پاسخ اجمالی:
نکوهش تقلید در قرآن ناظر به «تقلیدهای کورکورانه» مشرکان و بت پرستان از گذشتگان «جاهل» خود است؛ پیروی و تقلیدی که به هیچ وجه برای آنها علم آور و عملی از سر دست یافتن به باورهای یقینی نیست. در حالی که تقلید مکلفین از فقها و گرفتن احکام دین شان از آنها، نوعی مراجعه به «متخصص» و یقین آور است؛ امری منطقی که به خاطر فطری بودن نه تنها مورد تایید عقلا قرار می گیرد که حتی قرآن نیز در سوره نحل به آن توصیه نموده است.
گذشته از آن نکوهش ها و مذمت هایی که در آیات قرآن از تقلید صورت گرفته مربوط به اقتباس باورها در «اصول دین» است و حال آن که تقلید مصطلح فقهی در «فروع دین» یعنی احکام صورت می گیرد و طبق آموزه های دینی اصول دین تقلیدی نیستند و هر کسی باید با برهان و استدلال آنها را بپذیرد.
پاسخ تفصیلی:
انسان و تقلید:
انسان هنگامى كه چشم به اين جهان مى گشايد چيزى بلد نيست، ناچار بايد از تجارب ديگران استفاده كند و از اندوخته هاى علمى افرادى ديگر بهره مند شود. زيرا پيمودن راه پر پيچ و خم زندگى در هر قدمى به «علم و دانش» شديدا محتاج است. اساسا زندگى روى دو پايه محكم و اساسى استوار است و آن دو پايه عبارت است از «دانستن» و «به كار بستن» و به كار بستن نيز به دانستن نيازمند است، روى همين اصل نخستين قدم زندگى از دانستن شروع مى شود. اينجاست كه يكى از غرايز انسان وى را امداد مى كند و راه و رسم زندگى و كمال و سعادت را به روى او باز مى كند و آن غريزه «اقتباس» و «تقليد» است. همه مى دانيم كه كودک در اثر همين غريزه (تقليد) كم كم حرف زدن و آداب نشست و برخاست را از پدر و مادر ياد گرفته و هر روز مرحله اى از مراحل زندگى را طى مى كند و هرچه بزرگتر مى شود به فراگرفتن علوم و افكار ديگران و پيروى از آنان توجّه بيشترى پيدا مى كند تا رفته رفته با موجودات اين عالم آشنا شود و به وظايف خود پى ببرد.(1)
قرآن و تقلید:
با وجود نکته ای که گذشت در قرآن کریم آیاتی وجود دارد که صریحا تقلید و عمل به آنچه آدمی از گذشتگان خود می آموزد یا بدون علم و صرفا از روی گمان به آن روی می آورد، شدیدا در آنها محکوم شمرده و ناپسند دانسته شده است و از مردم خواسته شده که با بصيرت و استدلال حركت كنند و همچنين صريحا از پيروى از آنچه را كه بدان علم ندارند، خودداری کنند. در آیه 36 سوره اسراء صریحا گفته شده: «وَ لا تَقْفُ ما لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْم»؛ (از آنچه به آن آگاهى ندارى، پيروى مكن).
