تاریخچه علم اصول فقه نزد شیعه

سیر تحول و تطور علم اصول فقه نزد شیعه چگونه بود؟

تاریخ اصول فقه، به معنی سیر تحول و تطور علم اصول در طول زمان، در 8 دوره متصور است: دوره اوّل: عصر تأسیس اصول فقه توسط امام باقر(ع) و امام صادق(ع). دوره دوّم: دوره تصنیف توسط هشام بن حکم و دیگران. دوره سوم: دوره کمال و استقلال. دوره چهارم: عصر ركود و تقليد از آراء شیخ طوسی. دوره پنجم: عصر تجديد حيات‏ فقاهت و اجتهاد توسط ابن ادریس. دوره ششم: عصر پيدايش حركت اخبارى‏ گرى‏. دوره هفتم: عصر تجديد حيات اجتهاد توسط محقق بهبهانی و مقابله با اخباری گری. دوره هشتم: عصر نوآورى‏ هاى فقهى‏ و ابداع روش های تازه در اصول فقه.

درك ضرورت «بعثت» از طريق مطالعه جهان آفرينش

چگونه می توان از مطالعه جهان آفرينش و تكوين، ضرورت بعثت انبياء را درك كرد؟

آفريدگار جهان براى رساندن هر موجودى به كمال ممكن خود، هرگونه وسائل لازم را در اختيار او گذارده و در اين زمينه كوچك ترين مضايقه اى نداشته و حتی از كمك هايى كه ضرورت چندانى ندارد، ولى به هر حال مفيد است، مضايقه ننموده است. حال آيا آفريدگارى كه در عالم تكوين (آفرينش) اين اندازه وسائل پيشرفت و تكامل را در اختيار هر موجودى نهاده، ممكن است موضوع فرستادن انبياء را كه مهم ترين نقش را در تكامل نوع بشر و نیل به اهداف مادى و معنوى او دارد ناديده گرفته باشد و جامعه انسانى را از اين موهبت بزرگ محروم سازد؟!

تبرئۀ هشام بن حکم از قول به تجسیم

آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است؟

تنها دلیل مخالفین، این جمله هشام است: «جسم لا کالاجسام». پاسخ: اولا: شواهدى وجود داردکه این نسبت به هشام چیزى جز افترا و تهمت نیست؛ زیرا هشام از جمله اصحاب اهل بیت(ع) به حساب مى آمده که به عنوان مدافع از حریم حقّ و حقیقت مطرح بوده اند و نمی توان به سادگی این نسبت را قبول کرد. ثانیا: هشام این جمله را بیان نموده تا با آن معارضه و مقابله کند نه این که عقیده خود را بیان کند و اصولا این طور نیست که هر کس در مقام معارضه، چیزى مى گوید به آن اعتقاد داشته باشد.

اتّهام «تجسیم» به هشام بن حکم!

آیا هشام بن حکم قائل به تجسیم بوده است و معتقد است که خداوند «جسم لا کالاجسام» می باشد؟!

با توجه به روایات بسیار زیاد اهل بیت(ع) که در ستایش هشام وارد شده، چنین اتهامی یا ساخته و پرداخته دشمنان و حسودان بوده است که می خواسته اند با مخدوش کردن وجهه اش، انتقام شکست هایی را که در مناظره هایشان با وی متحمل شده اند بگیرند، یا مربوط به دوره ای است که هشام هنوز شیعه و مطلع از آراء ائمه درباره این موضوع نشده بود، و یا در مقام بحث و معارضه با شخصص لجوجی به نام «علاف» صورت گرفته و بدیهی است چنین سخنی نمی تواند اعتقاد واقعی وی باشد.

امام كاظم(ع) و هارون الرشيد

تاريخ چگونه از مواجهات امام كاظم(ع) با هارون الرشيد و دشمنی های اين خليفه عباسی با امام ياد می كند؟

هارون در ابتداي حكومت خود نسبت به امام كاظم(ع) سختگیری چنداني نشان نمی داد؛ ولی به مرور زمان، حضرت را تحت فشار قرار داد تا جائي كه امام(ع) را دو بار به زندان انداخت و در مرتبه دوم چهار سال طول كشيد. هارون از اين كه شیعیان به امامت امام كاظم(ع) اعتقاد داشتند هراس داشت و سعايت برخی از نزدیکان امام(ع) نزد او و كينه شخصی «یحیی بن خالد برمکی» نسبت به امام(ع) همه دست به دست هم دادند تا هارون دستور قتل امام كاظم(ع) را در زندان صادر كرد.

انحرافات كلامی در عصر امام هادی(ع)

امام هادی(ع) در دوران امامت خود با چه انحرافات كلامی مواجه بودند؟ و چگونه با آنها مقابله كردند؟

از مسائل کلامی مطرح در زمان امام هادی(ع)، بحث «تشبیه» و «تنزیه» خدا بود كه ايشان بر حقانیت «تنزیه» تأکید کردند و تلاش نمودند تا شيعه را از اين تهمت برهانند. ايشان فرمودند: «از ما نیستند کسانی که گمان ‌كنند خدا جسم است و ما در دنیا و آخرت از آنها بیزاریم. جسم، خود مخلوق است و خالق آن خداست و اوست که به آن جسمیت بخشیده است». مسئله ديگر «رؤیت خدا در قیامت» بود كه امام(ع) آن را محال دانستند. در مسأله «جبر و اختیار» نیز امام هادی(ع) در رساله ای به شرح حدیث «لاجبر و لاتفویض بل امر بین الامرین» پرداختند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصّادق عليه السّلام :

ما مِنْ اَحَدٍ قالَ فى الحُسَينِ شِعْراً فَبَکى وَ اَبکْى بِهِ اِلاّ اَوْجَبَ اللّهُ لَهُ الْجَنّةً وَ غَفَرَ لَهُ.

هيچ کس نيست که درباره حسين عليه السّلام شعرى بسرايد و بگريد و با آن بگرياند مگر آن که خداوند، بهشت را بر او واجب مى کند و او را مى آمرزد.

رجال شيخ طوسى ، ص 289