آيه ليلة المبيت؛ آيات ولايت امیر المؤمنين على عليه السلام
آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى دام ظله
بسم الله الرّحمن الرّحيم
قال الله الحکيم فی کتابه الکريم: «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ؛ بعضى از مردم [با ايمان و فداكار، همچون على عليه السلام در «ليلة المبيت» به هنگام خفتن در جايگاه پيغمبر صلى الله عليه و آله] جان خود را به خاطر خشنودى خدا مى فروشند؛ و خداوند نسبت به بندگان مهربان است».[1]
دورنماى بحث
اين آيه شريفه، كه به آيه ليلة المبيت معروف شده، يكى از مهم ترين آيات فضايل حضرت امير المؤمنين عليه السلام مى باشد. فضيلتى كه نظير آن در اسلام براى هيچ كس ثابت نشده است. آيه فوق به فداكارى بى نظير امام اوّل شيعيان، كه در شب تاريخى هجرت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله به سوى مدينه، در بستر آن حضرت خوابيد، اشاره دارد و با توضيحى كه خواهد آمد از جمله آيات مربوط به ولايت آن حضرت مى باشد.
شأن نزول
علماء و دانشمندان فراوانى، از شيعه و اهل سنّت، معتقدند كه آيه مورد بحث مربوط به حضرت على عليه السلام مى باشد. و اين مطلب را بطور گسترده در كتاب هاى خويش نقل كرده اند، به گونه اى كه اين داستان به سر حدّ تواتر رسيده است؛ يعنى بقدرى زياد نقل شده كه جايى براى انكار آن وجود ندارد.
خلاصه داستان ليلة المبيت بدين شرح است:
هنگامى كه دشمنان اسلام و مشركان لجوج و سرسخت مكّه، از ناحيه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله احساس خطر كردند و نقشه ها و توطئه هاى ديگر آنان كارساز نشد، تصميم نهايى را گرفتند و سه برنامه بسيار خطرناك براى مقابله با آخرين پيامبر خدا در نظر گرفتند؛ آنها گفتند:
«پيامبر اسلام را يا بايد به قتل برسانيم، و يا او را به زندان ابد بيفكنيم تا با هيچ كس ارتباط نداشته باشد، و يا به خارج از سرزمين حجاز تبعيد نماييم!».[2]
قرائن و شواهد نشان مى دهد كه بالاخره گزينه اوّل، كه خطرناك ترين گزينه هاى سه گانه بود، انتخاب شد و براى عملى كردن اين توطئه خطرناك از چهل قبيله عرب كمك خواستند. از هر قبيله اى شمشير زنى قهرمان و ماهر حاضر شد. شب هنگام چهل شمشير زن آماده نبرد، اطراف خانه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را محاصره كردند و از بالاى ديوار منزل، يا روزنه هاى در ورودى، بستر آن حضرت را زير نظر داشتند تا در موقع مناسب وارد منزل شوند و آن حضرت را به قتل برسانند!
خداوند به وسيله پيك وحى پيامبرش را از توطئه مشركين آگاه كرد. پيامبر تصميم گرفت از مكّه خارج شود. پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله براى اين كه از اين توطئه خطرناك و نقشه شيطانى جان سالم به در برد، بايد دو كار انجام دهد:
نخست اينكه، بر خلاف جهت مدينه حركت كند، يعنى به جاى اين كه به سمت شمال مكّه، كه به مدينه ختم مى شود برود، به طرف جنوب مكّه حركت كرد، تا اگر افرادى از دشمن متوجّه خروج آن حضرت از مكّه شدند نتوانند او را بيابند و دستگير نمايند.
دوم اينكه، بايد شخصى به جاى پيامبر اسلام در بستر او بيارامد، تا دشمن متوجّه غيبت پيامبر و خروج آن حضرت از مكّه نگردد.
بدين منظور به على عليه السلام فرمود: «تو بايد امشب به جاى من در بسترم بخوابى». على عليه السلام عرض كرد: «اگر من در بستر شما بخوابم، آيا شما از دست دشمنان اسلام نجات خواهيد يافت و به سلامت به مدينه خواهيد رسيد؟».[3] حضرت فرمود: بله، على عليه السلام به نشانه شكرانه سلامت وجود خليفه خداوند در زمين، سر به سجده مى سايد. مى گويند اين نخستين سجده شكر در شريعت مقدّس اسلام بود.
پيامبر صلى الله عليه و آله پس از اين كه على عليه السلام را به جاى خويش نهاد، با لطف و عنايت خداوند از مكّه خارج شد و بر خلاف جهت مدينه به سمت جنوب مكّه حركت نمود و در غار ثور مأوا گزيد و پس از يأس دشمن از يافتن آن حضرت، به سوى مدينه حركت كرد و به سلامت به مدينه رسيد.[4]
بدون شك ليلة المبيت، شب بسيار حسّاس، خطرناك و سرنوشت سازى براى اسلام بود و قهرمان اين شب پرمخاطره كسى جز حضرت امير المؤمنين عليه السلام نبود.
هنگامى كه پيامبر به سمت مدينه حركت مى كند، خداوند متعال در بين راه مكّه و مدينه آيه محلّ بحث را در شأن ايثار و فداكارى بى نظير على عليه السلام بر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نازل مى كند.
اعترافات دانشمندان اهل سنّت!