ابن حزم آندلسی، فقیه قرن چهارم و پنجم هجری قمری اهل سنت نیز می گوید که در قرآن برهان بر بطلان تقليد داريم و خداوند از تقليد مذمت كرده است زیرا در آیه 67 سوره احزاب و در بیان قول ندامت آمیز کفار از مواجهه شان با عذاب اخروی گفته شده که: «وَ قالُوا رَبَّنا إِنَّا أَطَعْنا سادَتَنا وَ كُبَراءَنا فَأَضَلُّونَا السَّبيلاَ»؛ (و مى گويند: پروردگارا! ما از سران و بزرگان خود اطاعت كرديم و ما را گمراه ساختند).(2)
شوکانی، عالم و مفسر دیگر اهل سنت قرن 12 و 13 هجری قمری نیز علاوه بر آنچه گفته شده، آیه 22 سوره زخرف یعنی «بَلْ قالُوا إِنَّا وَجَدْنا آباءَنا عَلى أُمَّةٍ»؛ (بلكه آنها مى گويند: ما نياكان خود را بر آئينى يافتيم) و آیه 31 سوره توبه یعنی «اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّه»؛ ([یهود و نصاری] دانشمندان و راهبان خويش را معبودهايى در برابر خدا قرار دادند) را نیز آیاتی در مذمت تقلید می داند.(3) زیرا آیه 22 سوره زخرف، عمل به آیین گذشتگان را سیره منکران قرآن و مشرکان می داند و دیگر آیات سوره توبه در کنار ین آیه 31، کلام یهودیان و نصاری را عقیده ای در کنار عقاید کفار می داند.
چنین آیاتی فراوان اند و منحصر به این موارد نیستند:
برای مثال در آیه 104 سوره مائده نیز پیروی از آیین و روش گذشتگان مذمت شده است: «وَ إِذَا قِیلَ لهَمْ تَعَالَوْاْ إِلىَ مَا أَنزَلَ اللَّهُ وَ إِلىَ الرَّسُولِ قَالُواْ حَسْبُنَا مَا وَجَدْنَا عَلَیْهِ ءَابَاءَنَا أَ وَ لَوْ کاَنَ ءَابَاؤُهُمْ لَا یَعْلَمُونَ شَیْا وَ لَا یهَتَدُون»؛ (و هنگامى که به آنان گویند: به سوى آنچه خدا نازل کرده و به سوى پیامبر آیید، گویند: روش و آیینى که پدرانمان را بر آن یافته ایم، ما را بس است. آیا اگر پدران آنها چیزى نمی دانستند، و هدایت نیافته بودند [باز از آنها پیروى می کنند]؟). آیت الله خویی این آیه را مستمسک منکرین تقلید دانسته است.(4)
آیه دیگر، آیه 78 سوره یونس است که تلقی فرعونیان از دعوت موسی را بیان می کند. آنها پذیرفتن دعوت موسی و خداپرستی را به معنای ترک کردن شیوه و عقاید گذشتگان خود می دانستند: «قالُوا أَ جِئْتَنا لِتَلْفِتَنا عَمَّا وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا وَ تَكُونَ لَكُمَا الْكِبْرِياءُ فِي الْأَرْضِ وَ ما نَحْنُ لَكُما بِمُؤْمِنينَ»؛ (گفتند: آيا آمده اى كه ما را، از آنچه پدران مان را بر آن يافتيم، منصرف سازى و بزرگى [و رياست] در روى زمين، از آن شما دو تن باشد؟! ما [هرگز] به شما ايمان نمى آوريم!)
در آیات 53 و 54 سوره انبیاء نیز پیروی از راه و روش گذشتگان موجب گمراهی دانسته شده است: «قالُوا وَجَدْنا آباءَنا لَها عابِدينَ* قالَ لَقَدْ كُنْتُمْ أَنْتُمْ وَ آباؤُكُمْ في ضَلالٍ مُبينٍ»؛ (گفتند: ما پدران خود را ديديم كه آنها را عبادت مى كنند.* گفت: مسلّماً هم شما و هم پدرانتان، در گمراهى آشكارى بوده ايد!)
از دیگر موارد قرآنی ای که پیروی از گذشتگان را مذمت می کند، آیات 71 تا 74 سوره شعراء است: «قالُوا نَعْبُدُ أَصْناماً فَنَظَلُّ لَها عاكِفينَ* قالَ هَلْ يَسْمَعُونَكُمْ إِذْ تَدْعُونَ* أَوْ يَنْفَعُونَكُمْ أَوْ يَضُرُّونَ* قالُوا بَلْ وَجَدْنا آباءَنا كَذلِكَ يَفْعَلُونَ»؛ (گفتند: بتهايى را مى پرستيم، و همه روز ملازم عبادت آنهاييم* گفت: آيا هنگامى كه آنها را مى خوانيد صداى شما را مى شنوند؟!* يا سود و زيانى به شما مى رسانند؟!* گفتند: ما فقط نياكان خود را يافتيم كه چنين مى كنند.)
