مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری
قلوب شيعيان ما از غِشّ و دغل پاک است
مردی به حسين بن على عليهما السّلام عرض کرد: اى پسر پيامبر! من از شيعيان شمايم. آن حضرت فرمودند: «از خدا بترس و چيزى را ادعا نكن كه خدا بگويد دروغ گفتى و با اين ادعا گناه كنى، همانا شيعه ما كسى است كه دلهايشان از هرگونه غِشّ (ناخالصی، فريب و نيرنگ) و دَغَل (ناسالمی، تقلّب و نادرستی) پاك باشد، ولى بگو من از وابستگان و دوست داران شمايم؛ اتَّقِ اللَّهَ وَ لَا تَدَّعِيَنَ شَيْئاً يَقُولُ اللَّهُ لَكَ كَذَبْتَ وَ فَجَرْتَ فِي دَعْوَاكَ، إِنَّ شِيعَتَنَا مَنْ سَلِمَتْ قُلُوبُهُمْ مِنْ كُلِّ غِشٍّ وَ دَغَلٍ، وَ لَكِنْ قُلْ أَنَا مِنْ مَوَالِيكُمْ وَ مُحِبِّيكُم».[1]
بسيار هستند کسانی كه گمان مى برند تنها ادعاى تشيع و علاقه به خاندان پيامبر صلى الله عليه و آله براى نجات و سعادت آنها كافى است؛ گويا با اين ادعا جزء خويشاوندان امامان خواهند شد، آنها هم خويشاوندى خاصى با خدا دارند و با توصيه و پارتى كارها دست مى شود. در حالى كه تنها پيوندى كه بر روابط مخلوق و خالق حكومت مى كند رابطه اطاعت و انجام وظيفه است؛ هركس مطيع فرمان او باشد از همه نزديك تر و هركس عصيان كند از همه دورتر است، هركس كه باشد.
امام باقر عليه السلام به جابر جعفى فرمود: «يَا جَابِرُ! بَلِّغْ شِيعَتِي عَنِّي السَّلَامَ، وَ أَعْلِمْهُمْ أَنَّهُ لَا قَرَابَةَ بَيْنَنَا وَ بَيْنَ اللَّهِ (عَزَّ وَ جَلَّ)، وَ لَا يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ إِلَّا بِالطَّاعَةِ لَهُ. يَا جَابِرُ! مَنْ أَطَاعَ اللَّهَ وَ أَحَبَّنَا فَهُوَ وَلِيُّنَا، وَ مَنْ عَصَى اللَّهَ لَمْ يَنْفَعْهُ حُبُّنَا؛[2] ای جابر! سلام مرا به شيعيانم برسان و به آنها بگو ميان ما و خداوند خويشاوندى نيست، و جز با طاعت نمى توان به خداوند نزديك شد. اى جابر! هر كس از خداوند اطاعت كند و ما را دوست بدارد، او دوست و ولىّ ماست و هر كس معصيت خدا را بكند محبت ما سودى به حالش ندارد».[3]
روايات متعدّدی وارد شده كه به سرزنش كسانى مى پردازد كه از محبّت اهل بيت عليهم السلام دم مى زنند و گمانشان اين است كه محبّت به تنهايی براى رستگارى كافى است؛ چنانکه امام باقر عليه السلام خطاب به جابر می فرمايد:
«يَا جَابِرُ! أَ يَكْتَفِي مَنِ انْتَحَلَ التَّشَيُّعَ أَنْ يَقُولَ بِحُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ؟! فَوَ اللَّهِ مَا شِيعَتُنَا إِلَّا مَنِ اتَّقَى اللَّهَ وَ أَطَاعَهُ، وَ مَا كَانُوا يُعْرَفُونَ يَا جَابِرُ إِلَّا بِالتَّوَاضُعِ وَ التَّخَشُّعِ وَ الْأَمَانَةِ وَ كَثْرَةِ ذِكْرِ اللَّهِ وَ الصَّوْمِ وَ الصَّلَاةِ وَ الْبِرِّ بِالْوَالِدَيْنِ وَ التَّعَاهُدِ لِلْجِيرَانِ مِنَ الْفُقَرَاءِ وَ أَهْلِ الْمَسْكَنَةِ وَ الْغَارِمِينَ وَ الْأَيْتَامِ وَ صِدْقِ الْحَدِيثِ وَ تِلَاوَةِ الْقُرْآنِ وَ كَفِّ الْأَلْسُنِ عَنِ النَّاسِ إِلَّا مِنْ خَيْرٍ وَ كَانُوا أُمَنَاءَ عَشَائِرِهِمْ فِي الْأَشْيَاءِ ... فَاتَّقُوا اللَّهَ وَ اعْمَلُوا لِمَا عِنْدَ اللَّهِ لَيْسَ بَيْنَ اللَّهِ وَ بَيْنَ أَحَدٍ قَرَابَةٌ، أَحَبُّ الْعِبَادِ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ أَكْرَمُهُمْ عَلَيْهِ أَتْقَاهُمْ وَ أَعْمَلُهُمْ بِطَاعَتِهِ. يَا جَابِرُ! وَ اللَّهِ مَا يُتَقَرَّبُ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى إِلَّا بِالطَّاعَةِ وَ مَا مَعَنَا بَرَاءَةٌ مِنَ النَّارِ وَ لَا عَلَى اللَّهِ لِأَحَدٍ مِنْ حُجَّةٍ، مَنْ كَانَ لِلَّهِ مُطِيعاً فَهُوَ لَنَا وَلِيٌّ وَ مَنْ كَانَ لِلَّهِ عَاصِياً فَهُوَ لَنَا عَدُوٌّ، وَ مَا تُنَالُ وَلَايَتُنَا إِلَّا بِالْعَمَلِ وَ الْوَرَعِ؛[4]