شأن نزولى كه بطور خلاصه ذكر شد، مخصوص علماى شيعه نيست؛ بلكه بسيارى از علماء اهل سنّت نيز آن را نقل كرده اند.
از جمله مى توان به «طبرى»[5] «ابن هشام»[6] «حلبى»[7] «يعقوبى»[8] - كه همگى از مورّخان مشهور اهل سنّت هستند - و «احمد»،[9] از فقهاى اهل سنّت، «ابن جوزى»[10] و «ابن صباغ مالكى»،[11] اشاره كرد.
جالب تر از همه اينها سخنى است كه «أبو جعفر اسكافى»، استاد شارح مشهور نهج البلاغه ابن أبي الحديد معتزلى، در اين زمينه گفته است؛ او مى گويد:
«قد ثبت بالتّواتر حديث الفراش ... و لا يجحده الّا مجنون او غير مخالط لاهل الملّة ... و قد روى المفسّرون كلّهم: انّ قول اللَّه تعالى: "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ" انزلت فى علىّ عليه السلام ليلة المبيت على الفراش؛ حديث خوابيدن على (ع) در بستر پيامبر اسلام (ص) به تواتر ثابت شده و قابل انكار نيست؛ بنابراين جز انسان ديوانه و مجنون، يا كسى كه با مسلمانان معاشرتى ندارد، هيچ كس چنين روايتى را انكار نمى كند، [زيرا] تمام مفسّران قرآن كريم اتّفاق نظر دارند كه آيه شريفه "وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي..." در ليلة المبيت، در شأن على عليه السلام نازل گشته است».[12]
نتيجه اينكه تمام دانشمندان اسلامى، اعمّ از شيعه و سنّى، متّفق القولند كه آيه ليلة المبيت در شأن فداكارى و ايثار بىنظير على عليه السلام نازل گشته است.
شرح و تفسير
معامله اى بى نظير!
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغاءَ مَرْضاتِ اللَّهِ»
برخى از مردم براى تحصيل و به دست آوردن خشنودى و رضاى خداوند - كه مقامى بس والا و مهم است - از جان خويش مايه مى گذارند و آن را در معرض فروش قرار مى دهند، و آن شخص، همان طور كه گذشت، على بن أبي طالب عليهما السلام بود. متاع و كالاى مورد معامله در اين معامله بى نظير جان على، و خريدار آن خداوند خالق همه جهانيان، و فروشنده حضرت على عليه السلام و قيمت اين كالا، خشنودى و رضاى پرودگار عالم بود.
«وَ اللَّهُ رَؤُفٌ بِالْعِبادِ».
خداوند متعال نسبت به بندگانش رئوف و مهربان است. آيا رأفت و لطف و مهربانى بالاتر از اين تصوّر مى شود كه خداوندِ مالك همه جهان هستى، از جمله انسانها، جان انسانى را به بالاترين قيمت بخرد؟!
معامله با خداوند درآيات قرآن
سه آيه پيرامون معامله با خداوند متعال در قرآن كريم وجود دارد، كه مقايسه اين سه آيه با هم خالى از لطف نيست.
آيه اوّل: در آيه 111 سوره توبه مى خوانيم: «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ أَنْفُسَهُمْ وَ أَمْوالَهُمْ بِأَنَّ لَهُمُ الْجَنَّةَ يُقاتِلُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقْتُلُونَ وَ يُقْتَلُونَ وَعْداً عَلَيْهِ حَقًّا فِي التَّوْراةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الْقُرْآنِ وَ مَنْ أَوْفى بِعَهْدِهِ مِنَ اللَّهِ فَاسْتَبْشِرُوا بِبَيْعِكُمُ الَّذِي بايَعْتُمْ بِهِ وَ ذلِكَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ؛ خداوند از مؤمنان جانها و اموالشان را خريدارى كرده، كه [در برابرش] بهشت براى آنها باشد؛ [به اين گونه كه:] در راه خدا پيكار مى كنند، مىكشند و كشته مى شوند؛ اين وعده حقّى است بر او، كه در تورات و انجيل و قرآن ذكر فرموده؛ و چه كسى از خدا به عهدش وفادارتر است؟! اكنون بشارت باد بر شما، به دادوستدى كه با خدا كرده ايد؛ و اين است آن پيروزى بزرگ».
در اين معامله بزرگ، خريدار خداوند متعال، و فروشنده بندگان مؤمن و مجاهد، و كالاى مورد معامله جان مؤمنان، و قيمت و ثمن معامله بهشت برين، و سند اين معامله جالب و با ارزش در سه كتاب آسمانى معتبر (قرآن و انجيل و تورات) به ثبت رسيده است. اين معامله آنقدر با بركت است كه خداوند از آن به «پيروزى بزرگ» ياد مى كند و به فروشندگان تبريك و تهنيت مى گويد! و حقيقتاً چنين معاملهاى بزرگ است؛ زيرا خريدار، جنسى را كه متعلّق به خود اوست به بالاترين قيمتها از فروشنده مى خرد! آيا چنين معامله اى، «پيروزى بزرگ» محسوب نمى شود، و تبريك و تهنيت ندارد؟!