علاوه بر آن، در آیه 21 سوره لقمان نیز پیروی از گذشتگان موجب پیروی از شیطان و گرفتار شدن به عذاب الهی معرفی شده است: «وَ إِذا قيلَ لَهُمُ اتَّبِعُوا ما أَنْزَلَ اللَّهُ قالُوا بَلْ نَتَّبِعُ ما وَجَدْنا عَلَيْهِ آباءَنا أَ وَ لَوْ كانَ الشَّيْطانُ يَدْعُوهُمْ إِلى عَذابِ السَّعير»؛ (و هنگامى كه به آنان گفته شود: از آنچه خدا نازل كرده پيروى كنيد!، مى گويند: نه، بلكه ما از چيزى پيروى مى كنيم كه پدران خود را بر آن يافتيم! آيا حتّى اگر شيطان آنان را دعوت به عذاب آتش فروزان كند [باز هم تبعيّت مىكنند]؟!)
دیگر آیه سرزنش کننده پیروی از منش و روش گذشتگان، آیه 28 سوره اعراف است: «وَ إِذَا فَعَلُواْ فَاحِشَةً قَالُواْ وَجَدْنَا عَلَیهْا ءَابَاءَنَا وَ اللَّهُ أَمَرَنَا بهِا قُلْ إِنَّ اللَّهَ لَا یَأْمُرُ بِالْفَحْشَاءِ أَ تَقُولُونَ عَلىَ اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ»؛ (و هنگامى كه كار زشتى انجام مى دهند مى گويند: پدران خود را بر اين عمل يافتيم و خداوند ما را به آن دستور داده است! بگو: خداوند هرگز به كار زشت فرمان نمى دهد! آيا چيزى به خدا نسبت مى دهيد كه نمى دانيد؟!)
ازدیگر آیات مرتبط با این موضوع می توان به آیات 27 و 28 سوره نجم نیز اشاره کرد که در آنها می خوانیم: «إِنَّ الَّذينَ لا يُؤْمِنُونَ بِالْآخِرَةِ لَيُسَمُّونَ الْمَلائِكَةَ تَسْمِيَةَ الْأُنْثى* وَ ما لَهُمْ بِهِ مِنْ عِلْمٍ إِنْ يَتَّبِعُونَ إِلاَّ الظَّنَّ وَ إِنَّ الظَّنَّ لا يُغْني مِنَ الْحَقِّ شَيْئا»؛ (كسانى كه به آخرت ايمان ندارند، فرشتگان را دختر [خدا] نامگذارى مى كنند)* (آنها هرگز به اين سخن دانشى ندارند، تنها از گمان بى پايه پيروى مى كنند با اينكه «گمان» هرگز انسان را از حقّ بى نياز نمى كند). مسأله اعتقاد به فرشتگان و دادن چنين نسبتى به آنان، در واقع يك مسأله اعتقادى است. خداوند آنها را نكوهش مى كند كه چرا از روى حدس و گمان چنين نسبتى مى دهند و بدون علم و يقين سخن مى گويند.(5)
سوال:
با توجه به این آیات، سؤالی که ممکن است به ذهن متبادر گردد این است که آیا تقلید، به معنای مصطلح فقهی اش که گرفتن دین خود از دیگران است، مشمول این آیات نمی گردد و مصداق عملی نکوهیده و نهی شده قرآن و غیرعلمی نیست؟
معنا و تفسیر آیات مذمّت گر تقلید:
سؤال فوق، دو پاسخ اساسی دارد؛ اما پیش از ارائه آن پاسخ ها، از باب مقدمه مروری اجمالی بر بافت معنایی نزول برخی از آیات فوق می کنیم و معنا و تفسیر صحیح شان را ارائه می نماییم.
