مواعظ الحسين عليه السلام در آثار آيت الله العظمی مکارم شيرازی
به کوشش حجت الاسلام احمد حيدری
حق عبادت يا عبادت شايسته
امام حسين عليه السّلام فرمود: «هر كس خداوند را آنچنان كه شايسته است عبادت كند، خداوند بالاتر از آرزوها و بسندگی اش به او بخشش می کند؛ مَنْ عَبَدَ اللَّهَ حَقَ عِبَادَتِهِ آتَاهُ اللَّهُ فَوْقَ أَمَانِيِّهِ وَ كِفَايَتِهِ».[1]
اولين سوالی که با مطالعه اين حديث به ذهن می رسد، اين است که «حق عبادت» چيست، که ثمره ای چنين عالی دارد؟
برای درک بهتر از حق عبادت يا «عبادت شايسته» باری تعالی، بايد «حقيقت عبادت» و «حقيقت عبوديت» برای ما روشن شود.
براى يافتن «حقيقت عبادت» بايد به واژه «عبد» و مفهوم آن كه ريشه اصلى عبادت است توجّه نمود. «عبد» از نظر لغت به انسانى گفته مى شود كه سر تا پا تعلّق به مولا و صاحب خود دارد؛ اراده اش تابع اراده او، و خواستش تابع خواست اوست؛ در برابر او خود را مالك چيزى نمى داند و در اطاعت او سستى بخود راه نمى دهد.
بنابراين، «عبوديّت» اظهار آخرين درجه «خضوع» در برابر كسى است كه همه چيز از ناحيه اوست. عبوديّت «تسليم مطلق» در برابر ذات پاك خداست. عبادت تنها ركوع و سجود و قيام و قعود نيست، بلكه روح عبادت تسليم بى قيد و شرط در برابر «كمال مطلق» و ذات بى مثالى است كه از هر عيب و نقص مبرّاست.[2]
به تعبير ديگر، عبوديت آن است كه انسان جز به معبود واقعى، يعنى كمال مطلق نينديشد، جز در راه او گام بر ندارد، و هر چه غير اوست فراموش كند، حتى خويشتن را! و اين است هدف نهائى آفرينش بشر كه خدا براى وصول به آن ميدان آزمايشى فراهم ساخته و علم و آگاهى به انسان داده و نتيجه نهائيش نيز غرق شدن در اقيانوس «رحمت» اوست.[3]
با توتجّه به آنچه گفته آمد، «حق عبادت» وقتی ادا می شود که «حقيقت عبوديت» که «سرسپردگی تامّ» و تسليم باشد، محقق شده باشد.
حقيقت عبوديت در قرآن
در آيات متعدّدى از قرآن مجيد «حقيقت عبوديّت» و بندگى بيان گشته، و صفات و نشانه هاى مختلف بندگان واقعى خداوند مطرح شده است كه به سه نمونه آن اشاره مى شود:
1. در آيه 42 سوره حجر مى خوانيم: «إِنَّ عِبَادِى لَيْسَ لَكَ عَلَيْهِمْ سُلْطَانٌ؛ [اى شيطان] تو هرگز بر بندگان من مسلّط نخواهى شد».
طبق اين آيه شريفه يكى از نشانه هاى بندگى و عبوديّت اين است كه بنده خدا مسخّر شيطان نشود و اجازه ندهد شيطان بر نفس او مسلّط گردد. البتّه همانطور كه در برخى از آيات قرآن مجيد آمده، ممكن است شيطان بندگان خاصّ خدا را وسوسه كند و حتّى آنها بر اثر وسوسه هاى شيطان لغزشى هم داشته باشند، ولى هرگز شيطان بر آنها مسلّط نمى شود.
آنها كه دوست دارند كارهاى خير انجام دهند و به عبادت و راز و نياز بپردازند، ولى موفّق بر اين كار نمى شوند، در حقيقت تحت سلطه شيطان هستند، و بندگان واقعى خدا نيستند! بايد براى فرار از محدوده حكومت شيطان و وارد شدن به وادى رحمت و الطاف الهى تلاش كرد، كه به يقين خداوند بندگانش را در رسيدن به اين هدف كمك خواهد كرد.
2. در آيات پايانى سوره فجر مى خوانيم: «يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِى إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً * فَادْخُلِى فِى عِبَادِى * وَادْخُلِى جَنَّتِى؛ اى روح آرام يافته! * به سوى پروردگارت باز گرد، در حالى كه هم تو از او خوشنودى و هم او از تو خوشنود است * پس در سلك بندگانم در آى * و در بهشتم وارد شو».