آيه دوم: خداوند متعال در آيات 10 تا 13 سوره صف به معامله ديگرى، كه با بندگانش نموده، اشاره مى كند، در اين آيات چهارگانه مى خوانيم: «يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ تُنْجِيكُمْ مِنْ عَذابٍ أَلِيم ٍ* تُؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ رَسُولِهِ وَ تُجاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَمْوالِكُمْ وَ أَنْفُسِكُمْ ذلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ تَعْلَمُون َ* يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ وَ يُدْخِلْكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ وَ مَساكِنَ طَيِّبَةً فِي جَنَّاتِ عَدْنٍ ذلِكَ الْفَوْزُ الْعَظِيمُ * وَ أُخْرى تُحِبُّونَها نَصْرٌ مِنَ اللَّهِ وَ فَتْحٌ قَرِيبٌ وَ بَشِّرِ الْمُؤْمِنِينَ؛ اى كسانى كه ايمان آورده ايد! آيا شما را به تجارتى راهنمايى كنم كه شما را از عذاب دردناك رهايى مىب خشد؟! به خدا و رسولش ايمان بياوريد و با اموال و جان هايتان در راه خدا جهاد كنيد؛ اين براى شما [از هر چيز] بهتر است اگر بدانيد! [اگر چنين كنيد،] گناهانتان را مى بخشد و شما را در باغ هايى از بهشت داخل مى كند كه نهرها از زير درختانش جارى است و در مسكن هاى پاكيزه در بهشت جاويدان جاى مى دهد؛ و اين پيروزى عظيم است! و [نعمت] ديگرى كه آن را دوست داريد به شما مى بخشد، و آن يارىِ خداوند و پيروزى نزديك است؛ و مؤمنان را [به اين پيروزى بزرگ] بشارت ده!».
در اين معامله پرسود نيز فروشنده مؤمنان، و خريدار خداوند مهربان، و متاع و كالاى مورد معامله جان انسان هاى با ايمان، و قيمت و ثمن معامله آمرزش گناهان، رفتن به بهشت، مسكن هاى پاكيزه بهشتى، پيروزى نزديك و يارى خداوند (فتح مكّه) مى باشد. خداوند متعال از اين معامله بزرگ نيز به پيروزى عظيم تعبير كرده است و آن را به خريداران با سعادت تبريك و تهنيت گفته است.
آيه سوم: آيه 107 سوره بقره است كه شرح آن گذشت. و همان طور كه گفتيم خريدار در اين معامله نيز خداوند و فروشنده على بن أبي طالب عليه السلام و كالاى مورد معامله جان على عليه السلام و بها و ثمن معامله رضايت و خشنودى خداوند متعال مى باشد.
مقايسه اين سه معامله با يكديگر
سه معامله اى كه در آيات سوره هاى توبه، صف و بقره آمده، و شرح آن گذشت، از جهاتى مثل يكديگر هستند؛ مثل اين كه خريدار در هر سه معامله خداوند و فروشنده مؤمنان و متاع و جنس مورد معامله جان مؤمنان است، امّا قيمت و بهاء جنس عرضه شده متفاوت است؛ خداوند در يك معامله جان مؤمنان را در مقابل بهشت خريدارى مىكند و در معامله ديگر قيمت را بالاتر مى برد و علاوه بر بهشت برين، خانه هاى بهشتى و آمرزش گناهان و پيروزى هاى دنيوى را نيز ضميمه مى نمايد؛ ولى در معامله سوم، كه در آيه محلّ بحث (آيه ليلة المبيت) آمده است، بالاترين قيمت و با ارزش ترين ثمن، كه همان خشنودى خداوند مى باشد، مطرح شده است، و روشن است كه رضايت و خشنودى خداوند با بهشت و مانند آن قابل مقايسه نيست. جالب اينكه اين «ثمن و بها» با روحيه على عليه السلام سازگارتر است، بدين جهت در كلمات گهربار آن حضرت مى خوانيم كه خطاب به خداوند متعال عرض مى كند:
«خدايا! آتش جهنّم تو واقعاً دردناك است، ولى از خوف آتش به پرستش تو نپرداختم. همان گونه كه بهشت و نعمت هايش حقيقتاً جذّاب و پرارزش است، ولى به طمع آن تو را نپرستيدم، بلكه چون تو را شايسته عبادت و پرستش يافتم، فقط به عشق خودت تو را عبادت كردم!».[13]
مقايسه اى ديگر!
على عليه السلام على رغم خطر بزرگى كه جانش را در ليلة المبيت تهديد مى كرد، با كمال ميل و رغبت حاضر شد در بستر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بيارامد و هيچ ترس و واهمهاى به خود راه نداد. صبحگاهان كه دشمن به خانه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله حمله ور مى شود و على را در بستر آن حضرت مى يابد و نقشه خود را نقش بر آب مى بيند، جمله اى توهين آميز به «على جوان» مى گويد. آن حضرت در پاسخ و به دفاع از خويش و مكتب و پيامبرش، جملاتى بسيار زيبا، كه حكايت از شجاعت، عقل و خرد، و قوّت و قدرت فوق العاده آن حضرت مى كند، بيان مى فرمايد كه شرح اين گفت و گو خواهد آمد.
امّا أبو بكر كه همراه پيامبر صلى الله عليه و آله از كانون خطر خارج شده و در غار ثور پناه گرفته است به هنگامى كه صداى پاى دشمنان اسلام را، كه در تعقيب پيامبر صلى الله عليه و آله از مكّه خارج شده بودند، مى شنود، رنگ مى بازد و ترس سراسر وجودش را فرامى گيرد به گونه اى كه به راحتى مى توان با نگاهى به چهره اش عمق ترس و وحشتش را درك كرد! لهذا پيامبر صلى الله عليه و آله دلدارى اش مى دهد تا مقدارى از وحشتش كاسته شود. تو خود بخوان حديث مفصّل از اين مجمل!