آیه 104 سوره مائده مربوط به بت پرستی مشرکان و استدلال آنها برای این کار است. خلافكاری ها و بت پرستی هاى آنها از نوعی بت پرستى ديگر به نام تسليم بدون قيد و شرط در برابر آداب و رسوم خرافى نياكان شان سرچشمه می گرفت. گويا آنها تنها عنوان «نياكان» و «پدران» را براى صحت و درستى عقيده و عادات و رسوم خود كافى می پنداشتند.(6)
آیه 78 سوره یونس نیز مربوط به بت پرستی فرعون و فرعونیان و تلاش شان برای بدبین کردن طرف داران خود به موسی و هارون(علیهماالسلام) است. آنها بت، «سنتهاى نياكان» و عظمت خيالى و افسانه اى آنها را پيش كشيدند تا افكار عامه را نسبت به موسى و هارون بدبين كنند كه آنها می خواهند با مقدسات جامعه و كشور شما بازى كنند.(7)
پاسخ حضرت ابراهیم در سوره انبیاء نیز ناظر به پیروی بت پرستان از بت پرستی گذشتگان شان است. از آنجا كه تنها سنت و روش نياكان بودن هيچ مشكلى را حل نمى كند، و هيچ دليلى نداريم كه نياكان عاقل تر و عالم تر از نسل هاى بعد باشند، در همین راستا حضرت ابراهيم(علیه السلام) به آنها گفت: «هم شما و هم پدران تان به طور قطع در گمراهى آشكار بوديد»(8)
آیات سوره شعراء نیز مربوط به تلاش بت پرستان زمان حضرت ابراهیم(علیه السلام) در توجیه بت پرستی شان در مواجهه با آن حضرت است. پاسخی كه بيانگر تقليد كوركورانه آنها از نياكان جاهل و نادان شان بود پاسخى است كه دليل بطلانش در آن نهفته است و هيچ عاقلى به خود اجازه نمی دهد چشم و گوش بسته به دنبال ديگران بيافتد، به خصوص اينكه معمولا تجربيات آيندگان از گذشتگان بيشتر است و دليلى بر تقليد كوركورانه از آنان وجود ندارد.(9)
آیه 21 سوره یونس نیز در صدد رد و نکوهش اعتقاد کورکورانه مشرکان در پیروی از گذشتگان شان است. از آنجا كه پيروى از نياكان جاهل و منحرف، جزء هيچ یک از طرق هدايت آفرين نيست، قرآن از آن به عنوان راه شيطانى ياد كرده می فرمايد: آيا حتى اگر شيطان آنها را دعوت به عذاب آتش فروزان كند باز هم بايد از او تبعيت كنند.(10)
آیه 28 سوره اعراف نیز ناظر به شیطان صفتی مشرکان در نسبت دادن ریشه عقاید منحرف خود به اعتقادات گذشتگان شان است. آنها هنگامى كه عمل زشت و قبيحى را انجام می دهند، اگر از دليل آن سؤال شود در پاسخ مى گويند اين راه و رسمى است كه نياكان خود را بر آن يافته ايم. سپس اضافه مى كنند: خداوند هم ما را به آن دستور داده است. مساله تقليد كوركورانه از نياكان به اضافه تهمت به ساحت مقدس پروردگار دو عذر ساختگی و ناموجه هستند كه شيطان صفتان در اعمال خود غالبا به آن متشبث می شوند.(11)
با این توضیحات روشن می شود که تقلید نکوهش شده در این آیات تقلیدی است که بدون دلیل و شناخت و به صرف گفتار دیگران باشد و هیچ ربطی به تقلید مصطلح فقهی یعنی رجوع به عالم ندارد.