طبق اين آيات شريفه، انسان زمانى به حقيقت عبوديّت مى رسد كه مرحله «نفس امّاره» و «نفس لوّامه» را با موفقيّت پشت سر بگذارد، و به مقام شامخ «نفس مطمئنّه» برسد؛ يعنى به جايى برسد كه بيمه الهى شود و شيطان راهى بر او نداشته، و روحش آرام گرفته باشد.[4]
3. در آيه 53 سوره اسراء سومين نشانه بندگى را چنين معرّفى مى كند: «وَ قُلْ لِعِبَادِى يَقُولُوا الَّتِي هِيَ أَحْسَنُ إِنَّ الشَّيْطَانَ يَنْزَغُ بَيْنَهُمْ إِنَّ الشَّيْطَانَ كَانَ لِلْإِنْسَانِ عَدُوّاً مُبِيناً؛ به بندگانم بگو: سخنى بگوييد كه بهترين باشد؛ چرا كه شيطان [به وسيله سخنان ناموزون] ميان آنها فتنه و فساد مى كند؛ هميشه شيطان دشمن آشكارى براى انسان بوده است».
كنترل زبان از ديگر نشانه هاى بنده واقعى خداست؛ بنابراين، كسانى در صفّ بندگان خداوند جاى دارند كه توانايى كنترل زبان خويش را داشته باشند و از سخنان ناموزون پرهيز كنند.[5]
اخلاص و حضور قلب در عبادت
در حديثى از امام باقر عليه السلام مى خوانيم: «وَ قَالَ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ الْبَاقِرُ (ع): لَايَكُونُ الْعَبْدُ عَابِداً لِلَّهِ حَقَ عِبَادَتِهِ، حَتَّى يَنْقَطِعَ عَنِ الْخَلْقِ كُلِّهِمْ إِلَيْهِ، فَحِينَئِذٍ يَقُولُ هَذَا خَالِصٌ لِي، فَيَقْبَلُهُ بِكَرَمِه؛[6] هيچ عبادت كننده اى حقّ عبادت خدا را به جا نمى آورد، مگر اين كه از تمام مخلوقات چشم بردارد و متوجّه او شود. در اين هنگام، خداوند مى فرمايد اين براى من خالص شده است، پس به كرمش او را مى پذيرد».[7]
همانگونه كه انسان روح و جسمى دارد، عبادات نيز جسم و روحى دارد. جسم نماز، تكبيرها، ركوع ها، سجود، اذكار، قرائت، تشهّد، سلام و امثال آن است. امّا روح نماز، حضور قلب، دل بريدن از غير خدا، و تنها توجّه به خدا است.
لذا در روايات مى خوانيم كه آن مقدار از نماز شما قبول مى شود كه داراى حضور قلب است.[8] و بسيار مهم است كه در كنار توجّه و عنايت به جسم عبادات، به روح آن هم توجّه كنيم. [9]
خشوع در عبادت
اميرمؤمنان على عليه السلام به كميل فرمود: «يَا كُمَيْلُ! لَيْسَ الشَّأْنَ أَنْ تُصَلِّيَ وَ تَصُومَ وَ تَتَصَدَّقَ، الشَّأْنُ أَنْ تَكُونَ الصَّلَاةُ بِقَلْبٍ نَقِيٍّ وَ عَمَلٍ عِنْدَ اللَّهِ مَرْضِيٍّ وَ خُشُوعٍ سَوِيٍّ؛[10] اى كميل! مهم اين نيست كه نماز بخوانى و روزه بگيرى و در راه خدا انفاق كنى، مهم اين است كه نماز [و ساير اعمال تو] با قلبى پاك و به طرزى شايسته در پيشگاه خدا و آميخته با خشوع بوده باشد».
جنبه هاى واقعى و چگونگى و كيفيت عمل است كه ارزش واقعى آن را تعيين مى كند، نه ظاهر و مقدار آن، همان طور كه على عليه السلام به كميل تأكيد مى كند كه به جاى پرداختن به ظاهر و اهميّت دادن به زيادى مقدار، به روح عمل بپردازد.[11]
صفت خشوع در عبادت و نماز را خداوند از صفات مؤمنين شمرده و فرموده است: «قَدْ أَفْلَحَ الْمُؤْمِنُونَ * الَّذِينَ هُمْ فِى صَلَاتِهِمْ خَاشِعُونَ؛[12] به تحقيق رستگار شدند مؤمنين * آن كسانى كه در نمازشان خاشعند».
در روايتى نقل شده كه پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله مردى را ديدند كه در نماز با ريش خود بازى مى كند، فرمودند: «إِنَّهُ لَوْ خَشَعَ قَلْبُهُ، لَخَشَعَتْ جَوَارِحُهُ؛[13] اگر قلبش خاشع بود، جوراج او هم خاشع بودند».