ظرافت تعبير در آيه ليلة المبيت
در آيات سوره «توبه» و «صف» تعبير به «إِنَّ اللَّهَ اشْتَرى» و «هَلْ أَدُلُّكُمْ عَلى تِجارَةٍ» شده است. اين تعبيرات بدين معنى است كه خداوند متعال، كه در اين معاملات خريدار است، فروشندگان را تشويق به فروش متاع و كالايشان مى كند. ولى در آيه ليلة المبيت تعبير به «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ» شده است؛ معناى اين جمله آن است كه فروشنده خود پيشقدم مى شود و اقدام به عرضه و فروش كالاى خويش مى نمايد. روشن است که لطافت تعبير آيه ليلة المبيت بيشتر است؛ زيرا كسى كه خود جانش را در طبق اخلاص مى گذارد و آن را در معرض فروش قرار مى دهد، قابل مقايسه با كسى كه با تشويق و درخواست خريدار حاضر به اين كار مى شود نيست، هر چند كه بدون شك چنين عملى نيز بسيار ارزشمند است.
علاوه بر اين، آيه محلّ بحث با كلمه «مِنْ» تبعيضيّه «وَ مِنَ النَّاسِ» شروع مى شود. يعنى تنها بعضى از مردم قادر بر اين كار فوق العاده هستند؛ در حالى كه در دو آيه ديگر، كه مسأله معامله جان با بهشت يا نجات از دوزخ در آن مطرح شده، جنبه عمومى و همگانى دارد: «اشْتَرى مِنَ الْمُؤْمِنِينَ».
ارتباط آيه ليلة المبيت با آيات قبل
اگر آيات سه گانه قبل از آيه ليلة المبيت (آیات 204-206 سوره بقره) را به دقّت مطالعه كنيم، عظمت كار على عليه السلام در آن شب پرمخاطره، و جايگاه رفيع آن حضرت در نزد رسول خدا صلى الله عليه و آله روشن تر مى شود؛ به اين آيات توجّه كنيد:
«وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ قَوْلُهُ فِي الْحَياةِ الدُّنْيا وَ يُشْهِدُ اللَّهَ عَلى ما فِي قَلْبِهِ وَ هُوَ أَلَدُّ الْخِصامِ»
بعضى از منافقين بقدرى خوش ظاهر و زبان باز هستند كه وقتى تو را مى بينند اظهار محبّت و ارادت مى كنند، و سخنان فريبنده و پرجاذبه آنها تو را به اعجاب وا مى دارد، در حالى كه باطن آنها چيز ديگرى است. خداوند از باطن اين منافقان چاپلوس و خوش ظاهر آگاه است، هر چند آنها خداوند را هم بر آنچه در دل دارند گواه مى گيرند، اين افراد خوش ظاهر منافق سرسخت ترين[14] دشمنان اسلام هستند.
اين آيات به «اخْنس بن شريق» اشاره دارد كه از منافقان و دوچهره گان خوش بيان و خوش برخورد و خوش ظاهر بود. برخوردهاى ظاهرى وى بقدرى متناسب بود كه هر بيننده اى را به خود جذب مى كرد، او تظاهر به تقدّس و ايمان و تقوى مى كرد، ولى انسانى پست و بى ايمان بود و قلباً اعتقادى به خدا و پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نداشت.[15] خداوند متعال در آيه بعد دليل نفاق و دشمنى «اخنس» را چنين بيان مى كند:
«وَ إِذا تَوَلَّى سَعى فِي الْأَرْضِ لِيُفْسِدَ فِيها وَ يُهْلِكَ الْحَرْثَ وَ النَّسْلَ وَ اللَّهُ لا يُحِبُّ الْفَسادَ»
نشانه نفاق و دورويى اخنس و ساير منافقين اين است كه هنگامى كه روى بر مى گردانند و از نزد تو خارج مى شوند، در راه فساد در زمين كوشش مى كنند و زراعت ها و چهارپايان را نابود مى سازند؛ با اينكه مى دانند خداوند فساد را دوست ندارد.[16] البتّه احتمال هم دارد كه كلمه «تولّى» به معناى ولايت و حكومت باشد؛ يعنى، چنين افرادى وقتى به حكومت و قدرت دست يابند، مفسد فى الارض مى شوند و در همه جا تخم فساد مى پاشند؛ زراعتها را ويران نموده و چهارپايان را نابود مى نمايند. «اخنس» منافق وارد منطقه اى از مناطق مسلمانان شد، در آنجا شروع به إفساد و خرابكارى كرد؛ زراعت هاى مسلمانان آن منطقه را از بين برد و حيواناتشان را نابود ساخت.[17] ولى وقتى كه خدمت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله مى رسيد، شروع به تملّق و چاپلوسى و زبان بازى مى نمود.