پاسخ اصلی:
با توجه به مقدمه فوق می گوییم که هیچ آیه ای در قرآن، از جمله آیات مورد اشاره ، هیچ مذمتی در باب تقلید مصطلح فقهی ندارند؛ زیرا:
1. آیات فوق، ما را از رجوع «جاهل به جاهل» منع مى كند و هيچ ارتباطى به «تقليد از عالم» ندارد. در واقع مخاطب اين آيات مشركان جاهلى هستند كه از افراد جاهل و نادان ديگر، به صرف بزرگى ظاهرى و تعصبات قومى تبعيت مى كردند. عملی بسیار زشت و زننده که نه با منطق سازگار است و نه با روح تعليمات اسلامى و هيچ آدم با شخصيّت و با فكرى حاضر نمى شود كه چشم و گوش بسته دنبال اين جاهل و آن جاهل بيافتد و هر عمل بى رويّه اى را كه آنها انجام مى دهند، او نيز انجام دهد. اين تقليدى است كه سرچشمه توسعه بسيارى از مفاسد اجتماعى و چشم هم چشمى ها و مدپرستى ها و آلودگى هاست.(12) به همین خاطر قرآن با این گونه تقلید مخالف است.
اما در مقابل رجوع به «اهل ذكر» و دانشمندان را خود قرآن توصيه مى كند(13) و آن را امری نیک می داند. مثلا در آیه 43 سوره نحل می خوانیم: «ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاَّ رِجالاً نُوحی إِلَیْهِمْ فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»؛ (و پيش از تو، جز مردانى كه به آنها وحى می كرديم، نفرستاديم! اگر نمی دانيد، از آگاهان بپرسيد [تا تعجب نكنيد از اينكه پيامبر اسلام از ميان همين مردان برانگيخته شده است]). این آیه اگرچه در مورد موضوعی خاص آمده(14) ولی بیان کننده حکم عامی است و آن حکم لزوم حل مسئله و مشکل توسط متخصصان و دانشمندان آگاه است. این آیه به وضوح نشان می دهد که باید از متخصصان تبعیت و تقلید کرد.
اصولا اين گونه از تقلید - که همان «مراجعه جاهل به عالم و غیرمتخصص به متخصص» است - را منطق صحيح عقل و فطرت ايجاب و اقتضا مى كند و این مراجعه، پیروی بدون دلیل نیست؛ بلكه اين پيروى و اقتباس، پيوسته آميخته با يك دليل عقلى و منطقى است و آن اين كه «نظريّه شخص عالم و دانشمند و متخصّص، به حقيقت بسيار نزديك تر است و غالباً از حقيقت جدا نيست» و اگر هم در آن اشتباه باشد اشتباهات او محدود است. در حالى كه اگر شخص بى اطّلاع بخواهد به ميل و عقيده شخصى خود كار كند، اعمال او سرتاسر اشتباه خواهد بود.(15) بر اثر همين منطق و فطرت است كه ما براى ساختن عمارت به سراغ معمار و بنّا و در دوختن لباس به سراغ خيّاط و هنگام بيمارى به دنبال طبيب مى رويم.(16)
2. اين گونه آيات، مربوط به «اصول دين» است؛ چرا كه آنچه مشركان از بزرگان، رؤسا و پدران خويش فرا گرفتند و مطابق آن رفتار مى كردند، عمدتا شرك و بت پرستى و عقايد خرافى و نادرست بود. و شرايع باطل آنان نيز برگرفته از همان عقايد خرافى بود و مى دانيم كه در اصول دين تقليد جايز نيست.(17) در حالی که تقلید و پيروى از دستور «مجتهد»، مخصوص به «فروع فقهى» و احكام عملى اسلام است نه مسائل عقيدتى و اصولى و به عبارت ديگر: تقليد و پيروى از مجتهد در فروع دين است نه اصول دين؛ زيرا مسائل اصولى مانند شناخت خدا و پيامبران ريشه و پايه مكتب محسوب مى شود و آنها را حتماً بايد از روى دليل و منطق دانست.(18)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.