وَ آخَرُونَ اعْتَرَفُوا بِذُنُوبِهِمْ خَلَطُوا عَمَلاً صالِحاً وَ آخَرَ سَیِّئاً عَسَى اللّهُ أَنْ یَتُوبَ عَلَیْهِمْ إِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحیمٌ
و گروهى دیگر، به گناهان خود اعتراف کردند; و کار خوب و بد را به هم آمیختند; امید مى رود که خداوند توبه آنها را بپذیرد; به یقین، خداوند آمرزنده و مهربان است!
در مورد شأن نزول آیه فوق، روایاتى نقل شده، که در بیشتر آنها به نام «ابو لبابه انصارى» برخورد مى کنیم، طبق روایتى: او با دو یا چند نفر دیگر از یاران پیامبر(صلى الله علیه وآله)، از شرکت در جنگ «تبوک» خوددارى کردند، و هنگامى که آیات قرآن در مذمت متخلفین را شنیدند، بسیار ناراحت و پشیمان گشتند، خود را به ستون هاى مسجد پیغمبر(صلى الله علیه وآله)بستند.
هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله)از جنگ بازگشت و از حال آنها خبر گرفت، عرض کردند: آنها سوگند یاد کرده اند که خود را از ستون باز نکنند، تا این که پیامبر(صلى الله علیه وآله)آنها را باز نماید.
رسول خدا(صلى الله علیه وآله)فرمود: من نیز سوگند یاد مى کنم، چنین کارى را نخواهم کرد، مگر این که خداوند به من اجازه دهد.
آیه فوق نازل شد که خداوند توبه آنها را پذیرفته، و پیامبر(صلى الله علیه وآله) آنها را از ستون مسجد باز کرد.
آنها به شکرانه این موضوع، همه اموال خود را به پیامبر تقدیم داشتند، و عرض کردند:
این همان اموالى است که به خاطر دلبستگى به آن، ما از شرکت در جهاد خوددارى کرده ایم، همه اینها را از ما بپذیر و در راه خدا انفاق کن!
پیامبر(صلى الله علیه وآله)فرمود: هنوز دستورى در این باره بر من نازل نشده است، چیزى نگذشت که آیه بعد نازل شد، و دستور داد: پیامبر قسمتى از اموال آنها را برگیرد، و مطابق بعضى از روایات، یک سوم از اموال آنها را پذیرفت.(1)
در پاره اى دیگر از روایات مى خوانیم: آیه فوق درباره «ابو لبابه» و راجع به داستان «بنى قریظه» است.
«بنى قریظه» گروهى از «یهود» بودند، با «ابو لباله» مشورت کردند آیا تسلیم حکم پیامبر(صلى الله علیه وآله)بشوند یا نه؟
او گفت: اگر تسلیم شوید همه شما را سر مى برند! سپس از این گفته خود پشیمان شد و توبه کرد، و خود را به ستون مسجد بست و تا آیه فوق نازل شد و خداوند توبه او را پذیرفت.(2)
* * *
1 و 2; «مجمع البیان»، ذیل آیه مورد بحث، و تفاسیر دیگر; «بحار الانوار»، ج 22، ص 67، 93 و 94، و ج 21، ص201 ; «تفسیر على بن ابراهیم قمى»، ج 1، ص 303 و 304.