برتری تبعیض آمیز برخی از انسان ها!

آیه 21 سوره اسراء می گوید: «ببين چگونه بعضى را بر بعضى ديگر برترى بخشيده ايم» آیا این تبعیض نیست؟ این افراد چه کسانی هستند که خداوند به آنان بطور تبعیض آمیزی برتری داده است؟

بیشتر تفاوت ها در بین موجودات لازمه نظام آفرينش و تابع قوانين «علّى و معلولىِ» حاكم بر آن و بر اساس حکمت الهی است. اگر قرار باشد اینگونه تفاوت های طبیعی در انسان ها وجود نداشته باشد و همه انسانها یک شکل و با ویژگی های یکسان خلق شوند، هرگز حیات و زندگی اجتماعی که کمال انسان محسوب می شود ادامه پیدا نمی کرد و مشکلات عدیده بیشتری را در پی داشت. البته آنچه سبب فضیلت و برتری برخی از افراد شده مسئولیّت ایشان را سنگین تر خواهد کرد.
درست است كه خداوند استعدادها را براى فعاليت هاى مختلف به طور متفاوت آفريده و درست است كه عواملى بيرون از اراده انسان در مسير زندگى او مؤثر است، ولى با اين حال يكى از عوامل بنيادى را نيز «تلاش و كوشش» انسان قرار داده است. بر این اساس تفاوت برخی از بندگان خدا در منزلت ها و اجرهای مختلف معلول «اعمال» آنها است و ارتباط مستقیمی با مراتب علم و عمل آنها و انجام تکالیف الهی دارد. در واقع توجهات و تفضلات الهی ریشه در عقیده و دانش و عمل و سعی خود انسان دارد و طبیعی است که برتری هایی که سعی و تلاش و عمل نیک خود انسان هم در آن دخیل است، از باب جزا و عدل نزد خدا ارزش داشته باشند.
 

حوزه های عدل الهی؟

آیا عدل الهی فقط در قیامت تحقق می یابد یا در دنیا نیز وجود دارد؟ اگر عدالت خداوند اختصاص به قیامت ندارد در چه حوزه هایی جریان دارد؟

عدالت خداوند در سه حوزه «آفرینش»، «قانون گذاری» و «جزا» در جریان است و ملاک عدالت در هر سه حوزه «قرار گرفتن امور در جایگاه صحیح» است، لذا خداوند در حوزه آفرینش هر مخلوقی را به بهترین صورت آفریده و در حوزه قانون گذاری نیز قوانین را طوری قرار داده که موجب احقاق حقوق همگان شود و از هر کسی به اندازه توان او انتظار دارد و در قیامت نیز به اندازه عمل انسان ها جزا می دهد.

تبلیغ اسلام در میان اجنّه

جنّ ها چه روشى را براى تبلیغ اسلام در میان قوم خویش در پیش گرفتند؟

اجنه داراي عقل و شعور و مکلف به تکلیفند. لذا بعد درک محتواي قرآن در محضر پیامبر(ص)، جهت تبليغش در قوم خود اقدام کردند. آنها ابتدا حقانيت قرآن را با سه دليل اثبات کردند؛ بعد آنها را تشويق به رهائى از عذاب آخرت در سايه ايمان به اين کتاب نمودند و سپس، خطرات ترک ایمان را به آنها گوشزد کرده و در این باره هشدارى توأم با استدلال و دلسوزى به آنها دادند.

قاعده قبح عقاب بلابیان

منظور از «قبح عقاب بلابیان» چیست؟

آیه 115 سوره توبه، اشاره به یک قانون کلى و عمومى دارد که عقل نیز آن را تأئید مى کند و آن این است که: مادام که خداوند حکمى را بیان نفرموده و توضیحى در شرع پیرامون آن نرسیده است، هیچ کس را در برابر آن مجازات نخواهد کرد. به تعبیر دیگر: تکلیف و مسئولیت، همواره بعد از بیان احکام است و این همان چیزى است که در«علم اصول» از آن به قاعده «قبح عقاب بلا بیان» تعبیر مى شود.

عدل الهی در مردانه بودن نبوت!

اینکه از 124 هزار پیامبر حتی یک نفر زن نمی باشد به معنی بی ارزش بودن و تبعیض در حق زنان نیست؟!

بُعد اجرایی و عملی نبوت که نیازمند تحمل و صبر در برابر مشقات فراوانی مانند تماس با تمامی مشکلات و اقشار گوناگون مردم و رهبری جنگ و مواجهه با چالش های رهبری جامعه است، با طبیعت آفرینش مردان که در ابعاد جسمی و روحی قوی ترند مناسبت تر است و برای همین انبیاء از میان مردان انتخاب شده اند و معاف بودن زنان از تکلیف سنگین و پرمشقت رسالت، نه تنها امری تبعیض آمیز نیست بلکه عین عدالت الهی است. ضمن اینکه این معافیّت بدان معنا نیست که زنان از درجات معنوی و مراتب کمال محروم اند و در قرآن نیز از زنانی مانند حضرت مریم نام برده شده که معصوم و تطهیرشده و مطیع خدا و هم صحبت فرشتگان و الگوی تمامی زنان و مردان بوده است.

گر می نخورم علم خدا جهل بود!

