عبرت ها

SiteTitle

صفحه کاربران ویژه - خروج
ورود کاربران ورود کاربران

LoginToSite

SecurityWord:

Username:

Password:

LoginComment LoginComment2 LoginComment3 .
SortBy
 
شأن نزول آیات قرآن
صدقه، قبل از نجواانفال، ملک حکومت اسلامى

 

فصل دوازدهم

سوره حشر

سَبَّحَ لِلّهِ ما فِى السَّماواتِ وَ ما فِى الاَْرْضِ وَ هُوَ الْعَزِیزُ الْحَکِیمُ

هُوَ الَّذِی أَخْرَجَ الَّذِینَ کَفَرُوا مِنْ أَهْلِ الْکِتابِ مِنْ دِیارِهِمْ لاَِوَّلِ الْحَشْرِ ما ظَنَنْتُمْ أَنْ یَخْرُجُوا وَ ظَنُّوا أَنَّهُمْ مانِعَتُهُمْ حُصُونُهُمْ مِنَ اللّهِ فَأَتاهُمُ اللّهُ مِنْ حَیْثُ لَمْ یَحْتَسِبُوا وَ قَذَفَ فِی قُلُوبِهِمُ الرُّعْبَ یُخْرِبُونَ بُیُوتَهُمْ بِأَیْدِیهِمْ وَأَیْدِی الْمُؤْمِنِینَ فَاعْتَبِرُوا یا أُولِی الاَْبْصارِ

وَ لَوْ لا أَنْ کَتَبَ اللّهُ عَلَیْهِمُ الْجَلاءَ لَعَذَّبَهُمْ فِی الدُّنْیا وَ لَهُمْ فِی الاْخِرَةِ عَذابُ النّارِ

ذلِکَ بِأَنَّهُمْ شَاقُّوا اللّهَ وَ رَسُولَهُ وَ مَنْ یُشَاقِّ اللّهَ فَإِنَّ اللّهَ شَدِیدُ الْعِقابِ

ما قَطَعْتُمْ مِنْ لِینَة أَوْ تَرَکْتُمُوها قائِمَةً عَلى أُصُولِها فَبِإِذْنِ اللّهِ وَ لِیُخْزِیَ الْفاسِقِینَ

آنچه در آسمان ها و آنچه در زمین است، براى خدا تسبیح مى گویند; و او عزیز و حکیم است!

او کسى است که کافران اهل کتاب را در نخستین برخورد (با مسلمانان) ازخانه هایشان بیرون راند. گمان نمى کردید آنان خارج شوند، و خودشان نیز گمان مى کردند که دژهاى محکمشان آنها را از عذاب الهى مانع مى شود; اما خداوند از آنجا که گمان نمى کردند به سراغشان آمد و در دل هایشان ترس و وحشت افکند، به گونه اى که خانه هاى خود را با دست خویش و با دست مؤمنان ویران مى کردند; پس عبرت بگیرید اى صاحبان چشم!

و اگر نه این بود که خداوند ترک وطن را بر آنان مقرّر داشته بود، آنها را در همین دنیا مجازات مى کرد; و براى آنان در آخرت نیز عذاب آتش است!

این به خاطر آن است که آنها با خدا و رسولش دشمنى کردند; و هر کس با خدا دشمنى کند (باید بداند که) خدا مجازات شدیدى دارد!

هر درخت با ارزش نخل را قطع کردید یا آن را به حال خود واگذاشتید، همه به فرمان خدا بود; و براى این بود که فاسقان را خوار و رسوا کند!

مفسران و محدثان و ارباب تواریخ، در مورد این آیات، شأن نزول مفصلى ذکر کرده اند که فشرده آن چنین است:

در سرزمین «مدینه» سه گروه از یهود زندگى مى کردند: «بنى نضیر»، «بنى قریظه» و «بنى قینقاع» و گفته مى شود که: آنها اصلاً اهل «حجاز» نبودند ولى، چون در کتب مذهبى خود خوانده بودند که پیامبرى از سرزمین «مدینه» ظهور مى کند، به این سرزمین کوچ کردند، و در انتظار این ظهور بزرگ، بودند.

هنگامى که رسول خدا(صلى الله علیه وآله) به «مدینه» هجرت فرمود با آنها پیمان عدم تعرض بست، ولى آنها هر زمان فرصتى یافتند از نقض این پیمان، فروگذار نکردند.

از جمله این که: بعد از جنگ «احد» (غزوه احد در سال سوم هجرت واقع شد ) «کعب بن اشرف»، با چهل سوار از یهود، به «مکّه» آمدند و یکسر به سراغ قریش رفتند و با آنها عهد و پیمان بستند که همگى متحداً بر ضد محمد(صلى الله علیه وآله)پیکار کنند، سپس «ابو سفیان» با چهل نفر از مکیان، و «کعب بن اشرف» یهودى با چهل نفر از یهود وارد «مسجد الحرام» شدند، و در کنار خانه «کعبه» پیمانها را محکم ساختند، این خبر از طریق وحى به پیامبر(صلى الله علیه وآله)رسید.

