پاسخ اجمالی:
براى تحصيل صفت «رضا» چند نکته لازم است؛ 1. توجه به خداوند به وسیله ذکر، فکر و مواظبت بر طاعات و هوای نفس. 2. بداند که انسان غافل و جاهل است و نارضایتى او نظام الهى را تغيير نمی دهد. 3. آيات و اخبارى كه در رفعت مرتبه اهل بلا و اجر و ثواب بر مصيبت است را مطالعه نماید. بالاتر از مقام رضا، مقام «تسلیم» است که مربوط به متقین است؛ و انسان در این مقام همه امور را به خدا وا می گذارد.
پاسخ تفصیلی:
براى تحصيل صفت «رضا» چند امر قابل توجه است: 1. تداوم ذكر خدا در قلب و تفكر در عجائب خلقت و حكمت هاى قرار داده در مخلوقات و مواظبت بر طاعات و عبادات و كم نمودن علائق دنيوى و علائق نفسانى كه مي توان همه را تحت عنوان «توجه به خدا» جمع كرد، و با اين توجه محبت شخص به مرتبه اى مى رسد كه محو دوست گرديده و مست باده محبت مى شود و احساس درد از مصائب و بلاها نخواهد كرد.
2. تأمّل در اينكه انسان، غافل و جاهل است و مهربانى مادر به فرزند جلوه بسيار كوچكى از عشق و محبت خداوند به مخلوقات است، پس چنين خالقى هر چه كند: «سَرِ قبول بِبايد نهاد و گردن طوع *** كه آنچه حاكم عادل كند همه داد است».
3. تأمل در اينكه از نارضائى او هيچ نظام الهى تغيير نخواهد كرد؛ چه راضى باشد چه ناراضى، تقدير الهى خواهد آمد، لكن وجود رضايت موجب كسب ثواب و نارضايتى عامل تحصيل عقاب خواهد بود؛ «در دايره هستى ما نقطه تسليميم *** رأى آنچه تو انديشى، حكم، آنچه تو فرمايى».
4. طالب مرتبه رضا بايد در آيات و اخبارى كه در رفعت مرتبه اهل بلا همچون حضرت ايوب(عليه السلام)(1) رسيده، نظر كند و احاديث اجر و ثواب بر مصيبت را مطالعه كند و بداند هر گنجى بعد از رنجى و هر راحتى بعد از محنتى و هر اجرى بعد از بلايى و هر ثوابى بعد از مصيبتى است.
يار و دوستى از دوستان درگاه نيست كه سر او به خنجر تسليم نبريده باشد و هيچ يك از مقّربان بارگاه نيست كه در باديه و بيابان محبت خارهاى مصيبت به پاى او نرفته باشد و محرمى از محرمان قدس را نيافتم كه چهره او از خوناب جگر، سرخ نشده باشد و صديقى از صديقان نشنيدم كه به سيلى عناء و رنج رخسار او كبود نشده باشد، پس آدمى بايد به اميد ثواب هاى پروردگار چون مردان بلند همت، بيابان بلا را با قدم صبر بپيمايد، و دشوارى هاى اين راه را بر خود سهل نمايد، او چون مريضی است كه متحمل حجامت و فَصْد (رگ زدن) و خوردن دواهاى گرم و سرد مى گردد، و مانند تاجرى است كه بار گران سفرهاى دور و دراز را به اميد سود مى كشد.
قابل توجه اينكه علماء اخلاق فرموده اند: «بالاتر از مقام رضا، مقام تسليم و تفويض است؛ زيرا در مقام رضا، طبع انسان لحاظ و منظور شده و مى گويد: هر چه محبوب برايم بپسندد، من مى پسندم و راضى به آن هستم؛ ولى در مقام تسليم، طبع و ميل و منيّت و تعلقات انسان لحاظ نمى شود؛ بلكه طبع و موافقت و مخالفت آن را به خدا واگذار مى كند، و گويا براي آن اصلاً طبعى و تعلّقى به امورات نمى بيند كه افعال خداوند موافق و مرضىّ آن باشد. اين مقام تسليم از توكل هم بالاتر است؛ زيرا كه توكل، اعتماد كردن به خدا است در امورات و به منزله توكيل [وكيل كردن] است و گويا خداوند را وكيل خود قرار مى دهد، پس هنوز تعلقى به امور براى خود مى بيند و خود را به منزله موكل مى پندارد، ولى در مرتبه تسليم تمام علائق گسسته شده و جميع امور به خداوند متعال واگذار مى شود».(2)
نيل به مقام رضا از شُؤون متّقين است، ولى رسيدن به مقام تسليم از ثمرات مراتب عالى تقوا و يقين است كه وصول به اين مرتبه امرى بس دشوار ولى لازم است. اين مقامى است كه بزرگان دين همچون حسين بن على سيدالشهدا(عليه السلام) به اين مقام رسيده اند كه در تاريخ كربلا آمده: حضرت بعد از مبارزات فراوان وقتى از اسب بر روي زمين قرار گرفتند عرض كردند: «اِلهِى رِضىً بِقَضَائِكَ تَسلِيماً لِاَمرِكَ لَامَعبُودَ سِوَاكَ يَا غِيَاثَ المُستَغِيثِينَ»(3)؛ (راضى هستم بقضاء و حكم تو، تسليمم براى امر تو، نيست معبودى به غير از تو، اى فريادرس فريادكنندگان).(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.