پاسخ اجمالی:
عمر گروهی از جمله فرزند خود را به خاطر اینکه کنیه شان ابوعیسی بود توبیخ کرد و کنیه شان را تغییر داد و توصیه می کرد مردمان به کنیه های عربی همدیگر را بخوانند و همچنین به مردم کوفه نوشت نام پیامبران را بر فرزندان خود نگذارند و حتی از عده ای از اهل مدینه که هم نام پیامبر بودند خواست نام شان را تغییر دهند.
پاسخ تفصیلی:
در زمینه نظر «عمر» پیرامون نام و کنیه افراد، موارد مختلفى در منابع اهل سنت نقل شده است که به برخى از آنها اشاره مى کنیم:
1 ـ از «زید بن اسلم» از پدرش نقل شده است: عمر بن خطاب پسر خود را به خاطر این که کنیه اش ابوعیسى بود ، تنبیه کرد . و به «مغیرة بن شعبه» که کنیه او نیز ابوعیسى بود، گفت: چرا کنیه خود را ابو عبد الله نمى گذارى؟ پاسخ داد : پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) کنیه مرا ابوعیسى نهاد . عمر گفت : «إنّ رسول الله(صلى الله علیه وآله) قد غفر له ما تقدّم من ذنبه وما تأخّر وإنّا فی جلستنا»(1)؛ ( پیامبر خدا کسى است که گناهان گذشته و آینده اش بخشیده شده است(2)، ولى ما در جایگاه خود هستیم) پس از آن ، همیشه او را ابوعبدالله خطاب مى کرد تا اینکه از دنیا رفت.(3) .
2 ـ معشوقه «عبیدالله بن عمر» نزد عمر آمده از او شکایت کرده و گفت: اى امیر المؤمنین! آیا مرا از دست ابوعیسى نجات نمى دهى؟ عمر گفت: ابوعیسى کیست؟ معشوقه گفت: فرزندت عبید الله. عمر گفت: واى بر تو چگونه به او ابوعیسى مى گویى؟ و فرزندش را فراخواند و به او گفت: واى بر تو! کنیه خود را ابوعیسى گذاشتى؟ او را از این کار برحذر داشته و ترساند و بعد دست فرزندش را به دندان گرفت تا ناله اش بلند شد، سپس او را زد و به او گفت: واى بر تو مگر عیسى پدر داشت؟ تو از کنیه هایى که عرب انتخاب مى کند آگاهى ندارى؟ مانند ابوسلمه، ابوحنظله، ابوعرفطه، و ابو مرّه(4) .
3 ـ عمر(رضی الله عنه) به اهل کوفه نوشته بود : «لا تسمّوا أحداً باسم نبیّ»؛ (نام پیامبران را بر کسى نگذارید) . و به گروهى از ساکنان مدینه دستور داد نام فرزندانشان که محمّد بود ، را تغییر دهند تا این که گروهى از یاران پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) گفتند: خود پیامبر به آنان اجازه داده تا فرزندانشان را محمّد بنامند، در این هنگام از آنان دست بر داشت(5) .
نکته قابل ذکر اینکه این روایات، در برداردنده چندین مطلب است: از جمله:
الف) خلیفه از نامگذارى افراد به نام پیامبر اعظم(صلى الله علیه وآله) نهى کرده و به کسانى که نامشان محمّد بود دستور داده که نامشان را تغییر دهند، در حالى که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) فرموده : «من ولد له ثلاثة أولاد فلم یسمّ أحدهم محمّداً فقد جهل»(6)؛ (هر کسى که سه فرزند داشته باشد و نام یکى از آنها را محمّد نگذارد، جاهل است.) و نیز فرموده است: «إذا سمّیتم محمّداً فلا تضربوه ولاتحرموه»(7)؛ (هرگاه فرزند خود را محمّد نامیدید او را نزنید و از چیزى محروم نسازید) .
ب) نهى وى از نامگذارى به نام پیامبران، در حالیکه نام پیامبران پس از اسماء حسناى الهى از زیباترین نام هاست.
در روایتى از پیامبرخدا(صلى الله علیه وآله) آمده است : «ما من أهل بیت فیه اسم نبیّ إلاّ بعث الله تبارک وتعالى إلیهم ملکاً یقدِّسهم بالغداوة والعشیِّ»(8)؛ (هیچ خانه اى نیست که در آن اسم پیامبرى باشد مگر این که خداى تبارک و تعالى فرشته اى را بر انگیخته ، صبح و شب آنان را تقدیس نماید) . و مى فرماید : «سمّوا بأسماء الأنبیاء ، وأحبّ الأسماء إلى الله عبدالله وعبدالرحمن ، وأصدقها حارث وهمام ، وأقبحها حرب ومرّة»(9)؛ (نام خود را از نام پیامبران انتخاب کنید و محبوب ترین نام نزد خدا عبدالله و عبدالرحمن، و صادق ترین آنها حارث و همام، و زشت ترین آنها حرب و مرّه است) .
ج) مذّمت و سرزنش کردن وى ، کسى را که کنیه اش ابو عیسى بوده ، به این دلیل که آیا عیسى پدر داشت (تا «ابوعیسى» ـ پدر عیسى ـ صحیح باشد)؟!
آیا خلیفه خیال کرده که هر کس خود را ابو عیسى نامید خود را پدر عیسى بن مریم مى داند تا به او اشکال شود که: مگر عیسى پدر داشت؟!
د) از کنیه هاى عرب که خلیفه انتخاب کرد «ابومرّه» است، در حالى که پیامبر خدا(صلى الله علیه وآله) از نامگذارى به این کنیه نهى فرموده است(10). افزون بر این ، آن گونه که در کتب لغت آمده(11)، «ابومرّه» کنیه ابلیس است.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.