نقش دارالعلمهای شیعی درگسترش فرهنگ علوم اسلامی (با تأکید بر طرابلس)
دکتر اعظم رحمتآبادی؛ دکترای تاریخ، تمدن و ملل اسلامی و استادیار مؤسسه علمی تحقیقی مکتب نرجس: (a_rahmatabady@yahoo.com).
مقدمه
شوق علمی دانشمندان و رقابت بین امیران برای ترویج دانش، زمینههای بنیادنهادن مراکزی برای گفتوگوها و مناظرهها برپایه دانش و استفاده همزمان از منابع را بهوسیله دولتهای اسلامی فراهم ساخت. گرچه بعضی از نویسندگان، مبنای چنین مجموعههای علمی را اقتباس از مدرسه اسکندریه میدانند،(1) ولی تا جامعه اسلامی ظرفیت پیدایش و استفاده درست از آن را نداشته باشد، بنای چنین فضاهایی راهگشا نیست. قدیمیترین سندی که تأسیس دارالعلم را بهعنوان مکانی پژوهشی - آموزشی معرفی میکند، شرححالهایی است که از بعضی علما بهدست ما رسیده است.
گسترش چنین فضاهایی بههمت آلبویه و سپس فاطمیان، نشاط علمی را بین دانشمندان مذاهب گوناگون شیعه بهوجود آورد. گرچه هم آلبویه و هم فاطمیان، متهم به استفاده ابزاری از دارالعلم برای گسترش عقائد خود هستند، اما منابع اذعان دارند در دارالعلمهای شیعی، فقها و محدثان سنیمذهب اجازه تدریس و بحثهای علمی داشتند و ذکر فضایل صحابه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) در این دارالعلمها آزاد بود.(2) در همینزمان، در مساجد جامع، فقها و محدثین اهلسنت، مشغول وعظ و تدریس بودند. اگر بپذیریم که این مراکز با تلاش دانشمندان شیعی برای مبارزه با انزوای فرهنگی شکل گرفت، طبیعی بود که در این مراکز، تفکرات شیعی بیشتر موردتوجه قرار گیرد. بهگونهای که مناظرات علمی و شیوههای استدلال و اتقان نظریات علمای شیعه در این دارالعلمها، عملاً باعث ترویج تفکرات شیعی میشد.
به نظر میرسد دولتهای شیعی آلبویه و فاطمیان بر موج تبلیغات و فعالیتهای گسترده علیه شیعه پیروز شوند و وضعیت فکری جامعه را بهسوی حقایق تفکر شیعی رهنمون شوند، همچنین و تعصبات جامعه را درباره تفکر تشیع کاهش دهند و نظریات مذهبی خودشان را مطرح کنند، لازم بود به مباحث علمی روی آورند. برپایه مباحث علمی از باورهای خودشان دفاع کنند. بدیهی است که این روش مسالمتآمیز بود، بهجای استفاده از شمشیر و زور میتوانست زمینههای تعامل و گفتمان علمی را بهتر فراهم سازد. همچنین علمای هرکدام از مذاهب میتوانستند نظریات خود را براساس مستندات علمی و روایی و حتی قرائن مطرح و از آن دفاع کنند. با ایجاد این دارالعلمها، زمینههایی برای بیان باورها و زدودن ابهامات ضمن برگزاری جلسات مناظره فراهم شد. مهمترین دستاورد اینگونه جلسات این بود که همزمان میتوانستند برای تأیید و ردّ نظریات و گفتهها، به منابع مراجعه کنند.
درعینحال، بعضی از فعالیتهای علمی این دارالعلم مربوط به فعالیتهای مذهبی نبود و به علوم مختلف مانند: انشاد و شعر اختصاص داشت. از سویی این جلسات بهصورت کلاسهای رسمی آموزشی برگزار نمیشد و بیشتر، گردهماییهایی بود برای تعامل دانشمندان با یکدیگر و ارتباط آنها با طلاب جدید. هدف شرکتکنندگان فقط دانشاندوزی نبود. گاه دانشمندان از این محافل برای ترویج اندیشهها و ارائه یافتههایشان استفاده میکردند. ازآنجاکه این دارالعلمها شخصی بود میتوانست در مواردی که پای دولت در میان نبود، نشر دانش در میان تودههای مردم کمک کند. که برای نمونه میتوان به دارالعلم شاپور اشاره کرد. از سویی جمعآوری کتابها و در اختیار قراردادن منابع برای همگان اهمیت داشت؛ بهگونهای که دوستداران دانش از مناطق دوردست برای استفاده از این منابع و محافل علمی، رنج سفر را بهتن میخریدند. در این میان، از نقش دارالعلم طرابلس بهسبب تولیدات علمی بیشمار و گردهمایی گروهی از علمای شیعه در منطقه شام در عهد دولت بنیعمار نباید غفلت کرد؛ بهویژه اینکه بسیاری از این آثار، هماکنون بهعنوان منابع شیعی مورد استفاده میشود.
خاندان بنیعمار، یکی از خاندانهای شیعهمذهب بودند که در نیمه دوم قرن پنجم هجری در طرابلس شام، در ساحل دریای مدیترانه حکومت را بهدست گرفتند. از این خاندان، سه تن یعنی امینالدوله ابوطالب (462-464)، جلالالملک (464-494) و فخرالملک (494-503) بهترتیب حکومت کردند. گرچه دوران امارت این خاندان کوتاه بود (462-503) و سرانجام با فتح طرابلس بهوسیله صلیبیها در سال 503ق دولت آنان سقوط کرد، اما بنیعمار توانستند در همینمدت کوتاه، طرابلس شام را بهصورت یکی از مراکز مهم علمی و فرهنگی درآورند. بنیعمار با تأسیس دارالعلم طرابلس منابع شیعی و اسلامی را در این مرکز جمعآوری کردند و با حمایت از دانشمندان و علما، زمینههای نشر و تألیف در رشتههای مختلف علمی را در دارالعلم طرابلس فراهم ساختند.