در روايت دلالتى است بر اين كه خشوع در نماز به قلب و به جوارح است. اما خشوع به قلب اين است كه [نماز گزار] قلب را با تمام همّت براى نماز خالى كند و اعراض و دوری از غير آن نمايد؛ پس غير از عبادت و معبود در آن نباشد. و اما خشوع به جوارح، روى آوردن و توجه به نماز و عدم التفات به غير و ترك كار عبث و بيهوده [مثل بازى با ريش و مو] است، ابن عباس در تفسير خشوع گفته است: خاشع [در نماز] كسى است كه نشناسد چه كسى در طرف راست و چه كسى در طرف چپ او است.[14]
در تفسير مجمع البيان در ذيل آيه فوق چنين آمده: «[مؤمنين] خاضع و متواضع و ذليلند، [در حال نماز] چشم هاى خود را از مواضع سجده خود بر نمى دارند و توجّه به راست و چپ خود ندارند».[15]
البته تاکيد بر نماز از اين باب است كه بزرگترين عبادات است؛ خشوع در تمام عبادات لازم است و لذا مولى الموحدين على عليه السلام در شرح اوصاف پرهيزگاران در خطبه متّقين[16] يكى از صفات آنها را خشوع در مطلق عبادات شمرده اند: «وَ خُشُوعاً فِي عِبَادَةٍ».[17]
نكته قابل توجه اينكه بايد مواظب بود كه دچار «خشوع نفاق» نگرديم. از رسول گرامى صلى الله عليه و آله چنين روايت شده است که: «إِيَّاكُمْ وَ تَخَشُّعَ النِّفَاقِ وَ هُوَ أَنْ يُرَى الْجَسَدُ خَاشِعاً وَ الْقَلْبُ لَيْسَ بِخَاشِعٍ؛[18] بر حذر باشيد و بترسيد از خشوع منافقانه و آن اين است كه بدن و جسد خاشع و قلب غير خاشع باشد».
از اين روايت به دست مى آيد كه يکی از امراض بزرگ قلب و بدن اين نوع خشوع است كه براى عوام فريبی جوارح را خاشع مى كند، ولى قلب را نه![19]
تواضع و عبادت
از احاديث اسلامى استفاده مى شود كه تواضع شرط کمال و قبولى عبادات است. رسول خدا صلى الله عليه و آله روزی خطاب به اصحاب خويش فرمود: «مَا لِي لَا أَرَى عَلَيْكُمْ حَلَاوَةَ الْعِبَادَةِ؟! قَالُوا وَ مَا حَلَاوَةُ الْعِبَادَةِ؟ قَالَ التَّوَاضُع؛[20] چه مى شود كه شيرينى عبادت را در شما نمى بينم؟ عرض كردند: شيرينى عبادت چيست؟ فرمود: تواضع است».
در حديثى از امام صادق عليه السلام آمده است: «لَيْسَ لِلَّهِ عَزَّوَجَلَّ عِبَادَةٌ يَقْبَلُهَا وَ يَرْضَاهَا إِلَّا وَ بَابُهَا التَّوَاضُعُ؛[21] هيچ عبادتى براى خدا مورد رضا و قبول نخواهد بود مگر اينكه باب آن تواضع».[22]
تقوا معيار پذيرش اعمال و عبادات
خداوند در آيه 27 سوره مائده داستان فرزندان حضرت آدم عليه السلام (هابيل و قابيل) را ذكر مى كند، كه هر كدام براى تقرّب به خداوند نذرى را آورده بودند و از يكى پذيرفته شد و از ديگرى پذيرفته نشد. آنكه نذرش قبول نشد (قابيل)، به ديگری گفت: «لَأَقْتُلَنَّكَ؛ تو را خواهم كشت»! برادر ديگر (هابيل) گفت: «إِنَّمَا يَتَقَبَّلُ اللَّهُ مِنَ الْمُتَّقِينَ؛ خدا تنها از پرهيزكاران مى پذيرد».[23]
مفضّل بن عمر مى گويد: خدمت امام صادق عليه السلام بودم، موضوع اعمال مطرح شد. گفتم: عمل من اندك و ضعيف است. فرمود: خاموش باش و از خدا آمرزش بخواه! سپس فرمود: عمل اندك همراه با تقوا، بهتر از عمل بسيار بدون تقواست. پرسيدم: چگونه؟ فرمود: آرى همانا مردى كه به ديگران غذا مى دهد، با همسايگان مدارا مى كند، و در خانه اش به روى ديگران باز است، ولى اگر موقعيت حرام برايش پيش بيايد و او آن را انجام دهد؛ اين عمل زياد بدون تقواست. امّا مرد ديگرى كه هيچ يك از اين اعمال را انجام نداده، ولى اگر در برابر كار حرامى قرار گيرد، آن را مرتكب نشود.[24] اين همان عمل كم با تقواست كه ارزش دارد.[25]
برترين عبادت، عبادت آزادگان است
بر اساس آنچه اشاره شد، عبادت بايد خصوصياتی داشته باشد تا حقّ آن ادا شود و جامع همه آنها تسليم محض بر خداوند است. عجيب اينکه اين تسليم وقتی محقق می شود که از «آزادگی» نشأت بگيرد؛ نه از «ترس» و نه از «طمع»! آزادگی هم به اين است که عبادت از روی «شناخت» و «عشق» و برای «شکرگزاری» باشد. اين چنين عبادتی از منظر حضرات معصومين عليهم السلام برترين عبادت و عبادت «آزادگان» و «کريمان» دانسته شده که خدا را شايسته عبادت يافته اند و انگيزه ديگری ندارند.
