احتمال خلق موجودات، به دست خالقی غیر از خدا!

چه لزومی دارد که بگوییم همه موجودات را خداوند آفریده است؟ مگر نمی شود توسّط موجود دیگری خلق شده باشند؟

اولا: توجه به لزوم واجب الوجود بودن خدای خالق، امکان خلق شدن جهان به دست وجودی غیر از او را منتفی می کند. واجب الوجود از هر لحاظی بی نقص و بی خلل است و تصور اینکه حتی یک پدیده را نیز خدایی دیگر غیر از خدای مورد باور مومنان آفریده باشد، موجب نقض شدن اصل مسلم واجب الوجود بودن اوست. زیرا گسترده نشدن چتر سیطره و فیض آفرینش این خدای واجب الوجود حتی بر سر یک مخلوق نوعی نقص برای اوست. وقتی خدایی وجود دارد که از همه کمالات خدایی برخوردار است، چرا چیزی نیافریده باشد و با وجود نامنتهای او چه جایی برای خدایی کردن خدای دیگر وجود دارد؟!
ثانیا: اگر فرض کنیم که جز خدای مورد اعتقاد مؤمنین خدای دیگری نیز وجود دارد، باید هر دو به اقتضای خدایی منشاء فیض و آفرینش باشند. امّا مطالعه علمی جهان هستی که در قالب مجموعه‏ های هماهنگ و واحدی به هم پیوسته متجلی شده، انسان را به وحدت و یگانگی پروردگار آنها واقف می سازد. به عبارت دیگر، اگر دست و اراده دیگری غیر از خداوند یکتا بر عالم هستی حاکم بود و اگر تدبیر دیگری غیر از تدبیر الهی در جهان خلقت جریان داشت حتماً ناموزونی و فساد نیز در آن حاکم بود.

امکان تعدّد خدایان حکیم؟

تعدّد خدایان حکیم چه فسادی به دنبال دارد؟ چرا نمی شود دو خدا در جهان وجود داشته باشد؟

تعدّد فرع محدوديّت است و آنچه محدود است متعدّد می گردد. به عبارتی، آنجا که محدوديّت متصور نيست، تعدّد نیز معقول نيست. بنابراین با کمال مطلق بودن خداوند در تمام ابعاد، جایی برای خدای دیگر متصوّر نیست. در متون دینی نیز برای یگانگی خداوند به دلائل متعدّدی از جمله «برهان تمانع» و «برهان فرجه» يا «تفاوت ما به الاشتراك، و ما به الامتياز» و ... اشاره شده است. بنابراین بحث از وجود خدایان متعدّد، هر چند حکیم، بی ثمر است. از طرفی در جهان آفرینش نظام و سیستم واحدی خود نمایی می کند، لذا وجود خدایان متعدد هرچند حکیم در عالم واقع منتفی است.
بر فرض وجود چند خدای حکیم، باید بروز و ظهور حکمت آنها در تکوین و تشریع متعدد باشد؛ اگر چنین اتفاقی رخ می داد جهان نابود می شد. در حالت فرضی دیگری باید همه این خدایان حکیم از یک «حکمت مورد اتفاق» تبعیّت کنند؛ امّا هر خدایی نمی تواند در حکمت خویش نسبت به موجودی دیگر نقص داشته باشد و خدای کامل چرا از حکمت دیگران تبعیت می کند؟! در حالت فرضی سومی، اگر خدایان متعدد حکیم از «حکمت یک خدا» تبعیّت می کنند، هم ایراد فرض دوم وارد است، هم اینکه در چنین فرضی وجود چند خدا «عبث» است و در حقیقت یک موجود خدایی می کند.

برهان صرف الوجود

برهان صرف الوجود به چه معناست؟

برهان صرف الوجود از جمله دلایل عقلى اثبات یگانگى خداوند است که خلاصه اش چنین است: خداوند وجود مطلق است، و هیچ قید، شرط و حدّى براى او نیست، چنین وجودى مسلّماً نامحدود خواهد بود؛ چرا که اگر محدودیتى پیدا کند، باید آلوده به عدم گردد، و ذات مقدسى که هستى از آن مى جوشد، هرگز مقتضى عدم و نیستى نخواهد بود و چیزى در خارج نیست که عدم را به او تحمیل کند، بنابراین، محدود به هیچ حدّى نمى باشد.

منظور از برهان صرف الوجود

منظور از برهان صرف الوجود چيست؟

خداوند وجودى است از هر نظر بى نهايت و مسلّماً چنين وجودى دوگانگى در آن راه ندارد. اگر دو نفر هر كدام داراى باغى باشند يقيناً هريك از اين دو باغ محدود است. حال اگر فرض كنيم باغ نفر اول آنقدر گسترش پيدا كند كه تمامى روى زمين را بگيرد؛ مسلّماً جايى براى باغ دوّم باقى نمى ماند؛ پس هرجا سخن از نامحدود است سخن از وحدت خواهد بود. از این رو منظور از برهان صرف الوجود، همين است كه خداوند هستى مطلق است، و از هر نظر بى قيد و بى شرط و نامحدود، و مسلّماً دومى براى او فرض نمى شود.

برهان صرف الوجود در آيات قرآن

برهان صرف الوجود در آيات قرآن چگونه بيان شده است؟

خداوند در آيات نخستين سوره حديد مى فرمايد: «هو الأول والآخر والظاهر والباطن وهو بكل شيء عليم»؛ در اين آيه پنج وصف از اوصاف مقدّس او بيان شده، كه مجموعاً دليلى است بر بى انتهايى ذات پاك او. چنين وجودى دوّمى براى او تصوّر نمى شود، چرا كه اگر خداى ديگرى وجود داشت هر كدام آغاز و پايانى داشتند، و در ظاهر و باطن همه جا نبودند، و حضور علمى همه جا نداشتند، چرا كه از دو وجود هر كدام به ديگرى كه مى رسد پايان مى گيرد و ديگرى آغاز مى شود، پس بى پايان بودن او دليلى است بر يگانگى او.

برهان «صرف الوجود» در احاديث اسلامي

آيا در روايات اسلامي به برهان «صرف الوجود» اشاره شده است؟

این برهان با بيان لطيفى در روايتى از امام سجاد(ع) آمده است که فرمود: «خداوند به هيچ محدوديّتى توصيف نمى شود [و ذات پاكش هيچ حدّى را نمى پذيرد] او برتر از چنين توصيفى است، و چگونه ممكن است كسى كه هيچ حدّى ندارد توصيف به محدوديّت گردد. همچنین امام رضا(ع) در حدیث دیگری می فرمایند: «او برتر از آن است كه چشم ها او را ببيند و انديشه به او احاطه كند و عقل او را تحت قيد و شرطى درآورد».

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصّادق عليه السّلام :

ما مِنْ اَحَدٍ قالَ فى الحُسَينِ شِعْراً فَبَکى وَ اَبکْى بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنّةً وَ غَفَرَ لَهُ.

هيچ کس نيست که درباره حسين عليه السّلام شعرى بسرايد و بگريد و با آن بگرياند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب مى کند و او را مى آمرزد.

رجال شيخ طوسى ، ص 289