محدودیّت زمانی دین اسلام و منافات آن با خاتمیّت پیامبر اسلام(ص)!

در قرآن آیاتی وجود دارد که بر محدودیّت زمانی دین اسلام و آمدن دین دیگری بعد از آن دلالت دارند؛ آیا این آیات با عقیده خاتمیّت پیامبر اسلام(ص) منافات ندارد؟!

استدلال هایی که راجع به این موضوع با توجه به آیات قرآن نقل شده، هیچ کدام درست و منطقی نیستند. آیه نقل شده از سوره سجده اشاره به موضوعاتی چون توحید و معاد دارد و چنان برداشتی از آن با الفاظ و واژه های استفاده شده در این آیه هیچ مناسبتی ندارد. آیه نقل شده از سوره یوسف نیز اخطاری به مشرکان است که به آنها یادآور می شود هنگام رسیدن وقت عذاب، تأخیری در نزول آن وجود نخواهد داشت و راه فراری از آن نیست. 

منظور از «اقرب»، «اقوی» و «جواز»؟

منظور از «اقرب»، «اقوی» و «جواز» در متون فقهی چیست؟

اقوی: در اصطلاح فقهی این واژه به معنای نظر و عقیده قوی تر به لحاظ دلیل است. هنگامی که مجتهد در نوشته یا بیان خود درباره مساله ایی نظرات مختلف فقهی را بررسی و از میان آنها، نظری را «اقوی» معرفی می کند، در واقع فتوای خود را درباره آن موضوع بیان کرده است.
اقرب: این واژه در اصطلاح فقهی بیانگر فتوای فقیه و نشان دهنده این است که به نظر او حکم مورد فتوا به جهت قوّت دلیل از جهت سند یا متن و قراین و شواهد، از حکم مخالف آن به واقع نزدیک ‏تر است.
جواز: ‌رایج ترین‌ معنای اصطلاحی جواز در منابع ‌فقهی ‌و اصولی، روابودنِ یک ‌کار از نظر شرعی ‌و به ‌بیان ‌دیگر ممنوع‌ نبودن ‌آن است‌. جواز شرعی بدین معنا احکام تکلیفی، یعنی وجوب‌، استحباب‌، کراهت‌ و اباحه را در برمی گیرد.

معانی و انواع وحی در قرآن

وحی در قرآن به چه معانی آمده است؟

در حدیثى از امیر مؤمنان على(ع) مى خوانیم که ایشان مبتنی بر آیات قرآن کریم براى «وحى» تفسیرها و اقسام متعددى بیان فرموده اند؛ از جمله: 1- وحى «نبوّت و رسالت». 2- وحى «الهام». 3- وحى «اشاره». 4- وحى «تقدیر». 5- وحى «امر». 6- وحى «دروغ پردازى». 7- وحى «خبر».

فواید دعا برای فرج امام زمان (عج)

چرا باید برای فرج امام زمان عجل الله دعا کرد؟

دعاء چراغ امید را در دل انسان روشن مى سازد. روانپزشکان دریافته اند دعا نگرانى، تشویش، هیجان و ترس را که موجب نیم بیشترى از ناراحتى هاى ماست برطرف مى سازد. حال اگر این دعا برای تعجیل در فرج باشد از جایگاه ویژه ای برخوردار خواهد بود.  دعا برای ظهور حضرت مهدی(عج) اظهار محبت قلبي به ایشان است و چون ائمه طاهرین(ع) ما را امر به دعا برای فرج ایشان کرده اند نوعی زنده کردن امر ائمه اطهار (ع) هم محسوب می شود.

اثبات توحید از طریق «هماهنگی دعوت انبیاء»

چگونه می توان از طریق «هماهنگی دعوت انبیاء» توحید را اثبات کرد؟

اگر چند واجب الوجود در عالم بودند هر کدام باید منبع فیض باشند؛ چرا که عدم فیض براى وجود کامل نقص است، و حکیم بودن او ایجاب مى کند، همگان را مشمول فیض خود قرار دهد. این فیض دو شاخه دارد: فیض تکوینى (در عالم خلقت) و فیض تشریعى (در عالم هدایت). بنابراین، اگر خدایان متعددى وجود داشت، باید فرستادگانى از نزد همه آنها بیایند، و فیض تشریعى آنها را به همگان برسانند. امّا اگر می بینیم همه رسولان الهی از خدای یگانه خبر می دهند روشن می شود که غیر از او معبودی وجود ندارد.
ضمن اینکه اگر دو یا چند اراده و فیض در عالم حاکم بود، هر یک اقتضائاتى داشت و امر و نهی متفاوتی می کرد و هر کدام اثر دیگرى را خنثى مى ‏کرد، درنتیجه جهان به تباهی مى ‏گرائید؛ لذا چنین فرضی نه تنها محقق نشده بلکه محال است.

گر می نخورم علم خدا جهل بود!

خدا از ازل مي دانسته كه من فلان گناه را در زمان معیّنی انجام می دهم، بنابراين اگر من این گناه را انجام ندهم، علم خدا غلط از آب در مي آيد و به قول خیّام نیشابوری: «گر می نخورم علم خدا جهل بود»! در این صورت مگر من می توانم بر خلاف علم خدا کاری کنم؟ در نتیجه مجبورم طبق علم الهی رفتار نمایم و تلاش من ثمری نخواهد داشت و عاقبت علم الهی تحقّق خواهد یافت.