اهمیت فعالیتهای علمی این دارالعلم در زمینه بسط مذهب تشیع و دفاع از کیان اسلامی، زمانی آشکارتر میشود که بدانیم در این عصر در شرق اسلامی و در ایران و عراق با قدرتیافتن سلجوقیان، شیعیان به ترک مظاهر شیعی ملزم شدند(3) و لعن بر شیعیان در منابر خراسان رواج یافت.(4) همچنین خانه و کتابخانه شیخ طوسی در بغداد بهآتش کشیده شد.(5) ازسویدیگر، نظامالملک، وزیر مقتدر سلجوقی، تمام نفوذ و قدرتش را برای اشاعه مذهب شافعی در ایران و عراق بهکار بست و کوشید با تأسیس مدارس نظامیه و احیای مذهب سنت با اعتبار خلافت فاطمی و آموزههای شیعی مقابله کند.(6) ازاینرو، بهخاطر سختگیریهایی که علیه شیعیان صورت میگرفت، گروهی از شاگردان شیخ طوسی به حلب و طرابلس، که شیعیان بیشتری را در خود جای داده بود و تحت لوای حکومت شیعی بودند،(7) مهاجرت کردند.
با گسترش دامنه حکومت سلجوقیان در شام، حذف مظاهر شیعی بهشدت دنبال شد. زمانی که سلجوقیان در سال 462ق حلب را محاصره کردند، محمودبن نصر از حاکمان آلمرداس در حلب دریافت که توان مقابله با سلجوقیان را ندارد، ولی اهالی حلب را گرد آورد و به آنان گفت: «دولت مصریها (فاطمیان) از بین رفت و این دولت جدید است و ما از آنان وحشت داریم. آنان خون شما را بهخاطر مذهبتان حلال میشمارند. ناچاریم قبل از اینکه آنها بر ما چیره شوند، خطبه را به نام آنها کنیم؛ زیرا ما دیگر نمیتوانیم کاری انجام دهیم».(8) سقوط حلب دربرابر سلجوقیان زمینه مهاجرت علمای شیعه از حلب به طرابلس را در نیمه قرن پنجم فراهم ساخت و بدینترتیب، ترکیب جمعیت را در این منطقه به نفع آنان تغییر داد.
از سویدیگر از ابتدای فتح اسلامی، همواره گروهی مسیحی و یهودی در کنار مسلمانان در شام میزیستند. روابط و تبادل فرهنگها بین دو گروه، شبهات و پرسشهایی را در سطح جامعه چه در بین اهلذمه و چه بین مسلمانان پدید آورده بود. همواره علمای مسلمان کوشیده بودند تا به شبهات اهلکتاب پاسخ گویند، اما از نیمه دوم قرن پنجم هجری و با تهاجم مسیحیان صلیبی به شام، تهاجم فرهنگی نصار به مسلمانان شدتگرفته بود. ازاینرو تأسیس مرکزی که توان پاسخگویی به این پرسشها و شبهات را داشته باشد و از کیان عقیدتی و فکری اسلام و مسلمانان دفاع کند و بتواند اصول، مبانی و اعتقادات اسلامی و شیعی را بیپیرایه ارائه کند، اهمیت زیادی داشت.
از نظر دور نماند، تصویر شیعه از قرن سوم به بعد در شام شیعه قرمطی(9) و اسماعیلی(10) بود که در بسیاری از اصول عقاید و روشهای دعوت، با شیعیان اثنیعشری تفاوت آشکار داشتند و بعضی از فعالیتهای افراطی آنان در مبارزات سیاسی، باعث رویگردانی عامه مردم از شیعیان شده بود. بهگونهای که برداشت شامیان از اعتقادات شیعه، آمیزهای مبهم از اعتقادات قرمطی، اسماعیلی و دروزی بود. ازاینرو، وجود مرکزی فرهنگی ضروری بهنظر میرسید تا پاسخگوی نیازهای فکری جامعه باشد و ازسویدیگر افکار وعقاید شیعیان اثنی عشری را آشکارا مطرح و از آن دفاع نماید. باید گفت امروزه نیز اتهاماتی از سوی ناآگاهان و دشمنان به جهان اسلام و مذهب تشیع وارد میشود. ازاینرو شناخت روشها و کارکرد بنیعمار در دارالعلم طرابلس ضرورت مییابد. در زمینه پیشینه پژوهش حاضر باید گفت، گرچه مقاله بررسی نقش دارالعلم طرابلس در پویایی مذهب تشیع در عصر بنیعمار در شماره 46 فصلنامه شیعهشناسی چاپ شده است، متأسفانه خدمات علمی این دارالعلم بهویژه نقش آن در گسترش و رشد رشتههای علمی، دانشمندان و عالمانی که در آن فعالیت کردند و نیز تألیفات آن مرکز مغفول مانده است. بدینسبب این اثر تلاش کرده با مراجعه به کتابهای تراجم و سرگذشتنامهها و نیز منابع دستاول تاریخ شام، نام این دانشمندان، تألیفات و خدمات آنان را استخراج نماید. اگر فرهنگ را بهمعنای ادب، دانش، معرفت، تعلیم و تربیت و مجموعه علوم و معارف یک قوم بدانیم، این پژوهش میکوشد تا به این پرسش پاسخ گوید که دارالعلم طرابلس برای دفاع و ارائه تصویری صحیح از اسلام و تشیع امامی و گسترش فرهنگ اسلامی و شیعی چه اقداماتی انجام داده است؟
الف) تأسیس دارالعلم طرابلس
در طول حیات شیعه، دولتهای شیعی بهنوعی در حفظ کیان تشیع کوشیدند و به نشر مبانی اعتقادی و رفع ابهامات و شبهات اهتمام ورزیدند. بهگونهای که آلبویه در مقابل تبلیغات گسترده اهلسنت، با تأسیس دارالعلم(11) شاپوربناردشیر (416-336ق) گامی در جهت رشد و گسترش باورها و عقاید شیعی در شرق اسلامی برداشتند(12) سپس الحاکم خلیفه فاطمی، برای نشر مذهب اسماعیلی در مصر از این رویه پیروی کرد. وی دارالعلم بزرگی را در قاهره بنیاد نهاد.(13) این مکان از کتابخانههایی تشکیل شد که برخی سخنرانیها و کنفرانسهای علمی و ادبی را در آن برپا کردند و دانشمندان در آن به تحقیق، ترجمه، تفسیر، تألیف و نویسندگی مشغول بودند.(14) اینگونه مراکز میتوانست در زمینه گسترش فرهنگ، آداب، رسوم، باورها و اندیشههای موردنظر بنیانگذاران، در سطح جامعه اثرگذار باشند؛ اما جای خالی چنین مراکزی در شام که بیشتر مردمان سنیمذهب و از هواداران بنیامیه بودند احساس میشد.