امير المومنين عليه السلام می فرمايد: «إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً، فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ، وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً، فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ، وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً، فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ؛[26] گروهى خدا را از روى رغبت و ميل [به بهشت] پرستش كردند، اين عبادت تاجران است. و عدّه اى از روى ترس او را پرستيدند و اين عبادت بردگان است. و جمعى ديگر خدا را براى شكر نعمت ها [و اينكه شايسته عبادت است] پرستيدند، اين عبادت آزادگان است».
امام عليه السلام در اين كلام نورانى انگيزه هاى عبادت عابدان را با ذكر سلسله مراتب آنها بيان كرده و مردم را به سه گروه تقسيم مى كند: گروه اوّل كسانى هستند كه شوق بهشت و عشق به حور و قصور و مواهب ديگر بهشتى آنها را به سوى عبادت پروردگار دعوت مى كند. گروه دوم كسانى هستند كه ترس از آتش دوزخ و عذاب هاى جانكاه آن، ايشان را وادار به اطاعت و عبادت پروردگار مى كند. اما گروه سوم كسانى هستند كه محبت پروردگار و شكر نعمت هاى او و عشق به قرب حق آنها را به عبادت جذب مى كند. اين برترين انگيزه عبادت است و اين عبادت آزادگان است؛ آزادگان از طمع جنّت و ترس آتش.
شبيه اين معنا به صورت ديگرى، طبق روايتى كه مرحوم علامه مجلسى در بحارالانوار آورده، از آن حضرت نقل شده که مى فرمايد: «مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ، لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُك؛[27] [خداوندا!] من تو را از ترس دوزخت پرستش نكردم و نه به جهت طمع در بهشت تو، ولى تو را شايسته عبادت ديدم و پرستيدم».
در حديث ديگرى[28] از آن حضرت، اين تقسيم هاى سه گانه به تعبير ديگرى نقل شده و در آخر آن آمده است: «لَكِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْكِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ لِقَوْلِهِ عَزَّوَجَل "وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ"؛[29] ولى من او را به جهت عشق به آن ذات پاك مى پرستم و اين عبادت بزرگواران است كه سبب آرامش و امنيت در روز جزاست، زيرا خداى متعال مى فرمايد: آنها از وحشت آن روز در امانند».[30]
تقسيم بندی سه گانه از مراتب عبادت و اقسام عبادتگران در بيان امام صادق عليه السلام نيز آمده است؛ چنانکه ایشان می فرمايند: «إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ: قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ خَوْفاً، فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ، وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ، فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ، وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّوَجَلَّ حُبّاً لَهُ، فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ؛[31]عبادت كنندگان سه دسته اند: آنها كه از ترس دوزخ خدا را مى پرستند، اين عبادت بردگان است. و آنها كه براى پاداش خدا را مى پرستند، اين عبادت مزد بگيران است. و آنها كه براى عشق و محبّت او او را عبادت مى كنند، اين عبادت آزادگان است».
گرچه وعده كيفر و پاداش الهى، همه حق است، پاداشش فوق العاده پر ارزش و كيفرش بسيار دردناك، امّا آزادگان بلند همّتى كه جز خدا نمى بينند و جز خدا نمى جويند و پيمانه قلبشان از عشق و محبّت او لبريز است، چشم به نقطه اى بالاتر از پاداش و كيفر دوخته، و انگيزه آنها در اطاعت فرمان خدا تنها عشقى است آميخته با معرفت پروردگار.[32]
خلاصه کلام اينکه: عبادت بايد آگانه، عاشقانه، شاکرانه، خالصانه و با حضور قلب، متواضعانه و خاشعانه باشد؛ همچنين بنده بايد شرط تقوا را رعايت و تسليم محض خدا باشد، تا حق عبادت به جای آورده شود.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.