اوّلا: علم خدا در اينجا از قبيل علم قضا و قدری نيست كه سبب ايجاد اشياء در خارج باشد؛ بلكه خدا به اراده و امکانات، انگیزه و خلق و خوى بندگان علم دارد و مي داند چه خواهند كرد، مانند علم خود ما به اعمال دوستان و آشنايان خودمان؛ چون ما از خوى و عادت آنها آگاهيم، علم ما تابع فعل آنها است نه فعل آنها تابع علم ما. علم الهی نیز در اینجا از علم او به علّت ها ناشی می شود؛ علّت ها نیز در وجود بشر و در اختیار او هستند، مثل قدرت و اراده و خلقیات و انگیزه ها.
ثانیا: اگر ما محكوم به سعادت و شقاوت ذاتى باشيم و بدون اراده به بديها و نيكيها كشانده شويم، آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى، تعليم و تربيت، نصيحت و اندرز، تشويق و توبيخ، سرزنش و ملامت، مؤاخذه و سؤال و بالاخره كيفر و پاداش همگى لغو و بيهوده خواهد بود. در حالی که خداوند حکیم است و نسبت امور لغو و بیهوده بر او روا نیست.
ثالثا: آنچه خداوند از ازل می دانست، اعمال اختیاری انسان است. بنابراین، صحیح نیست که علم ازلى خداوند را بهانه قرار داده و خود را در انجام گناه مجبور قلمداد نمايیم؛ زيرا خداوند نه تنها از اصل عمل آگاه است بلكه می داند كه آن شخص اين جنايت را از روى اختيار و با كمال آزادى انجام مى‏ دهد.
علم پيشين الهی را می توان به آگاهی معلّم به سرنوشت دانش آموزی که رفوزه خواهد شد، تشبیه نمود؛ مسلّما آگاهی معلّم تأثیری در رفوزه شدن دانش آموز ندارد و با علمِ معلّم، اختیار از دانش آموز سلب نشده است.

لفظی نبودن امر و فرمان الهی

آیا فرمان و امر الهى لفظى است؟

امر و فرمان الهى در آیه 82 سوره یس، از نوع امر لفظى نیست؛ چرا که نه او لفظى دارد، و نه نیازمند به الفاظ است، بلکه مقصود تعلق اراده الهی به ایجاد و ابداع چیزى است. در حالی که اگر پاى لفظ در میان باشد، دو اشکال پیش می آید. اول این که: این لفظ خود مخلوقى از مخلوقات است و براى ایجاد آن کلمه «کُنِ» دیگر لازم است، این سخن درباره «کُن» دوم نیز تکرار مى شود و تسلسل لازم می آید. دوم این که: هر خطابى مخاطبى مى خواهد و هنگامى که چیزى موجود نشده، چگونه مخاطب قرار بگیرد؟

معنای عبارت قرآنی «لَهُ الخَلْقُ وَ الأمرُ»

منظور از «عالم خلق و امر» چیست؟

با توجه به قرائن موجود در این آیه و آیات دیگر، منظور از «خلق» آفرینش نخستین و منظور از «امر» قوانین و نظاماتى است که به فرمان خدا در جهان حکومت مى کند و آنها را در مسیر خود رهبرى مى نماید. بعضى از فلاسفه مایلند عالم «خلق» را عالم «ماده» و عالم «امر» را عالم «ماوراء مادّه» بدانند؛ ولى این نظریه با موارد استعمال «امر» در قرآن  ناسازگار است.

منظور از عبارت قرآنی «کُن فَیَکُون»

منظور از عبارت قرآنی «کن فیکون» چیست؟

منظور از امر و فرمان الهی در آیه «کن فیکون» امر لفظی نیست. بلکه منظور، تعلق اراده به ایجاد و ابداع چیزی است. تعبیر به کلمه «کن» به خاطر کوتاهی تعبیر و سریعتر بودن آن است. همه اینها بیانگر تحقق سریع اشیاء بعد از تعلق اراده الهی است. اگر پای لفظ به میان آید برای ایجاد «کن»، «کن» دیگر لازم است و موجب تسلسل می شود، ضمن اینکه چگونه چیزی که معدوم است مورد خطاب قرار می گیرد؟

منظور از «قضاء» در آیات قرآن

«قضاء» در آیات قرآن به چه معنى به کار رفته است؟

«قضاء» از ماده «قَضى»، در اصل به معنى جدا ساختن چیزى است، با عمل و یا با سخن، و بعضى گفته اند: در اصل به معنى «پایان دادن» به چیزى است. هر دو معنى در واقع قریب الافق مى باشند. از آنجا که پایان دادن و جدا ساختن معنى وسیعى دارد، این کلمه در مفاهیم مختلفى به کار رفته است؛ مثل: حکم، فراغت از چیزی، اراده، عهد، مرگ، و... .

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال ابي عبدالله (عليه السلام)

النَّظَرُ إِلَى الْکَعْبَةِ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الْوَالِدَيْنِ عِبَادَةٌ، وَ النَّظَرُ إِلَى الاِْمَامِ عِبَادَةٌ.

نگاه به کعبه عبادت است، نگاه به پدر و مادر عبادت است، و نگاه به ]چهره[ امام عبادت است.

کافى: 4/240/50