با روی کارآمدن بنیعمار در طرابلس، حاکمان این دولت که خود افرادی دانش دوست بودند، بهدلایل سیاسی و دینی از ظرفیت این منطقه استفاده کردند و دارالعلم طرابلس را بنیاد نهادند. میتوان گفت هدف اصلی بنیعمار،(15) از تأسیس چنین مکانی، گسترش دامنه نفوذ سیاسی و استحکام پایههای دولت بود تا نیرویهای توانا پس از فاطمیان برای تصدی امور و بسط نفوذ دینی براساس تفکرات شیعه امامیه در مقابل شیعه اسماعیلی و اهلسنت تربیت کنند.(16) آنان زمانی میتوانستند در منطقه اثرگذار و نقشآفرین باشند که افزون بر توانایی نظامی از نظر علمی نیز توان دفاع از مبانی اعتقادی و باورهای حکومتشان را داشته باشند و بتوانند نخبگان جامعه را بهسوی خود جذب کنند.
در همین راستا، امینالدوله ابوطالب عبداللهبنمحمدبنعمار در سال 462ق/1070م سنگ بنای دارالعلم را پایهریزی کرد(17) و تمام همت خود را برای گسترش فعالیتهای علمی و جذب نخبگان در آن بهکار گرفت. او به دو امر مهم توجه داشت اول، تجهیز و غنیسازی این مرکز و دوم، برنامهریزی، ایجاد تشکیلات اداری و به تبع آن ساماندهی وضعیت کارکنان و اعضای دارالعلم. توجه به این دو امر فعالیت دارالعلم را منظم و زمینه را برای استمرار حیات و جذب علما و دانشمندان فراهم میکرد. ازاینرو پیش از بررسی فعالیتهای آموزشی دارالعلم ضرورت دارد به امکانات و سازمان مدیریتی آن اشاره کنیم.
ب) تجهیز و غنیسازی کتابخانه دارالعلم
یکی از زمینههای رشد و شکوفایی دارالعلم طرابلس که در جذب دانشمندان و علما نقش مهمی است، وجود امکانات خوب علمی و کتابخانه غنی آن بود. امینالدوله که خود فقیه و صاحب تألیفاتی چون کتاب ترویحالارواح بود، اهمیت غنیکردن کتابخانه دارالعلم را درک میکرد؛ چون دراینصورت، محققان و دانشمندان میتوانستند از آخرین نظریات و تألیفات در زمینههای مختلف علمی آگاه شوند و بهراحتی به دستاوردهای علمی دیگر محققان دسترسی داشته باشند. ازاینرو، وی با در نظرگرفتن بودجه خاصی برای دارالعلم در تجهیز این کتابخانه کوشید؛ بهگونهایکه در همان ابتدا بیش از صدهزار جلد کتاب در آن جمع شد.(18) امینالدوله حتی برای تهیه نسخههای نادر و کمیاب و متون علمی، نامههایی به نقاط مختلف فرستاد و افرادی را برای خرید کتاب مامور کرد.(19)
هرچند بعضی از منابع این نکته را یادآور شدند که احتمالا قبل از بنیعمار کتابخانهای در طرابلس وجود داشته است،(20) اما این دو گزارش با هم منافاتی ندارد؛ اگر نگوییم که ممکن است کتابخانه قبلی به علت سهلانگاری از بین رفته باشد، عمل بنیعمار میتواند تجهیز و غنیکردن کتابخانه قبلی و حمایت مالی و معنوی از آن باشد؛ بهگونهای که وسعت این کتابخانه در دوران جانشینان امینالدوله گسترش پیدا کرد و تعداد کتابهای آن بهسرعت افزایش یافت و در عهد جلالالملک به یک میلیون و در زمان فخرالملک به سه میلیون نسخه رسید.(21) اهمیت این کتابخانه زمانی بیشتر درک میشود که وضعیت دیگر کتابخانههای آن دوران شام را بدانیم. مهمترین کتابخانههای شام در قرن چهارم و پنجم هجری، کتابخانه جامع اموی دمشق و کتابخانه حلب بود که هریک نزدیک به دههزار جلد کتاب داشت.(22) ازسویدیگر، این کتابخانه با کتابخانه بغداد، که از بزرگترین کتابخانههای جهان اسلام بود، برابری میکرد. گفته میشود که ابوالعلاء معری در دیدارش با عبدالسلام بصری، متولی دارالعلم بغداد، از او فهرست کتابهای موجود در کتابخانه بغداد را خواست. ابوالعلاء در مقایسهای دریافت به جز یکعنوان همه کتابهای موجود در کتابخانه طرابلس وجود دارد. تنها کتاب دیوان تیماللات در آن کتابخانه موجود نبود.(23) این مقایسه مربوط به قبل از دوران فخرالملک بود که تعداد کتابها را تا سه میلیون آودهاند. بنابراین در سایه توجهات بنیعمار، دانشمندان دارالعلم میتوانستند به منابع غنی علمی دسترسی داشته باشند که این میتوانست زمینههایی را فراهم کند که محققان این مرکز در متن جریانات علمی باشند و از دستاوردهای علمی دیگر مناطق جهان بهسهولت استفاده کنند. البته برای محققان تسهیلات رفاهی نیز در نظر گرفته شده بود، بهگونهایکه به دانشجویانی که از نقاط دور و نزدیک برای کسب علم میآمدند، افزون بر مستمری، کاغذ و دوات داده میشد و خوابگاه برای استراحت آنان در نظر گرفته شده بود.(24) فراهمآمدن این امکانات در این مرکز میتوانست، از دلایل افزایش دانشجویان و اقبال علاقهمندان به فعالیتهای علمی و جذب آنان به دارالعلم باشد.