خدا از ازل مي دانسته كه من فلان گناه را در زمان معیّنی انجام می دهم، بنابراين اگر من این گناه را انجام ندهم، علم خدا غلط از آب در مي آيد و به قول خیّام نیشابوری: «گر می نخورم علم خدا جهل بود»! در این صورت مگر من می توانم بر خلاف علم خدا کاری کنم؟ در نتیجه مجبورم طبق علم الهی رفتار نمایم و تلاش من ثمری نخواهد داشت و عاقبت علم الهی تحقّق خواهد یافت.

اوّلا: علم خدا در اينجا از قبيل علم قضا و قدری نيست كه سبب ايجاد اشياء در خارج باشد؛ بلكه خدا به اراده و امکانات، انگیزه و خلق و خوى بندگان علم دارد و مي داند چه خواهند كرد، مانند علم خود ما به اعمال دوستان و آشنايان خودمان؛ چون ما از خوى و عادت آنها آگاهيم، علم ما تابع فعل آنها است نه فعل آنها تابع علم ما. علم الهی نیز در اینجا از علم او به علّت ها ناشی می شود؛ علّت ها نیز در وجود بشر و در اختیار او هستند، مثل قدرت و اراده و خلقیات و انگیزه ها.
ثانیا: اگر ما محكوم به سعادت و شقاوت ذاتى باشيم و بدون اراده به بديها و نيكيها كشانده شويم، آمدن پيامبران و نزول كتب آسمانى، تعليم و تربيت، نصيحت و اندرز، تشويق و توبيخ، سرزنش و ملامت، مؤاخذه و سؤال و بالاخره كيفر و پاداش همگى لغو و بيهوده خواهد بود. در حالی که خداوند حکیم است و نسبت امور لغو و بیهوده بر او روا نیست.
ثالثا: آنچه خداوند از ازل می دانست، اعمال اختیاری انسان است. بنابراین، صحیح نیست که علم ازلى خداوند را بهانه قرار داده و خود را در انجام گناه مجبور قلمداد نمايیم؛ زيرا خداوند نه تنها از اصل عمل آگاه است بلكه می داند كه آن شخص اين جنايت را از روى اختيار و با كمال آزادى انجام مى‏ دهد.
علم پيشين الهی را می توان به آگاهی معلّم به سرنوشت دانش آموزی که رفوزه خواهد شد، تشبیه نمود؛ مسلّما آگاهی معلّم تأثیری در رفوزه شدن دانش آموز ندارد و با علمِ معلّم، اختیار از دانش آموز سلب نشده است.

بى نیازى انسان از عبادت!

آیا ممکن است انسان به تکامل برسد و بى نیاز از عبادت باشد؟

کسانی که فکر مى کنند: انسان ممکن است به جائى برسد که نیازى به عبادت نداشته باشد یا تکامل انسان را محدود پنداشته اند، و یا مفهوم عبادت را درک نکرده اند. این که بگویند: هدف از تکلیف، تکمیل انسان است، بنابراین، هنگامى که انسان به کمال خود رسید، بقاء تکلیف معنى ندارد، مغالطه اى بیش نیست؛ چرا که اگر انسان دست از انجام تکالیف بردارد فوراً رو به فساد خواهد گذاشت و اگر با داشتن ملکات فاضله، دست از عبادت و بندگى خدا بردارد، مفهومش تخلف این ملکات از آثار قطعى آنها است.

شنوایی و بینایی معنوی

منظور از چشم و گوش معنوى چیست؟

شنوائى و بینائى دو گونه است: مادّى و معنوى؛ قرآن در مورد کسانى که چشم و گوش دارند و یا زنده و سالم اند، اما بر اثر ادامه گناه حقایق را درک نمى کنند و قدرت دید معنوى خود را از دست داده اند، مى گوید: آنها کور و کرند و یا اصلاً مرده اند؛ زیرا واکنشى را که باید یک انسان شنوا و بینا یا یک انسان زنده، در برابر حقایق از خود نشان دهد، نمى دهند.

تفاوت مراتب تکلیف، بر حسب تفاوت مراتب عقل

در صورت قبول رستاخیز براى حیوانات، آیا آن ها تکلیفى دارند؟

تکلیف مراحلى دارد و هر مرحله، ادراک و عقلى متناسب با خود مى خواهد. در مورد انسان بالغ تکالیفی وجود دارد که در حیوانات به خاطر سطح پایین درک و شعورشان، چنان تکالیفی نخواهد بود؛ اما به تناسب درک و شعور خودشان مي توانند تکالیفی داشته باشند، همانطور که دیوانه یا کودک نابالغی که پاره اى از مسائل را مى فهمد به تناسب فهمشان تكاليفي دارند.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصّادق عليه السّلام :

... رَحِمَ اللّهُ دَمْعَتَکَ، اَما اِنَّکَ مِنَ الَّذينَ يُعَدُّوَنَ مِنْ اَهْلِ الْجَزَعِ لَنا وَالَّذينَ يَفْرَحُونَ لِفَرَحِنا و يَحْزَنُونَ لِحُزْنِنا، اَما اِنّکَ سَتَرى عِنْدَ مَوْتِکَ حُضُورَ آبائى لَکَ... .

وسائل الشيعه ، ج 10، ص 397