دیگر این که، پیامبر(صلى الله علیه وآله) روزى با چند نفر از بزرگان و یارانش به سوى قبیله «بنى نضیر» که در نزدیکى «مدینه» زندگى مى کردند آمد، و مى خواست از آنها کمک یا وامى بگیرد براى پرداختن دیه دو مقتول از طایفه «بنى عامر» که به دست «عمرو بن امیه» (یکى از مسلمانان) کشته شده بودند، (و شاید پیامبر(صلى الله علیه وآله) و یارانش مى خواستند در زیر این پوشش، وضع «بنى نضیر» را از نزدیک بررسى کنند، مبادا مسلمانان غافلگیر شوند).

پیامبر(صلى الله علیه وآله) در بیرون قلعه یهود بود، و با «کعب بن اشرف» در این زمینه صحبت مى کرد، در این هنگام در میان یهودیان بذر توطئه اى پاشیده شد، و با یکدیگر گفتند:

شما این مرد را در چنین شرایط مناسبى گیر نمى آورید، الآن که در کنار دیوار شما نشسته است، یک نفر پشت بام رود و سنگ عظیمى بر او بیفکند و ما را از دست او راحت کند! یکى از یهود به نام «عمرو بن جحاش» اعلام آمادگى کرد و به پشت بام رفت، رسول خدا(صلى الله علیه وآله) از طریق وحى آگاه شد، برخاست و به «مدینه» آمد، بى آن که با یاران خود سخنى بگوید، آنها تصور مى کردند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) باز بر مى گردد، اما بعداً آگاه شدند که پیامبر(صلى الله علیه وآله) در «مدینه» است، آنها نیز به «مدینه» بازگشتند، و اینجا بود که پیمان شکنى یهود بر رسول خدا(صلى الله علیه وآله) مسلم شد ، و دستور آماده باش را براى جنگ، به مسلمانان داد.

در بعضى از روایات نیز آمده: یکى از شعراى «بنى نضیر» به هجو و بدگوئى پیامبر(صلى الله علیه وآله) پرداخت و این خود دلیل دیگرى بر پیمان شکنى آنها بود.

پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى این که ضربه کارى قبلاً به آنها بزند، به «محمّد بن مسلمه» که با «کعب بن اشرف»، بزرگ یهود، آشنائى داشت دستور داد او را به هر نحو بتواند به قتل برساند و او با مقدماتى این کار را کرد.

کشته شدن «کعب بن اشرف» تزلزلى در یهود ایجاد کرد، به دنبال آن رسول خدا(صلى الله علیه وآله)دستور داد: مسلمانان براى جنگ با این قوم پیمان شکن حرکت کنند، هنگامى که آنها با خبر شدند به قلعه هاى مستحکم و دژهاى نیرومند خود پناه بردند، و درها را محکم بستند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) دستور داد: بعضى درختان نخل را که نزدیک قلعه ها بود، بکنند یا بسوزانند.

ـ این کار، شاید به این منظور صورت گرفت که یهودیان را که علاقه شدیدى به اموال خود داشتند از قلعه بیرون کشد و پیکار، رو در رو انجام گیرد، این احتمال نیز داده شده که: این نخلها مزاحم مانور سریع ارتش اسلام در اطراف قلعه ها بود، و مى بایست بریده شود ـ

به هر حال، این کار فریاد یهود را بلند کرد، گفتند: اى محمّد! تو پیوسته از این گونه کارها نهى مى کردى، پس این چه برنامه اى است؟ آیه پنجم این سوره (از آیات

فوق) نازل شد و به آنها پاسخ گفت که: این یک دستور خاص الهى بود. محاصره چند روز طول کشید، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى پرهیز از خون ریزى به آنها پیشنهاد کرد سرزمین «مدینه» را ترک گویند و از آنجا خارج شوند، آنها نیز پذیرفتند، مقدارى از اموال خود را برداشته و بقیه را رها کردند، جمعى به سوى «اذرعات شام» و تعداد کمى به سوى «خیبر» و گروهى به «حیره» رفتند ، و باقیمانده اموال و اراضى و باغات و خانه هاى آنها، به دست مسلمانان افتاد. هر چند تا آنجا که مى توانستند، خانه هاى خود را به هنگام کوچ کردن تخریب کردند.

و این ماجرا بعد از غزوه «احد» به فاصله شش ماه، و به عقیده بعضى بعد از غزوه «بدر» به فاصله شش ماه اتفاق افتاد.(1)

* * *


1. «مجمع البیان»، ذیل آیات مورد بحث; «تفسیر على بن ابراهیم قمى»، ج 2، ص358; «قرطبى» و «نور الثقلین» ذیل آیات مورد بحث (با اقتباس و تلخیص).

 

صدقه، قبل از نجواانفال، ملک حکومت اسلامى
12
13
14
15
16
17
18
19
20
Lotus
Mitra
Nazanin
Titr
Tahoma