«وَ إِذا قِيلَ لَهُ اتَّقِ اللَّهَ أَخَذَتْهُ الْعِزَّةُ بِالْإِثْمِ فَحَسْبُهُ جَهَنَّمُ وَ لَبِئْسَ الْمِهادُ»
هنگامى كه به اين افراد منافق تذكّر داده مى شد كه از خدا بترسيد و خود را به اين اعمال ضدّ انسانى آلوده نكنيد و خلاصه چنانکه شخصى آنها را امر به معروف و نهى از منكر مى كرد، نه تنها گوش فرا نمى دادند، بلكه لجاجت آنها بيشتر مى شد و خودخواهى و تكبّر و تعصّب، آنها را به تكرار و پافشارى بر گناهانشان وا مى داشت. روشن است كه براى چنين اشخاصى جهنّم كفايت مى كند و جهنّم چه بد جايگاهى است.
خلاصه اينكه، در اين سه آيه تصويرى روشن از سرسخت ترين دشمنان اسلام و منفورترين انسانها ارائه شد. هنگامى كه اين آيات سه گانه را در كنار آيه ليلة المبيت مى گذاريم، لابد در آيه ليلة المبيت سخن از محبوب ترين و علاقه مندترين افراد با ايمان نسبت به اسلام و مسلمانان مى باشد. بنابراين على عليه السلام كه آيه ليلة المبيت درباره او نازل شده و جان خويش را در اين ماجرا بر طبق اخلاص نهاده، محبوب ترين افراد در نزد پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بوده است. بدون شك علاقه پيامبر صلى الله عليه و آله به افراد بر اساس ايمان و عشق آنها به خداوند است، نه مسائل ديگر.
ارتباط آيه ليلة المبيت با ولايت امير المؤمنين عليه السلام
سؤال: اين آيه شريفه چه ارتباطى با ولايت و خلافت حضرت على عليه السلام به عنوان اوّلين خليفه و امام مسلمين دارد؟ به تعبير ديگر، بر فرض اهل سنّت بپذيرند كه آيه فوق در شأن على بن أبي طالب عليه السلام نازل شده است، ولى چگونه مى توان به وسيله اين آيه، ثابت كرد كه على عليه السلام جانشين بلافصل پيامبر اسلام عليه السلام است؟
پاسخ: از بحث هاى گذشته روشن شد كه على عليه السلام فداكار ترين، شجاع ترين، ايثارگرترين و خالص ترين بندگان خداوند منّان بعد از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله است. از سوى ديگر مى دانيم كه امام و خليفه پس از پيامبر صلى الله عليه و آله بايد آگاه ترين، شجاع ترين، فداكار ترين، و ايثارگر ترين فرد مسلمانان باشد. بنابراين، اگر مسأله امامت و خلافت انتصابى باشد، يعنى خداوند خليفه پيامبر را همچون خود پيامبر صلى الله عليه و آله نصب كند، با وجود على عليه السلام كه واجد شرايط فوق است، حكمت خداوند اجازه نمى دهد كه شخص ديگرى به عنوان جانشين منصوب انتخاب شود. اگر اين مسأله انتخابى باشد – همان گونه كه برادران اهل سنّت معتقد هستند - عقل اقتضاء مى كند كه با وجود شخصى كه صفات فوق را داراست به سراغ ديگران نرويم. بنابراين، انتخاب غير على عليه السلام، با توجّه به آنچه گذشت، بر خلاف عقل و شرع است.
پاسخ برخى ايرادهاى بى اساس!
شايد به جهت ارتباطى كه آيه شريفه با مسأله خلافت و امامت حضرت على عليه السلام دارد، برخى تلاش كردهاند آيه شريفه را از مسير اصلى خارج نمايند، تا نتوان به اين آيه براى جانشينى بلافصل پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله استدلال كرد. در اينجا به برخى از اين ايرادها و شبهات بىاساس مى پردازيم و پاسخ آن را بيان مى كنيم.
1. آيه ليلة المبيت مربوط به آمرين به معروف است!
مرحوم علّامه طبرسى، مفسّر مشهور شيعه، روايت مرسلى از اهل سنّت نقل مى كند كه طبق اين روايت آيه شريفه در شأن كسانى وارد شده است كه در راه امر به معروف و نهى از منكر كشته شدهاند.[18] بنابراين، آيه محلّ بحث ارتباطى به خلافت و امامت على بن أبي طالب عليه السلام ندارد.
پاسخ: سياق آيه ليلة المبيت نشان مى دهد كه آيه مذكور در مورد آمرين به معروف و ناهين از منكر نيست؛ زيرا طبق توضيحى كه گذشت خطر بزرگى فردِ موردِ نظرِ آيه شريفه را تهديد مى كند؛ خطرى در سر حدّ مرگ و از دست دادن جان، و چنين خطرى كمتر در مورد آمرين به معروف و ناهين عن المنكر وجود دارد. بنابراين، از ملاحظه سياق آيه شريفه استفاده مى شود كه آيه مذكور مربوط به آمرين به معروف و ناهين عن المنكر نيست؛ علاوه بر اينكه روايت فوق مرسله است و حجّت نمى باشد.
2. آيه مورد بحث در مورد ابوذر است!
برخى معتقدند اين آيه در مورد ابو ذر غفارى[19]، صحابى ارجمند و والامقام پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله نازل شده، و ارتباطى با مسأله ولايت و خلافت حضرت على عليه السلام ندارد.[20]
پاسخ: اين اعتقاد نيز مقرون به واقعيّت نيست؛ زيرا ما - به شهادت تاريخ - در زندگى ابو ذر غفارى در عصر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله حادثه اى مهم كه جان ابو ذر را تهديد كرده باشد، سراغ نداريم. بنابراين، نمى توان باور كرد كه اين آيه شريفه درباره او نازل شده باشد. هر چند شخصيّت و خدمات ابو ذر غفارى، مخصوصاً بعد از رحلت پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و در عصر تلخ سكوت و خفقان، بر همه روشن و آشكار است.