ج) سازمان اداری دارالعلم طرابلس
بنیعمار با آیندهنگری و نیز درک حساسیتهای فکری و فرهنگی منطقه شام، برای رشد و توسعه دارالعلم میکوشید. آنان باتوجه به اینکه نحوه اداره یک مرکز میتواند در گرایش و جذب اعضا و مراجعان اثرگذار و باعث تشویق، ترغیب و نوآوری در ارائه خدمات شود و دانش و بینش را گسترش یا محدود کند، توجه خاصی به چگونگی اداره دارالعلم داشتند. بهگونهایکه سازمان اداری دارالعلم طرابلس را ناظرانی اداره میکردند که مستقیماً از طرف امرای بنیعمار منصوب میشدند. این ناظران از بین علما و فقها انتخاب میشدند و احتمالا غیر از دانش، شرط انتخاب آنها پیروی از مذهب امامیه بود. چون براساس مدارکی که موجود است، ناظران دارالعلم از فقها و علمای امامی مذهب بودند.(25)
اسامی ناظران دارالعلم بهترتیب از ابتدای تأسیس آن تا سقوط طرابلس بهدست صلیبیها عبارتاند از:
حسینبن بشربن علی الطرابلسی معروف به قاضی، خطیب و عالم بزرگ شیعه.(26) وی از شاگردان شیخ مفید و سید مرتضی بود.(27) ابنحجر وی را از رجال شیعه امامیه میشمارد که با خطیب بغدادی مناظره داشته است.(28)
اسعدبن احمدبن ابیروح (م 520ق)، قاضی و فقیه و مرجع شیعیان در عصر خویش(29) که تألیفاتی در دفاع و اثبات حقانیت مذهب امامیه دارد.(30)
احمدبن محمد، ابوعبدالله الطلیطلی النحوی، وی از ادبا و نحویین بزرگ دوران(31) و در کلام و فقه شیعه سرآمد همگان بود.(32)
با توجه به موقعیت علمی این افراد، میتوان یکی از دلایل درخشش دارالعلم را همین مدیران لایق دانست.
غیر از ناظران، دیگر افرادی که در دارالعلم طرابلس به انجام وظیفه اشتغال داشتند، اساتید، نسخهنویسان، خطاطان، کتابداران، مترجمان، دربانان و مسئولان خرید کتاب بودند. این افراد همگی از محل موقوفههایی که برای دارالعلم در نظر گرفته شده بود، حقوق و مستمری دریافت میکردند. برای دوربودن فعالیتهای علمی از امور اداری و تشریفات و امکان فراهمآوردن آسان نیازهای مالی، سرپرست موقوفهها و مسئولان پرداخت راتبه و مستمری، ناظران دارالعلم بودند. بهنظر میرسد ناظران براساس مرتبه علمی، نیازهای تحقیقاتی و فعالیتهای دانشجویان و اساتید به آنان حقوق و مستمری پرداخت میکردند.(33)
از دیگر امکانات دارالعلم طرابلس، خطاطانی بودند که شبانهروز نیاز مراجعان برای نسخهبرداری از اسناد و کتابها را رفع میکردند.(34) این امکان روند تسریع در استفاده از منابع و فراهمسازی نسخههای نادر برای تحقیق محققان و دانشمندان را فراهم میساخت.
د) فعالیتهای علمی دارالعلم طرابلس
در دارالعلم طرابلس به همه فعالیتهای آموزشی و پژوهشی مانند آموزش، تألیف تا جلسات مناظره و ترجمه، توجه میشد. همچنین با توجه به نیازهای منطقهای، سیاسی و عقیدتی، به پژوهشها و تحقیقات مذهبی نگاه ویژهای داشتند. رشتههای علمی دارالعلم متفاوت بود؛ گاه اساتیدی که از مناطق دیگر به طرابلس مسافرت کرده بودند، را برای شرکت در این جلسات فرامیخواندند. درعینحال اهم فعالیتهای علمی دارالعلم را میتوان در چند موضوع اصلی موردتوجه قرار داد:
1. کلام
با توجه به اینکه بنیعمار امامیمذهب بودند(35) و هدفشان از تأسیس دارالعلم، گسترش فرهنگ تشیع اثنیعشری بود، میتوان انتظار داشت علومی مانند کلام، امامتپژوهی و اصول اعتقادات که بهنحوی از کیان تشیع حمایت میکرد، موردتوجه بیشتر قرار گیرد. فعالیتهای دارالعلم طرابلس در زمینه کلام و دفاع از عقاید اسلامی و شیعی را میتوان از دستاوردهای مهم کلامی متکلمین شیعی در قرن پنجم هجری بهشمار آورد.
