوند براى زندگى و حيات بشر در جهان طبيعت آفريده است، هر كدام امانتى گرانبها در دست انسان ها بوده، كه خيانت نسبت به آنها گناهی بزرگ محسوب می شود. با توجه به وسعت مفهوم «امانت» و «خيانت» و گستره دامنه آن در ابعاد مختلف، اهميت اين فضيلت اخلاقى بيش از پيش آشكار مى شود.
واژه امانت بارها در قرآن مجيد، به صورت مفرد يا جمع تكرار شده، و درباره شش نفر از انبیاء بزرگ الهى می فرماید: «اِنِّى لَكُمْ رَسُولٌ اَمِينٌ»؛ (من براى شما فرستاده امينى هستم). قرآن در این آيات درباره حضرت نوح (شعراء ـ 107)، حضرت هود (شعراء ـ 125)، حضرت صالح (شعراء ـ 143)، حضرت لوط (شعراء ـ 162)، حضرت شعيب (شعراء ـ 178) و حضرت موسى(عليهم السلام) (دخان ـ 18)، در بیان اين فضيلت اخلاقى، آن را در كنار رسالت قرار می دهد، زیرا هرگز بدون آن، اعتماد امت ها به رسولان جلب نمى شود. گذشته از اين، در آيات متعددی، به اهميت امانت و لزوم رعايت آن اشاره مى شود كه در سطرهای ذيل به نمونه هایی از آن اشاره مي شود:
در آيه 8 سوره مومنون و در آيه 32 سوره معارج، در بیان اوصاف برجسته مؤمنان راستين، و در ضمن بشارت به فلاح و رستگارى آنان، و پس از بيان اهميت نماز و اعراض از لغو و بيهودگى، پرداختن زكات و پرهيز از هر گونه انحراف جنسى، در پنجمين و ششمين توصيف، به مسأله حفظ امانت و پاى بندى به عهد و پيمان اشاره كرده، و مى فرمايد: «وَ الَّذِينَ هُمْ لاْماناتِهِمْ وَ عَهْدِهِمْ راعُونَ»؛ (مؤمنان كسانى هستند كه امانت ها و عهد خود را رعايت مى كنند). همين تعبير در آيه 32 سوره معارج، در ضمن بیان اوصاف انسان هاى شايسته، بر امانت و وفاى به عهد نیز تكيه می کند.
قابل توجه اين كه ذكر «امانات» به صورت جمع در اينجا، اشاره به انواع و اقسام امانت است، و بسيارى از مفسران در تفسیر این آیات، تصريح كرده اند كه امانت، تنها شامل امانت هاى مالى نيست، بلكه شامل امانات معنوى مانند قرآن، آيين خدا، عبادات، وظائف شرعيه و همچنين شامل نعمت هاى مختلفى می شود كه خداوند به انسان داده است. و از اينجا روشن مى شود كه مؤمنان واقعى و انسان هاى شايسته كسانى هستند كه تمام اين امانت ها را مراعات كرده، و مراقب حفظ همه آنها می باشند. عطف وفاى به عهد بر حفظ امانت، بيانگر اين حقيقت است كه هر دو به يك ريشه باز مى گردند، چرا كه پيمان شكنى نوعى خيانت در عهد و پيمان است و رعايت امانت نیز نوعى وفادارى به عهد و پيمان محسوب مى شود.
تعبير به «راعون» از ماده رعايت، [توجه داشته باشيد كه اين واژه از ماده «رعى» به معنى مراقبت از گوسفندان به هنگام چرا گرفته شده] نشان مى دهد كه مقصود، چيزى بيش از اداى امانت است، بلكه مراقبت همه جانبه را توصيه مى كند. بديهى است امانت گاهى جنبه فردى داشته و به دست يك شخص سپرده مى شود [مانند امانتی مالى كه انسانى به انسان ديگر مى سپارد] و گاه جنبه گروهى دارد، مثلا حفظ قرآن، آيينِ خدا و حفظ استقلال كشورهاى اسلامى، امانت هايى است كه به دست جوامع اسلامى سپرده شده که براى حفظ آن حركت گروهى و دسته جمعى لازم است.
دومين آيه در اين رابطه، آيه 58 سوره نساء است که درآن با صراحت به بیان دو دستور می پردازد؛ دستورى درباره امانت و دستور ديگر درباره عدالت، آیه مى فرمايد: (خداوند به شما دستور مى دهد كه امانت ها را به صاحبان آنها برسانيد، و هنگامى كه ميان مردم داورى مى كنيد از روى عدالت داورى كنيد. خداوند پند و اندرزهاى خوب به شما مى دهد. خداوند شنوا و بينا است)؛ «اِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الاْماناتِ اِلَى اَهْلِها وَ اِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ اَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ اِنَّ اللّهَ نِعِمّا يَعِظُكُمْ بِهِ، اِنَّ اللّه كانَ سَمِيعاً بَصِيراً».