3. اين آيه درباره همه مهاجران و انصار است!
عدّه اى ديگر گفته اند: «آيه شريفه ليلة المبيت مربوط به تمام مهاجرين و انصار است».[21] يعنى تمام مسلمانان زمان پيامبر صلى الله عليه و آله كه به هنگام نزول آيه فوق وجود داشتند، مشمول اين آيه هستند؛ بنابراين، آيه محلّ بحث اختصاص به حضرت على ابن أبي طالب عليه السلام ندارد.
پاسخ: بطلان اين سخن بسيار روشن است؛ زيرا آيه شريفه صريحاً اين افتخار را اختصاص به بعضى از مسلمانان مى دهد و شمول آيه را نسبت به همه مسلمانان نفى مى كند؛ بنابراين نمى توان ادّعا كرد كه همه مهاجرين و انصار مشمول آيه ليلة المبيت هستند.
4. على عليه السلام مى دانست زنده مى ماند، يا نه؟
سؤال: آيا على عليه السلام از عاقبت كار اطّلاع داشت؟ آيا آن حضرت مى دانست كه از اين خطر بزرگ جان سالم به در مى برد و زنده مىماند، يا نمى دانست؟ اگر مى دانست مشركين او را نخواهند كشت و در نهايت زنده خواهد ماند، خوابيدنش در بستر پيامبر صلى الله عليه و آله افتخارى براى او محسوب نمى شود و اگر نمى دانست، اين كار افتخار بزرگى است، ولى مشكل ديگرى دارد و آن اينكه: امامان علم غيب دارند، چطور آن حضرت از عاقبت اين كار اطّلاع نداشته است؟!
پاسخ: مطابق تحقيقات دانشمندان بزرگ و تصريح برخى از روايات، علوم أئمّه عليهم السلام نسبت به غيب و آينده، علوم ارادى بوده است؛ يعنى هر چه را اراده مى كردند مى دانستند و آنچه را اراده نمى كردند نمى دانستند.[22] ممكن است در اين حادثه اراده اى براى دانستن عاقبت كار نداشته است، بدين جهت احتمال خطر در ذهن حضرت بوده و در عين حال حاضر به اين فداكارى و ايثار بزرگ شده است، بنابراين حادثه فوق افتخارى بس بزرگ براى آن حضرت بوده و منافاتى با علم غيب ائمّه عليهم السلام ندارد. توجّه به اين نكته، بسيارى از شبهات و اشكالات و سؤالاتى كه پيرامون علم غيب ائمّه عليهم السلام مطرح است را حل مى كند.
سؤال: شما گفتيد: «على عليه السلام طبق علم ارادى، اراده نكرد كه بداند سرنوشتش چه مى شود؛ بنابراين، احتمال خطر براى آن حضرت وجود داشته است. بدين جهت خوابيدن آن حضرت در بستر پيامبر صلى الله عليه و آله فضيلت بزرگى براى ايشان محسوب مى شود»، در حالى كه طبق آنچه در برخى روايات آمده: «آن حضرت اطّلاع داشت كه در اين حادثه صدمه اى به او نمى رسد و طبق اين حديث پيامبر اكرم صلى الله عليه و آله سلامتى ايشان را تضمين فرمودند».[23] بنابراين، چگونه آيه ليلة المبيت فضيلتى براى آن حضرت محسوب مى شود؟
پاسخ: مى توان از اين اشكال به دو صورت پاسخ گفت:
الف: اين حديث مرسله است و سندى ندارد. مرحوم علّامه امينى اين حديث را به صورت مرسل از تفسير ثعلبى نقل كرده است[24] و چون سندى ندارد نمى توان به آن اعتماد و تكيه كرد.[25]
ب: براى پذيرش هر روايتى سه شرط لازم است؛ نخست اين كه سند آن روايت معتبر باشد، ديگر اين كه آن روايت مخالف آيات قرآن مجيد نباشد، و سوم آن كه از نظر دانشمندان و علماء دين قابل قبول باشد. روايت مزبور علاوه بر اينكه از نظر سند قابل قبول نيست، مخالف قرآن مجيد نيز مى باشد! زيرا خداوند متعال در آيه ليلة المبيت از كار على عليه السلام به عنوان يك كار با عظمت و معامله با خداوند تعبير مى كند، در صورتى كه اگر روايت فوق اعتبار داشته باشد، كار على عليه السلام عظمتى ندارد و يك امر عادى تلقّى مى شود، بنابراين نمى توان به چنين روايتى كه مخالف با يكى از آيات قرآن مجيد است تكيه زد و به وسيله آن، كار كم نظير و با عظمت حضرت على عليه السلام را زير سؤال برد.
5. مخاطب پيامبر صلى الله عليه و آله چه كسانى بوده اند؟
سؤال: برخى معتقدند: «هنگامى كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله قصد داشت شخصى را به جاى خويش در بسترش بگذارد، خطاب به اصحابش فرمود: كدام يك از شما حاضر است در اين شب – خطرناك - در بستر من بيارامد؟ ولى هيچكس جز على بن أبي طالب پاسخ نگفت و آمادگى خويش را براى پذيرفتن اين خطر اعلام ننمود».