متکلمین شیعه در این دارالعلم در کنار تعامل با دیگر مذاهب و مکاتب کلامی، نهتنها هویت استقلالی خود را حفظ کردند و به سیر تکامل خود ادامه دادند، بلکه کوشیدند بر شخصیتها و روشهای فکری دیگر مذاهب اثر گذارند و به پرسشها و شبهات مطرحشده از سوی آنان پاسخ گویند. اهمیت فعالیتهای آنان از این نظر است که آنان تقریباً در نیمه قرن پنجم هجری بهعنوان نمایندگان کلام شیعی در منطقه شام مطرح بودند.(36) بهویژه اینکه با توجه به تمایلات ضد علوی و شیعی شدید شامیان، شبهات و طعنها در این منطقه، گاه حالت سبّ شیعه را دربرمیگرفت، از سویدیگر، فعالیت متکلمان مسیحی و یهودی نیز آرا و نظریاتی را وارد حوزه کلامی اسلامی میکرد که متکلمان شیعه خود را موظف به پاسخگویی به این پرسشها و شبهات میدانستند، ازاینرو، در بررسی آثار متکلمین این عصر، هردو ویژگی را میتوان یافت.(37)
از مهمترین متکلمینی که در دارالعلم طرابلس فعالیت داشتند و کتابهایی در اثبات حقانیت تشیع نوشتند، میتوان به اسعدبن ابیروح(38) نویسنده کتابهای البیان فی خلافةالامامیة(39) و تاریخ امامت(40) ابوالفتح محمدبن علیبن عثمان کراجکی، مؤلف کتابهای عدةالبصیر فی حج یوم غدیر و الرسالة العلویة فی فضائل امیرالمؤمنین علی سائرالبریة(41) و کتاب التعجب من اغلاط العامة فی مسألة الامامة،(42) اشاره کرد. درواقع باید گفت نویسندگان این آثار کوشیدند تا تصویری صحیح از امامت و ولایت و علل توجه شیعیان به انتصاب علی(علیه السلام) داشته باشند و ابهامات و شبهات را در اینزمینه برطرف کنند.(43) البته از کراجکی آثار دیگری در زمینه علم کلام باقی مانده که میتوان به کتاب مسألةالبیان عن جمل اعتقاد اهلالایمان اشاره کرد. این اثر نیز به نوعی پاسخگوی شبهات وارده به شیعه و بهویژه شبهات شایع در شام است.(44) نکته مهم اینکه بهسبب شبهات زیادی شامیان نسبت به شیعیان، علم کلام در این دوران رشد و شکوفایی یافت؛ بهگونهای که بیشتر فقهای شیعه در دارالعلم نیز صاحبنظر و دارای تألیفاتی بودند. در عینحال، پاسخگویی به این شبهات مانع از این نبود که متکلمین و فقهای شیعه، نیازهای منطقهای را نشناسند و درصدد پاسخگویی به آنها نباشند.
در این دوران، افزونبر طرح شبهات از سوی مسیحیان شام، اندیشههای افراطی و خصمانه مسیحیان صلیبی نیز مشکلاتی پدید آورده بود. شاید بتوان گفت مسیحیان شام، بیشتر از سر پرسشگری میپرسیدند، اما صلیبیان همواره میکوشیدند تا عقاید اسلامی را منکوب سازند. گفتنی است در این دوران، بعضی فرقههای نوظهور و غالی، مانند: یزیدیه و دروزیه در شام فعالیتهای خود را افزایش داده بودند. این اندیشهها که در واقع شخصیتی ماورایی و فوقبشری برای افرادی چون یزیدبن ابوسفیان(45) و در فرقه دروزی ادعای الوهیت برای الحاکم(46) قائل بودند، میتوانست به آداب دینی، عقاید و باورها و تعالیم اسلامی بهشدت حمله کند؛ بهویژه اینکه با توجه به وضعیت نابسامان اجتماعی در شام، لشکرکشی و پیروزیهای صلیبیها، کشتار، خرابی و ویرانیها، روحیه انزوا و گرایش به تصوف و گرایش به امور خارقالعاده و مافوق بشری افزایش یافته بود. در این دوران، مسیحیان شام که پیروز شده بودند، درستی اعتقاداتشان را به رخ مسلمانان میکشیدند و در موقعیتهای گوناگون برای ترویج باورهای خود حتی در بین امیران مسلمان میکوشیدند؛(47) بنابراین، پاسخگویی به مباحث کلامی جدید، بیش از پیش اهمیت یافت. در همین راستا، افزون علاوه بر کراجکی، ابوعبدالله محمدبنهبةالله وراق طرابلسی و قاضی ابیروح، آثاری در رد و پاسخ به پرسشها و شبهات مطرح در زمینههای کلام مسیحی و اسلامی تألیف کردند. از جمله این آثار باید به کتابهای دامغةالنصاری در رد نظر مسیحیان درباره تثلیث و اتحاد اشاره کرد.(48) عیونالادلة فی معرفةالله و البیان عن حقیقةالانسان و البراهین را قاضی ابیروح برای اثبات یگانگی خدا و رد تثلیث و مباحث انسانشناسی در برابر اعتقادات مسیحیت به اقانیم سهگانه و حقیقت مسیح(علیه السلام) تألیف کرد.(49)
از دیگر امتیازهای دانش کلام در این منطقه، تعامل بین این حوزه با علمای عراق، برای پاسخگویی به پرسشها و مسائل جدید است؛ بهگونهایکه در رسالةالجعفریة 50 مسئله اعتقادی که از شیخ طوسی پرسیده شده بود را عبدالعزیزبن براج جمعآوری کرده است.(50) ابنبراج، کتابی دیگر نیز در زمینه دانش کلام گردآورده و آن 65 پرسش از مردم میافارقین از سیدمرتضی و پاسخهای اوست(51) که با عنوان مسائل میافارقیات منتشر ساخت. از دیگر متکلمینی که به این سبک قلمزدهاند، ابراهیمبن حسن الابانی مدرس دارالعلم بود که پرسشهای مطرحشده از سیدمرتضی درباره امامت، اعجاز قرآن و کیفیت مسخ را با نام المسائل الطرابلسیة جمعآوری کرده است.(52)
اینگونه تعاملات علمی، نهتنها زمینه وحدت بین گروههای مختلف اسلامی را فراهم میساخت، بلکه استفاده از آبشخورهای حوزههای بزرگ شیعی را برای دورترین مناطق در جهان آن روز فراهم میآورد و میتوانست در گسترش دانش نقش ارزندهای ایفا کنند.
