پاسخ اجمالی:
با توجّه به معنای لغوی «عرش» و مناسبتی که با «عظمت و قدرت» پیدا می کند، شایسته ترین معنای «عرش الهی» همان «حاکمیّت و قدرت» بی پایان و مطلق خداوند یا «مجموع جهان هستی» است که با تدبیر خداوند به وجود و حیات خود ادامه می دهد.
کرسی نیز به معنایی همچون «منطقه قلمرو حكومت» و یا «منطقه نفوذ علم الهی» و یا وجودی وسيع تر از تمام آسمان ها و زمين و محیط بر آنها تفسیر شده است.
بدیهی است هیچ کدام از این معانی عرش و کرسی موجب «جسم انگاری» خدا نمی شود.
پاسخ تفصیلی:
عرش و کرسی الهی در آیات قرآن:
در آیات قرآن بیش از 20 مرتبه به «عرش الهی» اشاره شده است؛ همچنین در آیه 255 سوره بقره، سخن از «کرسی» به میان آمده است: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»؛ (تخت [حكومت] او آسمان ها و زمين را دربرگرفته است).
واژه «عرش» در لغت به معنای تخت پایه بلند یا تخت سقف دار و یا حتّی سقف آن تخت می باشد.(1) این واژه در قرآن نیز در مفهومی نزدیک به همین معانی استعمال شده است. برای مثال در آیه 259 سوره بقره می خوانیم: «أَوْ كَالَّذي مَرَّ عَلى قَرْيَةٍ وَ هِيَ خاوِيَةٌ عَلى عُرُوشِها»؛ (مانند کسی که از کنار قریه ای گذشت در حالی که آن چنان ویران شده بود که سقف هایش فرو ریخته و دیوار بر سقف ها در غلطیده بود). همچنین در سی و هشتمین آیه سوره نمل می بینیم که خداوند متعال از قول سلیمان نبیّ می فرماید: «أَيُّكُمْ يَأْتيني بِعَرْشِها»؛ (کدام یک از شما می توانید تخت او [بلقیس] را برای من حاضر کنید).
با توجّه به تبادری که از معنای مادّی «عرشم و «کرسی» به ذهن انسان خطور می کند، این سوال مطرح می شود که تعبیر «عرش و کرسی» در مورد خداوند چه مفهومی دارد؟! با اینکه خداوند از مکان و خواصّ مادّه عاری است و نمی توان برای او تاج و تختی را تصوّر کرد! برای مثال وقتی در آیه 54 سوره اعراف می خوانیم: «إِنَّ رَبَّكُمُ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ في سِتَّةِ أَيَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْش»؛ منظور از عبارت «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْش» چیست؟ و عرش در این آیه و آیات مشابه، چه معنا و مفهومی دارد؟
تفسیر عرش و کرسی در آیات قرآن:
این الفاظ بر معانی حقیقی و مادّی خود دلالت ندارند، بلکه بر معانی مجازی دلالت دارند؛ به عبارت دیگر این الفاظ بنا به مناسبتی که با قدرت، نفوذ و حکومت دارند، بر «قدرت بی پایان و مطلق خداوند» و «قلمرو حكومت الهی» دلالت دارند.
از قديم الايام، حاکمان و سلاطین در جایگاه و تختی ویژه می نشستند که «عرش» نامیده می شد. از این رو واژه «عرش» با «حاکمیّت و تدبیر» سلطان رابطه نزدیکی داشت. بنابراین آیه «ثُمَّ اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» در مورد خداوند، كنايه از «استيلاء و تسلّطش بر جهان» است. بطورى كه هيچ موجود كوچک و بزرگى از قلم تدبيرش نمی افتد.(2) به بیان دیگر، منظور از «عرش» مجموعه جهان هستى است كه در حقيقت تخت حكومت پروردگار محسوب مى شود.