آيا اين مطلب صحّت دارد، يا اين كه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله در اين مورد فقط با على عليه السلام سخن گفت؟
پاسخ: ما در كتاب هاى معتبر نديده ايم كه حضرت رسول اكرم صلى الله عليه و آله اين موضوع را با همه اصحابش در ميان بگذارد. علاوه بر اينكه اين مطلب با عقل هم سازگار نيست؛ زيرا اگر اين مطلب به اطّلاع تمام اصحاب آن حضرت مى رسيد، بالاخره منتشر مى شد و دشمنان اسلام از نقشه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله آگاه مىشدند و مانع اجراى آن مىگشتند. بدين جهت به نظر مى رسد كه اين طرح و نقشه كاملًا سرّى و مخفيانه بوده، و گذشته از پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله و على عليه السلام و چند نفر ديگر، عموم مسلمانان از آن بى اطّلاع بودند.
مباحث تكميلى
1. اشعار حسّان بن ثابت در توصيف فداكارى على عليه السلام
حسّان بن ثابت[26] از شعراى معاصر پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله، كه علاقه ويژه اى به جانشين واقعى پيامبر داشت و عالى ترين اشعار را در وصف حادثه مهمّ و تاريخى غدير خم سروده، اشعار مختلفى در مورد فضايل امير المؤمنين، على عليه السلام، گفته كه قسمتى از آن پيرامون ليلة المبيت است. قسمتى از اشعار نغز و زيباى اين شاعر چيره دست عرب به شرح زير است:
مَنْ ذا بِخاتَمِه تَصَدَّقَ راكِعاً وَ اسَرَّها فى نَفْسِه إسْراراً
مَنْ كانَ باتَ عَلى فِراشِ مُحَمَّدٍ وَ مُحَمَّدٌ اَسْرَى يَؤُمُّ الْغارا
مَنْ كانَ فِى الْقُرْآنِ سُمّىَ مُؤْمِناً فى تِسْعِ آياتٍ تُلينَ غَزاراً
ترجمه: چه كسى توانست انگشترى را در حال ركوع نماز به صورت مخفيانه و به دور از چشم ساير مسلمانان به شخصى نيازمندى بدهد، ولى خداوند اين انفاق او را آشكار نمود؟
چه كسى بود كه در آن شب تاريخى، ليلة المبيت، بر بستر پيامبر صلى الله عليه و آله خوابيد، در حالى كه پيامبر صلى الله عليه و آله اسير چنگال دشمن و در محاصره آنان بود و قصد غار ثور را داشت؟
چه كسى است كه در نُه آيه قرآن[27] از وى به عنوان مؤمن حقيقى ياد شده است؟[28]
خلاصه اينكه حادثه ليلة المبيت آن قدر مشهور و معروف بوده، كه در اشعار شعراى عرب هم منعكس شده است.
2. سرانجام على عليه السلام در آن شب پرمخاطره!
دشمنان اسلام پس از استقرار نيروهايشان قصد داشتند شب هنگام به خانه پيامبر صلى الله عليه و آله حمله كنند و نقشه شوم خويش را عملى سازند، ولى يكى از سران مشركين - أبوجهل يا أبو لهب - مانع اين كار شد و گفت: «شبانه حمله نكنيد، زيرا زنها و بچّه هاى درون خانه وحشت زده مى شوند، آنها كه گناهى ندارند»![29] بدين جهت زمان حمله به تأخير افتاد، آنها تصميم گرفتند صبحگاهان نقشه خويش را عملى سازند. صبح هنگام به قصد كشتن پيامبر صلى الله عليه و آله به منزل آن حضرت هجوم آوردند. على عليه السلام قبل از اينكه آنها به رختخواب پيامبر صلى الله عليه و آله برسند از جاى برخاست و فرياد زد: چه مى خواهيد؟ مشركان كه از ديدن على در بستر پيامبر صلى الله عليه و آله مات و مبهوت شده بودند، گفتند: يا على! به دنبال محمّد هستيم، او كجاست؟ حضرت فرمود: مگر او را به من سپرده بوديد كه سراغش را از من مى گيريد؟ دشمن از اين ماجرا متحيّر و سرگردان شد، آيا على را بكشند، يا او را رها كنند؟ أبوجهل گفت: اين جوان را رها كنيد، محمّد او را فريب داده و براى حفظ جان خويش او را در بسترش خوابانيده است! على عليه السلام هنگامى كه اين جمله توهين آميز را شنيد، كه هم توهين به محبوبش پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله بود و هم توهين به خودش، در نهايت جرأت و شجاعت فرمود:
«اِلَىَّ تَقُولُ هذا يا أَبا جَهْل! قَدْ اعْطانى مِنَ الْعَقْلِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلى جَميعِ حُمَقاءِ الدُّنْيا وَ مَجانينِها لَصاروا بِه عُقَلاءَ، وَ مِنَ الْقُوَّةِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلى جَميعِ ضُعَفاءِ الدُّنْيا لَصاروا بِه اقْوياءَ، وَ مِنَ الشُّجاعَةِ ما لَوْ قُسِّمَ عَلَى جَميعِ جُبَنَاءِ الدُّنْيا لَصاروا بِه شَجْعاناً؛ أبوجهل! آيا سادگى و خامى را به من نسبت مى دهى؟ [گويا مرا نشناخته اى، بگذار خود را معرّفى كنم، آن طور كه شما خيال مى كنيد نيست، بلكه] خداوند آنقدر به من عقل و خرد داده كه اگر بين تمام احمق هاى دنيا تقسيم شود، همه آنها صاحب عقل و خرد مى شوند! و آنقدر به من قوّت و قدرت عطا كرده كه اگر بين تمام ضعيفان عالم تقسيم شود، همگى نيرومند و پرقدرت مى شوند! و آنقدر به من شجاعت داده كه اگر بين ترسوهاى جهان تقسيم شود، همه از شجاعان خواهند شد!».[30]
من پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله را شناخته ام و اسلام را آگاهانه پذيرفته ام و لهذا جانم را در طبق اخلاص نهاده ام. پس از اين گفت و گو، دشمنان اسلام سرافكنده و مأيوس از خانه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله خارج شدند و على عليه السلام سربلند و خوش حال به اين قسمت از مأموريّت خويش پايان بخشيد.