متکلمان شیعی دارالعلم برای هدایت افکار، فقط به تألیف و تصنیف بسنده نکردند، بلکه با برپایی جلسات مناظره توانستند به شکلی صریح از فرقه امامیه دفاع کنند. در واقع، تأثیر تألیفات و آموزشهای دارالعلم بر جامعه فکری اهلسنت شام چنان بود که علما و دانشمندان بزرگی از اهلسنت قصد دارالعلم را کردند. افرادی که پیش از این، حاضر به مباحثه یا مناظره علمی با علمای شیعه نبودند، خود پیشنهاد تشکیل چنین جلساتی را میدادند. ازآنجاکه روحیه آزاداندیشی برای اظهار عقاید در دولت بنیعمار حاکم بود، آنان بیهیچ ترس و واهمهای در این مناظرات شرکت میکردند.
ازجمله حلقههای مناظرهای که بین علمای شیعه و اهلسنت در دارالعلم طرابلس تشکیل شد، مناظرهای بود که بین قاضی اسعدبن ابیروح (م 520ق) و بعضی از فقهای مالکی روی داد.(53) در جریان این مناظره، قاضی ابیروح به بعضی از شبهات وارده علیه شیعه پاسخ داد و تصویری شفاف از شیعه ارائه کرد که میتوانست در تعاملات بین شیعه و اهلسنت سودمند باشد. وی در موضوع اختیار انسان و حدوث قرآن نیز مناظراتی داشته است.(54)
از دیگر مناظرههای جنجالآفرین در دارالعلم، مناظره بین حسینبن بُشر طرابلسی متولی دارالعلم و خطیب بغدادی دانشمند و مورخ مشهور اهلسنت بود. در این مناظره، حسینبن بُشر توانست با استدلالهای قوی، خطیب را که فردی متعصب بود شکست دهد و حقانیت تشیع را به حضار بنمایاند.(55) شاید بتوان گفت اثر این روشها و جایگاه علمی، بر دانش افزایی و محیط شام چنان بود که حاکمان دیگر مناطق شام برای تصدی مناصب اداری و علمی مناطق تحت تصرفشان، از بنیعمار در خواست قاضی یا خطیب میکردند.(56) این درحالی بود که از نظر مذهبی باهم اختلاف داشتند. بهگونهایکه میتوان یکی از دستاوردهای بزرگ دارالعلم طرابلس را تعصبزدایی و نشر حقایق دینی و فراهمسازی بستر برای وحدت، روابط مسالمتآمیز و علمی با دیگر مسلمانان علیه تهاجمات و شبهات دشمنان صلیبی و فرقههای افراطی دانست. در همین راستا، کراجکی(57) رسالةالناصریة را به درخواست ناصرالدولة امیر فاطمی دمشق نوشت.(58)
2. ادبیات
یکی از علوم مهم و موردتوجه در دارالعلم طرابلس، ادبیات بود که با تشویق و حمایت بنیعمار رونق گرفت. شاید بتوان گفت پس از حمدانیان، بنیعمار نقش مهمی در رونق علوم ادبی در شام ایفا کردند. با حمایت این امیران، حلقههای ادبی با موضوعات گوناگون در دارالعلم بر پا میشد.(59) شاید علت توجه زیاد بنیعمار به شعر و شاعران، افزون بر جنبه تبلیغی، جذب دانشمندان دیگر فرقههای اسلامی به دارالعلم طرابلس بود. بهویژه اینکه بنیعمار، لزوم اتحاد بین مسلمان را برای رویارویی دربرابر صلیبیان دریافته بودند. ازاینرو، شاهد تشکیل حلقههای مختلف ادبی در دارالعلم طرابلس هستیم.
از جمله حلقههای ادبی که دانشپژوهان بسیاری در آن شرکت میکردند، حلقههای ادبی ابوعبدالله طلیطلی بود که در زمینه نحو، لغت، معانی و بیان تشکیل میشد. از شاگردان طلیطلی در دارالعلم طرابلس، شاعر بزرگ شام، ابنخیاط(60) و ابوالعساکر سلطانبن مقلدبن منقذ(61) شاعر و ادیب و ابوجعفر محمدبن هبةالله بودند. ابوجعفر، افزون بر ادب بر علم انساب نیز در دارالعلم تسلط یافت و نیز شعر نیکو میگفت.(62)
از دیگر حلقههای ادبی، مجالس احمدبن منیرالطرابلسی، شاعر بزرگ شیعهمذهب شام بود. محافل وی فقط در زمینه شعر نبود، بلکه در زمینه لغت و ادب، جلسات مناظره و بحث علمی تشکیل میداد و ادبا و شعرا از نقاط مختلف شام برای شرکت در جلسات علمی او از هم سبقت میگرفتند. وی در بلاغت و بدیع، درجهای عالی داشت و در شعر به جریر و فرزدق تشبیه شده است. در مضامین اشعارش حماسه و تحریک برای جهاد علیه دشمنان صلیبی و حمایت از شیعه دیده میشود.(63)
از دیگر حلقههای ادبی دارالعلم طرابلس، جلسات درس ابوالقاسم زیدبن علیبن عبدالله الفارسی، متوفای 467ق بود. وی از دانشآموختگان دارالعلم بود و توانست تا درجه استادی پیش برود. از آثار وی؛ شرح بر کتاب الایضاح ابیعلی فارسی است.(64)
از نظر دور نماند که برپایی محافل شعر از ویژگیهای دارالعلم طرابلس بود. در این محافل، شعرا اشعارشان را میخواندند و امیران بنیعمار در این محافل شرکت میکردند و شاعران را مورد تفقد قرار میدادند. اشعاری که در این محافل انشاد میشد، بیشتر در زمینههای غزل، حماسه و مسائل دینی بود.