اصولا جمله «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» كنايه از تسلّط يک زمامدار بر امور كشور خويش است، همانطور كه جمله «ثَلّ عَرشُه»؛ (تختش فرو ريخت) به معناى از دست دادن قدرت مى باشد. در فارسى نيز اين تعبير كنايى زياد به كار مى رود؛ مثلا می گویيم: در فلان كشور جمعى شورش كردند و زمامدارشان را از تخت فرو كشيدند در حالى كه ممكن است اصلا تختى کار نباشد؛ يا می گوییم: جمعى به هواخواهى فلان شخص برخاستند و او را بر تخت نشاندند. همه اينها كنايه از قدرت يافتن يا از قدرت افتادن است.
بنابراين در آيه مورد بحث جمله «اسْتَوى عَلَى الْعَرْشِ» كنايه از احاطه كامل پروردگار و تسلّط او بر آسمان ها و زمين است. از اينجا روشن مى شود آنها كه جمله فوق را دليل بر تجسّم خدا گرفته اند، گويا توجّه به موارد استعمالات فراوان اين جمله در اين مفهوم كنايى نكرده اند. البته معناى ديگرى نیز براى «عرش» هست و آن در مواردى است كه در مقابل «كرسى» قرار گيرد. در اين گونه موارد كرسى ـ كه معمولا به تخت هاى پايه كوتاه گفته مى شود ـ ممكن است كنايه از «جهان ماده» بوده و «عرش» كنايه از جهان ما فوق ماده یعنی عالم ارواح و فرشتگان.(3)
وقتی از امام صادق(علیه السلام) پرسیده شد که معنای «عرش» چیست؟ ایشان فرمود: «إِنَّ لِلْعَرْشِ صِفَاتٍ كَثِيرَةً مُخْتَلِفَةً لَهُ فِي كُلِّ سَبَبِ وَضْعٍ فِي الْقُرْآنِ صِفَةٌ عَلَى حِدَةٍ فَقَوْلُهُ «رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» يَقُولُ الْمُلْكُ الْعَظِيمُ وَ قَوْلُهُ «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» يَقُولُ عَلَى الْمُلْكِ احْتَوَى»(4)؛ (عرش صفات کثیر و مختلفى دارد. در هر جاى قرآن به هر مناسبتى که اسم عرش برده شده صفات مربوط به همان جهت ذکر شده است. پس این قول خداوند که «رَبُّ الْعَرْشِ الْعَظِيمِ» به این معناست که خداوند صاحب ملک بزرگ است و این قول خداوند که «الرَّحْمنُ عَلَى الْعَرْشِ اسْتَوى» به این معناست که او همه ملک را در بر دارد).
بر این اساس می بینیم گاهى عرش را به معنای «علم بى پايان پروردگار» تفسير كرده اند، و گاه به معنای «مالكيّت و حاكميّت خداوند»، و گاه به معناى «هر يک از صفات كماليه و جلاليه او». چرا كه هر يک از اين اوصاف بيانگر عظمت مقام او مى باشد همان گونه كه تخت سلاطين نشانه عظمت آنها است. آرى خداوند داراى «عرش علم» و «عرش قدرت» و «عرش رحمانيّت» و «عرش رحيميّت» است. طبق اين تفسيرهاى سه گانه مفهوم «عرش» بازگشت به صفات ذات پاک پروردگار مى كند، نه يک وجود خارجى ديگر.(5)
اما درباره «کرسی» می گوییم «كرسى» از نظر ريشه لغوى از «كرس» (بر وزن ارث) گرفته شده كه به معنى اصل و اساس مى باشد(6) و گاهى نيز به هر چيزى كه بهم پيوسته و تركيب شده است گفته مى شود(7) و به همين جهت به تخت هاى كوتاه «كرسى» مى گويند(8) و از آنجا كه استاد و معلم به هنگام تدريس و تعليم بر كرسى مى نشيند گاهى كلمه «كرسى» كنايه از علم مى باشد(9) و نظر به اينكه «كرسى» تحت اختيار و زير نفوذ و سيطره انسان است گاهى به صورت كنايه از «حكومت» و «قدرت» و فرمانروايى بر منطقه اى به كار مى رود.(10)
در آيه 255 سوره بقره مى خوانيم: «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْض»؛ (تخت [حكومت] او آسمان ها و زمين را دربرگرفته است). كرسى در اينجا به چند معنا مى تواند باشد:
1. منطقه قلمرو حكومت: يعنى خداوند بر همه آسمان ها و زمين حكومت مى كند و منطقه نفوذ او همه جا را در بر گرفته و به اين ترتيب كرسى خداوند مجموعه عالم ماده اعم از زمين و ستارگان و كهكشان ها و سحابی ها است. طبيعى است كه «عرش» طبق اين معنا بايد مرحله اى بالاتر و عالى تر از جهان ماده بوده باشد؛ زيرا عرش در لغت به معناى تخت هاى پايه بلند است؛ برعكس كرسى. در اين صورت معناى عرش عالم ارواح و فرشتگان و جهان ما وراء طبيعت خواهد بود البته اين در صورتى است كه عرش و كرسى در مقابل هم قرار گيرند كه يكى به معنى «عالم ماده و طبيعت» و ديگرى به معناى «عالم ما وراء طبيعت» است ولى چنان كه گفتیم عرش معانى ديگرى نيز دارد.