اى جابر! آيا براى كسى كه نام شيعه بر خود نهاد همين قدر بس است كه از محبّت ما اهل بيت دم زند؟! به خدا قسم شيعه ما نيست مگر كسى كه تقواى الهى پيشه كند و اطاعت خدا نمايد. و چنين كسانى شناخته نمى شوند مگر با فروتنى، خشوع، امانتدارى، فراوانى ذكر خدا، روزه گرفتن، نماز خواندن، نيكى به پدر و مادر، سركشى از همسايگان فقير و نيازمند و بدهكاران و يتيمان، راستگويى، تلاوت قرآن، زبان را جز به نيكى درباره مردم نگشودن و در قبيله خود معروف به امانت دار بودن ... پس تقواى الهى پيشه كنيد و به فرامين او عمل نماييد. و بدانيد كه بين خدا و هيچ كس قرابت و خويشاوندى نيست. محبوب ترين و گرامى ترين بندگان نزد خداى عزّوجلّ باتقواترين و مطيع ترين آنان است. اى جابر! به خدا قسم به خداى تبارك و تعالى نمى توان نزديك شد مگر با اطاعت و فرمانبردارى. [ما اهل بيت] برائت هيچ كس را از آتش، در اختيار نداريم. هيچ كس حجّتى بر خدا ندارد. هركس كه مطيع خداست، دوست و ولىّ ماست و هركس كه در برابر خدا عاصى و گنهكار است، دشمن ما محسوب مى شود. ولايت و سرپرستى ما دست يافتنى نيست مگر از طريق عمل و پارسايى».[5]
ما از نيرنگ بازان متقلب بيزاريم
يکی از اموری که مدعيان مسلمانی و پيروی از اهل بيت عليهم السلام را از زمره اسلام و شيعه بودن خارج می کند، «غِشّ» و نيرنگ با مسلمان ديگر است.
«غِشّ» در لغت، ضد «نُصح» است؛[6] نُصح بروزن صُلح و به معنای خالص بودن است. بنابراين «غِشّ» به معناى ناخالصى است.
امام على بن موسى الرضا عليه السلام مى فرمايد: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ مُسْلِماً أَوْ ضَرَّهُ أَوْ مَاكَرَهُ؛[7] آن كس كه تقلّب كند يا به مسلمانى زيان رساند يا به او نيرنگ زند از ما نيست».
آنها كه خوشبختى خود را در بدبختى ديگران و سود خود را در زيان ديگران مى بينند، نه يك انسان واقعى محسوب مى شوند و نه يك مسلمان حقيقى.
امتياز انسان از ساير جانداران در شخصيت اجتماعى اوست و آن كس كه سود خود را در ضرر ديگران مى بيند، فاقد شخصيت اجتماعى است.
زيان رساندن به افراد ديگر گاهى صريح و آشكار است و گاهى پنهانى و از طريق تقلّب و يا خدعه و نيرنگ. به هر صورت باشد در اسلام ممنوع است.[8]
غشّ و تقلّب در معاملات
يکی از محلّ های بارز جريان «غِشّ»، معاملات تجاری و خريد و فروش است.
«غِشّ» در اصطلاح روايات و فقها به معناى آميختن جنس مورد معامله با امورى است كه بر مشترى پنهان است؛ مانند آميختن آب با شير، يا آميختن جنس نامرغوب با جنس مرغوب و عرضه آن به قيمت مرغوب (مثل مخلوط كردن روغن نامرغوب با روغن مرغوب)، گذاشتن بعضى از اشياء (مانند ابريشم) در مكان سرد و مرطوب كه سبب سنگين تر شدن آن مى شود نيز از مصاديق غشّ است.[9]
غِشّ به اجماع فقها حرام است و بر حرمت آن روايات مستفيض[10] يا متواترى[11] وجود دارد.[12] به قدرى به اين موضوع اهميت داده شده كه مطابق برخى از روايات كسى كه در معامله با مسلمانان مرتكب غش و تقلّب شود، مسلمان نيست.[13]
در اين موضوع روايات فراوان ديگرى نيز آمده است؛ از جمله: رسول خدا صلى الله عليه و آله فرمود: «لَا غِشَّ بَيْنَ الْمُسْلِمِينَ، مَنْ غَشَّنَا فَلَيْسَ مِنَّا؛[14] ميان مسلمانان غِشّى نيست و هر كس با ما (مسلمانان) غِشّ نمايد، از ما نيست».
همچنين از بعضى روايات اسلامى استفاده مى شود كه پيامبر شخصاً بر اين كار نظارت داشت و اگر به موارد مشكوكى برخورد مى نمود تحقيق مى كرد و به كسى كه مرتكب غشّ شده اخطار مى فرمود! از جمله روزى از كنار مردى كه طعامى مى فروخت عبور كرد احساس نمود كه زير و روى آن با هم متفاوت است، دست خود را داخل آن كرد و ديد چنين است، فرمود: «لَيْسَ مِنَّا مَنْ غَشَّ».[15]
همين مضمون يا قريب به آن در روايات متعددى در منابع[16] اهل بيت عليهم السلام نقل شده است.[17]
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.