علاقه به شعر و ادبیات در دولت بنیعمار چنان زیاد بود که نوشتن اشعار با خط خوش بین مردم رواج یافت و مردم حاضر بودند برای نوشتن یک قصیده تا هفت دینار بپردازند. گفتهشده است که احمدبن حمزه، یکی از خطاطان طرابلس برای نوشتن بیست و هفت قصیده برای گروهی از اهالی طرابلس ظرف یک ماه رمضان، دویست دینار دریافت کرد.(65)
3. دانش حدیث
از آنجاکه دانش حدیث از شریفترین دانشهاست که بهوسیله آن جهتگیریهای عبادی، اخلاقی و اعتقادی شکل میگیرد و میتواند بهعنوان یک منبع سرشار رهگشای جامعه اسلامی باشد، همواره موردتوجه دانشمندان دارالعلم بود؛ بهگونهایکه مجالس سماع و املای حدیث را اساتید بزرگی تشکیل میدادند؛ از جمله این اساتید، میتوان به این افراد اشاره کرد:
الحسینبن ابیکامل الطرابلسی (م 414ق)(66) از کبار محدثین شام که در طرابلس و پیش از آن در دمشق، مجلس املای حدیث داشت.(67)
محمدبن علیبن عثمان، ابوالفتح الکراجکی (م 449ق)(68) فقیه و متکلم و محدث امامی و از شاگردان شیخ طوسی و صاحب تصانیف متعدد است.(69)
ابوالقاسمبن العیش الاطرابلسی (م 464ق)(70) از کبار محدثین شام که در طرابلس، مجلس املای حدیث داشت.(71)
از شاگردان و محدثینی که از مجالس حدیث دارالعلم استفاده کردند و از اساتید آن اجازه دریافت کردند و در مناطق دیگر حلقههای املاء و سماع حدیث تشکیل دادند، میتوان به این افراد اشاره کرد:
ابوالفتح نصربن حسن التُنکی الشاشی، وی برای استماع حدیث به اندلس، عراق، ساحل شام و مغرب و مصر سفر کرد و از مجالس حدیث دارالعلم بهره برد.(72)
ابوعبدلله محمدرحیم الصوری، از دیگر دانشمندان حدیث بود که برای استماع حدیث به مغرب، اندلس، طرابلس، شام و عراق رفت و از مشایخ این مناطق استفاده کرد. سپس در بغداد مستقر شد و در آنجا مجالس درس داشت.(73)
با توجه به اینکه شرکتکنندگان در مجالس حدیث دارالعلم از نقاط مختلف جهان اسلام چون بغداد، دمشق،(74) حلب، مصر و ری بودند با بازگشت این افراد، زمینه برای نشر این احادیث بیشتر فراهم میشد. بهویژه اینکه افراد مجاز بودند براساس اعتقادات خود به نقد احادیث بپردازند و دراین زمینه به گفتمان بنشینند.
یکی از امتیازهای دارالعلم، تألیف آثار مهم حدیثی در آن مکان است؛ بهویژه اینکه بسیاری از این متون حدیثی که در دارالعلم نوشته شد، بعدها مصدر دیگر منابع شد. چنانکه کتاب کنزالفوائد تألیف کراجکی، یکی از مصادر بحارالانوار علامه مجلسی است.(75) همچنین کتاب معدنالجواهر و ریاضالخواطر که مجموعهای ادبی- اخلاقی از کلمات حکیمانه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و دیگر ائمه(علیهم السلام) است، که با وصایا و حکم علما پایان مییافت. این کتاب از مصادر حدیثی بسیاری از منابع پساز خودش شد و کسانی مثل شهید اول، ورامبن ابیفراس کفعمی، دیلمی، حر عاملی، علامه مجلسی و محدث نوری از آن نقل حدیث کردهاند.(76)
در کنار آثار حدیثی در دارالعلم طرابلس به علم رجال و تألیف کتابهایی در زمینه جرح و تعدیل راویان توجه میشد. از جمله آثار در این زمینه میتوان به کتاب اسماءالشیوخ تألیف علیبن عبدالواحدبن الحیدر الطرابلسی اشاره کرد.(77)
مسندنویسی و نوشتن امالی از دیگر دستاوردهای مجالس حدیث دارالعلم بود. چنانکه مسندالحمیری و امالیخثیمه از این آثار است.
4. دانش فقه
در دارالعلم، فقهای امامیه جلسات درس رسمی در زمینه فقه داشتند؛ بهگونهایکه از رشتههای مهمی که جلسات آن همواره برگزار میشد، فقه بود. در همین زمینه، فقهای صیدا و مناطق جبل عامل، مسائل و مشکلات فقهی خود را از فقهای طرابلس میپرسیدند. ابنبراج، قاضی و فقیه امامیمذهب طرابلس، ازجمله فقهایی بود که شیعیان مناطق مختلف شام همواره به وی مراجعه میکردند. وی کتابهایی در زمینه مسائل فقهی و عقیدتی براساس مذهب امامیه نوشت. کتاب جوابالمسائلالصیداویة وی بنابر درخواست گروهی از علمای صیدا و جبل عامل تألیف شد.(78) ازآنجاکه وی از شاگردان شیخ طوسی بود، تعامل خوبی با حوزه عراق داشت و با استفاده از محضر شیخ طوسی و الگوگیری از وی توانست روشهای فقهی و اصولی او را بین شیعیان شام گسترش دهد.
محمدبن علی کراجکی، از دیگر فقهای بزرگ شیعه بود که در طرابلس اقامت داشت. وی شاگرد سیدمرتضی بود و کتابهایی را برای بنیعمار تألیف کرد. از دیگر آثار، میتوان به کتابهای عدةالمصیر فی حج اولاد المؤمنین و کتاب الإستطراف فی ذکر ما ورد من الفقه فی الإنصاف و کتاب نهجالبیان که برای ابیالکتائببن عمار تألیف کرد و کتابهای البستان فیالفقه، الغایة فیالأصول و مختصر طبقاتالوارث، الإیضاح عن أحکامالنکاح و معونةالفارض فیالفرائض، تلقینأولادالمؤمنین و تهذیبالمسترشدین اشاره کرد.(79)
در دارالعلم طرابلس، برای نخستینبار در فقه امامیه در شام، اثر رأی و اجتهاد بهخوبی محسوس شد و فقه شیعه از صورت نقل متون نصوص، بهصورت فنی درآمد و با بهکاربردن استدلال، بر اصول منطبق گردید. این روش را فقهای بغداد گسترش و آموزش دادند(80) و شاگردانشان آنرا به نقاط مختلف از جمله طرابلس شام منتقل کردند؛ بهگونهایکه از مطالعه آثار شاگرد سیدمرتضی و شیخطوسی در دارالعلم این حقیقت بهخوبی آشکار میشود.
