«تكلّم» صفت ذات یا صفت فعل؟!

بر اساس روایات، صفت «تكلّم» از صفات ذات الهی است یا صفات فعل؟

امام صادق(ع) در مورد صفات ذات می فرماید: «خداوند هميشه بالذات عالم بود در حالى كه معلومى وجود نداشت و بالذات قادر بود در حالى كه مقدورى نبود»؛ لکن در پاسخ ابوبصير كه سوال كرد «آيا خداوند هميشه موصوف به صفت متكلم بوده؟» فرمود: «كلام، موضوع حادثى است؛ خداوند متعال وجود داشت و متكلم نبود، سپس كلام را آفريد». اين عبارت به وضوح فرق ميان صفات ذات و صفات فعل را بيان مى كند. صفات ذات از ازل بوده و نيازى به وجود مخلوقات ندارد، امّا صفات فعل، به هنگام صدور افعالى از خداوند، توسط عقل انتزاع شده و به او نسبت داده می شود که «تکلم» یکی از آنهاست.

منظور از «صفات جمال» و «صفات جلال» خداوند؟

منظور از «صفات جمال» و «صفات جلال» خداوند چیست؟

منظور از صفات «جمال» صفاتى است که براى خداوند ثابت است، مانند علم و قدرت و ازلیّت و ابدیّت و لذا آن را صفات «ثبوتیه» نیز مى نامند. منظور از صفات «جلال» صفاتى است که از خدا نفى مى شود، مانند جهل و عجز و جسمانیت و مانند آن،  لذا آن را صفات «سلبیه» نیز مى نامند.

اشاره به برهان حرکت، در قرآن

آیا در قرآن به برهان حرکت اشاره شده است؟

آیه 12 سوره انعام مى فرماید: «وَلَهُ ما سَکَنَ فِى اللَّیْلَ و النَّهار». «حرکت» و«سکون» دو حالت عارضى و حادث اند، نه قدیم و ازلى. حرکت: بودن چیزى در دو زمان مختلف در دو مکان و سکون: بودن چیزی در دو زمان در یک مکان معین است؛ بنابراین در ذات حرکت و سکون توجه به حالت سابقه نهفته شده و چیزى که حالت قبلی داشته، ازلى نیست. پس اجسام که از حرکت و سکون خالى نیستند، حادثند و نیازمند به آفریدگار. ولى خداوند چون جسم نیست، نه حرکت دارد و نه سکون، نه زمان دارد و نه مکان؛ و به همین جهت ازلى و ابدى است.

حادث یا قدیم بودن عالم مادّه

بر اساس دیدگاه فلاسفه عالم هستی حادث است، یا قدیم؟

عالم مادّه حادث است، چون برهان حرکت و سکون مى گوید جهان مادّه دائماً در معرض حرکت و سکون است و حرکت و سکون از«امور حادث» است و چیزى که معروض حوادث است حادث مى باشد. دلیل علمى حادث بودن عالم، مدام در حال فرسودگى و«آنتروپى» بودن آن است. این فرسودگى یعنی اینکه جهان مادّه پایان و سرانجامى دارد و هنگامى که قبول کنیم پایانى دارد، باید قبول کنیم آغازى هم داشته. بنابراین عالم حادث است.

آفریدگار خدا؟

اگر هر چیزی علت و آفریدگاری دارد، علت و آفریدگار خدا چیست؟ اگر موجودی مثل خدا آفریدگار ندارد و می تواند بدون علت باشد، چه اشکالی دارد که طبیعت بدون آفریدگار باشد؟!

اولا: قانون علیت نمی گوید که «هر موجودی علت دارد»، بلکه می گوید: «هر ممکن الوجودی علت دارد»؛ یعنی موجودی که وجود و عدم وجود آن هر دو امکان پذیر است، موجودی که زمانی نبوده و «پدیده» یا «حادث» نامیده می شود، آفریدگار دارد.

ثانیا: اگر قرار باشد که طبیعت بدون علت بوجود آمده باشد، پس پذیرفته ایم که «موجودی بدون علت موجود باشد».

ثالثا: طبیعت نمی تواند بدون علت باشد؛ چون پدیده و حادث است و ازلی و قدیم نیست. پس وجودش ذاتی نیست و از دیگری گرفته است، پس معلول است، پس وجودش محتمل و ممکن است، پس نمی تواند «واجب الوجود» یا «موجود بی علت» باشد.

منظور از «صفات ذات» و «صفات فعل» خداوند؟

صفات ذات و صفات افعال چه صفاتی اند و چه تمایزی دارند؟

صفات ذات صفاتى است که عین ذات خداوند است، و حتّى قبل از صدور افعال از او، این صفات براى او ثابت بوده است؛ مانند ازلى بودن، ابدى بودن، علم و قدرت. صفات فعل، صفاتى است که با ملاحظه انجام فعلى از ناحیه آن ذات مقدّس بر او اطلاق مى ‏شود، مثل خالق و رازق بودن خداوند. دست کم شش وجه تمایز برای آنها ذکر شده است.

زمان پیدایش سِحر

«سِحر» چیست و از چه زمانى پیدا شد؟

سحر از زمان های قدیم در میان مردم وجود داشته است و غالبا با استفاده از خواص شیمیایی و فیزیکی برای اغفال مردم ساده لوح انجام می گرفته. سحر نوعی اعمال خارق العاده است که آثاری در وجود انسان ها می گذارد و گاه یک نوع چشم بندی است و گاه تنها آثار روانی و خیالی دارد. قرآن آنچه را که شعبده و چشم بندی باشد فاقد حقیقت می داند؛ اما برخی از انواع سحر اثرگذارند مثلا میان زن و شوهر جدائی می اندازند و... .

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

قال الصادق عليه السلام :

«من انشد في الحسين عليه السلام بيتا من شعر فبکي و ابکي عشرة فله و لهم الجنة‏»

هر کس در رثاي حسين عليه السلام يک بيت از قصيده‏اي بخواند و بگريد و ده نفر را بگرياند پاداش آنان بهشت است.

بحارالانوار، ج 44، ص 288