2. منطقه نفوذ علم: يعنى علم خداوند به جميع آسمان ها و زمين احاطه دارد. در روايات متعدّدى نيز روى اين معنا تكيه شده است: مانند حديثى كه حفص بن غياث از امام صادق(عليه السلام) نقل مى كند كه از ایشان درباره تفسير آیه مبارکه «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»(11)؛ سؤال كردند؛ فرمود: «عِلْمُه».(12)
3. موجودى وسيع تر از تمام آسمان ها و زمين كه از هر سو آنها را احاطه كرده است و به اين ترتيب معناى آيه مذکور در سوره بقره چنين مى شود: كرسى خداوند همه آسمان ها و زمين را در بر گرفته و آنها را احاطه كرده است. در حديثى از اميرمؤمنان على(علیه السلام) اين تفسير نقل شده آنجا كه مى فرمايد: «الكُرسِى مُحِيطٌ بِالسَمَاوَات وَ الأرضِ وَ مَا بَينَهُمَا وَ مَا تَحتَ الثَرى»(13)؛ (كرسى احاطه به زمين و آسمان ها دارد و آنچه ما بين آنها و آنچه در زير اعماق زمين قرار گرفته است).
تفسيرهاى سه گانه بالا هيچ منافاتى با هم ندارند و آیه «وَسِعَ كُرْسِيُّهُ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ» مى تواند هم اشاره به نفوذ حكومت مطلقه و قدرت پروردگار در آسمان ها و زمين باشد، و هم نفوذ علمى او، و هم جهانى وسيع تر از اين جهان كه آسمان و زمين را در بر گرفته است. در هر صورت اين جمله، جمله هاى ما قبل آيه را كه درباره وسعت علم پروردگار بود تكميل مى كند. نتيجه اين كه حكومت و قدرت پروردگار همه آسمان ها و زمين را فرا گرفته و كرسى علم و دانش او به همه اين عوالم احاطه دارد و چيزى از قلمرو حكومت و نفوذ علمى او بيرون نيست.(14)
آنچه تاکنون گفتیم تا حدودی روشن کننده معانی «عرش» و «کرسی» و اشتراکات و تفاوت های معنایی آنهاست اما شاید برای بیان تفاوتی که این دو مفهوم با همدیگر دارند هیچ چیز بهتر از بیانات معصومین و روایتی از امام صادق(علیه السلام) بهتر نباشد که فرمود: «مَا السَمَاوَات وَ الأَرض عِندَ الكُرسى ألا كَحَلقَةِ خَاتَم فِى فَلَاة وَ مَا الكُرسى عِندَ العَرش إلا كَحَلقَة فِى فَلَاة»(15)؛ (آسمان ها و زمين در برابر كرسى همچون حلقه انگشترى است در وسط يک بيابان و كرسى در برابر عرش همچون حلقه اى است در وسط يک بيابان). ممکن است در برخی از روایات اسلامی و نظرات محدثین و علما، توضیحات و نظرات دیگری نیز برای این دو مفهوم گفته شده باشد(16) اما این دو اصطلاح به هیچ وجه اشاره به معنایی که منجر به جسم انگاری وجود مقدّس خداوند متعال گردد ندارند.
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.