از دیگر ویژگیهای دانش فقه در دارالعلم طرابلس، توجه به علم اصول بهطور مستقل بود. در این زمینه کتابهایی مانند الغایة فیالأصول کراجکی(81) و الجواهر و المعالم تألیف عبدالعزیزبن براج(82) نگاشته شد. از آنجاکه در شام تعامل گسترده و پویا بین اهلسنت و شیعیان وجود داشت، فقهای شیعه برای پاسخ به پرسشهای احتمالی، به نوشتن کتابهایی در زمینه فقه مقارن دست زدند و با استدلال مناسب با منطق اهلسنت، در مقام اثبات نظر شیعه برآمدند. کتابهای التبصرة فی معرفةالمذهبینالشافعیة و الامامیة و البیان فیالخلاف بینالامامیة والنعمان و المقتبس فیالخلاف مع مالکبن انس که هرسه کتاب تألیف قاضی ابن ابیروح است(83) بههمین سبک نوشتهشده است.
از دیگر امتیازهای دانش فقه در دارالعلم طرابلس این بود که تألیفات در زمینههای تخصصی و عمومی فقه، در آن واحد بین فقها رونق گرفت. در این زمینه، میتوان به کتابهای الکامل فیالفقه تألیف قاضی ابنبراج(84) و الزهرة فی احکامالحج والعمرة تألیف ابوعبدالله محمدبن هبةالله الوراق الطرابلسی(85) و کتاب مسئلة تحریمالفقاع تألیف قاضی ابنابیالروح، ناظر دارالعلم(86) اشاره کرد.
5. ترجمه
ازآنجاکه کتابهای خریداریشده برای کتابخانه دارالعلم از نقاط مختلف جهان و به زبانهای یونانی، فارسی رومی، برای استفاده مطلوب باید به زبان عربی ترجمه میشدند، به دستور و با حمایت مالی بنیعمار دارالترجمهای در دارالعلم تأسیس شد. با توجه به اینکه ترجمه آثار یونانی، ایرانی و رومی، افکار و اندیشههای گوناگونی را به جامعه وارد میکرد و دانشمندان و فقها را با آخرین دستاوردها و چالشهای فکری آشنا میکرد، دارالعلم را به فضایی برای تبادل فرهنگهای مختلف مبدل ساخت.
برای اینکه محققان و اندیشمندان بهراحتی امکان استفاده از این منابع را در هر ساعت از شبانهروز داشته باشند، تعدادی نسخهنویس و خطاط در دارالعلم استخدام شده بودند که قلم، کاغذ و دوات رایگان داشتند و رایگان بهطور شبانهروزی در خدمت مراجعان بودند. گزارشهای منابع، از صد و هشتاد نسخهنویس یاد میکند که کارشان فقط نسخهبرداری از کتابهای دارالعلم به زبانهای گوناگون یونانی، رومی، فارسی و عربی بود.(87) ازاینتعداد سینفر بهطور شبانهروزی در آنجا حاضر بودند.(88)
گرچه برگرداندن کتابها از زبانهای دیگر به عربی به آشناشدن دانشمندان طرابلس با علوم و فرهنگهای مختلف انجامید، اما حاکمان بنیعمار توجه داشتند که برای گسترش دانش و اشاعه افکار و فرهنگ اسلامی و شیعی لازم است تا ردیهها وجوابهای علمای اسلامی به زبانهای لاتین و فارسی و غیره ترجمه شود. ازاینرو، شواهد، ناظر بر این امر است که در دارالعلم، مرکزی برای پاسخگویی به ایندست از شبهات و ترجمه آن به زبانهای دیگر در نظر گرفته شد که عهدهدار این امور بود و در آن نوشتههای دانشمندان مسلمان به زبانهای دیگر ترجمه و به شهرهای اسلامی و غیراسلامی فرستاده میشد.(89) بهاحتمال زیاد، بهخاطر موقعیت بندری و مراودات تجاری طرابلس با اروپا بهویژه بندر ونیز، بعضی آثار ترجمهشده، ازاینطریق به اروپا هم راهیافته است.
نتیجهگیری
مهمترین، کارآمدترین و ماندگارترین شیوهها برای دفاع از یک عقیده و ترویج آن، اقدامات علمی و فرهنگی است که در سایه آن، به شبهات و ابهامات پاسخ داده شود. ازاینرو، بازشناسی تجربههای موفق و زمینههایی که باعث شد تا مرزهای دانش در رشتههای مختلف علمی و اسلامی گسترش یابد، اهمیت دارد.
دارالعلم طرابلس که در شرایط بحرانی، چه در خود شام و چه در جهان اسلام، سر برآورد، توانست بهخوبی نقش خود را در راستای گسترش فرهنگ اسلامی ایفا کند. مهمترین ویژگیهایی که سبب موفقیت این مرکز شد چنین است؛ فراهمبودن شرایط علمی برای محققان، دسترسی اطلاعات برای اساتید و پژوهشگران، نظارتکردن و مدیریت صحیح افراد ورزیده، عالم، متدین و مسلط بر امور فرهنگی، توجه همزمان به رشتههای مختلف علمی، علمدوستی، حمایت و تکریم از علما توسط دولت، مردم و استفاده از شیوههای مختلف برای گسترش دانش مانند تألیف، ترجمه، تشکیل کلاسهای درس و مناظره که بهنوعی میتوانست اثرگذار باشد. سقوط طرابلس در سال 503ق، دارالعلم طرابلس نیز به آتش کشیده شد، اما تعاملات فرهنگی بین این مرکز و دیگر نقاط شام چون حلب، صیدا و مناطق جنوبی لبنان، شعلههای دانش و دفاع از حریم تشیع را در این مناطق روشن نگه داشت و دانشآموختگان آن در سراسر شام توانستند در زمینه احیای مبانی اسلام نقشی سودمند و ارزنده ایفا کنند.(90)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.