3. خداوند به فداكارى على عليه السلام مباهات مى كند!
ثعلبى، يكى از مفسّران معروف اهل سنّت، هنگامى كه به تفسير آيه مورد بحث مى رسد، روايت بسيار زيبايى پيرامون حادثه ليلة المبيت نقل مى كند، به اين روايت توجّه كنيد:
خداوند در شبى كه على عليه السلام در بستر پيامبر صلى الله عليه و آله خوابيد، خطاب به جبرئيل و ميكاييل فرمود: شما دو نفر برادر هستيد، اگر خداوند بخواهد عمر يكى از شما را بگيرد، آيا ديگرى حاضر است فداكارى كند و از عمر خودش به او بدهد؟
هيچ كدام سخنى نگفتند و آمادگى خويش را براى اين امر اعلان نكردند! خداوند به آنها فرمود: به خانه پيامبر ما در روى زمين نگاه كنيد، ببينيد چگونه على براى حفظ جان پيامبر، زندگى خويش را به خطر انداخته است! برويد و مواظب على باشيد. جبرئيل و ميكاييل به زمين آمدند و در خانه پيامبر اسلام صلى الله عليه و آله حاضر شدند. جبرئيل بالاى سر على عليه السلام و ميكاييل پايين پاى آن حضرت ايستاد تا از جان على محافظت كنند. سپس آن دو خطاب به على عليه السلام گفتند:
«بَخٍّ بَخٍّ لَكَ يَا بْنَ ابى طالِبٍ، مَنْ مِثلُكَ؟ وَ قَدْ باهَى اللَّهُ بِكَ مَلائِكَةَ السَّماواتِ و فاخَرَ بِكَ؛[31] على جان به تو تبريك مى گوييم، چه كسى مثل توست؟ در حالى كه خداوند متعال به خاطر تو بر ملائكه آسمان مباهات و افتخار كرد».
آيا مقامى بالاتر از اين تصوّر مى شود؟! بى جهت نيست كه شيعه به در خانه اين خاندان با عظمت آمده است، پيروى شيعه از على عليه السلام كوركورانه و از روى تعصّب نيست، بلكه به خاطر مقامات و فضيلت هاى فوق العاده آن حضرت است.
پيام آيه؛ همه چيز در مسير رضايت خداوند
گرچه اين آيه - همانطور كه در مباحث قبل به آن اشاره شد - در شب هجرت پيامبر صلى الله عليه و آله درباره حضرت على عليه السلام نازل گرديده، ولى بسان ساير آيات قرآن مشتمل بر يك حكم كلّى و عمومى است. از آنجا كه اين آيه در مقابل آيه «وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُعْجِبُكَ...» قرار گرفته است، معلوم مى شود كه اين دسته از مردم، كه در آيه به آنها اشاره شده، در برابر دسته سابق هستند و صفاتشان نيز در نقطه مقابل آنان مى باشد. آنها مردمى خودخواه، خودپسند، لجوج و معاند بودند كه از راه نفاق در بين مردم عزّت و آبرويى به دست مى آوردند و در ظاهر خود را خيرخواه و مؤمن نشان مى دادند، امّا كردارشان جز فساد در زمين و هلاكت مردم چيز ديگرى نبود. ولى اين دسته تنها با خدا معامله مى كنند و هر چه دارند، حتّى جان خود را، به او مى فروشند و جز رضاى او خريدار چيزى نيستند و عزّت و آبرويى جز به واسطه خداوند قائل نيستند. با فداكاريهاى اينهاست كه امر دين و دنيا اصلاح و حق و حقيقت زنده و پايدار مى شود و زندگى انسان گوارا و درخت اسلام بارور مى گردد.[32]
پيام اين آيه شريفه به همه مسلمانان اين است كه خود را از گروه اوّل خارج نموده و در صف دسته دوم قرار گيرند. البتّه كار آسانى نيست!
منبع: آيات ولايت در قرآن، آيت الله العظمى ناصر مكارم شيرازى دام ظله، تهيه و تنظيم: حجة الإسلام والمسلمين ابوالقاسم عليان نژادى، ناشر: نسل جوان، قم، 1386هـ ش، چاپ سوم، ص267-290.
مطالعه بیشتر: آيات ولايت ائمه(ع)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.