پاسخ اجمالی:
اقوی: در اصطلاح فقهی این واژه به معنای نظر و عقیده قوی تر به لحاظ دلیل است. هنگامی که مجتهد در نوشته یا بیان خود درباره مساله ایی نظرات مختلف فقهی را بررسی و از میان آنها، نظری را «اقوی» معرفی می کند، در واقع فتوای خود را درباره آن موضوع بیان کرده است.
اقرب: این واژه در اصطلاح فقهی بیانگر فتوای فقیه و نشان دهنده این است که به نظر او حکم مورد فتوا به جهت قوّت دلیل از جهت سند یا متن و قراین و شواهد، از حکم مخالف آن به واقع نزدیک تر است.
جواز: رایج ترین معنای اصطلاحی جواز در منابع فقهی و اصولی، روابودنِ یک کار از نظر شرعی و به بیان دیگر ممنوع نبودن آن است. جواز شرعی بدین معنا احکام تکلیفی، یعنی وجوب، استحباب، کراهت و اباحه را در برمی گیرد.
پاسخ تفصیلی:
در متون فقهی و اصولی به اصطلاحاتی برمی خوریم که دانستن معنای آنها برای مقلّدین و هر پژوهشگری که با این منابع سر و کار دارد، لازم است. سه عنوان از مهم ترین این اصطلاحات عبارتند از «اقوی»، «اقرب» و «جواز»، که در ادامه توضیحاتی درباره این الفاظ ارائه می دهیم.
اقوی
«أقوی» اسم تفضیل از ماده «قوی» است. این ماده در مثال ها و کاربردهای مختلف زبانی، معانی مختلفی دارد. برخی از این مثال ها عبارتند از: خالی بودن از هر گونه عجز و ضعف و بیماری و توانایی بر انجام کار، بند آمدن یا امساکِ جریان یافتن یک پدیده، مقاومت و ثبوت، خالی شدن یک مکان، خشونت و وجودی که (خدا) هیچ وقت و به هیچ وجه خستگی و عجز بر آن نمی تواند غلبه کند.(1)
با نگاهی به همه این کاربردها به نظر می رسد معنای اصلی ماده «قوی» در لغت، نیرومند بودن و توانایی داشتن است. بنابراین «أقوی» در لغت به معنای شئ یا عنصر نیرومندتر است.
در اصطلاح فقهی این واژه به معنای نظر و عقیده قوی تر به لحاظ دلیل است. گاه فقها از این اصطلاح برای بیان نظر خود در مسئله ای خاص استفاده می کنند که در این صورت، از الفاظی است که بیانگر فتوای مجتهد در آن مسأله خاص است.(2) یعنی هنگامی که مجتهد در نوشته یا بیان خود درباره مساله ای خاص نظرات مختلف فقهی را بررسی می کند و از میان آنها، نظری را «اقوی» معرفی می کند، در واقع فتوای خود را درباره آن موضوع بیان کرده است. برای مثال می بینیم که مرحوم یزدی درباره حکم جواز یا عدم جواز تقلید از مجتهد مرده می فرماید: «الأقوى جواز البقاء على تقليد الميت»(3)؛ ([نظر] اقوی این است که می توان بر تقلید از مجتهد مرده باقی ماند).
اقرب
«أقرب» اسم تفضیل از ماده «قرب» است. این ماده در مثال ها و کاربردهای مختلف زبانی، معانی مختلفی دارد. برخی از این مثال ها عبارتند از: نزدیک شدن، غلاف کردن شمشیر، ایجاد آشتی بین مردم، مَشک حمل و نقل آب، مجامعت بین زن و مرد و ارائه و تقدیم کردن یک شئ.(4)
با نگاهی به همه این کاربردها به نظر می رسد معنای اصلی ماده «قرب» در لغت، نزدیک بودن یک شئ یا مفهوم به شئ یا مفهوم دیگر است. بنابراین «أقرب» در لغت به معنای شئ یا مفهوم نزدیک تر است.
این واژه در اصطلاح فقهی بیانگر فتوای فقیه و نشان دهنده این است که به نظر او حکم مورد فتوا به جهت قوّت دلیل از جهت سند یا متن و قراین و شواهد، از حکم مخالف آن به واقع نزدیک تر است.(5) برای مثال این عبارت را در کتاب «فقه الشیعه»، مباحث «الاجتهاد و التقلید» می بینیم: «...دلالة الآية المباركة على حجية فتوى المجتهد و جواز التقليد أقرب و أظهر من دلالتها على حجية الخبر»(6)؛ (...دلالت آیه مطهره بر حجیت فتوای مجتهد و جواز تقلید، نزدیک تر و روشن تر است از دلالتش بر حجیت خبر).
باید به این نکته توجه داشته باشیم که اگر مجتهدی در تألیفات خود، فتوایش را با چنین الفاظی یا الفاظی دیگر بیان کرد، مقلّد نمى تواند در آن فتوا، به مجتهد ديگر رجوع كند زيرا رجوع به عالم ديگر با فرض اعلم بودن مرجع تقليد جايز نيست مگر آن كه مجتهد اعلم فتوايى در آن مسأله ابراز نكند.(7)
جواز
«جواز» از ماده «جوز» است. این ماده به معنای روا بودن کاری، سیراب کردن، عبور کردن و درگذشتن از خطاست.(8) به خاطر این تعدد معنایی، این ماده معانی متعددی با توجه به کاربردهای گوناگون در علوم و موارد مختلف پیدا می کند.
بر اساس تعدد معانی لغوی «جواز»، معنای اصطلاحی این واژه با توجه به کاربردهای آن در علوم مختلف معنای واحدی نیست. یکی از معانی آن در علم کلام و برخی علوم عقلی محتمل بودن یک مفهوم یا همان امکان در برابر امتناع است.(9)
در علم اصول فقه نیز واژه «جواز» به معنای «امکان» مورد استفاده قرار می گیرد و گاهی از آن به جواز عقلی تعبیر می شود. مانند «جواز اجتماع امر و نهی».(10) ولی با این همه، رایج ترین معنای اصطلاحی اش در منابع فقهی و اصولی، روابودنِ یک کار از نظر شرعی و به بیان دیگر ممنوع نبودن آن است. در منابع فقهی و اصولی گاهی از این معنا به جواز شرعی یاد می شود.(11)
بنابراین باید توجه داشت که جواز شرعی بدین معنا (روا بودن انجام یک کار) در برابر حکم «حرمت» قرار دارد و سایر احکام تکلیفی را یعنی وجوب، استحباب، کراهت و اباحه، در برمی گیرد. به دلیل همین شمول گاهی از آن به «جواز به معنای اعم» (بالمعنی الاَعَم) نیز تعبیر می شود که در مقابل جواز به معنای اخص است. جواز به معنای اخص به معنای مختار بودن مکلف در انجام دادن یا ندادن کاری بدون رجحان یک طرف بر دیگری است یعنی همان حکم «اباحه». البته باید توجه داشت که جواز به این معنا (جواز به معنای اخص) کاربرد بسیار کمتری دارد.(12)
در برخی ابواب فقهی مانند معاملات، اصطلاح جواز معنای دیگری نیز می یابد مانند «جواز عقد» که در این گونه مثال ها، جواز به معنای قابل فسخ بودن آن عقد از جانب یکی از دو طرف عقد یا هر دوی آنهاست. جواز به این معنا در برابر معنای «لزوم عقد» است یعنی غیرقابل فسخ بودن عقد با اراده طرفین عقد.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.