خدا ولید را بکشد!

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
شأن نزول آیات قرآن
ایمان آوردن جنّیانسندى بزرگ بر فضیلت اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله)

سوره مدّثر   

ذَرْنِی وَ مَنْ خَلَقْتُ وَحِیداً

وَ جَعَلْتُ لَهُ مالاً مَمْدُوداً

وَ بَنِینَ شُهُوداً

وَ مَهَّدْتُ لَهُ تَمْهِیداً

ثُمَّ یَطْمَعُ أَنْ أَزِیدَ

کَلاّ إِنَّهُ کانَ لاِیاتِنا عَنِیداً

سَأُرْهِقُهُ صَعُوداً

مرا با کسى که او را خود به تنهائى آفریده ام واگذار!

همان کس که براى او مال گسترده اى قرار دادم.

و فرزندانى که همواره نزد او (و در خدمت او) هستند.

و وسائل زندگى را برایش فراهم ساختم!

باز طمع دارد که بیفزایم!

هرگز! چرا که او به آیات ما دشمنى مىورزد!

و به زودى او را مجبور مى کنم که از قلّه زندگى بالا رود!

براى این آیات دو شأن نزول ذکر شده است:

1 ـ قریش در «دار الندوة» (مرکزى در نزدیکى مسجد الحرام که براى مشورت در مسائل مهم، در آن جمع مى شدند) اجتماع کردند، «ولید» (مرد معروف و سرشناس مکّه که مشرکان، به عقل و درایت او معتقد بودند و در مسائل مهم با او به مشورت مى پرداختند) رو به آنها کرده گفت: شما مردمى هستید داراى نسب والا، و عقل و خرد، و عرب از هر سو به سراغ شما مى آیند (براى زیارت خانه کعبه و غیر آن) درباره ادعاى پیامبرى محمّد(صلى الله علیه وآله) از شما مى پرسند و پاسخ هاى مختلفى از شما مى شنوند حرف خود را یکى کنید.

پس از آن رو به آنها کرده گفت: شما درباره این مرد (اشاره به پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله)) چه مى گوئید؟

گفتند: مى گوئیم «شاعر» است!

ولید چهره درهم کشیده، گفت: ما شعر بسیار شنیده ایم، اما سخن او شباهتى به شعر ندارد.

گفتند: مى گوئیم «کاهن» است.

گفت: هنگامى که نزد او مى روید سخنانى را که کاهنان (به شکل اخبار غیبى) مى گویند در او نمى یابید.

گفتند: مى گوئیم «دیوانه» است.

گفت: وقتى به سراغ او مى روید هیچ اثرى از جنون در او نخواهید یافت.

گفتند: مى گوئیم «ساحر» است.

گفت: ساحر، به چه معنى؟

گفتند: کسى که میان دشمنان و میان دوستان ایجاد دشمنى مى کند.

گفت: بلى او «ساحر» است و چنین مى کند! (زیرا بعضى از آنها مسلمان مى شوند و راه خود را از دیگران جدا مى سازند).

سپس از «دار الندوه» خارج شدند، در حالى که هر کدام پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) را ملاقات مى کرد، مى گفت: اى ساحر! اى ساحر!

این مطلب بر پیامبر گران آمد، خداوند آیات آغاز این سوره و آیات فوق را (تا آیه 25) نازل فرمود (و پیامبرش را دلدارى داد).

2 ـ بعضى نیز گفته اند: هنگامى که آیات سوره «الم سجده» (سوره غافر) نازل شد، پیامبر(صلى الله علیه وآله) در مسجد الحرام (به نماز) ایستاده بود، «ولید بن مغیره» نزدیک حضرت بود و تلاوت او را مى شنید، هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) متوجه این معنى شد، تلاوت این آیات را تکرار کرد.

«ولید» به مجلس قومش ـ طائفه بنى مخزوم ـ آمده، گفت: به خدا سوگند هم  اکنون از محمّد(صلى الله علیه وآله) کلامى شنیدم که نه شبیه سخن انسان هاست، و نه سخن جنّ، وَ اِنَّ لَهُ لَحَلاوَةً وَ اِنَّ عَلَیْهِ لَطَلاوَةً وَ اِنَّ أَعْلاهُ لَمُثْمِرٌ، وَ اِنَّ أَسْفَلَهُ لَمُغْدِقٌ، وَ اِنَّهُ لَیَعْلُو وَ ما یُعْلى!:

«گفتار او شیرینى خاصى دارد، و زیبائى و طراوت مخصوصى، شاخه هایش پرمیوه، و ریشه هایش قوى و نیرومند، سخنى است که از هر سخن دیگر برتر مى رود و هیچ سخنى بر آن برترى نمى یابد»!.

این را گفت و به منزلش بازگشت، قریش به یکدیگر گفتند: به خدا سوگند او دلباخته آئین محمّد(صلى الله علیه وآله) شده، و از آئین ما بیرون رفته، و تمام قریش را منحرف خواهد کرد، زیرا به ولید «ریحانه قریش» (گل سرسبد قبیله قریش) مى گفتند.

«ابو جهل» گفت: من چاره این کار را مى کنم، حرکت کرده، آمد و با چهره اى غمگین کنار «ولید» نشست.

«ولید» گفت: فرزند برادر چرا غمگینى؟!

گفت: قریش بر تو با این سن و سال عیب مى نهند، و گمان مى کنند تو سخن محمّد را زینت بخشیدى.

او برخاست و همراه ابو جهل به مجلس قوم در آمد.

گفت: شما گمان مى کنید محمّد دیوانه است؟ آیا هرگز آثار جنون بر او دیده اید؟

گفتند: نه.

گفت: فکر مى کنید او کاهن است؟ آیا هرگز آثار کهانت بر او دیده اید؟

گفتند: نه.

گفت: تصور مى کنید: او شاعر است؟ آیا هرگز دیده اید لب به شعر بگشاید؟

گفتند: نه.

گفت: پس فکر مى کنید او دروغگو است؟ آیا هرگز سابقه دروغى درباره او دارید؟

گفتند: نه، او نزد ما همیشه به عنوان «صادق امین» قبل از ادعاى نبوتش شناخته شده.

در اینجا قریش به «ولید» گفتند: پس به عقیده تو درباره او چه بگوئیم؟

«ولید» فکر کرد و نگاهى نمود، و چهره درهم کشیده، گفت: او فقط مرد ساحرى است، مگر ندیده اید میان مرد و خانواده و فرزندان و دوستانش جدائى مى اندازد؟ (گروهى به او ایمان مى آوردند و از خانواده خود جدا مى شوند).

بنابراین او ساحر است و آنچه مى گوید، سحرى است جالب!.(1)

* * *

 

 


1. «مجمع البیان»، ج 10، ص386 ـ این شأن نزول را بسیارى از مفسران مانند «قرطبى»، «مراغى» و «فخر رازى» و «فى ظلال القرآن» و «المیزان» و غیر آنها (با تفاوت هائى) نقل کرده اند.

ایمان آوردن جنّیانسندى بزرگ بر فضیلت اهل بیت پیامبر(صلى الله علیه وآله)
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma