نقش دانشمندان شیعه در رشد طب از منظر مستشرقان
دکتر غلامرضا نورمحمدی؛ استادیار دانشگاه علوم پزشکی تهران(drnormohammadi@yahoo.com).
مقدمه
دستاوردهای ملل و ادیان، نشان میدهد که آنها پیش از ظهور اسلام به علم طب توجه داشتهاند. در دوران شکوفایی تمدن علمی اسلام، کتابهای مشهوری بهوسیله پزشکان مسلمان، بهویژه طبیبان شیعی پدید آمد. درپی آشنایی مستشرقان، به گنجینه سرشار و نوآوری مسلمانان در زمینه طب، به ترجمه این آثار علاقه نشان دادند.
متاسفانه باید اعتراف کرد که بسیاری از کتابهای طبی برای نخستینبار بهوسیله مستشرقان چاپ شده است. آنان پس از یافتن نسخههای خطی کتابهای طبی در کشورهای مختلف جهان اسلام و تحقیقات لازم، آن را احیا و منتشر میکردند. باید گفت محتوای مقدمههای این کتابها، خوانندگان را بهسوی اهداف از پیشتعیینشده سوق میدهد.
بیشک انگیزه آنان از این تلاشها، احیای تراث طبی اسلامی نبوده است، بلکه با جهتگیری خاص، بهسوی احیای این کتابها گام برداشتهاند.
اروپاییان پس از بهرهبرداری و سرقت علمی، بهظاهر، چهره تازهای به طب بخشیدند و از منابع طبی مسلمانان بینیاز شدند و این آثار گرانبها را در موزهها و کتابخانههای کهن خود قرار دادند.
امروزه به دلایلی، طی صدها سال، نقش طبیبان مسلمان، بهویژه شیعی، در تحولات فکری و علمی اروپا از سوی نویسندگان غربی نادیده گرفتهشده است. بهگونهای که بیشتر مؤلفان تاریخ علوم، پس از تشریح تمدنهای کهن، مانند تمدن یونانی، بیدرنگ به عصر رنسانس و بیداری اروپا میپردازند و در این میان، به نقش اسلام در توسعه و تکامل علوم، بیتوجهند، اما بررسی منصفانه بیانگر آن است که دانشمندان مسلمان بر تغییر و تصحیح حرکت علمی اروپا و ایجاد تمدن علمی آنان تأثیر عمیقی داشتهاند.
پیشینه
برخی مستشرقان به تاریخنگاری حوزه پزشکی در دوران تمدن علمی اسلام همت گماشتهاند؛ مانند ابوعلی حسنبن محمد وزان فاسی غرناطی، معروف به یوحنا اسد و در انگلیسی لیون افریقی (888-957ق) که قدیمیترین کتاب را با عنوان تراجم الاطباء و الفلاسفة العرب بهنگارش درآورد.(1) پس از آن، این تاریخنگاری ادامه یافت که گاه به تمام علوم پزشکی و گاه به برخی تخصصهای پزشکی پرداختهاند؛ مانند:
لوسین لکلرک فرانسوی (متوفای۱۸۹٠م)، نویسنده کتاب تاریخ طب عرب؛(2)
کیسی وود انگلیسی، صاحب کتاب تذکره چشم پزشکان قرن دهم.(3)
برخی مستشرقان نیز به زبان عربی تسلط داشتهاند و کتاب خود را با آن زبان بهنگارش درآوردهاند؛ مانند ژول لابوم فرانسوی صاحب کتاب الموجز.(4)
بعضی کتابهای تاریخنگاری مستشرقان نیز به زبان عربی ترجمه و چاپ شده است؛ مانند:
فردیناندو وستنفلد آلمانی (۱۸۹۹-۱۸۰۸م) نویسنده کتاب تاریخ اطباءالعرب و الطبیعین؛(5)
کرینلیوس فندیک آمریکایی (1895-1818م) نویسنده تاریخالاطباء.(6)
برخی مستشرقان، نگارش خود را براساس نواحی جغرافیایی مسلمانان تنظیم کردهاند؛ مانند:
فردریک آنژلوس(7) فرانسوی (1636- ... م) با کتاب فارما کوپئاپرسیکا؛(8)
انگلبرت کمپفر انگلیسی(9) (1651- ... م) صاحب کتاب توصیف سرزمین ایران.(10)
از سوی دیگر، بسیاری از مستشرقان نیز به ترجمه کتابهای تاریخنگاری مسلمانان در حوزه علوم پزشکی روی آوردهاند؛ مانند: خوان ورنت اسپانیایی که کتاب طبقاتالاطباء و الحکماء ابوداوود سلیمانبن حسان اندلسی، معروف به ابنجلجل (332-377ق) را ترجمه کرده است؛(11)
ادوارد پوکاک انگلیسی (1604-1691م) که کتاب تاریخ مختصرالدول جمالالدین ابوالفرج یوحنا مارغریغوریوسبن اهرون (هارون)بن توما ملطی، معروف به ابنعبری (623-685ق) را ترجمه کرده است.(12)
آمار کاملی از کل میراث کهن فرهنگی و کتابهای خطی اسلامی (عربی و فارسی) در کتابخانههای کشورهای اروپایی و آمریکایی در دست نیست. نمیدانیم فهرستنامههای مستشرقان از این کتابخانهها تا چه اندازه واقعیت دارد، اما گوشهای از آمار آنها را در این مقاله میتوان دید. امروزه هزاران نسخه از کتابهای کمیاب و دستنوشتههای ارزشمند طبی مسلمانان، بهویژه شیعیان در کتابخانهها و موزههای غرب بهچشم میخورد. این موضوع بیانگر این واقعیت است که سرمایه علمی مسلمانان به تاراج رفته و در سراسر غرب پراکنده شده است. باید گفت آثار بسیار ارزشمندی در این گنجینه وجود دارد که غربیها آنها را در دسترس عموم قرار دادهاند، اما بهنظر میرسد بهدلایل خاصی، بخش عمدهای از این گنجینه در معرض عموم قرار نگرفته است. اکنون به بخشی از کتابخانهها و موزههای غرب - که گنجینه طبی مسلمانان در آنها وجود دارد - اشاره میشود:
اروپا
واتیکان: کتابخانه واتیکان: مجموعه عربی؛(13)
انگلیس: لندن، موزه بریتانیا؛(14) آکسفورد،(15) کتابخانه بادلیان؛ کمبریج، کتابخانه دانشگاه کمبریج.(16)
آلمان: برلین، کتابخانه برلین؛(17) مونیخ، کتابخانه مونیخ؛(18) توبینگن، کتابخانه دانشگاه توبینگن؛(19) گوتا، کتابخانه گوتا.(20)
هلند: لیدن، کتابخانه دانشگاه لیدن؛
اسپانیا: مادرید، کتابخانه ملی مادرید؛(21) گرانادا، کتابخانه ساکرومونته؛(22) سکوریال، کتابخانه سلطنتی اسکوریال.(23)
ایتالیا: رم،(24) کتابخانه اسکوریال فلورانس، کتابخانه لورئزیانا، شماره 274 شرقی (25) ناپل؛(26)
فرانسه: پاریس، کتابخانه ملی پاریس؛(27)
روسیه: مسکو، انستیتو خاورشناسی شوروی؛(28) لنینگراد، کتابخانه لنینگراد؛(29) سنپترزبورگ، کتابخانه سنپترزبورگ.(30)
دانمارک: کپنهاگ، دانشگاه کپنهاگ؛(31)
پرتغال: لیسبون، کتابخانه ملی پرتغال؛(32)
بلژیک: بروکسل، کتابخانه سلطنتی بروکسل؛(33)
اسکاتلند: گلاسکو، کتابخانه دانشگاه گلاسکو.(34)
آمریکا
کالیفرنیا: لوسآنجلس، دانشگاه لوسآنجلس؛(35)
ایالت نیوجرسی: پرینستون، کتابخانه دانشگاه پرینستون.(36)
مفهومشناسی
در یک تعریف دقیق و کامل، میتوان مکتب طب اسلامی را شامل دو بخش کلان دانست:
مجموع یافتهها و رهنمودهایی که از آیات مکتوب، یعنی قرآن کریم و سنت مکتوب، یعنی احادیث پبامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و ائمه اطهار(علیهم السلام) بهدست میآید؛
مجموع یافتهها و رهنمودهایی که از آیات مدون، یعنی آیات انفسی و آفاقی و سنت مدون، یعنی سنتهای الهی در نظام هستی بهدست میآید. لازم است با ظرافت و دقت به سه واژه بیان شده در اصطلاح مکتب طب اسلامی توجه داشت:
مکتب
مکتب یعنی دیدگاهی که عناصر آن با هم در ارتباطاند و در مجموعهای هماهنگ، گرد آمدهاند و دیدگاه خاصی (اصلاحی یا تأسیسی) درباره موضوعی مانند حوزه گسترده پزشکی را بیان میکند. پس مکتب، دو ویژگی دارد:
انسجام و نظاممندی و نگرش نظاممند؛
برخورداری از دیدگاه خاص در مقابل دیگر دیدگاهها.
طب
واژه طب در این نگرش مفهومی جامع و فراگیر دارد که نظام جامع سلامت در تمام ابعاد زیستی انسان را در تمام حوزههای شناختی، پیشگیری، سلامت، آسیب، درمان و... دربرمیگیرد.
اسلامی
باید گفت پسوند اسلامی، به منشأ و منبع آموزههای پزشکی اشاره دارد. البته باید بین دو واژه اسلام و مسلمان فرق گذاشت. بههمیندلیل، مکتب طب اسلامی به مسلمانان اختصاص ندارد و شامل آموزههایی برای تمام انسانهاست. با این بیان، میتوان مکتب طب اسلامی را مکتب سلامتی جامع دانست که بهصورت جامع تمام ابعاد سلامت انسان را بررسی میکند. مبانی فکری این مکتب در منابع قطعی اسلام ریشه دارد و مصادیق آن، آمیزهای از روشهای متنوع برگرفته از منابع دینی و بشری است؛ بهشرطی که این روشها در چارچوب شناختهشده دین اسلام باشد. بنابراین، مکتب طب اسلامی، افزون بر اینکه یک الگوی فکری (مجموعه اهداف، اصول، قواعد، مبانی و...) است، که برداشت صحیح از انسان و مفاهیم وابسته به آن را ارائه میدهد، گزارههای فراوانی نیز در حوزههای کاربردی پزشکی را شامل میشود.(37)
الف) پزشکان بزرگ شیعه و تأثیر آثار آنها در غرب
در این بخش برخی دانشمندان شیعی که در رشد طب سرآمد بودهاند، را معرفی میکنیم:
1. جابربنحیان
ابوعبداللّه یا ابوموسى جابربن حیّانبن عبداللّه طوسی خراسانی کوفی (120ق-160ق تا 198ق)، دانشمند و کیمیاگر برجسته شیعی است که او را پدر علم شیمی نامیدهاند و بسیاری از روشها، مانند تقطیر و انواع ابزارهای اساسی شیمی را به او نسبت میدهند.
یکم. تشیع جابربن حیان
وی از دانشمندان و مفاخر شیعه است(38) که شواهد فراوانی بر شیعهبودن جابر وجود دارد:
جابر خود را شاگرد امام صادق(علیه السلام) میدانست. وی یکی از شاگردان آن حضرت معرفیشده است. در آثار جابر نیز عبارت «سیّدی جعفر» فراوان دیده میشود.(39)
در برخی کتب روایی، از جابربن حیان، روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقلشده است مانند: عبداللّهبن بسطام زیّات در کتاب طبالائمه، جابربن حسان (تحریفشده جابربن حیان) روایتی از امام صادق(علیه السلام) نقل میکند.(40) درصورتیکه علامه مجلسی در بحارالانوار(41) و محدث نوری در مستدرکالوسائل(42) روایت را از جابربن حیان صوفی نقل کردهاند.
برخی علمای شیعه، جابر را از اصحاب امامیه دانستهاند، مانند: عبداللّهبن نوراللّه بحرانی اصفهانی در کتاب عوالمالعلوم و المعارف، جابر را شاگرد امام صادق(علیه السلام) دانسته است.(43) آیتاللّه خویی در معجم رجالالحدیث(44) و علامه تستری نیز در قاموسالرجال، جابربن حیان را از بزرگان شیعه دانستهاند.(45) برخی تاریخنگاران شیعه مانند آقابزرگ طهرانی، جابربن حیان را شیعه معرفی کردهاند.
برخی علمای اهلسنت، جابر را شیعه و شاگرد امام صادق(علیه السلام) شمردهاند، مانند: ابنخلکان (608-681ق) در وفیاتالاعیان(46) و یافعی (۶۹۸-۷۶۸ق) در مرآةالجنان(47) از جابربن حیان بهعنوان شاگرد امام جعفر صادق(علیه السلام) یاد کردهاند، اما برخی مستشرقان خواستهاند در این موضوع تشکیک یا آن را انکار کند. هانریکربن با تردید جابر را شاگرد امام صادق(علیه السلام) دانسته است.(48) الیزر پاول کراوس، مستشرق یهودی، شاگردی جابر برای حضرت را از اساس رد کرده است.(49) پاسخهایی نیز در رد ادعای کراوس از جمله رساله مسئله جابری منتشر شده است.(50)
دوم. تأثیرگذاری جابربن حیان در طب
کتابها و رسالات گوناگون جابر، سالها پس از او، توجه شیمیدانان اروپایی را به خود جلب کرد و سالها از آن بهعنوان منبع معتبری استفاده میکردند. بهگفته مستشرقان، این کتابها بر تغییر و تصحیح دیدگاه شیمیدانان غربی تأثیر عمیقی گذاشته است.
پل کراوس، کتابنامهای از آثار جابر ارائه داده و بروکلمان نیز برخی کتابهای جابر را معرفی کرده است.(51)
گرچه شهرت جابربن حیان در علم شیمی سببشده تا بزرگانی مانند سیدهبةالدین شهرستانی به نگارش زندگینامه او با عنوان جابر و الکیمیا بپردازند،(52) ولی باید گفت وی در علم طب نیز به نگارش کتاب مشغول بوده است.
سوم. مهمترین آثار طبی جابر
نفیس فی السموم؛(53) البول؛(54) المجسة و التشریح؛(55) النبات.(56)
مستشرقانی مانند سارتون و هولمیارد انگلیسی (1891-1959م)(57) بهسبب شهرت وی در علم شیمی، به معرفی و بررسی تألیفات وی در علوم دیگر نپرداختهاند.(58) مسلمانان نیز به این موضوع توجه نداشتهاند، اما الیزر پاول کراوس، مستشرقی یهودی است که به معرفی و بررسی آثار طبی و داروشناسی جابربن حیان میپردازد.(59)
2. زکریای رازی
محمدبن زکریای رازی (251ق/865م-313ق/925م) از دانشمندان سرشناس شیعی است. محققان، نظریات گوناگونی درباره عقاید و مذهب محمدبن زکریای رازی بیان کردهاند. برخی او را فردی بیدین و مادی و برخی او را دانشمند مسلمانی پنداشتهاند. برخی نیز (مانند شهید مطهری) معتقدند رازی مسلمان شیعه بوده است و مخالفان وی برای تخریب چهره او، به تکفیرش پرداختهاند.(60)
یکم. تشیع زکریای رازی
شواهد فراوانی بر مسلمان و شیعهبودن وی وجود دارد که به برخی اشاره میشود:
یکم. رازى سخت پایبند به توحید، معاد، اصالت و بقای روح است. وی کتابى باعنوان فى أن للانسان خالقاً متقناً حکیماً و کتابى نیز در رد بر مانویت و رسالهاى با عنوان إلى علىبن شهید البلخى فى تثبیتالمعاد دارد و نظرش در آن کتاب، چنانکه ابنابىاصیبعه مىگوید، نقد نظریه منکران معاد است. همچنین کتابى نیز با عنوان فى أن النفس لیس بجسم از او برجای مانده است. چگونه ممکن است کسى همه اصول مبدأ، معاد، روح و نفس را پذیرفته باشد و منکر نبوات و شرایع باشد؟(61) آنچه به محمّدبن زکریاى رازى نسبت داده مىشود، اساس درستى ندارد و غالباً دشمنان براساس غرضهای شخصى این نسبتها را به او دادهاند.(62)
دوم. در میان تألیفات رازی، کتابهایی درباره امامت بهچشم میخورد؛ مانند: فی آثار الامامالفاضلالمعصوم،(63) میتوان گفت رازی؛ این کتابها را براساس سلیقه شیعه در امامت نوشته است. همچنین آثار دیگر او به نام النقض علیالکیال فیالامامة(64) و کتاب الامام و المأموم المحقین(65) نشان مىدهد که مسئله امامت یکی از دغدغههای او بوده است.(66)
سوم. مرحوم صدوق، نام من لایحضرهالفقیه را از کتاب من لایحضرهالطبیب محمدبن زکریاى رازى اقتباس کرده است.(67) اگر محمدبن زکریاى رازى شیعه نبود، چنین اقتباسی از سوی مرحوم صدوق صورت نمیگرفت و نام او را در مقدمه کتاب نمیآورد.(68)
دوم. تأثیرگذاری زکریای رازی در طب
محمدبن زکریای رازی که او را جالینوسالعرب مینامیدند، در علم طب به شهرت و تخصص فراوان دست یافت. برخی او را در طب عملی و تجربی، بر ابنسینا ترجیح دادهاند. گفتنی است رازی در بزرگسالی به تحصیل طب اشتغال پیدا کرده است.(69) رازی تا قرن هفدهم میلادی مرجع بیهمتای غرب در پزشکی بهشمار میرفت؛ زیرا شمار زیادی از آثار او به زبان لاتینی ترجمه شده است، ترجمه آثار رازی بهوسیله مستشرقان، شهرت بسیاری برای او بههمراه داشت. البته اروپاییان او را به نام Rasis میشناختند. آثار رازی، پس از چاپ قانون ابنسینا، نخستین آثار اسلامی بهچاپ رسیده است. (70)
نویبرگر را میتوان بهترین محقق دستاوردهای پزشکی رازی در غرب برشمرد. البته نویبرگر تمام آثار رازی را نمیشناخت، بلکه تنها با چند ترجمه لاتینی او آشنایی داشت؛ از جمله ترجمه ناقص الحاوی(71) آبله، سرخک(72) و تا حدودی الفاخر.(73) رازی شناختهشدهترین دانشمند مسلمان در میان مستشرقان است.(74)
سوم. مهمترین آثار طبی رازی
ابنندیم در کتاب الفهرست، تعداد آثار رازی را 167 اثر، ابوریحان بیرونی در کتاب الفهرست خود 184 اثر و ابناصیبعه در عیونالانباء فی طبقاتالاطباء، 238 کتاب برای رازی برمیشمارد. دکتر محمود نجمآبادی، کتابی باعنوان مؤلفات و مصنفات ابوبکر محمدبن زکریای رازی نوشته که در سال ۱۳۳۹ شمسی بهوسیله انتشارات دانشگاه تهران چاپ شده است. در این کتاب، فهرستهای ارائهشده توسط ابنندیم، ابوریحان بیرونی، قفطی و ابناصیبعه با یکدیگر تطبیق داده شده و در مجموع 271 کتاب، رساله و مقاله فهرست شده است:
الفهرست
رازی فهرستی از تألیفاتش باعنوان الفهرست ارائه داده که برخی تاریخنگاران نیز بدان اشاره کردهاند.(75) شاید این کتاب همان مرجع ابوریحان بیرونی (۳۶۲-۴۴۰ق) در الفهرست کتب محمدبن زکریا الرازی بوده است.(76) از آن فهرست، دستنوشتهای در لیدن هلند بهشماره 133 موجود است که کراوس در سال 1936 میلادی آن را منتشر کرد. نیجری مسیحی نیز فهرست کتابهای رازی را به لاتین ترجمه کرده است. این کتاب در سال 1949 میلادی در پاریس بهچاپ رسید.(77)
الحاوی
کتاب الحاوی بزرگترین دانشنامه طبی جهان اسلام بهشمار میرود که دوازده قسمت دارد. این کتاب حاصر صناعةالطب، الجامع الحاصر لصناعةالطب، الجامعالکبیر و الجامع هم نامیده شده است.(78)
فرجبن سالم، معروف به «فراگوت» (1285ق) در سال 1279 میلادی برای اولینبار الحاوی را برای شارل (شاه آنژو) به عبری ترجمه کرد و در سال 1486 میلادی در برشا چاپ شد.(79)
الطب المنصوری
این کتاب که با نامهای المنصوری و کناش منصوری نیز مشهور است را، رازی برای ابوصالح منصور سامانی، در ده مقاله نوشته است. این کتاب در تولدو بهوسیله فردی ایتالیایی(80) به نام ژرارد کرمونیایی(81) به لاتین و یک قرن بعد از عربی به عبری ترجمه شد.(82) کتاب ترجمه لاتینی به کوشش رایسکه، هاله، در 1776 میلادی چاپ شده است.(83)
دیگر آثار طبی رازی
مجموعه آثار صغیر ابوبکر که در قرون وسطی به لاتین ترجمه و یکجا چاپ شده است.(84) الجدری و الحصبه نخست به سریانی، سپس به یونانی و پس از آن در سال 1565 میلادی در بندقیه به لاتین ترجمه شده است.(85) موسیبن سموئلبن بتون (637-682ق) التقسیم و التشجیر را به زبان عبری ترجمه کرده(86) و برءالساعة توسط دکتر پ. گیگس، به فرانسوی ترجمه و در بیروت چاپ شده است.(87)
3. ابونصر فارابی
ابونصر محمدبن محمدبن طرخان فارابی (258-339ق) از دیگر طبیبان مشهور شیعی است. گرچه در عصر او، ماوراءالنهر و ترکستان و بخش اعظم شمال و شمال شرقیِ خراسان، سنیمذهب و شافعی بودند،(88) گمان بر شیعهبودن فارابی، اتفاقنظر دارند.
یکم. تشیع فارابی
از دو راه میتوان شیعهبودن فارابی را ثابت کرد:
شرححالنویسان، در شیعیمذهببودن فارابی تردید نکردهاند. صاحب اعیانالشیعة معتقد است فارابی، نخستین فیلسوف دوره اسلامی است و به گفته معاصران، فارابی فقط با علمای شیعه ارتباط داشت و همچنین او را معتقد به امامیه عدلیه و قائل به عصمت ائمه(علیهم السلام) دانستهاند.(89) آقابزرگ طهرانی نیز با توجه به برخی آثار فارابی او را جزو امامیه عدلیه و قائل به عصمت ائمه(علیهم السلام) میداند.(90)
تفکر و اعتقاد ایشان، که از طریق آثار و تألیفاتش بهدست میآید: فاخوری و خلیل جر معتقدند فلسفه فارابی، آمیزهای از حکمت ارسطویی و نوافلاطونی است که رنگ اسلامی، بهخصوص شیعه اثناعشری به خود گرفته است.(91)
لاووست میگوید: ویژگیهایی که فارابی درباره رئیس مدینه فاضله ذکر کرده، همان ویژگیهای شیعه درباره امامان(علیهم السلام) و مخصوصاً امام علی(علیه السلام) اولین امام و یکی از صحابه پیامبر(صلی الله علیه واله وسلم) و جانشین شرعیِ او است. سپس اینکه رئیس مدینه فاضله میتواند از افاضه عقل فعال برخوردار باشد و با آن متحد گردد؛ بنابراین، نبی و امام، هر دو دارای نفس برتر هستند و از فیض قدسی برخوردارند و عنایت الهی شامل آنها میشود. این همان دیدگاهی است که شیعه به آن معتقد است.(92)
دوم. تأثیرگذاری فارابی در طب
فارابی تأثیر فوقالعادهای بر متفکران پس از خود گذاشته است. فارابی در انواع علوم بیهمتا بود و درباره هر علمی از علوم زمان خویش کتاب نوشت. کتابهای او نشان میدهد که در علوم گوناگون از جمله طب مهارت بسیار داشته است. وی بهسبب معلومات فراوانش در علم طب ممتاز بود؛ ولی هرگز به حرفه پزشکی نپرداخت. ابنسینا او را استاد خود میشمارد.
سوم. آثار طبی فارابی
کتاب علمالمزاج در روسیه (کتابخانه سن پترزبورگ، 484 و لنینگراد) موجود است.(93) النفس نام دیگر رساله ماهیةالنفس و در ترکیه (استانبول کتابخانه توپکاپی (طوپقاپو)، احمد ثالث، شماره 3286) موجود است.(94) کلام فی اعضاءالحیوان(95)؛ الرؤیا(96) و الفراسة از دیگر آثار اوست.(97)
4. ابنمسکویه رازی(98)
ابوعلی احمدبن محمدبن یعقوب مسکویه (۳۲۰یا۳۲۶-۴۲۱ق) ملقب به ابنمسکویه رازى اصفهانى است. وی اهل ری بود و مدتی به اتفاق ابوریحان بیرونی، ابنسینا، ابوالخیر، ابوسهل مسیحی و ابونصر عراقی در دربار خوارزمشاه میزیسته است. (99)
ابنمسکویه در دربارِ آلبویه در بغداد، ری، شیراز و اصفهان خدمت کرد. وی مدتی در استخدام محمدبن المهلبی وزیر معزالدوله بود و سپس نزد ابنالعمید، سمت وزارت رکنالدوله دیلمی و کلیددار کتابخانه وی را عهدهدار شد، اما پس از کشتهشدن وی، به خدمت عضدالدوله درآمد. او در دربار دیلمیان صاحب مقام و منزلت والایی بود. ابنمسکویه در ۴۲۱ قمری درگذشت و وی را در تخت فولاد اصفهان به خاک سپردند.
یکم. تشیع ابنمسکویه
ابنمسکویه، خود یا پدرش زرتشتىاند، اما در گذر زمان مسلمان و سپس شیعهشده است. باید گفت(100) صبغه فلسفی آثار ابنمسکویه سبب شده است که شیعیان، بیش از اهلسنت آنها را بپذیرند. خود وی مانند فارابی و اخوانالصفا از معتقدان به تشیع فلسفی بود. بسیاری از نویسندگان متأخر، مسکویه را شیعه مذهب دانستهاند.(101)
دوم. آثار طبی ابنمسکویه
الجامع که با اثرپذیری از الحاوی محمدبن زکریای رازی مهمترین اثر طبی ابنمسکویه است؛(102) برگزیده کتاب الاشربة و ما یتعلق بها من الاحکام الطبیه(103) که درباره داروشناسی است و ابنتلمیذ آن را تلخیص کرده در کتابخانه صائب آنکارا، موجود است؛(104) الأدویةالمفردة(105) و الطبیخ(106) نیز در کتابخانه احمد ثالث استانبول دیده شده و سبب شد ترکیب اطعمة مباحة(107) که ابنمسکویه در این کتاب به اصول و فروع علم طب پرداخته است.
شهرت وی در فلسفه و اخلاق سبب شد مستشرقان به برخی کتب وی بپردازند؛ مانند گای لو استرنج (Guy le Strange) خاورشناس بریتانیایی که کتاب تجاربالامم ابنمسکویه را به انگلیسی ترجمه کرده است، اما خاورشناسان به کتب طبی این دانشمند شیعی نپرداختهاند.
5. ابنسینا
ابوعلی حسینبن عبداللّهبن سینا (370-428ق)، بزرگترین پزشک ایرانی شیعی است. کتابهای زیادی درباره زندگی ابنسینا از سوی مسلمانان و مستشرقان بهنگارش درآمده است. کتاب شرححال ابنسینا را نیکو لومسا (1504-1589م) و مارکوس فادلا به ایتالیایی و سپس یونانی ترجمه کردند. این شرححال را ابنسینا برای شاگردش ابوعبید گوزگانی (متوفای 438ق) خوانده بود که آلپاگو نسخه عربی آن را به ایتالیا آورد. این نسخه توسط نیکولومسا ونیزی و مارکوس فادلا از اهالی دمشق که مترجم بازرگانان ونیزی بود، ابتدا به ایتالیایی و سپس به یونانی ترجمه شده است.(108)
1. آثار طبی ابنسینا
کتابهای زیادی درباره آثار ابنسینا به نگارش درآمده است؛ مانند فهرست نسخههای مصنفات ابنسینا که مؤلف آن، یحیی مهدوی است. این کتاب دو بخش دارد: نخست، تألیفات حتمی و قطعی ابنسینا و دوم، تألیفات منسوب به او که در سال 1333 شمسی توسط دانشگاه تهران چاپ شده است.(109)
سعید نفیسی نیز کتاب فهرست نشریات ابوعلی سینا را تألیف کرد. همچنین وی فهرستی از کتابهای منتشرشده بوعلی سینا به زبان فرانسوی را تهیه کرد که این کتاب هم توسط دانشگاه تهران چاپ شده است.(110)
قانون
کتاب قانون(111) ابنسینا نقطه عطفی در پزشکی بود که توجه مستشرقان را به خود جلب کرد؛ زیرا قانون توانست کتاب الحاوی رازی، کتاب کاملالصناعة علیبن عباس اهوازی و حتی آثار جالینوس را تحتالشعاع قرار دهد. کتاب قانون در چندین قرن، شناختهشدهترین کتاب پزشکی در اروپا بهشمار میرفت. این کتاب در غرب به نام Canon medicina شهرت دارد.
در اهمیت و جایگاه والای این کتاب به چند نکته اشاره میکنیم:
2. شواهد تأثیرگذاری کتاب قانون ابنسینا در طب
اول: گستره ترجمه
این کتاب در قرن دوازدهم میلادی با آغاز نهضت ترجمه به زبان لاتین ترجمه شد و تا امروز به زبانهای عبری، انگلیسی، فرانسوی، ایتالیایی، آلمانی، روسی، فارسی، اردو و... ترجمه شده است:
ـ متن کامل این کتاب پیش از سال 1187 میلادی به کوشش ژرارد کرمونیایی و به فرمان اسقف اعظم تولدو (طلیطله)، ریموند (متوفای 1191م) به لاتین ترجمه شد. این ترجمه اساس چاپهای بعدی قانون است. آلپاگو، ترجمه لاتینی ژرارد کرمونیایی را تصحیح کرد و یادداشتهای فراوانی بر آن افزود.
ـ ترجمه عبری قانون توسط لورکی3 انجام شد و در سال 1491م/897ق در ناپل ایتالیا به چاپ رسید.
ـ در سال 1930 میلادی، دانشمند انگلیسی به نام کامرون گرونر جلد اول قانون را به استثنای قسمت تشریح آن، به زبان انگلیسی ترجمه کرد.
ـ در سال 1951 میلادی، دکتر سیریل الگود(112) به ترجمه صحیح و کامل قانون همت گمارد.
دوم: چاپ مکرر
پس از پیدایش صنعت چاپ، قانون از نخستین کتابهایی بود که به چاپ رسیده؛ بهگونهای که چهل سال پس از اختراع صنعت چاپ در اروپا، این کتاب به چاپ رسیده است.
قانون، نخست در فوریه 1473 میلادی در شهر رم منتشر و پس از دو سال تجدید چاپ شد. حتی سومین چاپ آن نیز پیش از انتشار کتاب کوچک جالینوس صورت گرفت. تا سال 1500 میلادی، ترجمه لاتین این کتاب پانزده بار به چاپ رسید (پانزده بار تجدید چاپ در فاصله کمتر از نیمقرن)، درحالیکه کتاب جالینوس فقط دو بار چاپ شد.(113)
سوم: منبع اصلی تدریس
قانون، متن درسی پزشکی در دانشگاههای اروپایی بود. تا اواسط قرن هفدهم میلادی یکی از متون معتبر آموزش پزشکی در دانشکدههای پزشکی اروپا مانند دانشگاههای لوون(114) در بلژیک، مونپلیه فرانسه و بولونیا ایتالیا بود که بهوسیله استادان تدریس میشد. این عقیده در غرب رایج بود که یک طبیب خوب باید ابنسینایی(115) باشد. بسیاری از دانش امروز پزشکی، دستاورد آموزشهای ابنسیناست.
چهارم: شروح فراوان
نسخههای دیگری نیز از شرح قانون در کتابخانههای غرب موجود است:
ـ شرحالقانون، اثر ابننفیس: نسخههایی از این کتاب در هلند، لیدن، کتابخانه دانشگاه لیدن،(116) (شرح تشریحالقانون) در آمریکا، دانشگاه کالیفرنیا و لوسآنجلس (UCLA) موجود است.(117)
ـ شرح قانون اثر عزالدین (شمسالدین) محمدبن محمودبن یوسف کاکیانی خورانی انزانی آملی(753ق): نسخهای از این کتاب در ایرلند، دوبلین، کتابخانه چستربیتی موجود است.(118)
ـ شرح کلیاتالقانون، قطبالدین ابواسحاق ابراهیمبن علیبن محمد سلمی مصری، معروف به قطب سلمی(618ق): نسخهای از این کتاب در ایرلند، دوبلین، کتابخانه چستربیتی، شماره 4133 موجود است.(119)
ـ شرح کلیات قانون اثر ابوعبداللّه محمدبن نامآوربن عبدالملکبن عبدالصانع اکبرآبادی، معروف به افضلالدین خونجی (590-646ق): نسخهای از این کتاب در فرانسه، پاریس، کتابخانه ملی پاریس موجود است.(120)
از دیگر کتابهای طبی ابنسینا عبارتاند از: البول که نسخهای از این کتاب در اسکاتلند، گلاسکو، کتابخانه دانشگاه گلاسگو، نسخه 121 موجود است،(121) أرجوزة فی أسباب الحمیات که نسخهای از آن در انگلیس، لندن، کتابخانه ولکام، نسخه 100 موجود است،(122) أحکام الأدویة القلبیة که نسخهای از این کتاب در هلند، لیدن، کتابخانه دانشگاه لیدن وجود دارد.(123) خواص سکنجبین، که این رساله فارسی را آندرا آلپاکو به زبان لاتین ترجمه کرده است،(124) الأرجوزة فی الطب که ابنسینا در این کتاب، خلاصه مطالب طب را بهصورت شعر در 1326 بیت بیان کرده است. این کتاب به همت هانری ژانیه و عبدالقادر نورالدین در پاریس چاپ شده است، هدیه که ابنسینا این کتاب را به امیر نوحبن منصور سامانی هدیه کرد و درباره قوای انسانی بحث میکند. این کتاب به همت و تصحیح ادواردبن کرنیلیوس فندیک چاپ شده است.(125) همچنین پنج جلد از کتاب یکصد جلدی آشنایی با مجموعه پزشکی اسلامی به ابنسینا اختصاص یافته است. (جلد 9: ادویه مرکبه نزد مسلمانان از کتاب پنجم قانون ابنسینا، ترجمه آلمانی توسط جوزف سونتهایمر، فرایبورگ، 1845؛ جلد 10تا 13: مطالعاتی درباره ابنسینا و نوشتههای طبی او).
6. علیبن عباس اهوازی
ابوالحسن علیبن عباس مجوسی اهوازی (384ق/994م)، یکی از بزرگترین طبیبان مسلمان شیعی است که ایرانی و از منطقه اهواز بوده است. اروپاییان او را به نام هالی عباس(126) میشناسند. وی شاگرد ابوماهر موسیبن یوسف ابنسیار بوده است.
یکم. تشیع علیبن عباس اهوازی
برخی شواهدی از شیعهبودن وی حکایت دارد:
اول: انتخاب اسامی معهود شیعی: ابوالحسن، علی و عباس. همچنین تاریخنگاران جد ایشان را مجوسی میدانند، نه خود ایشان را.
دوم: اگر ایشان از اهلسنت بود، هیچگاه مورخان سنیمذهب از پسوند مجوسی برای ایشان استفاده نمیکردند. معمولاً اعراب اهلسنت برای تحقیر شیعیان ایران، واژه مجوسی را بهکار میبرند.
سوم: نهتنها ایشان در سمت طبیب مخصوص در دربار یک دولت و حاکم شیعی یعنی عضدالدوله حضور داشته، بلکه مهمترین اثر خود، یعنی کتاب کاملالصناعة الطبیة را نیز به ایشان تقدیم کرده است.(127)
چهارم: برخی تاریخنگاران مانند آقابزرگ طهرانی، وی را شیعه معرفی کردهاند.(128)
دوم. آثار طبی علیبن عباس اهوازی
کامل الصناعة الطبیة
عناوین دیگر این کتاب، کناشالملکی، الطبالملکی، الملکی، القانونالعضدی فیالطب، الکناشالعضدی فیالطب و مداواةالامراض بالادویة المفردة است.(129) علیبن عباس شهرت خود را مدیون این کتاب است که آن را بهعنوان کتاب درسی تألیف کرد. این کتاب شامل تمام مواردی است که یک دانشجوی طب به آن نیاز دارد. وی در این کتاب، تمام اطلاعات پزشکی موجود تا زمان خود، یعنی قرن دهم میلادی را با نظم و ترتیب منطقی خلاصه کرده و افزون بر این، دقت و تخصص پزشکی مؤلف نیز بر ارزش کتاب افزوده است.
نخستینبار متن عربی آن در 1283 قمری در لاهور و پس از آن در 1294 قمری در بولاق بهچاپ رسید. کتاب کاملالصناعةالطبیة دو بار به زبان لاتین(130) و نیز اولینبار در ایتالیا و توسط کنستانتین آفریقایی،(131) بین سالهای 1070 و 1080 میلادی ترجمه شد.
ترجمه دوم که در سرزمین شام انجام شد، اهمیت زیادی دارد؛ زیرا از تأثیرپذیری اروپاییان از تمدن اسلامی حکایت میکند. استفان انطاکی،(132) کتاب کاملالصناعةالطبیة را در سال 1127 میلادی (521ق) در دوران حکمرانی بوهیموند دوم(133) حاکم انطاکیه (1130-1126م) از عربی به لاتین ترجمه کرد.
ترجمه کتاب کاملالصناعةالطبیة توسط استفان انطاکی(134) به نام Practica Pantegni et Stephononis شناختهشده و در سال 1523 میلادی در لیون فرانسه به چاپ رسیده است.(135)
البته بخشی از کتاب کاملالصناعةالطبیة را نیز د. کونینگ تصحیح و با نام سه رساله تشریح به عربی به فرانسه ترجمه کرده است.(136)
همچنین سهجلد از کتاب یکصد جلدی آشنایی با مجموعه پزشکی اسلامی که اثر فواد سزگین که بزرگترین کتابشناسی توصیفی تألیف شده و در سال 1996 میلادی بهشمار میرود و در فرانکفورت آلمان به چاپ رسیده، به علیبن عباس مجوسی اختصاص یافته است: جلد 40: متون و مطالعات درباره علیبن عباس مجوسی و جلد 41-42: کاملالصناعهالطبیه، تألیف علیبن عباس مجوسی.
7. ابنهندو
ابوالفرج علیبن حسینبن حسنبن هندو (410یا420ق)، پزشک، فیلسوف و شاعر ایرانی قرن چهارم و پنجم در دربار آلبویه و آلزیار است. ابنهندو نام چند تن از کاتبان، شاعران و ادیبان ایرانینژاد سدههای چهارم و پنجم قمری (۱۰و۱۱میلادی) است که زندگینامه دو تن از آنان چنان به هم آمیخته که تفکیک یکی از دیگری دشوار مینماید. منابع در موارد بسیار، روایات مربوط به علی را به پدرش حسین نسبت داده یا روایات مربوط به حسین را ذیل نام علی نهادهاند. این خاندان، احتمالاً همه منسوب به خاندان شیعی مذهب آلهندو بودهاند.(137)
1. آثار طبی ابنهندو
مفتاحالطب و منهاجالطلاب
این کتاب را فوائد علمالطب نیز نامیدهاند. کتاب درباره مصطلحات طبی بحث میکند و مشتمل بر ده مقاله و سه پیوست است. ابنهندو، درآمدی بر علم طب تهیه کرد که مشتمل بر مصطلحات، مبانی و مسائل طب و فلسفه است. طلاب و اهلعلم زمان خود او پس از او، مدخل طبی او را بهکار میگرفتند. این کتاب به کوشش مهدی محقق و محمدتقی دانشپژوه چاپ شده و ترجمه خلاصه آن به دو زبان فارسی و انگلیسی است.(138)
پیوست سوم این کتاب بهصورت مقالهای با عنوان «پزشک در جامعه اسلامی سدههای میانه» توسط فرانتس رزنتال آلمانی نوشته شده است.(139)
از دیگر آثار ابنهندو میتوان به موارد زیر اشاره کرد: حدودالاشیاءالطبیه،(140) مقالة موسویه در طب،(141) مدخل در علم طب(142) و النفس.(143)
باید گفت مستشرقان به آثار ابنهندو به سبب شهرت رازی و بوعلی سینا توجه چندانی نداشتهاند.
۸. سیداسماعیل جرجانی
زینالدین ابوالفضائل اسماعیلبن حسین جرجانی معروف به سیداسماعیل جرجانی، از طبیبان قرن پنجم و ششم هجری است. او در ۴۳۴ قمری از جرجانیه در جنوب دریایچه آرال و ساحل جیحون بهدنیا آمد و در۵۳۱ قمری (۱۱۳۵-۱۱۳۶میلادی) در مرو درگذشت. کتاب ذخیره خوارزمشاهی جرجانی معروف است و حتی در زمان خود مؤلف نیز شهرت فراوان یافت.(144) این کتاب پس از کتاب الحاوی رازی و قانون ابنسینا بیش از هر کتاب طبی دیگری به شهرت رسید.(145) ترجمه کتاب ذخیره جرجانی به زبان عبری یکی دیگر از دلایل گسترش آثار وی است. ذخیره خوارزمشاهی تنها کتابی است که از فارسی به عبری ترجمه شده است.(146)
کتاب ذخیره خوارزمشاهی به زبان لاتین ترجمه شد و قسمت اعظم آن با عنوان Pharmacopoca Persica توسط راهب آنجلوس ترجمه شده است.(147)
یکی از مهمترین و علمیترین پژوهشهای انجامشده درباره ذخیره خوارزمشاهی، بررسی بخش چشمپزشکی این کتاب است که آن را تیری دو کروسل دس اپس(148) فرانسوی انجام داده است،(149) سیریل الگود مینویسد: «وی برای نخستینبار ارتباط بین اگزوفتالمی (جلوآمدن کره چشم) و گواتر را بیان کرده که پاری (Parry) در سال 1825م دوباره آن کشف کرده و مطرح ساخته است».(150)
1. آثار طبی
ذخیره خوارزمشاهی؛
خفی علائی؛
الاغراض الطبیة و المباحث العلائیة؛
تدبیر یوم ولیلة؛
کتاب در علم تشریح؛
حفظالصحة؛
زبدة (فی) الطب؛
یادگار؛ دو خاورشناس به نام فونان(151) و استوری(152) در کتب خود به معرفی این کتاب پرداختهاند.
الاجوبة الطبّیة؛ بروکلمان از این رساله در کتابخانه آصفیه هندوستان یاد کرده است،(153) اما در فهرست این کتابخانه، رساله موردنظر بروکلمان همان الاغراضالطبّیة معرفی شده است.(154)
9. خواجه نصیرالدین طوسی(155)
محمدبن حسن طوسی (597-672ق)، مشهور به خواجه نصیرالدین طوسی، از علمای بهنام قرن هفتم هجری است. شیخ وجیهالدین، پدر خواجه طوسى از علمای شهر قم بود که بههمراه خانواده برای زیارت امام رضا(علیه السلام) به مشهد میرود و پس از زیارت هنگام بازگشت به وطن به علت بیماری همسرش در یکی از محلههای شهر طوس ساکن میشود و خواجه نصیر در همان شهر بهدنیا میآید. او بنابر وصیت خود در جوار حرم کاظمین5 دفن شد.
گرچه خواجه نصیرالدین طوسى، را متکلم شیعى قرن هفتم قمری میشناسند و کتاب تجریدالعقاید وی یکى از معروفترین کتب کلام است، اما نمیتوان حکیم، طبیب و ریاضىدانبودن وی را نادیده گرفت.(156) او به القابی چون نصیرالدین، محقق طوسی، استاد البشر و خواجه شهرت یافت. گرچه ارزش کارهای فلسفی او و نقشی که در تحول فلسفه داشته شگفتانگیز است، در طب نیز از شخصیتهای مشهور بهشمار میرود.
خواجه نصیرالدین طوسى توانست کتاب قانون ابنسینا را نزد قطبالدین مصرى شافعى بهخوبى بیاموزد.(157)
1. آثار طبی خواجه نصیرالدین طوسی
قوانین الطب: با عنوان ضوابطالطب نیز دیده میشود؛(158)
کلیات طب (رساله در کلیات طب): فارسی؛(159)
الطعوم.(160)
چارلز کولستون گیلیسپی در کتاب زندگینامه علمی دانشمندان اسلامی، به معرفی 126 دانشمندان اسلامی پرداخته است.(161) وی در این کتاب، آثار خواجه نصیرالدین طوسی را نیز معرفی میکند.
10. شمسالدین آملی(162)
محمدبن محمود ملقب به شمسالدین آملی (753ق) از دانشمندان بزرگ شیعه در قرن هفتم و هشتم هجری است. قاضی نوراللّه شوشتری، تشیع وی را به ادله گوناگون ثابت کرده است.(163)
تاریخ ولادت او مشخص نیست، اما ایشان در نیمه دوم قرن هفتم هجری در آمل بهدنیا آمده و محضر استادان بزرگی را در چند شهر درک کرده است؛ سپس در زمان الجایتو سلطان محمد خدابنده بنابر درخواست آن پادشاه به سلطانیه رفت و مورد احترام وی و وزیرش خواجه رشیدالدین فضلاللّه همدانی قرار گرفت و مدرس مدرسه سلطانیه شد. در زمان فرمانروایی شاه شیخ ابواسحاق به شیراز رفت و همانجا ساکن شد و به تدریس و تألیف پرداخت.
محمود آملی در زبان فارسی و عربی مهارت بسیاری داشت و در هر دو زبان آثار فراوانی نوشت. مهمترین اثر شمسالدین آملی، کتاب نفائسالفنون فی عرایسالعیون است که آن را در سال ۷۳۶ قمری آغاز کرد و پس از سال ۷۴۲ قمری به اتمام رساند. این کتاب، از جمله کتب معتبر فارسی شمرده میشود که درباره شرح موضوعات مختلف علوم است و در آن بیش از ۱۲۰ نوع علوم و چندین فنون مختلف سخن به میان آمده است.
1. آثار طبی شمسالدین آملی
شرح قانون ابنسینا
از جمله تألیفات مشهور او به زبان عربی، شرح کلیات قانون ابنسینا است. وی این شرح را در محرم 753ق/1352م نوشته است. شش نسخه از این اثر در ایران و شش نسخه نیز در خارج ایران بوده که بروکلمان به فهرست این نسخهها اشاره میکند.(164) البته این کتاب را ابرازالمعانی من کلیاتالقانون نیز نامیدهاند. این کتاب به زبان عربی است و در استانبول، موزه و کتابخانه توپکاپی (طوپقاپو) موجود است.(165)
از دیگر تألیفات وی، شرح کلیات طب سیدشرفالدین ایلاقی،(166) شرح الفصولالایلاقیة(167) و تشریحالاعضاءالمفردة است.(168)
11. عمادالدین شیرازی
عمادالدین محمودبن سراجالدین مسعودبن محمود شیرازی (954ق)، پزشکی را نزد پدرش محمود بکر، چشمپزشک شاه عباس، در شیراز فراگرفت و خود نیز شاگردان فراوانی تربیت کرد. وی مدتی طبیب امیر عبداللّهخان استاجلو حاکم شیروان بود. سپس به دربار شاه طهماسب رفت و مدت بیست سال در هند زندگی کرد. در اواخر عمر، مجاور مشهد رضوی شد و طبابت بیمارستان رضوی را برعهده گرفت. وی یکی از مشاهیر آرمیده در دارالشفاء حرم مطهر رضوی است که از چهرههای برجسته تاریخ پزشکی ایران در دوره صفوی بهشمار میرود.(169)
1. آثار طبی عمادالدین شیرازی
او تألیفات فراوانی دارد. البته بخش عمده آثار این دانشمند به داروشناسی اختصاصیافته است.(170) از آثار ارزشمند او در حوزه داروشناسی، نگارش نخستین رساله درباره پادزهر است. نخستین رساله فارسی درباره سیفلیس را نیز وی بهنگارش درآورد. این نوشته در لندن، موزه بریتانیا موجود است. سیریل الگود آن را به انگلیسی ترجمه کرد و در سال1931میلادی در نیویورک به چاپ رسید.(171)
مهمترین اثر حکیم عمادالدین در پزشکی، شرح بیماری آتشک است که در همان ایام به ایران راه یافته بود.(172)
12. نورالدین حیرانی (حیراجی)
نورالدین محمد عبداللّهبن عینالملک شیرازی حیرانی، از دانشمندان شیعی در عهد صفویه است که شیراز را ترک و به هند مهاجرت کرد. نورالدین محمد از نوادگان دختری محقق دوانی است. وی طب را نزد دایی خود (ابوالخیر مبارک) آموخت. شاهزاده محمد داراشکوه (پسر ارشد شاهجهان پادشاه هند) به ایشان توجه فراوان داشت.(173)
1. آثار طبی نورالدین حیرانی
طب داراشکوهی
کتاب طب داراشکوهی از لحاظ حجم با قانون ابنسینا و ذخیره جرجانی برابری میکند. دو نسخه از آن در دسترس است. لکلرک نسخه پاریسی را خلاصه کرد، ولی اشتباهاتی دارد؛ زیرا لکلرک فارسی را خوب نمیدانسته است.(174)
از دیگر آثار وی میتوان الفاظالادویة اشاره کرد. وی این کتاب را در سال 1038ق تألیف کرده است. کتاب، اسامی داروها به زبانهای عربی، فارسی، هندی و عبری را شامل میشود. این کتاب توسط گلادیان(175) به انگلیسی ترجمه شد و در کتابخانه مستشرقین پاریس موجود است.(176)
نتیجهگیری
در قرون اولیه، بسیاری از تألیفات طبی (نه ترجمهها) توسط طبیبان شیعی بهثمر رسیده است که در میان آنان، طبیبان بسیار بزرگ و نامداری وجود دارند. افزون بر این با بررسی قرنهای دیگر به این نتیجه خواهیم رسید که تلاش طبیبان شیعی در رشد طب، جریانی مرتب و بیوقفه بوده است. البته گرچه این جریان مسیر پرفراز و نشیبی داشته، تا قرن دوازدهم هجری هیچ نشانهای بر توقف این حرکت مستمر دیده نمیشود.
با وجود دوران طولانی تسلط حکومتهای غیرشیعی بر سرزمینهای اسلامی، همت و تلاش دانشمندان شیعی در رشد طب، ستودنی است. این همت با تشکیل حکومتهای شیعی، رشد نهضتگونه و رونق مضاعفی یافت. حجم آثار تألیفشده توسط طبیبان شیعی در این دوران شاهد و گویای این موضوع است؛ بههمینسبب در زمان تشکیل حکومت شیعی، حجم عمده رشد طب مختص طبیبان شیعی است.
محتوای بکر و بینظیر کتابهای طبی دانشمندان شیعی، سبب شد بسیاری از این کتابها بهوسیله مستشرقان به زبانهای عبری، لاتین، انگلیسی، فرانسوی، آلمانی، اسپانیایی، روسی و... ترجمه شود و از سرزمینهای اسلامی به غرب گسترش پیدا کند.
پس از تثبیت تمدن علمی غرب، کتابهای علمی مسلمانان به موزهها و کتابخانههای کهن وانهاده شد. در این دوران، برخی مستشرقان لب به تمجید از دستاوردهای دانشمندان شیعی گشودند و در کتابهای پژوهشهای باستانی خود، از آنان به نیکی یاد کردند.
مستشرقان پس از بهرهبرداری و درواقع سرقت علمی از آثار دانشمندان مسلمان، به تمجید از دستاوردهای آنان اعتراف کردهاند. واقعیت آن است که علم پزشکی اروپا طی چندین قرن پیش از تمدن علمی جدید غرب، مستقل نبوده و در این دوران، به تجربههای پزشکی مسلمانان وابسته بوده است. آثار ارزشمندی از پزشکان اسلامی، بهویژه طبیبان شیعی، در این چند قرن ترجمه شده است. بنابراین، بخشی از تمدن غرب برگرفته از ترجمه آثار طبیبان شیعی است. ازاینرو، برخی از رشد و گسترش علم طب در تمدن جدید، وامدار طبیبان شیعی است و نقش دانشمندان شیعه در رشد طب، بیشک انکارناپذیر است.(177)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.