با اين كه مسأله حكومت عادلانه و داورى صحيح در ميان مردم، جايگاه بسيار والايى دارد، در عين حال پيش از آن دستور به اداى امانات داده شده كه نشانه اهميت فوق العاده آن است. و ترتيبى كه در آيه اشاره شده شايد به خاطر اين است كه امانت مفهوم عامى دارد كه داورى عادلانه در بين مردم يكى از مصاديق آن است، زيرا امانت به مفهوم عام آن، تمام مقامات و پست هاى اجتماعى را كه امانت هاى خدا و امانت هاى مردم، در دست صاحبان آن مقام ها است شامل مى شود. تأكيدهائى كه در ذيل آيه آمده از يك سو، توصيه به امانت و عدالت را پند و اندرزهاى نيك پروردگار مى شمرد، و از سوى ديگر به همگان هشدار مى دهد كه خدا مراقب اعمال آنها است. در واقع این تاکیدها، نشان از اهميت مضاعف اين دو موضوع، يعنى رعايت امانت و عدالت مى باشد.
آنچه در شأن نزول اين آيه نقل شده، به خوبى مفهوم امانت را نشان مى دهد، زيرا در شأن نزول مى خوانيم هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) با پيروزى كامل وارد «مكه» شد، «عثمان بن طلحه» كليد دار كعبه را احضار فرمود و كليد را از او گرفت تا درون كعبه را از لوث بتها پاك سازد. پس از انجام اين مقصود، عباس عموى پيامبر(صلى الله عليه وآله) تقاضا كرد منصب كليد دارى «بيت الله» كه مقام بسيار برجسته اى بود، به او سپرده شود، ولى پيامبر(صلى الله عليه وآله) چنين نكرد و كليد را به دست «عثمان بن طلحه» داد در حالى كه آيه فوق را تلاوت مى فرمود: «اِنَّ اللّهَ يَأْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدُّوا الاْماناتِ اِلى اَهْلِها...» اين در حالى است كه هنوز «عثمان» مسلمان نشده بود.
آيه ديگري که در آن مي توان اهميت و گستردگي مفهوم خيانت را برداشت کرد، آيه 27 سوره انفال است، خداوند در اين آيه مي فرمايد: «يا اَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لاتَخُونُوا اللّهَ وَ الرَّسُولَ وَ تَخُونُوا اَماناتِكُمْ وَ اَنْتُمْ تَعْلَمُونَ»؛ (اى كسانى كه ايمان آورده ايد! به خدا و پيامبر خيانت نكنيد و [نيز] در امانات خود خيانت روا مداريد در حالى كه مى دانيد»، در این آیه صريحاً از سه چيز نهى شده؛ خيانت به خدا، خيانت به رسول خدا(صلى الله عليه وآله) و خيانت به امانت هايى كه در ميان مردم است.(1)
اين آيه مفهوم گسترده اى دارد كه شامل هر گونه امانت معنوى و مادى و مالى و غير مالى مى شود. بنابراين هم خيانت در امانت هاى الهى ممنوع است هم امانت هايى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) از آيين خود در نزد امّت باقی گذاشته و هم امانت هايى كه مردم نسبت به يكديگر دارند چه در امور مالى و چه اسرار زندگى. لذا در حديث آمده است كه پيامبر به ابوذر فرمود: «يا اَباذَرْ اَلْمجالِسُ بِالاَمانَةِ وَ اِفْشاءُ سِرِّ اَخِيكَ خِيانَةٌ»(2)؛ (اى ابوذر گفتگوهايى كه در مجالس خصوصى مى شود امانت است و افشاء سرّ برادرت خيانت محسوب مى شود).
آيه 28 سوره انفال نشان مى دهد كه حتى اگر اموال، منافع و اولاد انسان به خطر بيفتد نبايد به خاطر آنها خيانت كرد (همان گونه كه در داستان ابولبابه آمده است كه وجود اموال و اولاد او در ميان يهوديان سبب شد كه نسبت به اسرار نظامى مسلمين خيانت كند)، آیه مى فرمايد: «وَ اَعْلَمُوا اِنَّما اَمْوالُكُمْ وَ اَوْلادِكُمْ فِتْنَةٌ وَ اِنَّ اللّهَ عِنْدَهُ اَجْرٌ عَظِيمٌ»؛ (بدانيد اموال و اولاد شما وسيله آزمايش است و پاداش عظيم نزد خدا است).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.