گواهى عمر بر بی همانندی على(ع)
عمر بن خطاب بی همانندی على(علیه السلام) را با چه عبارتی بیان کرده است؟
از او نقل شده که گفت: «زنان عاجزند که مثل على بن ابى طالب(ع) را به دنیا آورند، اگر على(ع) نبود عمر هلاک مى شد».
از او نقل شده که گفت: «زنان عاجزند که مثل على بن ابى طالب(ع) را به دنیا آورند، اگر على(ع) نبود عمر هلاک مى شد».
به نظر عمر بن خطاب، چهار آیه از قرآن افتاده است: آیه رجم، آیه فراش، آیه رغبت و آیه جهاد. شگفت آن که صحاح و مسانید اهل سنت آنها را نقل کرده اند، با آن که متن آنها گواه آن است که از قرآن نیست.
در منابع تاریخی و حدیثی اهل سنت ماجراهایی درباره خلیفه دوم مبنی بر تلاوت آیات قرآن و پرسیدن معانی برخی واژه های آنها از دیگران نقل شده است. شاید عذر خلیفه در این که علم کتاب و سنّت از او پوشیده مانده، یا از قضاوت و داورى ناتوان بوده است پذیرفتنى باشد؛ زیرا اشتغال او به برخی داد و ستدها در بازار – آنگونه که در منابع روایی اهل سنت نقل شده - او را از کسب علوم بازداشته بود ولى عذر وى در عدم شناخت زبان و لغت خویش که شبانه روز آن را در دهان مى چرخاند، پذیرفتنى نیست.
ابن حزم ادعا می کند هر صاحب حسی به چند برابر بودن علم عمر در مقایسه با علم علی گواهی می دهد و ابن تیمه نیز معتقد است ابوبکر و عمر و دیگر بزرگانِ اصحاب از على چیزى نیاموختند. در پاسخ به این ادعاها می توان گفت: صرف نظر از روایاتى که پیامبر(ص) درباره برترى علم و فضل امام على(ع) بر سایر مردم، ذکر فرموده، کافى است طبق منابع اهل سنت به سخنان عمر بن خطاب بعد از مراجعه وى به امیرالمؤمنین در مشکلات علمى و غیره اشاره کرد. سخنان متعددی که قدر مشترک میان همه آنها نیاز عمر به دانش راه گشای امام است.
صاحب کتاب الوشیعه ادعا می کند عمر فقیه ترین و داناترین صحابه به کتاب و سنّت است و به آنها عمل می کرد. در پاسخ به این ادعا کافى است اندکى در تاریخ تأمل کنیم. چگونه عمر داناترین اصحاب بود در حالیکه براى یادگیرى بسیارى از مسائل دینى و حل مشکلات قضایى به اصحاب بویژه على(ع) مراجعه مى کرد و در موارد متعددی به نیاز علمی خود به علی اعتراف کرده و نیز به گواهی تاریخ خلیفه خیلى اوقات در مسائلى که مربوط به قضاوت و داورى یا فتوا دادن بود، درمانده مى شد و اعترافاتی درباره کم دانشی خود ایراد می کرد.
پيامبر(ص) بارها درباره دانايي و مهارت امام علي(ع) در قضاوت فرمود: «ماهرترين فرد امت من در قضاوت، على بن ابى طالب(ع) است»؛ در راستاي اين حديث، بخارى در صحيح خود از عمر نقل کرده: در بين ما بهترين قاضي علي(ع) است؛ نیز در کتاب تاريخ اسلام به نقل از ابن عبّاس آمده عمر بن خطاب گفت: علي(ع) در قضاوت داناترين همه ماست.
از خرشه بن حر نقل شده که خلیفه دوم با این استدلال که ماه رجب از ماه هایی است که نزد عرب جاهلی بزرگ پنداشته می شده، عده ای را به خاطر روزه در این ماه توبیخ و تنبیه کرد. امری که با عمل خود حضرت رسول(ص) در روزه داری این ماه و روایات بسیار زیاد آن حضرت در استحباب روزه و توصیه به روزه در این ماه منافات دارد.
وقایع تاریخی از برخورد خلیفه دوم در مواجهه با پرسش های قرآنی مردم نقل شده که قدر مشترک آنها تندی و خشونت خلیفه و حتی توسل به تازیانه در برابر طرح چنین پرسش هایی است.
به عنوان نمونه: از «أنس» نقل شده است: «عمر بن خطّاب» «صبیغ کوفى» را به سبب سؤال پیرامون حرفى از قرآن به اندازه اى تازیانه زد که پشتش خونین شد.
عمر گروهی از جمله فرزند خود را به خاطر اینکه کنیه شان ابوعیسی بود توبیخ کرد و کنیه شان را تغییر داد و توصیه می کرد مردمان به کنیه های عربی همدیگر را بخوانند و همچنین به مردم کوفه نوشت نام پیامبران را بر فرزندان خود نگذارند و حتی از عده ای از اهل مدینه که هم نام پیامبر بودند خواست نام شان را تغییر دهند.
در معتبرترین منابع حدیثی اهل سنت – صحاح سته – روایتی نقل شده مبنی بر اینکه خلیفه دوم نمی دانست در نماز عید باید چه سوره ای بخواند و از دیگران این مساله را پرسید و بدیهی است که چنین مساله ای – حتی اگر توجیه گران آن را از سر فراموشی خلیفه به خاطر اشتغالات فراوانش بدانند – با شأن و مقام خلیفه مسلمانان سازگار نیست.
قال على بن الحسين السجّاد عليه السّلام :
اَيُّما مُؤ مِنٍ دَمِعَتْ عَيْناهُ لِقَتْلِ الْحُسَيْنِ وَ مَنْ مَعَه حَتّى يَسيلَ عَلى خَدَّيْهِ بَوَّاءَهُ اللّهُ فىِ الْجَنَّةِ غُرَفاً.
هر مؤ منى که چشمانش براى کشته شدن حسين بن على عليه السّلام و همراهانش اشکبار شود و اشک بر صورتش جارى گردد، خداوند او را در غرفه هاى بهشتى جاى مى دهد.
ينابيع الموده ، ص 429